می گویند، کاربرد زبان طنز وقتی است که گفتن حقیقت، بلای جان باشد؛ از این رو بر این باورم که دیگر هیچ وجیزه ای جدی در ارتباط با آنچه دولتمردان امروز این آب و خاک بر مردم این کهنه دیار روا می دارند، کار ساز نیست؛ چرا که اگر حا کمان امروز، با شعار های فریبنده ملتی را به سخره گرفته اند، و آنها را چون سفیهان کور و کر می پندارند، باید نقد ها و تفسیر اخبار در چنین کشوری به زبان طنز و هجو و ایضا کنایه باشد .
نقل است که در روزگاران گذشته در نقطعه ای از جهان که از قضا نزدیک به ایران ما بود ، حاکمی بر جان ومال ملتی، حکومت می کرد که هر آنچه میل آن داشت بر مردم مطیع آن سامان روا می داشت تا بدانجا که روزی از این همه اطاعت بی چون چرای رعایای خود ، آزرده خاطر وخشمگین شد و بر آن گشت تا میزان فرمانبری بی چون و چرای مردم تحت الحکومت خود را دریابد، از این رو فرمان داد که از این پس هر آن کس که قصد ورود به دروازه شهر را دارد باید به پرداخت مبلغی خراج و خوردن یک پس گردنی آتشین تن در دهد، در غیر آن جواز ورود به شهر را دریافت نخواهد کرد.
این گذشت و فرمان جاری گشت اما دریغ از یک اعتراض، تا بدانجا که حاکم رنجیده خاطر، هر روز از وزیران خود جویای چگونگی اجرای فرمان خود می شد تا بلکه بشنود، یکی از رعایا زبان به اعتراض گشوده است، اما هر چه می گذشت گویی امری عادی بر ملت جاری گشته است تا آنکه کاسه صبر حاکم لبریز شد و به وزیر اعظم دستور داد خود به میان مردم رود و از حال و روز آن ها با خبر گردد، وزیر اعظم به دروازه شهر رفت و به نظاره مردمی ایستاد که در یک صف طویل، هر یک با رسیدن به دروازه شهر با رضایت ابتدا خراج تکلیفی را می پرداخت و بعد چون غازی گردن بر افراشته ،گردن خود را برای پس کردنی آتشین دراز می کردند، و پس از آن خندان با دریافت جواز عبور، از دروازه شهر می گذشتند، وزیر اعظم پس از اندکی نظاره به بالای جهاز شتری رفت و به بلندی گفت: ای مردم ، آیا از بین شما برای چنین روزگاری که دارید ، معترضی نیست؟ اما مردم خسته در صف مانده که گویی هیچ صدایی نشنیده اند، همچنان درسبقت گرفتن در دادن خراج و خوردن پس کردنی با هم در قابت بودند، اما وزیر اعظم بار دیگر اما با صدایی رساتر فریاد بر آورد، آیا کسی از این حال و روز شکایتی دارد؟ که این بار پیر مردی نحیف و استخوانی، دست بالا برد و به صدایی که به زور شنیده می شد گفت، من دارم. وزیر با خوشحالی دستور به توقیف پیرمرد داد تا او را برای گفتن اعتراضش نزد حاکم بردند، پیرمرد با دیدن حاکم ، رنگ از رخسارش پرید و گفت، عالیجناب من اعتراضی به وضعیت موجود ندارم، بلکه پیشنهادی دارم که اگر اجازه دهید بگویم، حاکم که با دیدن یک معترض از خیل مردم تحت الحکومتش خشنود شده بود، با شنیدن این جمله کمی افسرده حال شد اما به مهربانی گفت، بگو هرآن چه می خواهی، پیرمرد با ترس و لرز گفت: قربان تنها ایرادی که بر فرمان شما می توان گرفت این است که تعداد ضاربان پس گردنی، نسبت به خیل انبوه جمعیتی که قصد ورود به شهر را دارند اندک است و گرنه همه چیز وقف مراد است حال حکایت ما مردم صبور و همیشه در صحنه امروز این کهنه دیار است .
نقل قولی از نوام چامسکی در ارتباط با افکار عمومی مشهور است که میگوید، جهان طی سالها ی گذشته دچار تغییرات بسیاری بوده که یکی از آنها افزایش بی مانند نقش افکار عمومی در مبارزه برای بهبود شرایط عدالت اجتماعی و ایضا صلح است او معتقد است، افکار عمومی ابر قدرت جهان محسوب میشود.
با چنین تعریفی از قدرت افکار عمومی آن هم در عصر ارتباطات، شنیدنی است افاضات وزیر محترم فرهنگ و ارشاد کشورمان در دومین همایش روابط عمومی وزارتخانه ها، که در توجیه سانسور رسانه های کشور می گوید: اگر نوع اطلاع رسانی طوری باشد که برای روح لطیف مردم اسباب زحمت شود، آنها ( یعنی مردم ) ترجیح میدهند، گوش ندهند؛ اطلاعات اگر سوهان روح مردم باشد، دریافتنکردنش برای آنها مزیت نسبی دارد.
بعد از بر سریر قدرت نشستن دولت مهرورزی و انتصاب وزیر جدید وزارت فرهنگ و ارشاد، این انتظار می رفت که مطبوعات ایران چون مرغ منقار چیده در قفس گردند، که با فرامینی چون محدود کردن منابع خبری برای روزنامه ها و یا توقیف روزنامه نگاران برای انجام رسالت اطلاع رسانی، عاقبت آنچه اهالی مطبوعات در انتظارش بودند، تحقق یافت، اما هرگز گمان آن نمی رفت که در توجیح سانسور حاکم بر رسانه ها، آن هم به دلیل رعایت روح لطیف مردم ایران، چنین افاضاتی گفته شود و جالب آنکه در فراض دیگر از این افاضات آمده است: یکی از مسائلی که با آن مواجه ایم دروغ در حوزه سیاسی و مسائل حکومتی، همچنین کم فروشی در دادن اطلاعات واقعی به جامعه و یا دادن خبر برعکس و مخدوش است .
نمی دانم شاید جناب وزیر ارشاد منظور شان از دروغ در حوزه سیاسی و مسائل حکومتی، اخباری چون خبر انفجار در حسینیه رهپویان وصال در شیراز باشد که ابتدا رسانه ها از قول مسئولین علت آن را انفجار مواد منفجره انبار شده در این حسینیه اعلام می دارند اما امروز طی اطلاعیه ای که وزارت اطلاعات منتشر می کند و رسانه ها هم موظف به نشر آن شدند، عاملان آن انفجار گروهی منتسب به سلطنت طلب ها معرفی می شوند و شاید هم جناب وزیر که خود از اهالی مطبوعات بوده و دستی در خبر ها داشته و دارند، منظور ازکم فروشی در اطلاعات، اخبار سر بسته و وارونه جلوه دادن واقعیت ها ی ملموس در داخل و خارج از کشورباشد که از سوی رسانه های ملی و دولتی به خورد ملت می دهند، باشد، که اگر دوره، دوره اطلاع رسانی و ماهواره و اینترنت نبود بی گمان روح لطیف ملت این چنین آزرده نمی شد تا وزیر فرهنگ این چنین آشفته حال مجبور به افاضات به دور از باور ملت گردند.
از افاضات وزیر فرهنگ و ارشاد که در حقیقت چیزی جز غلب واقعیت نیست، بگذریم، باید به استقبال خبر گسترش آزاد اطلاعات و مخالفت بنیادی دولت با امر سانسور در کشور رفت که از قضا سخنگوی دولت، همان رجل چند منصب، در همان دومین همایش روابط عمومی اعلام نمود، که بی گمان روح لطیف ملت ایران با چنین خبری که رسانه ها از قول سخنگوی دولت منتشر کرده اند، تلطیف می گردد چرا که گویا بعد از همه فرامین ریز و درشتی که در امرسانسور اخبار و اطلاعات به مطبوعات ابلاغ شده است و بعد از همه بند وبست روزنامه نگاران و توقیف فله ای مطبوعات، بنا به گفته جناب الهام قرار است حفاظت از اصل آزادی رسانه ای، پرهیز از سیطره و انحصار رسانه ها در خدمت دولت، اجتناب از امر مرید پروری و متملق پروری، حمایت جدی از اصل آزادی بیان و انتقاد در برابر دولت ازاین پس بر قرار گردد، که مبارک است انشا الله. اما ایکاش خبر احضار پنج نفر ازخبرنگاران حوزه میراث فرهنگی روزنامه های اعتماد، کارگزاران، سرمایه، اعتماد ملی و تهران امروز به شعبه دوم دادگاه کارکنان دولت را نمی خواندیم تا به صداقت گفتار سخنگوی دولت مهرورزی بیش از این دل می سپردیم .
هرکس بد ما به غیر گوید
ما سینه از او نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هر دو دروغ گفته باشیم