انتخابات در تمام سطوح می بایست به عنوان حق مشروع مردم تلقی شود؛ در حالیکه حضور شورای نگهبان در ساختار قانون اساسی کشور، بدون شک بیانگر اصل مشروط بودن انتخابات در ایران است. بر این اساس اگر بپذیریم انتخابات و حق مشارکت در سرنوشت سیاسی مردم، حقی است مشروط به تایید و رضایت دوازده نفر انسان، آنگاه نمی توان پذیرفت که انتخابات در ایران همراه با مشروعیت عقلانی باشد.
از آنجای که کار سیاسی در ایران، فقط مختص به معتقدان قانون اساسی و نظام حاکمیت اسلامی است به سختی می توان امیدوار بود که فعالان سیاسی حکومت مدار بتوانند و یا بخواهند که در جهت مخالفت و تغییر قوانین موجود تلاشی اثر بخش انجام دهند.
اصلاح قانون اساسی و حذف شورای نگهبان و نظر استصوابی، در کنار محدود کردن قدرت بی حد وحصر رهبری تماماً متضاد با مصالح نظام تعریف شده است. گروههای سیاسی داخل حکومت به واسطهء التزام عملیشان به ولایت فقیه و قانون اساسی نظام، نمی توانند پیشتاز درارائه اصلاحات بنیادی در ساختار فعلی حاکمیت شوند.
ائتلاف و یارگیریهای اخیر در بین گروهای سیاسی خانواده حاکمیت بدون شک زمینه ساز رشد فضایی پر شور و هیجان انتخابات در راه خواهد بود. این فعالیت گسترده از هر لحاظ قابل فهم و توجیه منطقی می باشد اما از یک جهت همچنان گنگ و بی معنی است و آن هم عدم وجود هرگونه بحث، قول، طرح و یا تلاشی است برای تغییر مکانیزم تقسیم قدرت در بین تمام صاحبین حق.
اما تاکید بسیاری از مطلعین و اندیشمندان سیاسی خارج از حکومت، برای حضور در انتخابات مشروط و حداقلی حاکمیت، مبتنی بر باوری دلسوزانه است، که نگارنده این مقاله در دو یادداشت گذشته “انتخابات و باز هم انتخابات” و “نگرانی شما ونگرانی ما” تلاش کرده به نقد و بررسی آن بپردازد.
آگاهان سیاسی خارج از حکومت باور دارند حضور مردم در انتخابات موجبات ترقی و توسعه دموکراسی کشور را در یک جریان طولانی فراهم خواهد آورد. اما آنچه در نزد این بزرگان، کم اهمیت تلقی شده، موضوعیت اصل انتخابات به عنوان حقوقی مشروع، حداکثری و غیر قابل مسامحه است. از طرف دیگر دقت به نتایج حاصل از حضورمردم در انتخاباتی کم اثر و کسالت آوری است که در سه دهه گذشته نتوانسته حتی تعریف مشخصی از حقوق حداقلی مردم و مطلعین و فعالان سیاسی ارائه کند.
رضایت به تکرار و تمرین انتخاباتی کاملاً از پیش طراحی شده و محدود به کاندیداهایی دستچین شده و مشروط به تایید شورای نگهبان و یک شخص به عنوان رهبر، بیشتر از آنکه موجبات رشد آزادی سیاسی مردم وکشور را فراهم آورد، در دراز مدت، شرایط بی اعتباری قدرت حضور مردم را در عرصه های سیاسی ایجاد خواهد کرد. باید یادآور شد که نیاز حاکمیت به انتخابات به مراتب بیشتر از نیاز مردم به انتخابات است؛ چراکه با مشروط کردن و یا تحریم انتخابات، حکومت نمی تواند مشروعیت مردمی خود را در عرصه بین المللی به نمایش گذاشته و قدرت چانه زنی مورد نیازش را تامین کند. اما در عوض حضور و یا عدم حضور مردم در انتخابات عملاً موجب هیچگونه تغییر عمده ای در سرنوشت سیاسی آنها نشده است.
نداشتن ارزیابی دقیق از نیاز حاکمیت به رای و حضور مردم در عرصه های انتخاباتی شاید دلیل اصلی مخالفت آگاهان سیاسی از تاکتیک مشروط کردن انتخابات از طرف مردم ویا نهایتاً در صورت بی تفاوتی حاکمیت به شروط مشروع، تحریم آن است.
آنجایی که اساس انتخابات از طرف حاکمیت مشروط تلقی می شود چرا نمی بایست حضور و مشارکت مردم را برای کسب حداکثر حقوق مشروع خود، مشروط بدانیم؟ آیا می توان پذیرفت بدون طرح مطالبات مشروع مردم و معرفی سیاستهای هوشمندانه برای دست یابی به آن، فقط با تکیه بر اصل مشارکت در انتخابات حداقلی، این حقوق را از حاکمیت مطالبه کرد؟
عدم حضور احزاب سیاسی آزاد و مطبوعات مستقل در ساختار سیاسی امروز کشور دلیل مسکوت گذاشتن مطالبات مشروع نیست، بلکه شرایط سخت و بسیار حیاتی تری را متذکر می شود. حال اگر بر این باوریم که در مناسبات سیاسی بین مردم و حاکمیت، مردم بدور از حمایتهای خارجی باید با تکیه بر ابزار و توانمند یهای خود درصدد احقاق حقوق خود باشند، چرا نمی بایست در معرفی راهکارهای موجود تلاشی صورت بگیرد؟
رویدادهای اخیر پاکستان، حکایت ساده ای است از قدرت چانه زنی مردم برای کسب حقوق مشروعشان در برابر حاکمیت. اتفاقاً این حاکمیت بسیار مورد لطف و حمایت غرب و امریکا نیز هست، اما جهان غرب به خاطر التزام عملیش به قوانین دموکراتیک نمی تواند مطالبات مشروع ملتها را نادیده بگیرد.
اگر حاکمیت امروز ایران دلیلی برای پاسخگویی به مطالبات سیاسی و اجتماعی مردم نمی بیند، بیشتر باید دلیل را در بی توجهی آن نسبت به وجود این حقوق دانست. اما از منظری دیگر، تاکید و تلاش آگاهان سیاسی خارج از حاکمیت و بعضاً خارج از کشور در جهت تصریح کسب حقوق حداکثری حاکمیت و تشویق مردم در حفظ جبهه حقوق حداقلی خود، موضوعی است در خور توجه و البته ابهام بسیار. ایران در تمام دوره های تاریخی خود با دلنگرانیهای بالا مواجه بوده است اما مردم، تلاش برای مطالبه حقوق سیاسی مشروع و حیاتی خود رادر هر شرایطی ادامه داده اند.
پرهیز ازانزوا، تلاش برای جلوگیری از یکدست شدن حاکمیت در قدرت، پایین آوردن امکان مواجهه نظامی خارجی و مسدود کردن راه هرگونه تلاش در جهت تجزیه کشور، مجموع دلایل صواب و نگرانیهای بجایست که موجب تاکید حضور بسیاری از مطلعین و دلسوزان خارج از حکومت و مرزهای ایران را در انتخابات فراهم می آورد، این نگاه دقیق و حساس اگر چه در خور تعریف و تحسین است اما معرف راهکاری سودمند در جهت کسب حقوق بسیار ابتدایی و مشروع مورد مطالبه مردم و نسل جوان نیست.
مردم تنها مرجع مشروعیت حاکمیت هستند، اما فقط حضور فیزیکی مردم در انتخابات الزاماً موجبات مشروعیت حاکمیت را فراهم نمی آورد. عراق دوران صدام و سوریه فعلی هردو با بالاترین سطح مشارکت مردمی در انتخابات، هرگز الگوی دموکراتیک و مشروعی در منطقه و یا جمع کشورهای اسلامی نبودند.
انتخابات آزاد با حضور حداکثری تمام سلیقه های سیاسی، و بدون نظارت استصوابی شورای نگهبان و اعمال نفوذ رهبری و سپاه، مشخصاً تمام مطالبات سیاسی مورد انتظار نیست، اما قطعاً از عمده ترین مطالبات مطرح امروز است.