به قول فلانی “ شعر دزد دیده بودیم، شاعر دزد ندیده بودیم” من که نمی دانم این دغل دوستان که می بینیم و شیرینی و پول چایی و این حرف ها، در همه سالهایی که گل آقا مانده بود توی هول و ولا کجا بودند؟ آدم که گل آقا را نشناسد، فکر می کند خدای ناکرده یک حجت الاسلام صابری فومنی بود که در کنار تدریس فقه و اصول، طنز هم می نوشت. یک جوری حرف می زنند انگار عامل توقف صابری در سال 1372 و پائین آمدن تیراژش بیت رهبری نبود. انگار که صابری مثلا قره العین رهبر بود و هفته ای شش روز در بیت مثل برادر قزوه کنگر خورده بود و لنگر انداخته بود و انگار نه انگار که آقایان کیهانی و اطلاعاتی با فشار بیت رهبری تهدیدش می کردند و می نشاندندش سرجاش. انگار نه انگار که اصلا گل آقا از تیره و تبار خاتمی و ابطحی و تاج زاده و آدمهایی بود که حالا هیچ کدام شان حق حرف زدن ندارند و به جان عزیزتان همین آقای خاتمی هم اگر خدای ناکرده در سنه خمس مائه به رحمت ایزدی رفته بود، یک امامزاده ای از او درست می کردند که انگار نظریه ولایت فقیه از همین آقای خاتمی صادر شده و نه اصلاحاتی نه شتری نه حاجی ای، کلا خلاص!
یک آقای خیلی بدی نشسته بود لب باغچه، آلبوم عکس خانوادگی دستش بود و هی نشان یک جوان نوخط خوش برورویی می داد و می گفت: این گل آقا را می بینی؟ مووووووچ! خیلی خوب بود، از بیخ معتقد به ولایت فقیه بود، اینقدر معتقد بود که بهترین طنزنویس کشور شد. بعد عکس یکی دیگر را نشان می داد و می گفت: این سید حسن حسینی را می بینی، موووووووچ! مااااااه! جیگری بود. تو نمی دانی چقدر به ولایت اعتقاد داشت، اعتقاد داشت تا ته. اصلا حرف نداشت. بعد عکس قیصر امین پور را نشان بچه می داد و می گفت: این قیصر امین پور را می بینی، مووووووچ! مااااااه! مامان، جیگر! اصلا نمی دانی چقدر بچه خوبی بود، اینقدر طرفدار داشت. هر روز می رفت بیت و از بیخ طرفدار ولایت فقیه و رهبری بود. بعد رسول ملاقلی پور، بعد مرتضی آوینی، بعد ده تای دیگر، عکس ها را نشان داد و گفت: ببین! تو هم اگر می خواهی هم کتاب ات چاپ بشود، هم پولدار بشوی، هم مردم دوستت داشته باشند، باید مووووووچ! طرفدار ولایت فقیه و رهبری باشی. مادر آن آقای بد که نشسته بود آن کنار داشت رخت می شست، و اصلا از اینکه راه شهرضا از قزوین می گذرد، خوشش نمی آمد، گفت: ببین! اگر پسره قلاده طلا بازی می کنه ببرش، وگرنه همه فامیل رو ضایع نکن.
آخر عزیز من! عمر من! جان من! خدا شریعتی را رحمت کند، بنده خدا می خواست یک حکومت را تغییر بدهد، یک دین را تبدیل کرد به مسلسل، حالا مردم یواشکی هم بخواهند نماز بخوانند باید اول جواز حمل شان را نشان بدهند، وگرنه منفجر می شوند. یعنی چه که هر کسی را از این جماعت اهل فرهنگ و هنر تا آخرین روز عمر دق دادند و طرف با دل پر درد دنیا را ترک کرد، حالا از او امامزاده می سازند؟ به سید حسن حسینی تهمت زدند و برای دانشگاهش مشکل ایجاد کردند، برای رسول ملاقلی پور مشکل ایجاد کردند و دق اش دادند، صابری آخرین حرف اش که زده بود این بود که “ من از این آقا می ترسم، تو نمی دانی، اینها خطرناک اند، یا من باید طرفداری آقا را بکنم که یعنی حیثیت خودم و قلمم را بفروشم، یا تعطیل کنم که لااقل همان خاطره خوش در ذهن مردم بماند.” اگر کسی ادعایی غیر از این دارد، بگوید تا من بقیه ماجراها را هم تعریف کنم. دست از سر صابری و حسینی و امین پور و آوینی و ملاقلی پور و آنها که رفتند بردارید. چه کار دارید با خاتمی و تاج زاده و رفیق همه اینها که فریدون عموزاده بود می کنید؟ اگر آنها هم زنده بودند همین کار را با آنها می کردید. چهار تا شارلاتان را و دو سه تا ترسو را هم کرده اند شاهدشان، شهید دزدی می کنند. دست بردارید.
مقصر گرانی کیست؟
ما بالاخره نفهمیدیم مقصر گرانی کیست، یعنی می فهمیم که عقلا مقصر گرانی کیست، ولی نمی دانیم که چرا حالا کسی مقصر گرانی است؟ و اصلا مگر چیزی گران است؟ آقای ناصرمکارم شیرازی گفته گرانی هست، حالا از کجا فهمیده و چطوری فهمیده بالاخره علما یک خبرهایی دارند، حالا یا خودشان یا بیت شان یا مصرع شان یا غزل شان، ولی بالاخره از وسط اشعاری که می شنوند، یک چیزهایی را متوجه می شوند. جامعه مندرسین حوزه علمیه قم هم یک نامه به دولت نوشته و تاکید کرده گویا اخیرا یک چیزهایی گران شده و علما از این موضوع ناراحت اند. صفار هرندی هم که وقتی خودش عضو دولت بود، قیمت خانه دو برابر شد، گفته است که “ گرانی ناشی از اجرای ناقص هدفمندی است.” البته احمد توکلی گفته که اگر هدفمندی کامل اجرا شود قیمت ها چهل درصد بالا می رود. حداد عادل هم که شعر خوب می خواند و کسانی که شعر خوب می خوانند را دوست دارد، گفته که “ امروز گرانی مهم تر از بیکاری است.” البته حرف خیلی درستی زده، چون آدم چه کار داشته باشد و چه نداشته باشد، وقتی چیزی گران باشد گران است، ولی اگر چیزی گران باشد، آدمی که کار داشته باشد، آن را گران می خرد و احتمالا یک حرف های بدی هم به عوامل گرانی می زند، ولی اگر آدمی کار نداشته باشد، مجبور است همان چیز گران را بخرد و چون هم گران می خرد و هم مجبور است، خیلی حرف های بدتری می زند، پس نتیجه می گیریم که گرانی خیلی بدتر از بیکاری است. البته آقای حداد عادل بقول علی مطهری “ برای کار اجرایی مناسب نیست” و به همین دلیل ممکن است نظرش هم از نظر اجرایی خیلی درست نباشد. مثلا خیلی اوقات گرانی ممکن است نشانه شکوفایی اقتصادی باشد، مثل همین چهار سال قبل که احمدی نژاد عزیزدل آقایان بود، اصلا گرانی چیز بدی نبود. همین رهبر معظم انقلاب که انشاء الله خداوند هر کاری دلش خواست با او بکند، فرمودند اینقدر به دولت نق نزنید. حالا خود رهبر هم برای خرید گوجه فرنگی باید برود نارمک. البته نکته مهم این است که دولت هم از گرانی ناراحت است و دولت رسما اعلام کرده که “ ما نمی خواهیم قیمت ها بالا برود.” خارجی ها هم که ایران را تحریم اقتصادی کرده اند بقول مسوولان کشور خیلی هم لطف کرده اند، چون با این کارشان باعث می شوند که تولید در کشور شکوفا شود. یعنی اگر درست حساب کنیم، نه آنطوری که شما موقع خریدن حساب می کنید، بلکه آنطور که من حساب می کنم، اولین بار است که هم رهبر، هم روحانیون، هم مجلس، هم مردم، هم خارجی های پدرسوخته، هیچ کسی در گرانی نقش ندارد و همه هم از آن ناراحت اند. احمدی نژاد هم گفته است که “ اتحاد شیاطین جن و انس علیه دولت است.” به نظرم انس که احتمالا منظور همان انسان است در گرانی نقش ندارد، احتمال دارد همان اجنه نقش داشته باشند که اتفاقا از زمانی که سروکله اجنه پیدا شد همه علما و فقها و وکلا و بقیه بزرگان مختوم به “ ا” از گرانی ناراحت شدند. اگر کار اجنه باشد راهش خیلی ساده است، قبل از خریدن یک کیلو موز پنج هزار تومان، یک بسم الله بگوئید، اجنه می روند خانه مشائی و قیمت موز می رسد به همان قیمت قبلی. من نمی دانم راهی به این آسانی به ذهن علما چرا زودتر نرسید؟
بهنودکشون
البته همه چیزمان به همه چیزمان باید بیاید، نمی شود که یک چیزمان به چیزهای دیگرمان نیاید. دیروز این آقای خزعلی که همه مخالفان حکومت قربانش می رفتند و دورش می گشتند و تنها قهرمان مقاومت بود و اسطوره استقامت بود و حرفهایش را با آب طلا می نوشتند، یک اطلاعیه ای داده و گفته به علی مطهری رای بدهید. یعنی بروید تک رای بدهید به علی مطهری. از طرف دیگر آقای واحدی مشت محکمی به دهان آقای خزعلی که تا قبل از آن خیلی گل و بلبل بود زده و گفته که نخیر نروید رای بدهید. مسعود بهنود هم از خزعلی حمایت کرده. البته من نمی دانم که در مرحله قبلی میزان آرای انتخابات 64 درصد بود یا 38 درصد بود. 64 درصدش که بعید است باشد، 38 درصدش هم خیلی مطمئن نیستم باشد، ولی حالا چه فرقی می کند؟ اگر قرار بود انتخابات تحریم بشود که ما ثابت کنیم که مردم در انتخابات شرکت نمی کنند، لابد ثابت کردیم یا نکردیم، به هر حال هر کاری بود شده، الآن هم که میزان مشارکت مردم اهمیتی ندارد، فرقش این است که ممکن است علی مطهری رای بالاتری بیاورد و حداقل یک آدم بهتر از بقیه برود توی مجلس. از همه اینها گذشته، من کاری به حرف خزعلی و حمایت بهنود ندارم، ولی مشکلم این است که چطور می شود یک آدمی بخاطر دفاع از حقوق مردم کلی مصیبت تحمل کند و زندان برود، ولی به محض اینکه یک جمله گفت که بنده یا شما خوشمان نیامد جیک ثانیه بزنیم و شهیدش کنیم. آقای خزعلی! بابا جان! قهرمان باید مرده باشد، چرا حرف حساب، آن هم در این روز گل آقایی توی کله ات نمی رود؟ اگر وسط اعتصاب غذا شهید شده بودی، الآن همه دوستت داشتند. بخصوص این آقای …. که خیلی در سرنوشت کشور نقش دارند. در پایان اینجانب هیچگونه حمایتی از هیچگونه رای در هیچگونه انتخابات جز رای دادن به آقای سارکوزی را نمی نمایم، هر کسی به اینجانب حرف بد بزند، الهی به زمین گرم بخورد. ضمنا من قصد دارم در مقابل سوزاندن قرآن توسط کشیش آمریکایی ده دوازده جلد تورات و انجیل را آتش بزنم. برندارید همدیگر را در پاکستان و هند و لیبی و مصر بکشید بخاطر اینکه یکی در فلان جا قرآن آتش زده، من خودم تلافی می کنم، تو را به خدا مواظب باشید، این مسلمین با کفار هم می خواهند مبارزه کنند می زنند خودشان را می کشند. برادر من! مواظب باش.
ده دانشگاه دخترانه
این وزیر علوم هم چه دل خجسته ای دارد. فکر می کند تاسیس دانشگاه هم مثل حمله به خوابگاه دانشجویی است که ساعت شش تصمیم بگیری ساعت ده شب حمله کنی، گفته “ ده دانشگاه دخترانه تاسیس می کنیم.” شما اگر توانستی یک مدرک برای خودت یکی هم برای آقای رحیمی بگیر که در این چند ماه آخر بی مدرک دوره اش تمام نشود، بعد ده تا دانشگاه دخترانه راه بیانداز. در همین رابطه مسوولان محترم که از پنج سال قبل تا حالا نیروگاه بوشهر را هفت بار افتتاح کردند، و حتی یک بار همین چند ماه قبل اعلام کردند برقش وارد مدار شده، مجددا اعلام کردند که “ تا پایان پائیز نیروگاه بوشهر قطعا تحویل داده می شود.” البته تحویل قطعی قطعی قطعی آن احتمالا در سال 1496 صورت خواهد گرفت ولی تحویل قطعی اش قبل از تاسیس ده دانشگاه دخترانه همین آخر پائیز صورت می گیرد. البته دولت اعلام کرد که ممکن است امسال پائیز سه ماه باشد، ممکن هم هست 24 ماه باشد. هنوز دقیق معلوم نیست. روسها باید بگویند که امسال پائیز چند ماه است و اصلا امسال پائیز خواهیم داشت یا نه.
تکذیب کرد
دفتر … محمد …. طی اطلاعیه ای اعلام کرد که اظهاراتی که در برخی از رسانه ها، یا جاهای دیگر، در روزهای اخیر، یا سالهای قبل، یا بعدا، توسط برخی اشخاصی که مسوولیت خاصی در برخی موارد ممکن بود داشته باشند، ممکن هم بود نداشته باشند، راجع به امور مهمی که در این روزها قرار بود اتفاق بیافتد، هنوز هم خیلی جدی گفته نشده، ولی ممکن است گفته شود، تکذیب می شود.