یوسف عزیزی بنی طرف عضوکانون نویسندگان ایران ومحقق مسایل قومی در گفت و گو با روز از این نظر می گوید که شرایط عینی مشارکت در انتخابات به سبب رویدادهای خشونت آمیزی که طی چهار پنج سال اخیر در مناطق عرب نشین، بلوچ نشین، کرد نشین، ترک نشین و ترکمن نشین رخ داده، قدری رنگ ولعاب سرخ فام به خود گرفته و باشرایط پیش از خرداد 1376 که شرایط آبی رنگ بود، تفاوت دارد. به اعتقاد وی برای جلب مشارکت اقوام درانتخابات، نیروهای سیاسی فعال در صحنه باید یک برنامه حداقلی در زمینه حقوق قومیت هاارایه دهند. این گفت وگو درپی می آید.
شرایط حضور قومیت ها را در انتخابات آینده چگونه ارزیابی می کنید؟
طی چند سال اخیر به سبب دشواری های اقتصادی و سرکوب ها و برنامه های محدود کننده احزاب و نهادهای سیاسی، فرهنگی و مدنی، ما شاهد رشد شکاف هایی هستیم که می تواند در فرایند مشارکت مردمان مختلف جامعه ایران در انتخابات ریاست جمهوری آینده، نقش منفی داشته باشد. این شکاف ها میان قومیت ها، زنان، کارگران، دانشجویان، روشنفکران از یک سو و حکومت از سوی دیگر فاصله انداخته است. در برخی از انتخابات پیشین وبه ویژه در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، ما گواه افت میلیونی مشارکت توده های مردم بودیم. این امر حتا برخی از عناصر حکومت را نیز به هراس انداخته است. لذا شرایط عینی مشارکت در انتخابات به سبب رویدادهای خشونت آمیزی که طی چهار پنج سال اخیر در مناطق عرب نشین، بلوچ نشین، کرد نشین، ترک نشین و ترکمن نشین رخ داده، قدری رنگ ولعاب سرخ فام به خود گرفته و باشرایط پیش از خرداد 1376 که شرایط آبی رنگ بود، تفاوت دارد.ضمن اینکه در حال حاضر عملیات فشار واعدام و دستگیری در سیستان و بلوچستان و کردستان و خوزستان ادامه دارد. در آذربایجان اگر عملیات خشونت آمیز نیست اما دستگیری و زندان فعالان قومی را شاهد هستیم. این تابلوی گلگونی است از شرایط قومیت ها در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری.
درچه شرایطی مردم این مناطق درانتخابات ریاست جمهوری مشارکت خواهند کرد؟
به نظر من شرایط حضور قومیت های ایرانی غیرفارس ـ که بیش از نیمی از جمعیت ایران را تشکیل می دهند ـ در انتخابات جدا از شرایط دیگر شهروندان ایرانی نیست. یعنی انتخابات اگر طبق موازین بین المللی، آزاد، رقابتی و سالم باشد، احتمال مشارکت آنان در انتخابات ریاست جمهوری بیشتر خواهد شد و گرنه تجربه های یکی دو انتخابات گذشته و تحریم ها تکرار خواهد شد. مثلا در انتخابات هفتم ریاست جمهوری ما شاهد مشارکت وسیع توده های عرب، بلوچ، کرد، ترک و ترکمن در آن انتخابات بودیم، زیرا نوعی از رقابت میان نامزدهای اصلاح طلبان و محافظه کاران وجود داشت. دستکم در خوزستان، عرب ها با نسبتی نزدیک به 95 در صد به محمد خاتمی رای دادند. بعد از آن گرچه فضا برای فعالیت های فرهنگی ـ وتاحدی سیاسی ـ قومیت ها فراهم شد، اما این امور تثبیت نشد و با آمدن راستگرایان اقتدارگرا همه چیز بر باد رفت. در دوره اصلاحات حتی قول وقرارهایی که خاتمی درباره اجرای اصل 15 قانون اساسی داده بود انجام نشد و اقوام ایرانی غیرفارس همچنان خواهان اجرای این اصل و آموزش به زبان مادری خویش در دوره ابتدایی هستند.
کاندیداها با چه شعارهایی می توانند قومیت ها را به مشارکت درانتخابات تشویق کنند؟ به عبارت دیگر خواست مردمان ساکن درحوزه قومیتی چیست؟
بی گمان خواست تاریخی خلق های ایران فراتر از اصل 15 قانون اساسی است و حقوقی را شامل می شود که از حقوق اولیه قومی - ملی آغاز و به حق تعیین سرنوشت ختم می گردد.لذا نیروهای سیاسی فعال در صحنه باید یک برنامه حداقلی در این زمینه ـ یعنی حقوق قومیت ها ـ ارایه دهند و بی عملی و انفعال گذشته را کنار بگذارند؛ زیرا شکاف میان این قومیت ها و گروه های سیاسی ای که زمانی ادعای تحقق حقوق قانونی آنان را داشتند وسیع شده است. در شرایط کنونی همه قومیت ها ـ اعم از آذربایجانی و کرد و عرب و ترکمن و بلوچ ـ خواهان اجرای اصل 15 و 19 قانون اساسی هستند که در راس آنها آموزش به زبان مادری در دوره ابتدایی ـ درکنار زبان فارسی ـ است. هم اکنون هزاران زندانی کرد و بلوچ و عرب و ترک و ترکمن در زندان ها هستند ( وبه نظر می رسد بیشترین شمار زندانیان ایران را تشکیل می دهند) ونیروهای سیاسی فعال در صحنه باید شعار آزادی این زندانیان را در سرلوحه شعارهای خود قرار دهند تا بتوانند حمایت قومیت های غیر فارس را جلب کنند.
با توجه به اینکه اقوام اغلب درحاشیه ایران مستقر هستند جلب مشارکت آنان برای حضور در صحنه انتخابات دارای چه اهمیتی است؟
اقوام فقط در حاشیه ایران نیستند بلکه در سراسر کشور سکونت دارند. اگر نیک بنگرید ترک ها نه تنها در آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنجان بلکه در استان های قزوین و تهران و قم و همدان و اصفهان وفارس (ترک های قشقایی) و گرگان و خراسان سکونت دارند. گروه های قومی کرد و عرب نیز علاوه بر مناطق اصلی شان در استان خراسان زندگی می کنند. بلوچ ها نیز در خراسان و گرگان هستند. تازه این جدا از گروه های زبانی و گویشی نظیر لرها و بختیاری ها و گیلک ها و مازنی هاست. در نتیجه باتوجه به ثقل جمعیتی خلق های ایران، جلب مشارکت آنان در انتخابات ریاست جمهوری اهمیت فراوان دارد؛کاری که به علت سرکوب ها و خلف وعده های پیشین، دشوار می نماید.
درصورتی که قومیت ها به شرکت درانتخابات ترغیب نشوند وخواست های آنان مورد ملاحظه قرار نگیرد چه مشکلاتی گریبانگیر کشور خواهد شد؟
اصولا انتخابات “آزاد و سالم ورقابتی” یکی از عوامل مهم دموکراسی در هر کشور است واگر قومیت های غیر فارس به هردلیلی نخواهند یا نتوانند در انتخابات شرکت کنند فرایند دموکراسی در ایران ضربه خواهد دید. اگر مطالبات قومیت ها مورد توجه قرار نگیرد، ما شاهد گسترش تندروی از سوی گروه های افراطی قومی خواهیم بود. ما این پدیده را پیشتر نیز شاهد بودیم، و درواقع سیطره اقتدارگرایان بر پارلمان طی دو دوره گذشته و نیز بر منصب ریاست جمهوری باعث شد تا برخی از گروه های قومی دچار سرخوردگی شده و به تندروی کشانده شوند. منظور من البته اعتصاب ها یا تظاهرات مسالمت آمیز عرب ها در خوزستان یا کردها در کردستان یا آذربایجانی ها نیست. درواقع عدم ترغیب خلق های ایران برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و عدم توجه به خواسته هایش می تواند به گسترش عملیات تند و خشونت آمیز منجر شود، وحتی بدتر از آن می تواند در میان مدت و بلند مدت آشتی ملی (ملی به مفهوم وسیع آن یعنی بین القومیات) را تهدید کند.
کدام بخش از کاندیداهای موجود قادرند قومیت ها را به شرکت درانتخابات تشویق کنند؟
اقتدارگرایان طی چهار پنج سال گذشته نشان دادند که هیچ گونه توجهی به خواسته های قومیت های غیرفارس ندارند بلکه طبق سیاست کلی برخورد و سرکوب عمل می کنند. آنان طی سال های گذشته احزاب سیاسی، نهادهای مدنی و فرهنگی و اغلب مطبوعات این قومیت ها را بستند و همه درهای بیان مسالمت آمیزوقانونی خواسته های این قومیت ها را مسدود کردند. هم اکنون حتی فعالان هویت طلبی که در چارچوب قانون فعالیت می کنند تحت پیگرد قرار می گیرند و با احکام سنگین روانه زندان می شوند. درواقع سخن گفتن در باره این امور مثنوی هفتاد من می شود و تاریخ در نهایت حکم خود را در این زمینه علیه راستگرایان افراطی صادر خواهد کرد. با پوشیدن دشداشه و چفیه در اهواز و لباس ترکمنی یا کردی نمی توان خلق های ایران را فریب داد. کاری که رییس جمهور فعلی انجام می دهد و ممکن است بعد از این هم بکند. اصلاح طلبان حکومتی هم گرچه در آغاز حکومتشان، شعارهایی در این زمینه دادند و فضا را هم برای فعالیت های فرهنگی و مدنی قومیت های غیر فارس آماده کردند اما بر اثر نداشتن برنامه حداکثری و حداقلی در باره حقوق قومیت ها و بی توجهی به خواسته های قانونی آنان و انفعال و عدم قاطعیت دربرابر افراط گرایان ـ اعم از اسلام گرا و فارس گرا ـ نتوانستند کاری انجام دهند.آنان حتی اصول قانون اساسی را هم اجرا نکردند؛ به طوری که پس از سی سال، اصول 15 و 19 قانون اساسی همچنان متوقف مانده اند. البته در آن هنگام افراط گرایان یاد شده، اصلاح طلبان ( وکل حاکمیت) را از جنبش های مسالمت آمیز قومیت ها می ترساندند.
از سوی دیگر در ایران امروز ما شاهد گسترش احساسات قومی متضادی هستیم. این احساسات از یک سو در میان فارس ها به شکل بازگشت به ادبیات و نمادهای باستانگرایانه، و از سوی دیگر در میان خلق های غیر فارس به شکل هویت طلبی قومی بروز می یابند. قطب نمای رییس جمهور سابق کشورمان، اغلب وی را به سوی گروه اول هدایت می کرد؛ به طوری که می کوشید حمایت آنان را کسب کند و سخنان و شعارهایی را در این زمینه مطرح می کرد که خوشایند عرب ها و کردها و آذربایجانی ها نبود. در صورتی که وی می بایستی در سخنان خود، احساسات هردو گروه را مد نظر قرار می داد. اگر خاتمی بخواهد به همان منوال سابق ادامه بدهد بعید می دانم که بتواند حمایت قومیت ها را کسب کند. در حالیکه اکنون آگاهی های قومی ـ هم میان نخبگان و هم توده های مردمان غیر فارس - بسیار نیرومند است و می تواند نقش تعیین کننده ای در انتخابات آینده بازی کند. فراموش نکنیم که با وجود کاندیداهای اصلاح طلبی مانند معین و کروبی در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، تنها مهر علیزاده بود که توانست بیشترین آراء استان های ترک نشین شمال غرب کشور را به دست آورد. علت آن فقط یک چیز بود و آن طرح شعار “ اجرای اصل 15” قانون اساسی از طرف ایشان بود که البته تبار آذربایجانی اش در این زمینه به وی کمک کرد. البته عکس این امر نیز صادق است و علی شمخانی ـ به رغم عرب بودن ـ نتوانست در سال 1380 و در رقابت با محمد خاتمی آراء عرب های خوزستان را از آن خود سازد چون برخلاف مهر علی زاده حتی از طرح شعار”اجرای اصل 15” نیز خودداری کرد. لذا عرب ها، خاتمی غیر عرب را بر وی ترجیح دادند و شمخانی رای چندانی در زادگاه خود نیاورد. علاوه بر اینها براثر نفوذ احزاب کردی، ما شاهد تحریم برخی از انتخابات گذشته بودیم که این تحریم ها در کردستان و دیگر شهرهای کردنشین از همه جای ایران محسوس تر بود. این امور در پاسخ به درخواست نخبگان و گروه های سیاسی کرد صورت می گرفت و تکرار آن دور از ذهن نیست.
بنابراین اصلاح طلبان ـ اعم از حکومتی وغیر حکومتی ـ باید به این مسایل توجه کنند و احساسات و گرایش های قومی در میان خلق های ایران را در حساب های انتخاباتی خود وارد سازند. شعار و وعده ووعید توخالی دیگر کاربرد ندارد بلکه باید برای حل “مساله ملی” یا مساله قومیت ها در ایران برنامه داشت.