ایران ملک مشاع همه ایرانیان است

نویسنده

bahramvaladbeygi.jpg

محمدرضا فروغی

با بهرام ولدبیگی روزنامه‌نگار و مدیر انستیتو فرهنگی کردستان در تهران،در مورد مسئله قومیت و مطالبات قومی در ایران گفت و ‏گو کرده ایم. ولد بیگی عضو انجمن صنفی روزنامه نگاران است و در کارنامه‌ مطبوعاتی اش سردبیری هفته‌نامه‌ آبیدر در سنندج، ‏ماهنامه کردستان، مجله گفتمان نو و روزنامه آشتی در تهران قرار دارد. وی که از فعالان سیاسی و فرهنگی کردستان به شمار می ‏رود معتقد به حل مسئله کردها در چارچوب ایران و همگرایی و بودن ایران برای همه‌ ایرانیان است. این مصاحبه در ادامه می آید. ‏


‎ ‎تعریف شما از “ملیت” و “قومیت” و نیز تفاوت این دو با هم چیست؟ چه عواملی باعث تفکیک در تعریف این دو ‏می‌شود؟‎ ‎

به نظرم بحث در مورد این دو واژه و تفاوتها و شباهتهای آنها را باید به جامعه‌شناسان و کارشناسان امر واگذار کرد. وارد شدن به ‏این مقوله بصورت علمی آن نه در مجال این گفتگوست و نه مرهمی بر زخمهای اقوام ایرانی. به نظر من وقتی گروهی از انسانها، ‏فرهنگ، تاریخ، دین، زبان و از همه مهمتر خواست مشترک دارند می‌توان آنها را یک مجموعه محسوب کرد. حال اگر نام این ‏مجموعه را قوم، ملت، خلق یا هر چیز دیگر بگذاریم تغییری در صورت مسئله نخواهد داد چرا که خواسته‌های انسانها، دردهای ‏مشترک آنها، تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌هایی که بر آن روا داشته شده، ورای تعاریف مرسوم علمی قرار دارند. این درد مشترک است که ‏انسانهای ایرانی را تعریف می‌کند نه واژه‌هایی چون ملیت، قومیت و هر واژه دیگری چرا که در این کشور اگر ما را هر ملیت یا ‏قومیت بخوانند یا بدانند، صورت مسئله مشخص و معلوم است. ما سالهاست در این پیچیدگی واژه‌های علمی مانده‌ایم و بااین همه درد ‏و رنج مشترک. ‏


‎ ‎گذشته از تعریف واژگانی، و با توجه به مسائلی که در کشور ایران و در ارتباط‎ ‎با حقوق اقوام ایرانی مطرح است، می ‏توانید خواسته‌ها و مطالبات جریانات مختلف قومی را در داخل و خارج از کشور به صورت گذرا سطح‌بندی کنید؟ به عبارت دیگر، ‏طرح مطالبات قومی هم اکنون در چه سطوحی و از جانب چه کسانی بیشتر مطرح می‌شود؟ هدف آنان چیست؟‎ ‎

ایران کشور و ملک مشاع همه‌ شهروندان ساکن در آن است و تنها راه مشروع برای اداره‌ این ملک مشاع، رجوع به مالکین آن است؛ ‏این مالکین از حقوق برابر در این ملک برخوردارند، مستقل از عقیده و قومیت و مذهب و جغرافیای محل سکونت. ایران کشور ‏موزائیک اقوام و مذاهب مختلف است. این تابلوی زیبا نشانی از عظمت و زیبائیهای تاریخی و تنوعی ایران بوده و هست گلهای این ‏تابلو هر کدام بویی خاص و عطرآگین از همدلی و وفاق می‌دهند. وجود هفت ملت یا قوم (فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ، لر، ‏ترکمن) و ادیان و مذاهب گوناگون در ایران، تحولات جهانی و منطقه‌ای دگرگون شدن ذائقه‌ سیاسی مردم، رویکرد اصلاحی و ‏انتقادی قومیتهای داخل ایران به مسئله ناسیونالیسم قومی و عبور دادن آن از ناسیونالیسم سنتی و کلاسیک به ناسیونالیسم مدرن و حتی ‏نگاه و تفسیر مردمان مسلمان سنی مذهب در گوشه و کنار کشور به مسئله مذهب، تطور و تحولات ذهنی بر اصلاح و تفسیرهای ‏مدرن و معاصر در جهت پرهیز از تعصب و خشونت و وارد شدن به دنیای وحدت و همدلی و انسانی فکر کردن و در کل ایرانی ‏زیستن واقعیتهایی انکارناپذیر از وجود این تابلوی رنگین هستند. این مجموعه فرآیند مطالبات اقوام در داخل و خارج کشور را ‏متحول و دگرگون کرده است؛ در اینجا با نگاه به مطالبات کردها در داخل و خارج ایران یک نوع ساختارشکنی در رویکرد آنها ‏نسبت به مطالبات دیده می‌شود. یعنی آن گفتمان رادیکالی و انقلابی جای خود را به یک نوع گفتمان مدرن و جهانی و عقلانی داده ‏است و طرح مطالبات با تفاوتهایی که از نوع داخلی و خارجی وجود دارد بسیار بهم نزدیک شده و در پی حقوق انسانی شهروندان ‏ایرانی است که در این کشور تاریخی پرفراز و نشیب دارند. اینان ایران را برای همه‌ ایرانیان می‌خواهند و خواهان پایانی بر ‏تبعیضها و سیاست‌های سنتی تمرکزگرا و یکسان ساز هستند که تا به امروز نیز ادامه دارد. ‏

در مجموع طرح مطالبات قومی در ایران بستگی به اجرای قانون اساسی و تغییر رویکرد مسئولان کشور به ساختار موزائیکی اقوام ‏در ایران دارد. نگاهی که از دوران مشروطیت و شکل‌گیری دولت مدرن در ایران تاکنون سنتی و در مسیر تضعیف منافع ملی ‏ایران بوده است. متأسفانه این رفتارها در برهه‌های مختلف تاریخی در خلال این هشت دهه باعث حوادث تاریخی و تولید بحرانها ‏برای ایران و سؤاستفاده‌های خارجی شده و گاهاً باعث حوادث خونین تاریخی و تلف شدن فرزندان این مرز و بوم شده است. ‏

مطالبات مردم کردستان ایران در مورد حقوق فرهنگی ـ اجتماعی خویش از ابتدا تاکنون به یک سیر و منوال بوده است، با این تفاوت ‏که نسل سنتی با افکار و ادبیات کلاسیک، اکنون جای خود را به نسلی جوان، نخبه و تحصیلکرده داده است؛ نسل جدید خود را ‏شهروندی کرد، ایرانی، جهانی می‌داند که هیچگونه تبعیض و بی‌عدالتی را برنمی‌تابد و در حالیکه به سیاستهای مسئولان کشور در ‏مورد حقوق خویش معترض است از خطاهای گذشته‌ قوم خود نیز غافل نیست و آنها را به نقد می‌کشد. برای این نسل مهم نیست چه ‏کسی در تهران رئیس جمهور است یا دبیر کل آن حزب کردی چه کسی است؛ او انسانی فکر کردن و جهانی اندیشیدن و منطقه‌ای و ‏بومی عمل کردن برایش اصل است و با دسترسی‌اش به تکنولوژی و حل شدن در پدیده‌ی جهانی شدن، آینده را از آن خود می‌داند و ‏استفاده از همه‌ امکانات کشور را در شرایطی برابر و عادلانه برای خود و دیگر هموطنانش در ایران امری بدیهی می‌پندارد. این ‏نسل در قید و بند ادبیات و کلماتی چون تجزیه‌طلبی، دشمنان خارجی، توطئه‌های مخالفان و توهمات سیاسی حاکم بر افکار بخشی از ‏مسئولان سیاسی نیست و با عبور از چالشهای کلاسیک، دنیائی آرمانی را جستجو می‌کند. ما برای ماندگاری ایران برای همه‌ ایرانیان ‏و تحقق امنیت ملی کشور چاره‌ای جز بازنگری اصولی سیاستهای گذشته و ضرورت درک مشترک از مطالبات قومی در بسترهای ‏فرهنگی و سیاسی را نداشته و جز تقویت روابط اقوام و تعریف سیاست قومی و تحقق استراتژی وحدت در تکثر قومی و بالابردن ‏ظرفیتها و برابری فرصتها برای حضور نخبگان دیگر اقوام در اداره کشور و درک تحولات جهانی نداریم. هم مردم و هم مسئولان ‏بایستی به ایرانی آباد و آزاد و زیستن در زیر آسمان این کشور بزرگ بدون تبعیض بیاندیشند و صدای خطر را بصورت جدی ‏احساس کنند. این تاریخ نیست که تکرار می‌شود بلکه این خطاهای انسانهاست که از تاریخ درس نمی‌گیرند. امروز در داخل کشور ‏بدلیل عدم وجود احزاب و مطبوعات فعال پیرامون مسائل کردستان، یک نوع سکوت معنادار بر مناطق کردنشین حاکم است، اما ‏چندین شبکه‌ ماهواره‌ای کرد زبان و صدها سایت و مطبوعات در خارج کشور در این زمینه فعال و به طرح مسائل قومی و مطالبات ‏مردم می‌پردازند و اگر در ایران صداها به نوعی خاموش است صفحات جادویی ماهواره‌ها و کامپیوترهای دهکده‌ جهانی در همه‌ ‏خانه‌های کردها حضوری فعال داشته و به گفتگو و طرح این مطالبات می‌پردازند و گاهاً هم این مطالبات را مورد نقد و بررسی و ‏کارشناسی قرار می‌دهند. البته این حقیقت را نیز نباید فراموش کنیم که این مسائل اینک فراتر از مطالبات قومی قابل طرح بوده و به ‏بخشی از هویت‌خواهی مردم کرد تبدیل شده است. ‏


‎ ‎به نظر شما چه مانعی برای استفاده اقوام ایرانی از زبان خود در سطح مناطق و در مدارس، در کنار زبان فارسی به ‏عنوان زبان رسمی کشور، وجود دارد؟‏‎ ‎

زبان فارسی یکی از زبانهای غنی و زبان تاریخ و فرهنگ، ایرانیان است. این امر برای کرد زبانها اهمیت بیشتری دارد زیرا که ‏زبانشان با زبان فارسی ریشه مشترک داشته و از مجموعه زبانهای هند و اروپایی می‌باشد. کتابت به زبان فارسی در میان کردها ‏تاریخی بس طولانی دارد. برای نمونه در کردستان ترکیه دانشمند نامی کرد، ملای جزیری حدود 500 سال پیش اشعاری به زبان ‏فارسی سروده است و یا با نگاه به تاریخ کردستان عراق متوجه می‌شویم زبان فارسی در میان اشعار شعرای نامی و در مدارس آن ‏زمان، زبانی رسمی بوده است. در ایران هم بزرگان ما آثار مکتوب فراوانی به زبان شیرین فارسی دارند و پارسی‌گویان کرد ‏خدمات فراوانی به زبان فارسی نموده‌اند که متأسفانه از نگاه بخشی از فارس زبانان امروزی کمرنگ جلو داده می‌شود. ‏

تأسف اینجاست که اگر امروز ما می‌گوئیم براساس ماده 15 قانون اساسی در کنار زبان فارسی که زبان رسمی کشور است زبان ‏کردی هم باید در مدارس تدریس شود، دوستان ما آنرا نوعی مخالفت با زبان فارسی تلقی می‌کنند در حالیکه تحولات دنیای امروز ‏این مسائل را نه فقط برای زبان‌های فارسی و کردی بلکه برای همه‌ زبانهای دنیا حل کرده است. در دنیا تجربه‌های فراوانی از ‏وجود چند زبانی در کشورهای مدرن وجود دارد و هیچ اتفاقی هم نیافتاده است. من متأسفم که این واقعیت تاریخی و علمی در ایران ‏به شیوه‌ سیاسی و امنیتی تعریف می‌شود و سالیانی است بخش عظیمی از هموطنان ایرانی برای استفاده از زبان مادری مجبور ‏شده‌اند این همه هزینه بدهند؛ هزینه‌هایی که موجب تبعیض و بی‌عدالتی در مورد فرزندان ایرانی ما شده است، فرزندانی که امروز ‏باید در پی هویت ملی خود باشند تا در برابر تهاجمات فرهنگی خارجی، فرهنگ بومی خود را حفاظت نمایند. کما اینکه امروز بدلیل ‏نبود مکانیسم‌های اصولی در اداره‌ آموزش و پرورش جامعه و پشت کردن به فرهنگ غنی این سرزمین بایستی ایران را در برابر ‏فرهنگهای منطقه آنگونه محدود و کوچک جلوه دهیم… ‏

نباید یک واقعیت را نادیده انگاشت که بیش از نیمی از جمعیت کشور در جغرافیای تنوع قومی قرار دارد و در طول 24 ساعت تعداد ‏کلمات تولید شده توسط این جمعیت کلماتی غیر از زبان رسمی کشور است و از لهجه‌های مختلف استفاده می‌شود. اما در خصوص ‏زبان کردی که امروز حداقل در خارج از ایران در دهها دانشگاه تدریس می‌شود، صدها دکترای زبان و ادبیات کردی از ‏دانشگاه‌های معتبر جهانی فارغ‌التحصیل شده‌اند. از نقاط قوت این زبان آن است که برخلاف زبان فارسی کمترین کلمات عربی را ‏در خود جای داده است. به گفته‌ یکی از اساتید کرد زبان در اروپا، زبانهای فارسی و کردی آنقدر بهم نزدیک هستند که جدا کردن آنها ‏از هم بسیار سخت است. ‏

ما در تهران یک مجمع علمی زبان کردی داریم که در انستیتو فرهنگی کردستان پیرامون زبان کردی فعال است. چند ماه پیش در ‏جلسه‌ای که با دکتر حبیبی رئیس فرهنگستان زبان فارسی داشتند دکتر حبیبی به نکته‌ جالبی اشاره کرد و گفت که اگر روزی اثری از ‏زبان فارسی باقی نماند می‌توانیم بوسیله زبان‌های کردی و سمنانی آنرا دوباره خلق کنیم. براستی اگر به زبانهای محلی توجه جدی ‏داشته باشیم تقویت زبان رسمی را در پی خواهد داشت و این نکته را نباید فراموش کنیم که در این مقوله نخبگان کرد در خصوص ‏معرفی زبان فارسی در ایران سالهاست کوتاهی کرده‌اند و شاید اگر این اتفاق می‌افتاد ما امروز شاهد این نگرشهای منفی نسبت به ‏همدیگر در مقوله‌ زبان نبودیم. تاریخ و اشتراکات زبانهای کردی و فارسی واقعیتی تاریخی و انکار نشدنی است. ‏


‎ ‎شرایط فرهنگی و تنوع قومی در ایران از نظر شما چه ملزوماتی را در عرصه سیاسی ایجاب می‌کند؟ اداره چنین ‏سرزمینی و مدیریت بر چنین مردمی چه لوازم و ابزاری را در عرصه سیاسی لازم دارد؟‎ ‎

ابتدا باید همه بپذیریم که ما در کشوری با معیارها و شاخص‌های فرهنگی و قومی خاص با همه‌ فراز و فرودهای تاریخ‌اش زندگی ‏می‌کنیم و باید مسئولان ما هم بپذیرند که مهندسی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی ایران در مناطق مختلف قومی غیراستاندارد است و ‏مناطق قومی کشور نیازمند توسعه هستند و رسیدن به تعریف مدرن از توسعه که با فرهنگ خاص مردم سازگار باشد. تقابل ‏ناسیونالیسم فارسی، ترکی، عربی و کردی در طول سالیان متوالی پارادوکسی از نوعی ناسیونالیسم ایجاد کرده که هر کدام از ‏ملیتهای ساکن ایران از پنجره ناسیونالیستی خود به ایران می‌نگرند. لازم است ناسیونالیسم ملی و قومی دوباره بازخوانی شوند و با ‏رویکرد عقلانی همدیگر را تعریف و قبول کنند تا در موزائیک اقوام ایرانی و در فضائی دموکراتیک به گفتگو و تعامل فرهنگها ‏بپردازیم. دولتمردان نیز باید متوجه این واقعیت بشوند که سیاستهای تمرکزگرای رضاخانی در قرن بیست و یکم برای اداره‌ کشور ‏سم مهلک است. عدالت اجتماعی حکم می‌کند به افکار مردم مناطق مختلف احترام بگذاریم ؛برای نمونه در شهر سنندج که یک شهر ‏کهن و تاریخی و دانشگاهی است سپردن اداره‌ امور شهر به یک مدیر غیرکردستانی بدون شناخت و مطالعه، هزینه‌های فراوانی را ‏به کشور تحمیل و چالشها را عمیق‌تر می‌کند، به همان اندازه که حتی استفاده از یک مدیر کرد غیرشایسته در رأس امور عواقب ‏یکسانی را در پی دارد. ما باید به راستی به شایسته سالاری در اداره‌ مناطق برسیم و مدیریت ایران را از اسارت نگاه به گذشته رها ‏سازیم. برای رسیدن به چنین آرمانی هم بایستی مردم کردستان رویکردهای خود را نسبت به تهران اصلاح کنند و هم تهران نگاهش ‏را به کردستان متحول نماید. تا به این نقطه از واقعیتهای تاریخی و مدیریتی نرسیم با کمال تأسف داستان همچنان ماندگار خواهد ‏ماند. البته این را نیز بگویم که ما برای حل مسائل کردستان نیازمند تحول در ساختار مدیریتی و سیاستهای قومی هستیم ما در ‏کردستان نیازمند مدیرانی نیستیم که زیاد می‌دانند، نیازمند مدیرانی هستیم که خوب بدانند دمکراسی و عدالت‌ اجتماعی را نمی‌توان به ‏منطقه‌ای وارد کرد بلکه باید آنرا باور کرد و به فرهنگ جامعه تزریق نمود. متأسفانه امروز داستان شکاف قومی در مناطق ‏کردنشین در شرائطی قرار دارد که اگر در کابینه‌ دولت 5 وزیر کرد هم داشته باشیم و همه‌ مدیران مناطق کردنشین هم از خود ‏کردها باشند تحولی آنچنانی رخ نخواهد داد. چرا که باید ساختار مدیریتی را اصلاح و رویکردهای تمرکزگرا را به رویکردهای ‏واقع‌گرا در مسیر استقلال ملی و همگرایی و عدالت اجتماعی تبدیل کنیم. به راستی من نمی‌توانم نگرانی فراوان خود را از چشم‌انداز ‏نگران کننده و تراژیک مسائل کردستان با این شیوه رفتارهای دوسویه پنهان کنم. ‏


‎ ‎برخی از فعالان سیاسی بارها از راه حلی به نام “پلورالیسم” برای رسیدن به دموکراسی از سویی و احقاق حقوق اقوام ‏از سوی دیگر صحبت کرده‌اند. به نظر می‌رسد این واژه و بسیاری دیگر از اصطلاحات در حیطه سیاسی و فکری ایران از یک ‏خاصیت انتزاعی و غیراجرایی برخوردارند که آنها را از عرصه عمل بیرون می‌برد. آیا فکر نمی‌کنید فدرالیسم عاملی است کاملاً ‏اجرایی برای شکستن تمرکز قدرت و از بین بردن لبه‌های تیز آن و رسیدن به یک ثبات پایدار که هم حقوق اقوام ما تأمین شود و هم ‏تفکر تجزیه‌طلبی را از میدان خارج سازد؟‎ ‎

تجربه‌ی یکصدسال اخیر به ما نشان داده است که ما بسیاری از واژه‌های سیاسی را تنها در گفتارها و نوشتارهایمان بکار می‌بریم اما ‏آنگاه که به عمل می‌رسیم چون نه خود درک درستی از آنها داریم و نه هیچگونه پشتوانه اجرایی برای آنها، درماندگی‌‌مان آغاز ‏می‌شود و در نهایت به نوعی کلی گویی می‌رسیم که نه تنهاهیچ دردی از ما علاج نمی‌کند بلکه تسکین هم نمی‌دهد. به نظر من ‏بکارگیری واژه‌هایی چون پلورالیسم، فدرالیسم و یا امثالهم و حتی یافتن واژه‌های فارسی معادل آنها دری را بر ما نخواهد گشود چرا ‏که همچونان که پلورالیسم می‌تواند یک واژه انتزاعی باشد فدرالیسم نیز از این عیب مبرا نیست. آنچه که در این شرایط برای ما مهم ‏است شناخت خویش و باز خوانی دگر بار تمامی آنچه است که بر ما گذشته است. اگر ملتی دردهای خود را بشناسد بی گمان به ‏درمان آن نیز پی خواهد برد؛ درد ما این است که از تفاوتها گریزانیم، از گوناگونی می‌هراسیم و از تمایزها می‌ترسیم. ما می‌توانیم ‏در عین داشتن تفاوتها از هر نوعی که می‌خواهد باشد باز دست در دست یکدیگر کشوری آباد و آزاد بسازیم. مادامی که ما به تفاوتها ‏نگاهی امنیتی داشته باشیم، تمامی این واژه‌های دهن پرکن مختوم به ایسم وارداتی، موهوماتی بیش نیستند که ره به جایی نخواهند ‏برد اگر فدرالیسم، نان و نوا و حق یکسان می‌آورد ما نیز موافق آن هستیم چرا نباشیم. ‏


‎ ‎شما به طور کلی طرح مطالبات قومی را تا کجا مجاز می‌دانید؟ به صورت دقیق تر یک کرد تا چه سطحی می‌تواند از ‏مطالبات خود سخن بگوید؟‎ ‎

برای امروز ایران بنظرم باید قانون اساسی معیار و اساس کنش‌های مردم و تصمیمات دولت باشد. قانون اساسی ظرفیت طرح ‏مطالبات قومی و اجرایی آنرا دارد اگر مسئولان کشور رفتارهای سیاسی خود را در مورد مناطق قومی اصلاح و نیم نگاهی هم به ‏تحولات جهانی و منطقه‌ای هم داشته باشند، می‌شود به بسیاری از رنجهای مردم مناطق پایان داد. در خصوص مناطق کردنشین ابتدا ‏بایستی به این سؤتفاهمات تاریخی پایان داد و ذهنیت‌ها را فراموش کرد و هر کدام از طرفین باید بخشی از گناه را به عهده بگیرند. ‏مسئولان بایستی بیش از دیگران ظرفیت و تحمل از خود نشان دهند چرا که حاصل جهانی شدن ضعیف شدن مرزهای سیاسی و کم ‏رنگ شدن حاکمیت‌ها و رشد گرایشهای قومی است. صداهایی که در مناطق کردنشین شنیده می‌شود صداهای شهروندان ایرانی ‏است که فریاد می‌زنند شناسنامه‌ ایران بدون کردستان مخدوش خواهد بود و کلمه‌ تجزیه‌طلبی اختراع حکومت شاهنشاهی است، چرا ‏ما امروز آنرا تکرار می‌کنیم؟ به اعتقاد من در فضایی مملو از وفاق و همدلی (برای عظمت ایران) و در یک بازی خردمندانه در ‏عرصه‌ مسائل قومی به راحتی می‌توان از بحرانهای موجود با نگاهی ایرانی و اسلامی به مطالبات مردم عبور کرد و ایران را برای ‏همیشه از چالشها و بحرانهای پیش رو نجات داد. سؤال این است که در کجای قانون اساسی ایران نوشته شده در هیات دولت، در ‏مجمع تشخیص مصلحت نظام، در مدیریتهای کلان کشوری وجود یک مدیر کرد ممنوع است؟ چرا در انتخابات‌ آراء کردها به ‏حکومت مشروعیت می‌بخشد و چرا حضور شایستگان کرد در اداره‌ کشور این مشروعیت را زیر سؤال می‌برد. ‏

بنظرم سقف مطالبات مردم مناطق کردنشین برای مسئولان کشور قابل درک و تعریف است و احترام به حقوق فردی و اجتماعی آنان ‏اساس توسعه و حافظ امنیت ملی کشور خواهد بود. پیشنهاد ما شروع از قانون اساسی ایران است؛ اگر این قانون را مبنا قراردهیم به ‏راحتی می‌توانیم بخش عظیمی از مطالبات مردم مناطق قومی کشور را تأمین نمائیم. این مطالبات آنچنان هم بار سیاسی فرهنگی و ‏اقتصادی برای کشور ندارد که به نوعی تابو تبدیل شده است. مشکل این است که دولتمردان ایران سالهاست مطالبات کردهای ایران ‏را به نوعی به حکومت فدرال کردستان عراق،تعریف و تفسیر می کنند ؛به گونه‌ای که هرگونه فعالیت فرهنگی و سیاسی ناشی از ‏تحولات کردستان عراق مسئله برانگیز می شود. در اینجا طرح دو نکته لازم است. ‏

‏1- مناطق کردنشین ایران تاریخ، جغرافیا و شهروندان تعریف شده‌ای با شناسنامه ایرانی خود دارد. جنبش‌های سیاسی و فرهنگی ‏مناطق کردنشین آمیخته با جنبشهای سیاسی و فرهنگی ایران از مشروطه به بعد دارد نقش کردها در جنبش مشروطیت، ملی شدن ‏نفت و دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ ایران و عراق و دیگر جنبشهای اجتماعی تعریف و تاریخ انکارناشدنی دارد. از سوی ‏دیگر خواسته‌های مردم ما در چارچوب خواسته‌های مردم ایران با اندکی تفاوت منطقه‌ای در طول یکصد سال اخیر نمایان و ‏مشخص است. ‏

‏2- آنچه در کردستان عراق اتفاق افتاده برای ایران فرصت است نه تهدید؛ صاحبان تحولات کردستان عراق رهبران احزاب ‏کردستانی هستند که دوستان سالهای دور و نزدیک ملت و دولت ایران می‌باشند. ‏

شما ببینید در طول جنبش صدساله‌ی کردهای عراق جنبش‌های آنها هماهنگ با ایران بوده و آنها چه قبل از انقلاب و چه بعد از ‏انقلاب در ایران از حمایتهای دولت‌های ایران برخوردار بوده‌اند. آنها حتی یکبار هم در این سالها نگاهی به ترکیه و سوریه، همسایه‌ ‏خود نداشته‌اند فقط نگاهشان به ایران بوده است. ژنرال بارزانی قاعد بزرگ کردها در سال 1358 وصیت کرده بود بعد از مرگش ‏جنازه‌اش را به ایران بیاورند و آنجا دفن کنند. این نشانه‌ای از اعتقاد آن مرد بزرگ به این خاک بوده است. جلال طالبانی در این ‏دوران ریاست جمهوری ثابت کرد تا چه اندازه به ایران وابسته و اعتقاد دارد، مسعود بارزانی رهبر کردستان متولد ایران است و ‏بارها به آن افتخار کرده‌است. در طول 50 سال جنگ‌های ایران و عراق، کردها در کنار ایران علیه عراق جنگیدند در دو فاجعه‌‌ ‏بزرگ بمباران حلبچه و زنده بگور کردن 182 هزار نفر تحت عنوان انفال بخاطر همکاری با ایران از سوی حکومت بعثی عراق و ‏فتاوای معدودی از علمای عرب سنی مبنی بر کشتار کردها و فارس‌ها (تحت عنوان “عجم”) را حلال اعلام کردند، با جان و دل ‏پذیرفته‌اند. ‏

مسعود بارزانی خود را یک آریائی کرد می‌داند نه یک عراقی، خوب است بدانید که در طول فعالیت مجلس حکم عراق که بصورت ‏دوره‌ای هر ماه یک نفر مسئول آن بود، مسعود بارزانی تنها رئیس مجلسی بود که حاضر نشد به یکپارچگی خاک عراق قسم بخورد و ‏رسماً اعلام داشت هیچگاه حاضر نیست برای خاکی قسم یاد کند که بعثیها سالهاست در این کشور کردها را بدلیل نژاد غیرعرب ‏قتل‌عام و انفال و بمباران شیمیایی کرده‌اند. ‏

مسعود بارزانی با شهامت اجازه نداد پرچم صدام حسین در خاک کردستان افراشته شود تا آنرا عوض کردند. چگونه است ما این ‏رفتارها را نادیده می‌گیریم و بجای حمایت و همدلی آنها را از تاریخ و فرهنگ خود دور می‌کنیم. کردستان عراق امتداد جغرافیای ‏فرهنگی ایران است تا مرز سوریه آنجا را فرزندان قاعد بزرگ کردها ملامصطفی بارزانی اداره می‌کنند که هنوز بانگ رسایش در ‏آن گفته ‌مشهور که “هر جا کرد است آنجا ایران است” در آسمان خاورمیانه طنین انداز است. آنها بخشی از فرهنگ و تاریخ ایرانی ‏هستند از جمعیت 5 میلیونی کردستان عراق یک میلیون نفر آشنا به زبان و ادبیات فارسی هستند. بیش از 200 هزار نفر از ساکنان ‏کردستان متولد ایران و درس خوانده ایرانند. نیچیروان بارزانی نخست وزیر کردستان درس خوانده تهران، در سال گذشته در ‏سفرش به تهران و در دیدار با مسئولان کشور بدون لهجه فارسی صحبت می‌کرد. او در شهر اربیل پایتخت حکومت فدرال کردستان ‏دانشکده‌ زبان و ادبیات فارسی تأسیس کرده و در آنجا صدای حافظ و مولانا و سعدی و شاملو همچون سنندج و تهران شنیده می‌شود. ‏اما کجایند دیپلماتهای ایرانی و دریغ از یک سفر به آن سرزمین آریائی؟ کجایند روشنفکران ایرانی که در برابر این همه دستاورد ‏سکوت کرده‌اند؟ اینها چه کسانی هستند که بنام ایران و ایرانی آنها را تجزیه طلب نامیده و غم تجزیه خاک عراق صدام حسین را ‏می‌خورند و برایش اشک تمساح می‌ریزند؟ سرزمینی که از تاریخ تأسیسش تا سقوط صدام حسین همیشه دشمن و در حال جنگ با ‏ایرانیان بوده است. براستی حدود و جغرافیای فرهنگی ایران در کنار هم نژادان کرد خود در کردستان عراق بوی امنیت و ‏همگرایی می‌دهد یا در آمریکای لاتین که از بودجه‌ بی‌زبان بیت‌المال برایشان مسکن می‌سازیم؟ اگر به چریکهای انقلابی چون اورتگا ‏کمک می‌کنیم، کردهای کردستان عراق حق بیشتری به گردن ما دارند و چون آنان امروز تقریباً اداره آن کشور را عهده دارند یکی ‏رئیس جمهور و دیگری رهبر اقلیم کردستان آن یکی وزیر امور خارجه و… هستند و می‌توانند به نوعی منافع ملی ما را تأمین کنند. ‏بنظر من از نظر جغرافیای سیاسی در میان حدود 15 همسایه‌ایران ما فقط در یک گوشه‌ آن می‌توانیم احساس امنیت کنیم و آن ‏هزاران کیلومتر مربع مرز ما با کردستان عراق در امتداد استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام می‌باشد. براستی ‏زمان نگاه استراتژیک به کردستان عراق فرا رسیده است و دستگاه دیپلماسی ما و روشنفکران ایرانی بایستی حداقل نیم‌نگاهی به این ‏واقعیتها داشته باشند و مسائل مناطق کردنشین در این سو و آن سوی مرز با حکمت و دوراندیشی تجزیه و تحلیل و راهکارهای ‏عقلانی برای تعامل و تساهل با همدیگر انتخاب نمائیم که نشانی است از عظمت و فرهنگ و تمدن ما ایرانیان و بس. ‏


‎ ‎گذشته از اینکه مسئله اقوام چه تأثیری در شرایط سیاسی ایران دارد و یا چه راه حلی برای آن در شرایط فعلی به نفع یا ‏ضرر ماست، یکی از عوامل مهم دیگری که در این عرصه باید مورد توجه قرار گیرد، بعد حقوق بشری آن است. شما در نگاه به ‏مقوله اقوام چه تعامل و احیاناً تضادی را بین منافع ملی و تمامیت ارضی ایران از یک سو و رعایت و پایبندی به حقوق بشر از سوی ‏دیگر می‌بینید؟‎ ‎

جغرافیای سیاسی و فرهنگی و موقعیت ژئوپلتیک ایران در طول تاریخ در معرض تهدیدها و گاهاً شکننده بوده است. وجود قومیتهای ‏مختلف و مذاهب گوناگون مسئله امنیت ملی ایران را به مقوله‌ای ذهنی برای مردم ایران تبدیل کرده است. این یک واقعیت است که ‏اکنون در ایران فقط مسئولان کشور نیستند که نگران مسائل امنیتی کشور هستند بلکه خمیرمایه‌ ذهنی بخشی عظیم از نخبگان و ‏فعالان سیاسی و فرهنگی کشور نیز عمدتاً امنیتی است. ما بعنوان فعالان فرهنگی و سیاسی مناطق قومی اعتقاد داریم حل مسائل ‏قومی در چارچوب قوانین و شرائط ایران، کمربند امنیتی ایران را محکم‌تر و همگرایی را در کشور تقویت می‌کند اما دیگر فعالان ‏فرهنگی و سیاسی کشور نظری غیر از نگاه ما دارند دلیل این ذهنیت شاید عدم دمکراسی در کشور و فاصله جامعه‌ ما با یک جامعه‌ ‏مدرن و پیشرفته ‌باشد. یکی از چالشهای امنیت ملی در ایران چالش عدم حضور و یا عدم مشارکت همه‌ ایرانیان در اداره‌ ایران و ‏بحران توزیع قدرت و استفاده‌ یکسان از سرمایه‌های این کشور است. حضور اکثریت در قدرت و عدم پاسخگویی به خواستهای ‏اقلیت، تهدیدی جدی برای امنیت ملی و استقلال کشور محسوب می‌شود در حالی که دکترین امنیت ملی، اساس قدرت و ماندگاری ‏حکومتها رادر رضایت شهروندان تعریف می کند. ‏

در گذشته شاید می‌شد نادیده انگاشتن حقوق شهروندان را از دید جهانیان پنهان نمود اما امروز نمی‌توان فراملیتی بودن حقوق ‏شهروندی و پایبندی به قواعد جهانی حقوق بشر را انکار کرد. نگاه منفی به مقوله‌ اقوام لطمه‌های جدی به پایه‌های مشروعیت و ‏اقتدار حاکمیت خواهد زد و آسیب پذیری آنرا بیشتر خواهد ساخت، بنظر من ایران بسیار بزرگتر و با عظمت‌تر از آن است که از ‏پردازش به حقوق شهروندانش ناتوان بماند. اگر ما از برج عاج گفتمانمان پائین بیائیم، از سیاستهای روزمرگی پرهیز کنیم و از ‏دنیای تک صدائی عبور و به جامعه‌ چندصدائی وارد شویم و بخشی از اشتباهات جنبشهای سیاسی قومیتها را بپذیریم و عملکرد منفی ‏دولتها را به حساب خودشان بگذاریم و به دمکراسی و حقوق بشر و عدالت اجتماعی برای اعتلای ایران، و عظمت و بزرگی ملت ‏ایران ایمان بیاوریم و در کنار فرهنگ کهن و جهانی ایران چشمهایمان را بشوئیم و آب را گل نکنیم و تکثر و تنوع و تعدد اندیشه‌ها ‏را بپذیریم با مدارا و تحمل عقائد هموطن خود آشتی کنیم آنگاه به سر منزل مقصود خواهیم رسید. بقول گاندی “دلم می‌خواهد پنجره‌ ‏اتاقم را باز بگذارم تا نسیم فرهنگهای مختلف بوی گلهای رنگارنگ را از دیگر نقاط به خانه‌ی من می‌آورد لذت ببرم”. ما اقوام ‏ایرانی و صاحبان قدرت در این کشور چاره‌ای جز پذیرش واقعیتهای جهانی و منطقه‌ای و تلاش دلسوزانه برای اعتلای کشور و ‏تحقق عدالت و پایان دادن به رنجهای مردم نداشته و نداریم. اگر نتوانیم گذشته را فراموش کنیم لااقل می‌توانیم همدیگر را ببخشیم. ‏روزهایی که مرا برای داشتن تنها روزنامه‌ کردی زبان ایران “آشتی” محاکمه می‌کردند فریاد زدم: “ما به زندگی و زیستن در ‏جغرافیای فرهنگی و انسانی ایران پایبند بوده و هستیم و ما در پی ایرانی نیستیم که فقط در آن زندگی کنیم، بلکه خواهان ایرانی ‏هستیم که نتوانیم بدون آن زندگی کنیم”. چرا ما را در سایه نگاه داشته‌اند و آفتاب ایران را از ملت شرافتمند کردستان دریغ می‌کنند ‏نمی‌دانم چرا قدر این نسل دلسوز و اهل دیالوگ و مدنیت را ندانستند. متأسفانه باید بگویم به یقین آیندگان غیر از ما خواهند بود. ‏


‎ ‎سوالی هم از شرایط منطقه‌ای مؤثر بر این بحث. آیا عراق با توجه مسائل مهم بین‌المللی و منطقه‌ای به سمت تجزیه ‏حرکت می‌کند؟ با توجه به اینکه بر خلاف ایران، اقوام عراقی دیر زمانی نیست که تحت لوای یک حکومت و دولت به صورت یک ‏کشور زندگی می‌کنند و شاید بتوان از این لحاظ میان این کشور و ایران تفاوت قائل شد.‏‎ ‎

بنظرم عراق هم تجربه و هم الگوی جالبی است برای ایران، شما می‌دانید کشور عراق از روز تأسیس آن در سال 1922 تاکنون ‏هیچگاه آرامش به خود ندیده و فاقد یک حکومت ملی بوده است و همین سایه‌ استبداد و عدم وجود یک حکومت ملی از همه‌ اقوام و ‏مذاهب، سرنوشت امروز را برای عراق به ارمغان آورده است. ‏

ترکیب اداره‌ حکومت عراق بوسیله شیعیان و کردها و بخشی از اهل سنت و دیگر اقوام و مذاهب این کشور می‌تواند الگوی خوبی ‏برای ما باشد. هر چند من بدلیل ارتباطات و شناخت گسترده‌ام از واقعیت‌های سیستم و حکومت فعلی عراق امیدوار نیستم این کشور ‏به این شیوه، آینده‌ای روشن داشته باشد اما واقعیت این است الگوی فعلی مدلی از یک نوع دمکراسی قومی و مذهبی است و ساختار ‏موزائیکی عراق را هماهنگ و تنظیم کرده است. بی شک تحولات مثبت و منفی عراق درد و اندوه تأثیر خود را بر روی ایران ‏خواهد داشت. سیاستهای آمریکا در عراق براساس منافع و چپاول ثروتهای این کشور است. طبق آمارها از هر دلار پول عراق 12 ‏سنت آن در عراق هزینه می‌شود بقیه به حساب کارتل های نظامی و سیاسی آمریکا واریز می‌گردد اما در شکل اداره‌ی حکومت ‏سیاسی الگویی قابل قبول ارائه شده و قومیتهای آن کشور از اداره و نوع حکومت آن راضی بنظر می‌رسند. من اعتقاد دارم اگر ‏شرایط سیاسی و امنیتی عراق همانطور که هست پیش برود و دخالت کشورهای همسایه به ویژه عربستان و ترکیه در حمایت از ‏سنی‌ها ادامه یابد، شیعیان و کردها چاره‌ای جز تشکیل دو دولت کردی و شیعی ندارند. خاندان حکیم بی میل نیستند صاحب حکومتی ‏شیعی در عراق شوند و همچنین کردها که صد سال است برای رسیدن به حکومتی کردستانی در کنار همسایگان خود مبارزه می‌کنند ‏بالطبع علاقمند و آرزوی آنرا دارند. اما نباید این اصل را فراموش کنیم آمریکا در منطقه در پی حفظ امنیت اسرائیل بوده و قربانی ‏کردن یک کشور عربی بعنوان عراق که روزگاری 60 موشک به خاک اسرائیل شلیک کرده است؛ لذا شاید تجزیه و تقسیم عراق هم ‏شاید بخشی از استراتژی آمریکائیها در حضور خود در خاورمیانه باشد. ‏

اینجاست که ما به عدم وجود استراتژی و آینده‌نگری دیپلماسی کشور پی می‌بریم. آنها در تحلیل واقعیتهای عراق بسیار ضعیف عمل ‏کرده‌اند؛ حتی نخبگان و روشنفکران ایرانی هم در این مقوله کوتاه آمده‌اند. در حالیکه دیگران در عراق سرمایه‌گذاریهای کلان ‏دارند، ایران به نوعی بازنده‌ تحولات عراق است. بالاخره این درگیریهای داخلی و تروریسم روزی به پایان می‌رسد. داستان عراق ‏بسیار نزدیک به داستان ایران است اما ما در برابر تحولات عراق چه برنامه‌ای داریم و به کجا می‌رویم؟ این هشدار را باید جدی ‏بگیریم با حدود 15 کشور، همسایه هستیم اما دشمنی دولت های عربی با ایران معنادارتر است. شما ببینید برای سه جزیره و خلیج ‏تاریخی همیشه فارس ایران چه خوابهایی دیده‌اند؟ همین صدام حسین مگر با امکانات آنها به جنگ ما نیامد و اکنون هم خطر از ‏جانب آنها رفع نشده است.. ما مانده‌ایم و این همه قطعنامه‌ کشورهای منطقه علیه جزایر سه‌گانه و این همه دشمنی دیپلماسی با ایران ‏و ما مانده‌ایم در برابر این سؤال که ما ایرانیها که برای لبنان و فلسطینی این همه هزینه می‌کنیم، چرا با هم خونان خودمان این همه ‏بی‌محبتی روا می داریم؟ ‏