روزی از هم قبیله ی فرزانه ای از سر نا امید ی پرسیده بودم براستی از این همه قلم زدن ها که تا کنون جز توقیف صد ها نشریات و بیکاری و خانه نشینی هزاران قلم بدست و به حبس کشیدن ده ها روز نامه نگار ، حاصلی نداشت، امید به شنیدن یک گوش شنوا از خوش باوریمان نیست؟
وقتی در 14 اوت 1947 « نهرو » در مجمع قانونگذاری هند می گفت “ زمانی می رسد که ما از دوران کهن به دوران تازه گام می نهیم. زمانی که عصری به پایان می رسد و روح سرکوب شده یک ملت زبان به سخن گفتن می گشاید”. هرگز گمان آن نمی برد روزی خواهد آمد که ملت ها حتی آنهایی که تالمات روح سرکوب شده خود را بر زبان آوردند قادر بر تعیین سرنوشت خویش نباشند. زیرا آنچنان که «ژان بو دریا » فیلسوف فرانسوی تبار می گوید: امروزه ملت ها به طور بالقوه گروگان های قدرت ها هستند.
گویی این نه تنها تقدیر ساکنان این کهنه دیار است که سرنوشت محتوم انسان امروزی است تا گردن نهد بر آنچه قدرت ها می خواهند حال در چنین روزگاری چه باید کرد تا در این خیمه شب بازی های قدرت مندان جهان بازنده مطلق نباشیم تا مبادا ذره ای از گوشه خاک وطن را از سر غفلت اداره کنندگان امروز این آب و خاک از کف دهیم.
چه خیال باطلی به سر دارند برخی از دولتمردانمان که با سیاست های چند ضعلی پیدا و پنهان می توان همچنان در صحنه باقی ماند، سعی بیهوده است حتی در کسوت مسیحایی بتوان رخنه بر دل های پر آلام انسانها زد که امروز پایان افسانه مردم فریبی است.
بعد از انتخابات دور هفتم مجلس، این پیش بینی از صاحب نظران شنیده می شد که از این پس همه چیز بر مدار سکوت خواهد گذشت، خاصه در عرصه ی اطلاع رسانی و آگاهی بخشی از عالم سیاست، اگر چه این پیش بینی به واقعیتی اجتناب ناپذیرمبدل گشت اما با این همه باز هم اخبار از جرز دیوار های سکوت تحمیلی منتشر شد چرا که زمانه، زمانه اطلاعات است و قدرتمندان در برابر این موج تاب ایستادگی نداشته و عاقبت اقرار براین واقعیت می کنند.
آنچه این نوشته را باعث آمد خواندن دو خبر بود.
خبر اول. مقام رهبری: بیاعتقادی به ولایتفقیه بهمعنای ضدیت نیست.
خبر دوم. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از مانع شدن در آگاهی و اطلاع رسانی به مردم هشدار داد و گفت: امروز دیگر نمیتوان جلوی آگاهیمردم را گرفت. اگر روزنامهای را ببندند، روزنامهای دیگر راه میافتد و اگر سایتی بسته شود، سایت دیگری راه میافتد و با کارهایی از قبیل پیامک، امروز اطلاعرسانی جریان دارد. ارتباطات در جهان امروز طوری است که کسی نمیتواند سانسور کند و اگر کسی چنین کاری را انجام دهد تنها خود را بدنام کرده است. وی همچنین گفت :تجربه من نشان میدهد که مردم آگاه، در تصمیم جمعیشان کمتر اشتباه میکنند تا افراد و گروههای خاص. افکار عمومی برآیند حقیقت است. حتی در فقه نیز عرف به عنوان یکی از شاخصهای تشخیص مصداق احکام، مورد استفاده قرار میگیرد.
اگر چه چنین اخبار واظهاراتی را که بقول پیر فرزانه ای “کامپیوتر گیج کن هستند چه رسد به آدمی”، باید مبارک دانست، اما نوش داروی بعد از مرگ سهراب چرا؟ آن هم در چنین برهه ای که از یک طرف تمامیت ارضی این آب و خاک اهورایی از سوی زور مندان جهان برای توقف دست یابی به تحفه هسته ای در خطر است و با تحریم های ریز و درشت در تنگنا های اقتصادی بسر می برد و از طرفی شنیدن چنین اظهارات دلنشین آن هم در موسم انتخابات که زمان به صحنه کشیدن دوباره جماعت رای دهندگان است ،دیگر چنگی به دل نمی زند .
عجبا آنچه هنوز هم به دیده ی سیاست بازان امروز این گستره تاریخی نمیاید، نادیده انگاشتن، خواست و نیاز واقعی ملتی است که همواره فریب دادنشان به سهولت خوردن پیاله ای آب بوده است، اگر چه چنین مردمی از پس هر فریبی، سر به لاک یاس و نا امیدی فرو می برند که تو گویی از آن پس دیگر هرگز به فریبی گرفتار نیایند ،اما آنچنانکه سیاست بازان از خواندن پیشانی بخت ملتی خوش باور نبض ها در دست میگیرند، این چنین پهلو به پهلوی یاس غلطیدن را، نه از سر عبرت پذیری که از سر عادتی از تکرار فریب خوردن های مداوم می دانند و باکی ندارند، پس به طرفندی تازه باز هم آنها را می توان همچون عروسکان کوکی به صحنه کشاند و عجبا که در چنین جامعه ای جماعت روشنفکران هم در پی سودای دیگرند ومدینه ی فاضله ای می جویند که جز در خیال نگنجد و به خواب نیاید که این بلا هم به شهادت تاریخ این کهنه دیار از دیر باز با روشنفکران جامعه ی خوش باور این آب و خاک عجین بوده است .