توهین صد هزار تومانی

نویسنده
بهروز یادگاری

در احکامی که اخیرا برای گروهی از فعالین دانشجویی مانند حسن اسدی زیدآبادی و علی ملیحی صادر شده جریمه ای وضع شده است که جلب توجه می کند. آنها به دلیل توهین به رئیس‌جمهوری به یک میلیون ریال جزای نقدی محکوم شده اند.

جدا از اینکه شاید برای این دو و بسیاری دیگر از فعالینی که به احکام چند ساله زندان محکوم شده اند، پرداخت این جریمه بعضا سخت تر از تحمل بسیاری از محکومیت های دیگر باشد، مسئله این است که مبنای این حکم، کدام مصاحبه، حرکت اجتماعی و یا مقاله می باشد؛ به ویژه اینکه با شناختی که از این دو فعال دانشجویی داریم قطعا هیچ گونه رفتاری که به “توهین” تعریف شود نمی بینیم.

اگر مبنای نظر قاضی نوع دیدگاه و کودتایی خواندن دولت دهم و مواردی مشابه این باشد، قطعا باید به این موضوع اندیشید که میلیون ها ایرانی اینگونه فکر می کنند و بارها و بارها در خیابان ها به این مورد اشاره کرده اند. تمامی کسانی که پس از انتخابات بازداشت شده اند هم به این مساله اعتقاد دارند. پس می توان با این فرض، پیشاپیش رییس دولت دهم را فردی با شانس بسیار برای تبدیل شدن به یک فرد ثروتمند البته با روشی متفاوت در کسب ثروت دانست.

آنچه فعالین سیاسی و دانشجویی، روزنامه نگاران و درصد بسیار زیادی از مردم ایران در مورد دولت دهم و شخص محمود احمدی نژاد به زبان می آورند “محکومیت” است و بر اساس تعریف، به معنای توهین نمی باشد.

کلمه توهین در ادبیات فارسی به “خوار کردن” و “خوار داشتن” تعریف می شود و اگر این مضمون را مقیاسی برای مجرمیت بدانیم، بدون شک شخص رییس دولت و گروهی از همفکران و رسانه های وابسته به آن، سردمدار توهین کردن به مسئولین فعلی و سابق نظام، بسیاری از روزنامه نگاران و مخالفین و منتقدینش و از همه مهم تر به مردم ایران و حتی جهان است. شاید این نکته اهمیت مبنای صدور این جریمه را مشخص کند تا از این پس همگان بدانند در نظام قضایی جمهوری اسلامی چه صحبت ها و یا شاید تفکراتی مبین واژه توهین است و از شدت یا رقت استفاده از کلمات توهین آمیز دیگر، میزان ریالی جریمه احتمالی را پیش بینی کنند و همچنین مقیاسی داشته باشند برای میزان جریمه رییس دولت و همکاران و هم فکرانش.

امروز جامعه مخالفین و منتقدین دولت دهم در ایران، خارج از بحث انتقادات مدیریتی و محکومیت کودتای 22 خرداد، تقریبا اتفاق نظر دارند که ادبیات محمود احمدی نژاد سرشار از بی ادبی، استفاده از اصطلاحات معروف به چاله میدانی، ضرب المثل هایی که مردم به ندرت در گوشی به کار می برند و از همه مهمتر تهمت زنی و توهین به دیگران است و این شرایطی را به وجود آورده که یکی از هواداران سابق او در جمعی از همفکرانش اعلام کرده بود که وقتی او شروع به صحبت می کند فرزند کوچکم را از آن محل خارج می کنم مبادا او دوباره کلامی بگوید و فرزندم از من معنای آن را بخواهد و من عاجز از باز کردن کلام رییس دولت…

امروز روزنامه نگاران و فعالینی به این جرائم محکوم می شوند که در همه حالت تلاششان این بوده که در محدوده منطق، ادب و انصاف به تحلیل شرایط بپردازند و امیدوار باشند تا شاید پاسخی در خور و با همین رفتار دریافت نمایند. اما آنچه که در این احکام به آنان تحمیل می شود رگه هایی از تحقیر و لجبازی را در خود دارد که شاید بیش از هر چیز دغدغه های مسئولین مملکتی را بیان می کند که مردمش در انواع گرفتاری های روزمره سرگردانند و این خود تفاوتی دیگر از دنیای دولت و مردم ایران را در این روزها نشان می دهد.