آقای وزیر روح لطیف ما را نخراشید

نویسنده

bijansafsari.jpg

می گویند، کاربرد زبان طنز وقتی است که گفتن حقیقت، بلای جان باشد؛ از این رو بر این باورم که دیگر ‏هیچ وجیزه ای جدی در ارتباط با آنچه دولتمردان امروز این آب و خاک بر مردم این کهنه دیار روا می ‏دارند، کار ساز نیست؛ چرا که اگر حا کمان امروز، با شعار های فریبنده ملتی را به سخره گرفته اند، و آنها ‏را چون سفیهان کور و کر می پندارند، باید نقد ها و تفسیر اخبار در چنین کشوری به زبان طنز و هجو و ‏ایضا کنایه باشد .‏

نقل است که در روزگاران گذشته در نقطعه ای از جهان که از قضا نزدیک به ایران ما بود ، حاکمی بر ‏جان ومال ملتی، حکومت می کرد که هر آنچه میل آن داشت بر مردم مطیع آن سامان روا می داشت تا بدانجا ‏که روزی از این همه اطاعت بی چون چرای رعایای خود ، آزرده خاطر وخشمگین شد و بر آن گشت تا ‏میزان فرمانبری بی چون و چرای مردم تحت الحکومت خود را دریابد، از این رو فرمان داد که از این پس ‏هر آن کس که قصد ورود به دروازه شهر را دارد باید به پرداخت مبلغی خراج و خوردن یک پس گردنی ‏آتشین تن در دهد، در غیر آن جواز ورود به شهر را دریافت نخواهد کرد.‏

این گذشت و فرمان جاری گشت اما دریغ از یک اعتراض، تا بدانجا که حاکم رنجیده خاطر، هر روز از ‏وزیران خود جویای چگونگی اجرای فرمان خود می شد تا بلکه بشنود، یکی از رعایا زبان به اعتراض ‏گشوده است، اما هر چه می گذشت گویی امری عادی بر ملت جاری گشته است تا آنکه کاسه صبر حاکم ‏لبریز شد و به وزیر اعظم دستور داد خود به میان مردم رود و از حال و روز آن ها با خبر گردد، وزیر ‏اعظم به دروازه شهر رفت و به نظاره مردمی ایستاد که در یک صف طویل، هر یک با رسیدن به دروازه ‏شهر با رضایت ابتدا خراج تکلیفی را می پرداخت و بعد چون غازی گردن بر افراشته ،گردن خود را برای ‏پس کردنی آتشین دراز می کردند، و پس از آن خندان با دریافت جواز عبور، از دروازه شهر می گذشتند، ‏وزیر اعظم پس از اندکی نظاره به بالای جهاز شتری رفت و به بلندی گفت: ای مردم ، آیا از بین شما برای ‏چنین روزگاری که دارید ، معترضی نیست؟ اما مردم خسته در صف مانده که گویی هیچ صدایی نشنیده ‏اند، همچنان درسبقت گرفتن در دادن خراج و خوردن پس کردنی با هم در قابت بودند، اما وزیر اعظم بار ‏دیگر اما با صدایی رساتر فریاد بر آورد، آیا کسی از این حال و روز شکایتی دارد؟ که این بار پیر مردی ‏نحیف و استخوانی، دست بالا برد و به صدایی که به زور شنیده می شد گفت، من دارم. وزیر با خوشحالی ‏دستور به توقیف پیرمرد داد تا او را برای گفتن اعتراضش نزد حاکم بردند، پیرمرد با دیدن حاکم ، رنگ از ‏رخسارش پرید و گفت، عالیجناب من اعتراضی به وضعیت موجود ندارم، بلکه پیشنهادی دارم که اگر اجازه ‏دهید بگویم، حاکم که با دیدن یک معترض از خیل مردم تحت الحکومتش خشنود شده بود، با شنیدن این ‏جمله کمی افسرده حال شد اما به مهربانی گفت، بگو هرآن چه می خواهی، پیرمرد با ترس و لرز گفت: ‏قربان تنها ایرادی که بر فرمان شما می توان گرفت این است که تعداد ضاربان پس گردنی، نسبت به خیل ‏انبوه جمعیتی که قصد ورود به شهر را دارند اندک است و گرنه همه چیز وقف مراد است حال حکایت ما ‏مردم صبور و همیشه در صحنه امروز این کهنه دیار است .‏

نقل قولی از نوام چامسکی در ارتباط با‎ ‎افکار عمومی مشهور است که میگوید، جهان طی سالها ی گذشته‎ ‎دچار تغییرات بسیاری بوده که یکی از آنها افزایش بی مانند نقش افکار عمومی‎ ‎در مبارزه برای بهبود شرایط ‏عدالت اجتماعی و ایضا صلح است او معتقد است، افکار عمومی ابر قدرت جهان محسوب میشود.‏

با چنین تعریفی از قدرت افکار عمومی آن هم در عصر ارتباطات، شنیدنی است افاضات وزیر محترم ‏فرهنگ و ارشاد کشورمان در دومین همایش‎ ‎روابط عمومی‌ وزارتخانه ها، که در توجیه سانسور رسانه های ‏کشور می گوید: اگر نوع اطلاع ‌رسانی طوری باشد که‎ ‎برای روح لطیف مردم اسباب زحمت شود، آن‌ها ( ‏یعنی مردم ) ترجیح می‌دهند، گوش‎ ‎ندهند؛ اطلاعات اگر‏‎ ‎سوهان روح مردم باشد، دریافت‌نکردنش برای آن‌ها ‏مزیت نسبی دارد.‏

بعد از بر سریر قدرت نشستن دولت مهرورزی و انتصاب وزیر جدید وزارت‎ ‎فرهنگ و ارشاد، این انتظار ‏می رفت که مطبوعات ایران چون مرغ منقار چیده‎ ‎در قفس گردند، که با فرامینی چون ‏‎ ‎محدود کردن منابع ‏خبری برای روزنامه ها و یا توقیف روزنامه نگاران برای انجام رسالت اطلاع رسانی، عاقبت آنچه اهالی ‏مطبوعات در انتظارش بودند، تحقق یافت، اما هرگز گمان آن نمی رفت که در توجیح سانسور حاکم بر رسانه ‏ها، آن هم به دلیل رعایت روح لطیف مردم ایران، چنین افاضاتی گفته شود و جالب آنکه در فراض دیگر از ‏این افاضات آمده است: یکی از مسائلی که با آن‎ ‎مواجه ایم دروغ در حوزه‌ سیاسی و مسائل حکومتی، هم‌چنین ‏کم‌ فروشی‎ ‎در دادن اطلاعات‎ ‎واقعی به جامعه و یا دادن خبر برعکس و مخدوش است‎ .‎

نمی دانم شاید جناب وزیر ارشاد منظور شان از دروغ در حوزه سیاسی و مسائل حکومتی، اخباری چون ‏خبر انفجار در حسینیه ‏‎ ‎رهپویان وصال در شیراز باشد که ابتدا رسانه ها از قول مسئولین علت آن را انفجار ‏مواد منفجره انبار شده در این حسینیه اعلام می دارند اما امروز طی اطلاعیه ای که وزارت اطلاعات ‏منتشر می کند و رسانه ها هم موظف به نشر آن شدند، عاملان آن انفجار گروهی منتسب به سلطنت طلب ها ‏معرفی می شوند و شاید هم جناب وزیر که خود از اهالی مطبوعات بوده و دستی در خبر ها داشته و دارند، ‏منظور ازکم فروشی در اطلاعات، اخبار سر بسته و وارونه جلوه دادن واقعیت ها ی ملموس در داخل و ‏خارج از کشورباشد که از سوی رسانه های ملی و دولتی به خورد ملت می دهند، باشد، که اگر دوره، دوره ‏اطلاع رسانی و ماهواره و اینترنت نبود بی گمان روح لطیف ملت این چنین آزرده نمی شد تا وزیر فرهنگ ‏این چنین آشفته حال مجبور به افاضات به دور از باور ملت گردند. ‏

از افاضات وزیر فرهنگ و ارشاد که در حقیقت چیزی جز غلب واقعیت نیست، بگذریم، باید به استقبال خبر ‏گسترش آزاد اطلاعات و مخالفت بنیادی دولت با امر سانسور در کشور رفت که از قضا سخنگوی دولت، ‏همان رجل چند منصب، در همان دومین همایش روابط عمومی اعلام نمود، که بی گمان روح لطیف ملت ‏ایران با چنین خبری که رسانه ها از قول سخنگوی دولت منتشر کرده اند، تلطیف می گردد چرا که گویا بعد ‏از همه فرامین ریز و درشتی که در امرسانسور اخبار و اطلاعات به مطبوعات ابلاغ شده است و بعد از ‏همه بند وبست روزنامه نگاران و توقیف فله ای مطبوعات، بنا به گفته جناب الهام قرار است حفاظت از ‏اصل آزادی رسانه ای، پرهیز از سیطره و انحصار رسانه ها در خدمت‎ ‎دولت، اجتناب از امر مرید پروری و ‏متملق پروری، حمایت جدی از اصل آزادی‎ ‎بیان و انتقاد در برابر دولت ازاین پس بر قرار گردد، که مبارک ‏است انشا الله. اما ایکاش خبر احضار پنج نفر ازخبرنگاران حوزه میراث فرهنگی روزنامه های اعتماد، ‏کارگزاران،‎ ‎سرمایه، اعتماد ملی و تهران ‏امروز به شعبه دوم دادگاه کارکنان دولت‎ ‎را نمی خواندیم تا به ‏صداقت گفتار سخنگوی دولت مهرورزی بیش از این دل می سپردیم .‏

هرکس بد ما به غیر گوید

ما سینه از او نمی خراشیم ‏

ما خوبی او به خلق گوییم ‏

تا هر دو دروغ گفته باشیم ‏

‏ ‏