محمدرضا فروغی
با بهرام ولدبیگی روزنامهنگار و مدیر انستیتو فرهنگی کردستان در تهران،در مورد مسئله قومیت و مطالبات قومی در ایران گفت و گو کرده ایم. ولد بیگی عضو انجمن صنفی روزنامه نگاران است و در کارنامه مطبوعاتی اش سردبیری هفتهنامه آبیدر در سنندج، ماهنامه کردستان، مجله گفتمان نو و روزنامه آشتی در تهران قرار دارد. وی که از فعالان سیاسی و فرهنگی کردستان به شمار می رود معتقد به حل مسئله کردها در چارچوب ایران و همگرایی و بودن ایران برای همه ایرانیان است. این مصاحبه در ادامه می آید.
تعریف شما از “ملیت” و “قومیت” و نیز تفاوت این دو با هم چیست؟ چه عواملی باعث تفکیک در تعریف این دو میشود؟
به نظرم بحث در مورد این دو واژه و تفاوتها و شباهتهای آنها را باید به جامعهشناسان و کارشناسان امر واگذار کرد. وارد شدن به این مقوله بصورت علمی آن نه در مجال این گفتگوست و نه مرهمی بر زخمهای اقوام ایرانی. به نظر من وقتی گروهی از انسانها، فرهنگ، تاریخ، دین، زبان و از همه مهمتر خواست مشترک دارند میتوان آنها را یک مجموعه محسوب کرد. حال اگر نام این مجموعه را قوم، ملت، خلق یا هر چیز دیگر بگذاریم تغییری در صورت مسئله نخواهد داد چرا که خواستههای انسانها، دردهای مشترک آنها، تبعیضها و بیعدالتیهایی که بر آن روا داشته شده، ورای تعاریف مرسوم علمی قرار دارند. این درد مشترک است که انسانهای ایرانی را تعریف میکند نه واژههایی چون ملیت، قومیت و هر واژه دیگری چرا که در این کشور اگر ما را هر ملیت یا قومیت بخوانند یا بدانند، صورت مسئله مشخص و معلوم است. ما سالهاست در این پیچیدگی واژههای علمی ماندهایم و بااین همه درد و رنج مشترک.
گذشته از تعریف واژگانی، و با توجه به مسائلی که در کشور ایران و در ارتباط با حقوق اقوام ایرانی مطرح است، می توانید خواستهها و مطالبات جریانات مختلف قومی را در داخل و خارج از کشور به صورت گذرا سطحبندی کنید؟ به عبارت دیگر، طرح مطالبات قومی هم اکنون در چه سطوحی و از جانب چه کسانی بیشتر مطرح میشود؟ هدف آنان چیست؟
ایران کشور و ملک مشاع همه شهروندان ساکن در آن است و تنها راه مشروع برای اداره این ملک مشاع، رجوع به مالکین آن است؛ این مالکین از حقوق برابر در این ملک برخوردارند، مستقل از عقیده و قومیت و مذهب و جغرافیای محل سکونت. ایران کشور موزائیک اقوام و مذاهب مختلف است. این تابلوی زیبا نشانی از عظمت و زیبائیهای تاریخی و تنوعی ایران بوده و هست گلهای این تابلو هر کدام بویی خاص و عطرآگین از همدلی و وفاق میدهند. وجود هفت ملت یا قوم (فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ، لر، ترکمن) و ادیان و مذاهب گوناگون در ایران، تحولات جهانی و منطقهای دگرگون شدن ذائقه سیاسی مردم، رویکرد اصلاحی و انتقادی قومیتهای داخل ایران به مسئله ناسیونالیسم قومی و عبور دادن آن از ناسیونالیسم سنتی و کلاسیک به ناسیونالیسم مدرن و حتی نگاه و تفسیر مردمان مسلمان سنی مذهب در گوشه و کنار کشور به مسئله مذهب، تطور و تحولات ذهنی بر اصلاح و تفسیرهای مدرن و معاصر در جهت پرهیز از تعصب و خشونت و وارد شدن به دنیای وحدت و همدلی و انسانی فکر کردن و در کل ایرانی زیستن واقعیتهایی انکارناپذیر از وجود این تابلوی رنگین هستند. این مجموعه فرآیند مطالبات اقوام در داخل و خارج کشور را متحول و دگرگون کرده است؛ در اینجا با نگاه به مطالبات کردها در داخل و خارج ایران یک نوع ساختارشکنی در رویکرد آنها نسبت به مطالبات دیده میشود. یعنی آن گفتمان رادیکالی و انقلابی جای خود را به یک نوع گفتمان مدرن و جهانی و عقلانی داده است و طرح مطالبات با تفاوتهایی که از نوع داخلی و خارجی وجود دارد بسیار بهم نزدیک شده و در پی حقوق انسانی شهروندان ایرانی است که در این کشور تاریخی پرفراز و نشیب دارند. اینان ایران را برای همه ایرانیان میخواهند و خواهان پایانی بر تبعیضها و سیاستهای سنتی تمرکزگرا و یکسان ساز هستند که تا به امروز نیز ادامه دارد.
در مجموع طرح مطالبات قومی در ایران بستگی به اجرای قانون اساسی و تغییر رویکرد مسئولان کشور به ساختار موزائیکی اقوام در ایران دارد. نگاهی که از دوران مشروطیت و شکلگیری دولت مدرن در ایران تاکنون سنتی و در مسیر تضعیف منافع ملی ایران بوده است. متأسفانه این رفتارها در برهههای مختلف تاریخی در خلال این هشت دهه باعث حوادث تاریخی و تولید بحرانها برای ایران و سؤاستفادههای خارجی شده و گاهاً باعث حوادث خونین تاریخی و تلف شدن فرزندان این مرز و بوم شده است.
مطالبات مردم کردستان ایران در مورد حقوق فرهنگی ـ اجتماعی خویش از ابتدا تاکنون به یک سیر و منوال بوده است، با این تفاوت که نسل سنتی با افکار و ادبیات کلاسیک، اکنون جای خود را به نسلی جوان، نخبه و تحصیلکرده داده است؛ نسل جدید خود را شهروندی کرد، ایرانی، جهانی میداند که هیچگونه تبعیض و بیعدالتی را برنمیتابد و در حالیکه به سیاستهای مسئولان کشور در مورد حقوق خویش معترض است از خطاهای گذشته قوم خود نیز غافل نیست و آنها را به نقد میکشد. برای این نسل مهم نیست چه کسی در تهران رئیس جمهور است یا دبیر کل آن حزب کردی چه کسی است؛ او انسانی فکر کردن و جهانی اندیشیدن و منطقهای و بومی عمل کردن برایش اصل است و با دسترسیاش به تکنولوژی و حل شدن در پدیدهی جهانی شدن، آینده را از آن خود میداند و استفاده از همه امکانات کشور را در شرایطی برابر و عادلانه برای خود و دیگر هموطنانش در ایران امری بدیهی میپندارد. این نسل در قید و بند ادبیات و کلماتی چون تجزیهطلبی، دشمنان خارجی، توطئههای مخالفان و توهمات سیاسی حاکم بر افکار بخشی از مسئولان سیاسی نیست و با عبور از چالشهای کلاسیک، دنیائی آرمانی را جستجو میکند. ما برای ماندگاری ایران برای همه ایرانیان و تحقق امنیت ملی کشور چارهای جز بازنگری اصولی سیاستهای گذشته و ضرورت درک مشترک از مطالبات قومی در بسترهای فرهنگی و سیاسی را نداشته و جز تقویت روابط اقوام و تعریف سیاست قومی و تحقق استراتژی وحدت در تکثر قومی و بالابردن ظرفیتها و برابری فرصتها برای حضور نخبگان دیگر اقوام در اداره کشور و درک تحولات جهانی نداریم. هم مردم و هم مسئولان بایستی به ایرانی آباد و آزاد و زیستن در زیر آسمان این کشور بزرگ بدون تبعیض بیاندیشند و صدای خطر را بصورت جدی احساس کنند. این تاریخ نیست که تکرار میشود بلکه این خطاهای انسانهاست که از تاریخ درس نمیگیرند. امروز در داخل کشور بدلیل عدم وجود احزاب و مطبوعات فعال پیرامون مسائل کردستان، یک نوع سکوت معنادار بر مناطق کردنشین حاکم است، اما چندین شبکه ماهوارهای کرد زبان و صدها سایت و مطبوعات در خارج کشور در این زمینه فعال و به طرح مسائل قومی و مطالبات مردم میپردازند و اگر در ایران صداها به نوعی خاموش است صفحات جادویی ماهوارهها و کامپیوترهای دهکده جهانی در همه خانههای کردها حضوری فعال داشته و به گفتگو و طرح این مطالبات میپردازند و گاهاً هم این مطالبات را مورد نقد و بررسی و کارشناسی قرار میدهند. البته این حقیقت را نیز نباید فراموش کنیم که این مسائل اینک فراتر از مطالبات قومی قابل طرح بوده و به بخشی از هویتخواهی مردم کرد تبدیل شده است.
به نظر شما چه مانعی برای استفاده اقوام ایرانی از زبان خود در سطح مناطق و در مدارس، در کنار زبان فارسی به عنوان زبان رسمی کشور، وجود دارد؟
زبان فارسی یکی از زبانهای غنی و زبان تاریخ و فرهنگ، ایرانیان است. این امر برای کرد زبانها اهمیت بیشتری دارد زیرا که زبانشان با زبان فارسی ریشه مشترک داشته و از مجموعه زبانهای هند و اروپایی میباشد. کتابت به زبان فارسی در میان کردها تاریخی بس طولانی دارد. برای نمونه در کردستان ترکیه دانشمند نامی کرد، ملای جزیری حدود 500 سال پیش اشعاری به زبان فارسی سروده است و یا با نگاه به تاریخ کردستان عراق متوجه میشویم زبان فارسی در میان اشعار شعرای نامی و در مدارس آن زمان، زبانی رسمی بوده است. در ایران هم بزرگان ما آثار مکتوب فراوانی به زبان شیرین فارسی دارند و پارسیگویان کرد خدمات فراوانی به زبان فارسی نمودهاند که متأسفانه از نگاه بخشی از فارس زبانان امروزی کمرنگ جلو داده میشود.
تأسف اینجاست که اگر امروز ما میگوئیم براساس ماده 15 قانون اساسی در کنار زبان فارسی که زبان رسمی کشور است زبان کردی هم باید در مدارس تدریس شود، دوستان ما آنرا نوعی مخالفت با زبان فارسی تلقی میکنند در حالیکه تحولات دنیای امروز این مسائل را نه فقط برای زبانهای فارسی و کردی بلکه برای همه زبانهای دنیا حل کرده است. در دنیا تجربههای فراوانی از وجود چند زبانی در کشورهای مدرن وجود دارد و هیچ اتفاقی هم نیافتاده است. من متأسفم که این واقعیت تاریخی و علمی در ایران به شیوه سیاسی و امنیتی تعریف میشود و سالیانی است بخش عظیمی از هموطنان ایرانی برای استفاده از زبان مادری مجبور شدهاند این همه هزینه بدهند؛ هزینههایی که موجب تبعیض و بیعدالتی در مورد فرزندان ایرانی ما شده است، فرزندانی که امروز باید در پی هویت ملی خود باشند تا در برابر تهاجمات فرهنگی خارجی، فرهنگ بومی خود را حفاظت نمایند. کما اینکه امروز بدلیل نبود مکانیسمهای اصولی در اداره آموزش و پرورش جامعه و پشت کردن به فرهنگ غنی این سرزمین بایستی ایران را در برابر فرهنگهای منطقه آنگونه محدود و کوچک جلوه دهیم…
نباید یک واقعیت را نادیده انگاشت که بیش از نیمی از جمعیت کشور در جغرافیای تنوع قومی قرار دارد و در طول 24 ساعت تعداد کلمات تولید شده توسط این جمعیت کلماتی غیر از زبان رسمی کشور است و از لهجههای مختلف استفاده میشود. اما در خصوص زبان کردی که امروز حداقل در خارج از ایران در دهها دانشگاه تدریس میشود، صدها دکترای زبان و ادبیات کردی از دانشگاههای معتبر جهانی فارغالتحصیل شدهاند. از نقاط قوت این زبان آن است که برخلاف زبان فارسی کمترین کلمات عربی را در خود جای داده است. به گفته یکی از اساتید کرد زبان در اروپا، زبانهای فارسی و کردی آنقدر بهم نزدیک هستند که جدا کردن آنها از هم بسیار سخت است.
ما در تهران یک مجمع علمی زبان کردی داریم که در انستیتو فرهنگی کردستان پیرامون زبان کردی فعال است. چند ماه پیش در جلسهای که با دکتر حبیبی رئیس فرهنگستان زبان فارسی داشتند دکتر حبیبی به نکته جالبی اشاره کرد و گفت که اگر روزی اثری از زبان فارسی باقی نماند میتوانیم بوسیله زبانهای کردی و سمنانی آنرا دوباره خلق کنیم. براستی اگر به زبانهای محلی توجه جدی داشته باشیم تقویت زبان رسمی را در پی خواهد داشت و این نکته را نباید فراموش کنیم که در این مقوله نخبگان کرد در خصوص معرفی زبان فارسی در ایران سالهاست کوتاهی کردهاند و شاید اگر این اتفاق میافتاد ما امروز شاهد این نگرشهای منفی نسبت به همدیگر در مقوله زبان نبودیم. تاریخ و اشتراکات زبانهای کردی و فارسی واقعیتی تاریخی و انکار نشدنی است.
شرایط فرهنگی و تنوع قومی در ایران از نظر شما چه ملزوماتی را در عرصه سیاسی ایجاب میکند؟ اداره چنین سرزمینی و مدیریت بر چنین مردمی چه لوازم و ابزاری را در عرصه سیاسی لازم دارد؟
ابتدا باید همه بپذیریم که ما در کشوری با معیارها و شاخصهای فرهنگی و قومی خاص با همه فراز و فرودهای تاریخاش زندگی میکنیم و باید مسئولان ما هم بپذیرند که مهندسی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی ایران در مناطق مختلف قومی غیراستاندارد است و مناطق قومی کشور نیازمند توسعه هستند و رسیدن به تعریف مدرن از توسعه که با فرهنگ خاص مردم سازگار باشد. تقابل ناسیونالیسم فارسی، ترکی، عربی و کردی در طول سالیان متوالی پارادوکسی از نوعی ناسیونالیسم ایجاد کرده که هر کدام از ملیتهای ساکن ایران از پنجره ناسیونالیستی خود به ایران مینگرند. لازم است ناسیونالیسم ملی و قومی دوباره بازخوانی شوند و با رویکرد عقلانی همدیگر را تعریف و قبول کنند تا در موزائیک اقوام ایرانی و در فضائی دموکراتیک به گفتگو و تعامل فرهنگها بپردازیم. دولتمردان نیز باید متوجه این واقعیت بشوند که سیاستهای تمرکزگرای رضاخانی در قرن بیست و یکم برای اداره کشور سم مهلک است. عدالت اجتماعی حکم میکند به افکار مردم مناطق مختلف احترام بگذاریم ؛برای نمونه در شهر سنندج که یک شهر کهن و تاریخی و دانشگاهی است سپردن اداره امور شهر به یک مدیر غیرکردستانی بدون شناخت و مطالعه، هزینههای فراوانی را به کشور تحمیل و چالشها را عمیقتر میکند، به همان اندازه که حتی استفاده از یک مدیر کرد غیرشایسته در رأس امور عواقب یکسانی را در پی دارد. ما باید به راستی به شایسته سالاری در اداره مناطق برسیم و مدیریت ایران را از اسارت نگاه به گذشته رها سازیم. برای رسیدن به چنین آرمانی هم بایستی مردم کردستان رویکردهای خود را نسبت به تهران اصلاح کنند و هم تهران نگاهش را به کردستان متحول نماید. تا به این نقطه از واقعیتهای تاریخی و مدیریتی نرسیم با کمال تأسف داستان همچنان ماندگار خواهد ماند. البته این را نیز بگویم که ما برای حل مسائل کردستان نیازمند تحول در ساختار مدیریتی و سیاستهای قومی هستیم ما در کردستان نیازمند مدیرانی نیستیم که زیاد میدانند، نیازمند مدیرانی هستیم که خوب بدانند دمکراسی و عدالت اجتماعی را نمیتوان به منطقهای وارد کرد بلکه باید آنرا باور کرد و به فرهنگ جامعه تزریق نمود. متأسفانه امروز داستان شکاف قومی در مناطق کردنشین در شرائطی قرار دارد که اگر در کابینه دولت 5 وزیر کرد هم داشته باشیم و همه مدیران مناطق کردنشین هم از خود کردها باشند تحولی آنچنانی رخ نخواهد داد. چرا که باید ساختار مدیریتی را اصلاح و رویکردهای تمرکزگرا را به رویکردهای واقعگرا در مسیر استقلال ملی و همگرایی و عدالت اجتماعی تبدیل کنیم. به راستی من نمیتوانم نگرانی فراوان خود را از چشمانداز نگران کننده و تراژیک مسائل کردستان با این شیوه رفتارهای دوسویه پنهان کنم.
برخی از فعالان سیاسی بارها از راه حلی به نام “پلورالیسم” برای رسیدن به دموکراسی از سویی و احقاق حقوق اقوام از سوی دیگر صحبت کردهاند. به نظر میرسد این واژه و بسیاری دیگر از اصطلاحات در حیطه سیاسی و فکری ایران از یک خاصیت انتزاعی و غیراجرایی برخوردارند که آنها را از عرصه عمل بیرون میبرد. آیا فکر نمیکنید فدرالیسم عاملی است کاملاً اجرایی برای شکستن تمرکز قدرت و از بین بردن لبههای تیز آن و رسیدن به یک ثبات پایدار که هم حقوق اقوام ما تأمین شود و هم تفکر تجزیهطلبی را از میدان خارج سازد؟
تجربهی یکصدسال اخیر به ما نشان داده است که ما بسیاری از واژههای سیاسی را تنها در گفتارها و نوشتارهایمان بکار میبریم اما آنگاه که به عمل میرسیم چون نه خود درک درستی از آنها داریم و نه هیچگونه پشتوانه اجرایی برای آنها، درماندگیمان آغاز میشود و در نهایت به نوعی کلی گویی میرسیم که نه تنهاهیچ دردی از ما علاج نمیکند بلکه تسکین هم نمیدهد. به نظر من بکارگیری واژههایی چون پلورالیسم، فدرالیسم و یا امثالهم و حتی یافتن واژههای فارسی معادل آنها دری را بر ما نخواهد گشود چرا که همچونان که پلورالیسم میتواند یک واژه انتزاعی باشد فدرالیسم نیز از این عیب مبرا نیست. آنچه که در این شرایط برای ما مهم است شناخت خویش و باز خوانی دگر بار تمامی آنچه است که بر ما گذشته است. اگر ملتی دردهای خود را بشناسد بی گمان به درمان آن نیز پی خواهد برد؛ درد ما این است که از تفاوتها گریزانیم، از گوناگونی میهراسیم و از تمایزها میترسیم. ما میتوانیم در عین داشتن تفاوتها از هر نوعی که میخواهد باشد باز دست در دست یکدیگر کشوری آباد و آزاد بسازیم. مادامی که ما به تفاوتها نگاهی امنیتی داشته باشیم، تمامی این واژههای دهن پرکن مختوم به ایسم وارداتی، موهوماتی بیش نیستند که ره به جایی نخواهند برد اگر فدرالیسم، نان و نوا و حق یکسان میآورد ما نیز موافق آن هستیم چرا نباشیم.
شما به طور کلی طرح مطالبات قومی را تا کجا مجاز میدانید؟ به صورت دقیق تر یک کرد تا چه سطحی میتواند از مطالبات خود سخن بگوید؟
برای امروز ایران بنظرم باید قانون اساسی معیار و اساس کنشهای مردم و تصمیمات دولت باشد. قانون اساسی ظرفیت طرح مطالبات قومی و اجرایی آنرا دارد اگر مسئولان کشور رفتارهای سیاسی خود را در مورد مناطق قومی اصلاح و نیم نگاهی هم به تحولات جهانی و منطقهای هم داشته باشند، میشود به بسیاری از رنجهای مردم مناطق پایان داد. در خصوص مناطق کردنشین ابتدا بایستی به این سؤتفاهمات تاریخی پایان داد و ذهنیتها را فراموش کرد و هر کدام از طرفین باید بخشی از گناه را به عهده بگیرند. مسئولان بایستی بیش از دیگران ظرفیت و تحمل از خود نشان دهند چرا که حاصل جهانی شدن ضعیف شدن مرزهای سیاسی و کم رنگ شدن حاکمیتها و رشد گرایشهای قومی است. صداهایی که در مناطق کردنشین شنیده میشود صداهای شهروندان ایرانی است که فریاد میزنند شناسنامه ایران بدون کردستان مخدوش خواهد بود و کلمه تجزیهطلبی اختراع حکومت شاهنشاهی است، چرا ما امروز آنرا تکرار میکنیم؟ به اعتقاد من در فضایی مملو از وفاق و همدلی (برای عظمت ایران) و در یک بازی خردمندانه در عرصه مسائل قومی به راحتی میتوان از بحرانهای موجود با نگاهی ایرانی و اسلامی به مطالبات مردم عبور کرد و ایران را برای همیشه از چالشها و بحرانهای پیش رو نجات داد. سؤال این است که در کجای قانون اساسی ایران نوشته شده در هیات دولت، در مجمع تشخیص مصلحت نظام، در مدیریتهای کلان کشوری وجود یک مدیر کرد ممنوع است؟ چرا در انتخابات آراء کردها به حکومت مشروعیت میبخشد و چرا حضور شایستگان کرد در اداره کشور این مشروعیت را زیر سؤال میبرد.
بنظرم سقف مطالبات مردم مناطق کردنشین برای مسئولان کشور قابل درک و تعریف است و احترام به حقوق فردی و اجتماعی آنان اساس توسعه و حافظ امنیت ملی کشور خواهد بود. پیشنهاد ما شروع از قانون اساسی ایران است؛ اگر این قانون را مبنا قراردهیم به راحتی میتوانیم بخش عظیمی از مطالبات مردم مناطق قومی کشور را تأمین نمائیم. این مطالبات آنچنان هم بار سیاسی فرهنگی و اقتصادی برای کشور ندارد که به نوعی تابو تبدیل شده است. مشکل این است که دولتمردان ایران سالهاست مطالبات کردهای ایران را به نوعی به حکومت فدرال کردستان عراق،تعریف و تفسیر می کنند ؛به گونهای که هرگونه فعالیت فرهنگی و سیاسی ناشی از تحولات کردستان عراق مسئله برانگیز می شود. در اینجا طرح دو نکته لازم است.
1- مناطق کردنشین ایران تاریخ، جغرافیا و شهروندان تعریف شدهای با شناسنامه ایرانی خود دارد. جنبشهای سیاسی و فرهنگی مناطق کردنشین آمیخته با جنبشهای سیاسی و فرهنگی ایران از مشروطه به بعد دارد نقش کردها در جنبش مشروطیت، ملی شدن نفت و دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ ایران و عراق و دیگر جنبشهای اجتماعی تعریف و تاریخ انکارناشدنی دارد. از سوی دیگر خواستههای مردم ما در چارچوب خواستههای مردم ایران با اندکی تفاوت منطقهای در طول یکصد سال اخیر نمایان و مشخص است.
2- آنچه در کردستان عراق اتفاق افتاده برای ایران فرصت است نه تهدید؛ صاحبان تحولات کردستان عراق رهبران احزاب کردستانی هستند که دوستان سالهای دور و نزدیک ملت و دولت ایران میباشند.
شما ببینید در طول جنبش صدسالهی کردهای عراق جنبشهای آنها هماهنگ با ایران بوده و آنها چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب در ایران از حمایتهای دولتهای ایران برخوردار بودهاند. آنها حتی یکبار هم در این سالها نگاهی به ترکیه و سوریه، همسایه خود نداشتهاند فقط نگاهشان به ایران بوده است. ژنرال بارزانی قاعد بزرگ کردها در سال 1358 وصیت کرده بود بعد از مرگش جنازهاش را به ایران بیاورند و آنجا دفن کنند. این نشانهای از اعتقاد آن مرد بزرگ به این خاک بوده است. جلال طالبانی در این دوران ریاست جمهوری ثابت کرد تا چه اندازه به ایران وابسته و اعتقاد دارد، مسعود بارزانی رهبر کردستان متولد ایران است و بارها به آن افتخار کردهاست. در طول 50 سال جنگهای ایران و عراق، کردها در کنار ایران علیه عراق جنگیدند در دو فاجعه بزرگ بمباران حلبچه و زنده بگور کردن 182 هزار نفر تحت عنوان انفال بخاطر همکاری با ایران از سوی حکومت بعثی عراق و فتاوای معدودی از علمای عرب سنی مبنی بر کشتار کردها و فارسها (تحت عنوان “عجم”) را حلال اعلام کردند، با جان و دل پذیرفتهاند.
مسعود بارزانی خود را یک آریائی کرد میداند نه یک عراقی، خوب است بدانید که در طول فعالیت مجلس حکم عراق که بصورت دورهای هر ماه یک نفر مسئول آن بود، مسعود بارزانی تنها رئیس مجلسی بود که حاضر نشد به یکپارچگی خاک عراق قسم بخورد و رسماً اعلام داشت هیچگاه حاضر نیست برای خاکی قسم یاد کند که بعثیها سالهاست در این کشور کردها را بدلیل نژاد غیرعرب قتلعام و انفال و بمباران شیمیایی کردهاند.
مسعود بارزانی با شهامت اجازه نداد پرچم صدام حسین در خاک کردستان افراشته شود تا آنرا عوض کردند. چگونه است ما این رفتارها را نادیده میگیریم و بجای حمایت و همدلی آنها را از تاریخ و فرهنگ خود دور میکنیم. کردستان عراق امتداد جغرافیای فرهنگی ایران است تا مرز سوریه آنجا را فرزندان قاعد بزرگ کردها ملامصطفی بارزانی اداره میکنند که هنوز بانگ رسایش در آن گفته مشهور که “هر جا کرد است آنجا ایران است” در آسمان خاورمیانه طنین انداز است. آنها بخشی از فرهنگ و تاریخ ایرانی هستند از جمعیت 5 میلیونی کردستان عراق یک میلیون نفر آشنا به زبان و ادبیات فارسی هستند. بیش از 200 هزار نفر از ساکنان کردستان متولد ایران و درس خوانده ایرانند. نیچیروان بارزانی نخست وزیر کردستان درس خوانده تهران، در سال گذشته در سفرش به تهران و در دیدار با مسئولان کشور بدون لهجه فارسی صحبت میکرد. او در شهر اربیل پایتخت حکومت فدرال کردستان دانشکده زبان و ادبیات فارسی تأسیس کرده و در آنجا صدای حافظ و مولانا و سعدی و شاملو همچون سنندج و تهران شنیده میشود. اما کجایند دیپلماتهای ایرانی و دریغ از یک سفر به آن سرزمین آریائی؟ کجایند روشنفکران ایرانی که در برابر این همه دستاورد سکوت کردهاند؟ اینها چه کسانی هستند که بنام ایران و ایرانی آنها را تجزیه طلب نامیده و غم تجزیه خاک عراق صدام حسین را میخورند و برایش اشک تمساح میریزند؟ سرزمینی که از تاریخ تأسیسش تا سقوط صدام حسین همیشه دشمن و در حال جنگ با ایرانیان بوده است. براستی حدود و جغرافیای فرهنگی ایران در کنار هم نژادان کرد خود در کردستان عراق بوی امنیت و همگرایی میدهد یا در آمریکای لاتین که از بودجه بیزبان بیتالمال برایشان مسکن میسازیم؟ اگر به چریکهای انقلابی چون اورتگا کمک میکنیم، کردهای کردستان عراق حق بیشتری به گردن ما دارند و چون آنان امروز تقریباً اداره آن کشور را عهده دارند یکی رئیس جمهور و دیگری رهبر اقلیم کردستان آن یکی وزیر امور خارجه و… هستند و میتوانند به نوعی منافع ملی ما را تأمین کنند. بنظر من از نظر جغرافیای سیاسی در میان حدود 15 همسایهایران ما فقط در یک گوشه آن میتوانیم احساس امنیت کنیم و آن هزاران کیلومتر مربع مرز ما با کردستان عراق در امتداد استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام میباشد. براستی زمان نگاه استراتژیک به کردستان عراق فرا رسیده است و دستگاه دیپلماسی ما و روشنفکران ایرانی بایستی حداقل نیمنگاهی به این واقعیتها داشته باشند و مسائل مناطق کردنشین در این سو و آن سوی مرز با حکمت و دوراندیشی تجزیه و تحلیل و راهکارهای عقلانی برای تعامل و تساهل با همدیگر انتخاب نمائیم که نشانی است از عظمت و فرهنگ و تمدن ما ایرانیان و بس.
گذشته از اینکه مسئله اقوام چه تأثیری در شرایط سیاسی ایران دارد و یا چه راه حلی برای آن در شرایط فعلی به نفع یا ضرر ماست، یکی از عوامل مهم دیگری که در این عرصه باید مورد توجه قرار گیرد، بعد حقوق بشری آن است. شما در نگاه به مقوله اقوام چه تعامل و احیاناً تضادی را بین منافع ملی و تمامیت ارضی ایران از یک سو و رعایت و پایبندی به حقوق بشر از سوی دیگر میبینید؟
جغرافیای سیاسی و فرهنگی و موقعیت ژئوپلتیک ایران در طول تاریخ در معرض تهدیدها و گاهاً شکننده بوده است. وجود قومیتهای مختلف و مذاهب گوناگون مسئله امنیت ملی ایران را به مقولهای ذهنی برای مردم ایران تبدیل کرده است. این یک واقعیت است که اکنون در ایران فقط مسئولان کشور نیستند که نگران مسائل امنیتی کشور هستند بلکه خمیرمایه ذهنی بخشی عظیم از نخبگان و فعالان سیاسی و فرهنگی کشور نیز عمدتاً امنیتی است. ما بعنوان فعالان فرهنگی و سیاسی مناطق قومی اعتقاد داریم حل مسائل قومی در چارچوب قوانین و شرائط ایران، کمربند امنیتی ایران را محکمتر و همگرایی را در کشور تقویت میکند اما دیگر فعالان فرهنگی و سیاسی کشور نظری غیر از نگاه ما دارند دلیل این ذهنیت شاید عدم دمکراسی در کشور و فاصله جامعه ما با یک جامعه مدرن و پیشرفته باشد. یکی از چالشهای امنیت ملی در ایران چالش عدم حضور و یا عدم مشارکت همه ایرانیان در اداره ایران و بحران توزیع قدرت و استفاده یکسان از سرمایههای این کشور است. حضور اکثریت در قدرت و عدم پاسخگویی به خواستهای اقلیت، تهدیدی جدی برای امنیت ملی و استقلال کشور محسوب میشود در حالی که دکترین امنیت ملی، اساس قدرت و ماندگاری حکومتها رادر رضایت شهروندان تعریف می کند.
در گذشته شاید میشد نادیده انگاشتن حقوق شهروندان را از دید جهانیان پنهان نمود اما امروز نمیتوان فراملیتی بودن حقوق شهروندی و پایبندی به قواعد جهانی حقوق بشر را انکار کرد. نگاه منفی به مقوله اقوام لطمههای جدی به پایههای مشروعیت و اقتدار حاکمیت خواهد زد و آسیب پذیری آنرا بیشتر خواهد ساخت، بنظر من ایران بسیار بزرگتر و با عظمتتر از آن است که از پردازش به حقوق شهروندانش ناتوان بماند. اگر ما از برج عاج گفتمانمان پائین بیائیم، از سیاستهای روزمرگی پرهیز کنیم و از دنیای تک صدائی عبور و به جامعه چندصدائی وارد شویم و بخشی از اشتباهات جنبشهای سیاسی قومیتها را بپذیریم و عملکرد منفی دولتها را به حساب خودشان بگذاریم و به دمکراسی و حقوق بشر و عدالت اجتماعی برای اعتلای ایران، و عظمت و بزرگی ملت ایران ایمان بیاوریم و در کنار فرهنگ کهن و جهانی ایران چشمهایمان را بشوئیم و آب را گل نکنیم و تکثر و تنوع و تعدد اندیشهها را بپذیریم با مدارا و تحمل عقائد هموطن خود آشتی کنیم آنگاه به سر منزل مقصود خواهیم رسید. بقول گاندی “دلم میخواهد پنجره اتاقم را باز بگذارم تا نسیم فرهنگهای مختلف بوی گلهای رنگارنگ را از دیگر نقاط به خانهی من میآورد لذت ببرم”. ما اقوام ایرانی و صاحبان قدرت در این کشور چارهای جز پذیرش واقعیتهای جهانی و منطقهای و تلاش دلسوزانه برای اعتلای کشور و تحقق عدالت و پایان دادن به رنجهای مردم نداشته و نداریم. اگر نتوانیم گذشته را فراموش کنیم لااقل میتوانیم همدیگر را ببخشیم. روزهایی که مرا برای داشتن تنها روزنامه کردی زبان ایران “آشتی” محاکمه میکردند فریاد زدم: “ما به زندگی و زیستن در جغرافیای فرهنگی و انسانی ایران پایبند بوده و هستیم و ما در پی ایرانی نیستیم که فقط در آن زندگی کنیم، بلکه خواهان ایرانی هستیم که نتوانیم بدون آن زندگی کنیم”. چرا ما را در سایه نگاه داشتهاند و آفتاب ایران را از ملت شرافتمند کردستان دریغ میکنند نمیدانم چرا قدر این نسل دلسوز و اهل دیالوگ و مدنیت را ندانستند. متأسفانه باید بگویم به یقین آیندگان غیر از ما خواهند بود.
سوالی هم از شرایط منطقهای مؤثر بر این بحث. آیا عراق با توجه مسائل مهم بینالمللی و منطقهای به سمت تجزیه حرکت میکند؟ با توجه به اینکه بر خلاف ایران، اقوام عراقی دیر زمانی نیست که تحت لوای یک حکومت و دولت به صورت یک کشور زندگی میکنند و شاید بتوان از این لحاظ میان این کشور و ایران تفاوت قائل شد.
بنظرم عراق هم تجربه و هم الگوی جالبی است برای ایران، شما میدانید کشور عراق از روز تأسیس آن در سال 1922 تاکنون هیچگاه آرامش به خود ندیده و فاقد یک حکومت ملی بوده است و همین سایه استبداد و عدم وجود یک حکومت ملی از همه اقوام و مذاهب، سرنوشت امروز را برای عراق به ارمغان آورده است.
ترکیب اداره حکومت عراق بوسیله شیعیان و کردها و بخشی از اهل سنت و دیگر اقوام و مذاهب این کشور میتواند الگوی خوبی برای ما باشد. هر چند من بدلیل ارتباطات و شناخت گستردهام از واقعیتهای سیستم و حکومت فعلی عراق امیدوار نیستم این کشور به این شیوه، آیندهای روشن داشته باشد اما واقعیت این است الگوی فعلی مدلی از یک نوع دمکراسی قومی و مذهبی است و ساختار موزائیکی عراق را هماهنگ و تنظیم کرده است. بی شک تحولات مثبت و منفی عراق درد و اندوه تأثیر خود را بر روی ایران خواهد داشت. سیاستهای آمریکا در عراق براساس منافع و چپاول ثروتهای این کشور است. طبق آمارها از هر دلار پول عراق 12 سنت آن در عراق هزینه میشود بقیه به حساب کارتل های نظامی و سیاسی آمریکا واریز میگردد اما در شکل ادارهی حکومت سیاسی الگویی قابل قبول ارائه شده و قومیتهای آن کشور از اداره و نوع حکومت آن راضی بنظر میرسند. من اعتقاد دارم اگر شرایط سیاسی و امنیتی عراق همانطور که هست پیش برود و دخالت کشورهای همسایه به ویژه عربستان و ترکیه در حمایت از سنیها ادامه یابد، شیعیان و کردها چارهای جز تشکیل دو دولت کردی و شیعی ندارند. خاندان حکیم بی میل نیستند صاحب حکومتی شیعی در عراق شوند و همچنین کردها که صد سال است برای رسیدن به حکومتی کردستانی در کنار همسایگان خود مبارزه میکنند بالطبع علاقمند و آرزوی آنرا دارند. اما نباید این اصل را فراموش کنیم آمریکا در منطقه در پی حفظ امنیت اسرائیل بوده و قربانی کردن یک کشور عربی بعنوان عراق که روزگاری 60 موشک به خاک اسرائیل شلیک کرده است؛ لذا شاید تجزیه و تقسیم عراق هم شاید بخشی از استراتژی آمریکائیها در حضور خود در خاورمیانه باشد.
اینجاست که ما به عدم وجود استراتژی و آیندهنگری دیپلماسی کشور پی میبریم. آنها در تحلیل واقعیتهای عراق بسیار ضعیف عمل کردهاند؛ حتی نخبگان و روشنفکران ایرانی هم در این مقوله کوتاه آمدهاند. در حالیکه دیگران در عراق سرمایهگذاریهای کلان دارند، ایران به نوعی بازنده تحولات عراق است. بالاخره این درگیریهای داخلی و تروریسم روزی به پایان میرسد. داستان عراق بسیار نزدیک به داستان ایران است اما ما در برابر تحولات عراق چه برنامهای داریم و به کجا میرویم؟ این هشدار را باید جدی بگیریم با حدود 15 کشور، همسایه هستیم اما دشمنی دولت های عربی با ایران معنادارتر است. شما ببینید برای سه جزیره و خلیج تاریخی همیشه فارس ایران چه خوابهایی دیدهاند؟ همین صدام حسین مگر با امکانات آنها به جنگ ما نیامد و اکنون هم خطر از جانب آنها رفع نشده است.. ما ماندهایم و این همه قطعنامه کشورهای منطقه علیه جزایر سهگانه و این همه دشمنی دیپلماسی با ایران و ما ماندهایم در برابر این سؤال که ما ایرانیها که برای لبنان و فلسطینی این همه هزینه میکنیم، چرا با هم خونان خودمان این همه بیمحبتی روا می داریم؟