در هیاهوی مراسم دولتی ۲۲ بهمن و رویدادهای مربوط به انتخابات، نامه سرگشاده دکتر محسن رنانی اقتصاد دان به شورای نگهبان؛ انعکاسی در خور بامسائل حیاتی مطرح شده در آن نیافت.
دکتر محسن رنانی از دیدگاه یک کارشناس اقتصاد شرایط فاجعه بار کنونی اقتصاد ایران را مورد بررسی قرار می دهد و از بیم فروشی فردای نزدیک آن هشدار می دهد.
محسن رنانی، مدرس دوره دکترای اقتصاد دردانشگاههای ایران ، در بخشی از نامه خود می نویسد: “اقتصاد ایران اکنون در بلندترین دوره رکود تورمی خود در سالهای پس از جنگ جهانی دوم است. اکنون سالهاست که شهرکهای صنعتی کشور تقریبا با یک چهارم ظرفیت خود کار میکنند این به معنی خسارت بلندمدت به بنگاهها و به کل اقتصاد ایران است. در عین حال هم اکنون انبوهی از بنگاهها و کارخانه ها به علت رکود طولانی مدت در آستانه ورشکستگی هستند اما به امید آن که اقتصاد ایران به زودی از رکود خارج خواهد شد خود را سَرِ پا نگهداشته اند که اگر رکود ادامه یابد اینان به ضرورت باید تعطیل شود یا عملاً ورشکسته خواهند شد. من مدتهاست وضعیت نزدیک به هشت هزار بنگاه صنعتی را رصد میکنم. در میان آنان صنعتگرانی را میشناسم که چند سال است به امید بهبود اوضاع، خود را تا این جا کشاندهاند. یکی از آنان هر ماه تکهای از مستغلاتش را که حاصل اندوختهها و فعالیتهای گذشته بوده است، میفروشد تا دستمزد بدهد و کارخانه اش را که عمر خود را در پای آن نهاده است تعطیل نکند و صدها کارگری که عمری با آنها زیسته است را اخراج نکند. و صنعتگری را میشناسم که ماهیانه دو و نیم برابر حقوق کارگرانش سود و خسارت دیرکرد به بانک میدهد تا بانک برای حراج کارخانه اش اقدام نکند. اینان و هزاران نظیر اینان با هزار خون دل خود را تا این جا کشاندهاند به امید این که اوضاع ایران ثبات گیرد و اقتصاد از رکود خارج شود. اگر سال آینده ما نتوانیم اقتصاد را از رکود خارج کنیم باید آماده شروع امواج ورشکستگیها و تعطیلیها باشیم آنگاه صدها هزار کارگر بیکار جدید به میلیون ها بیکار کنونی افزوده خواهد شد.”
نویسنده نامه سرگشاده به شورای نگهبان با بررسی جنبه های دیگر بحران اقتصادی، اعلام خطر می کند و زنهار می دهد: “این کشور هنوز وارد مرحله ثبات نشده است و در این کشور یک آتش زیر خاکستر هست که هرآینه ممکن است شعله ور شود.”
نامه سرگشاده دکتر محسن رنانی با این جملات پایان می گیرد: “بزرگان شورای نگهبان. ما تصمیم گرفتهایم امیدوار و سرافراز بمانیم. ملت ما دیگر نمی خواهد بازی شاه کشی در این کشور ادامه پیدا کند. متاسفانه ما در طول تاریخ ملت کم صبری بوده ایم. مردم انگلستان در طول هزار سال پادشاهی آن کشور تنها یک پادشاه را کشته اند، آن هم به این ترتیب که او را در مجلس و توسط نمایندگان کشور محاکمه کرده و رسما محکوم به اعدام کرده اند. اما ملت ایران در ۲۵۰ سال اخیر به طور متوسط هر ۲۵ سال یک پادشاه را کشته یا فراری داده یا در برابر دشمن تنهایش گذارده است. مردم ایران در تاریخ پادشاهی گذشته، وقتی قدرت نداشتهاند سکوت یا کرنش کردهاند و وقتی قدرت داشتهاند شورش کردهاند. ما تصمیم گرفتهایم به این رویه خاتمه دهیم. گرچه روش حذفی شما که سال به سال بخشهای بزرگتری از جامعه را از دایره نظام بیرون میکنید، بسترهای روانی تداوم شیوه نامیمون گذشته را در ما تقویت میکند اما ما به این بلوغ رسیده ایم که خطاهای گذشته را تکرار نکنیم. ما صبر می کنیم و با صندوق رای قهر نمیکنیم و آرام آرام کشور را به سوی دنیایی با ثبات، عادلانه و انسانیتر رهنمون خواهیم شد.”