به جرات می توانم بگویم پیش از اینکه این مطلب را شروع کنید، نه اینکه من شما را بشناسم یا شما من را، اما من نویسنده و شمای خواننده در یک موضوع با هم مشترک هستیم و آن اینکه شوکه شدیم وقتی خبر خبرگزاری ها را خواندیم که کمیسیون فرهنگی مجلس بخشنامه کرده به سازمان هواپیمایی کشوری که «از این پس هیچ پروازی هنگام اذان به ویژه اذان صبح انجام نخواهد شد». شاید یک لبخندی زدیم و بعد ناگهان خون دوید در رگهامان که مگر می شود؟ حالا اگر هم بشود، که چه؟ و اینکه چنین نوابغی تا به حال کجا بودند که با بخشنامه ای بحران نماز خوانی را در ام القری اسلامی حل کنند؟
این موضوع بلافاصله مرا به یاد ماجرایی در سالهای نه چندان دور انداخت که در دیدار با مقامات ایرانی، مسوولین ترکیه درخواست کردند چندصد روحانی به این کشور بفرستند. وقتی مسوولین ایرانی پرسیدند به چه کار؟ آنها جواب دادند که نزدیک به صدسال است که هرچه در این کشورتلاش می کنند ریشه دین اسلام و مسلمانی را بزنند موفقیتی نداشته اند و علیرغم همه اقدامات دولت سکولار، هنوز اسلام گرا از در و دیوار می زنند بیرون. اما در جمهوری اسلامی ایران در عرض نزدیک به دو سه دهه بلایی سر اسلام آورده شده که برای به راه اسلام نگاه داشتن باید سالانه میلیاردها دلار هزینه صرف شود و بحران اشاعه تفکر دینی همچنان یکی از بحران های شریعتمداران قمی و روحانیون عالی رتبه سکان در کشور. خلاصه آنکه آتاتورک و نظامیان قدرتمند سکولارش هرگز نتوانستند دین گریزی ایی را که انقلابیون و روحانیون نفتی انجام دادند عملی کنند. آخر حتما باید یک رازی داشته باشد چنین موفقیتی؟
اگر چه شخصا با صادرات غیرنفتی از هرنوعش موافقم و معتقدم که باعث رشد و توسعه کشور می شود، اما این لطیفه ای کهنه است که شاید بارها شنیده باشید. در واقع چنین مکالمه ای هیچ وقت اتفاق نیافتاده و ریشه این جوک یا لطیفه بر می گردد به مقایسه دوکشورمسلمان. یکی حکومت سکولار دارد و حکومت نظامیان که هر چه بتوانند می کنند تا از نفوذ مذهبی ها در سیاست جلوگیری کنند و در عرصه های اجتماعی نیز شریعت را به حال خود گذاشته و قوانین مدرن را اجرا می کنند و همزمان مساجدشان پر است از نمازخوان و کوچه های شهرها پر است از زنان با حجاب. و آن سو، حکومتی که قضاتش روحانی مکتب و حوزه درس خوانده اند و از دانشگاه گرفته تا نماینده مجلس وشبکه های تلویزیونی اش پراز از عبا وعمامه های سفید و سیاه. اما همه نظام امنیتی و پلیسی و حوزوی و تبلیغاتی و تحصیلاتی و کله الاجمعینش در به در دنبال این است که اسلام و قوائدش را با زور یا برسر و تن مردم کند یا مردم را به هربهانه ای که شده بفرستد به مسجد و نمازخانه ها که این روزها بازار کسادی دارند – حداقل درخیلی از نقاط ایران.
بخشنامه هایی از نوع تغییر برنامه هواپیماها درزمان اذان توسط مسوولان جمهوری اسلامی که هرطوری نگاهشان کنیم با عقل جور در نمی آیدهم، حقیقتش نه نمازخوان زیاد کرده و می کند و نه بر مسلمانی آقایان نماینده مجلس می افزاید جز آنکه از اسلامی که در ایران آن حلوا حلوا می کنند و با قمه آن را بر سر می زنند و با آن دست قطع و احکام اعدام صدتاصدتایی امضا و خون مردم را در عزا و عروسی در شیشه می کنند و درخیابان و دانشگاه و بازارچه دختر وپسرها را به ستوه می آورند، تصویر کاریکاتور گونه ای ترسیم کند که تنها برای جوک ساخته شدن خوب است و فایده بیشتری نخواهدداشت.
شاید چنین اسلام گرایی بخشنامه ای اساسا باعث شده که اگر پا به خیابان بگذارید بسیاری از مردم و به خصوص جوانان خیلی بیشتر از آنکه حدیث نبوی و سوره قرآنی بدانند، در مورد دست آقا و سن جنتی و قیافه احمدی نژاد و ریش هاشمی و دیگر صالحات الباقیات مدافعین سرسخت اسلام جوک و لطیفه و هزل و فحش و بدوبیراه بلندند. حالا چنین نسلی واقعا سوار هواپیما نخواهد شد مگر اینکه نماز صبحش را بخواند؟ چرا؟ چون اگر در هوایپما بخواند نمی داند قبله کدام طرف است؟ یا نیم ساعت و یا یک ساعت جلو عقب شدن نمازش از قافله دینداران او را عقب خواهد انداخت؟
از این هم بگذریم، یکی از این سید علی طاهری سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس که افتخار اعلام چنین تصمیمی را به خبرگزاری ها داشته نپرسید که چند نفر از مردمی که با هواپیما سفر می کنند درخواست کرده اند که برای قضا نشدن نمازشان برنامه هواپیماها راعوض کنند؟ آخر یک مبنایی باید وجود داشته باشد برای یک تصمیم در کمیسیون فرهنگی مجلس؟ مگر میلیون ها نفری که در شهرها و خیابان هستند و وقت کافی هم دارند که یک تک پایی بروند مسجد، مشکل هواپیما دارند که پایشان را درون مساجد نمی گذارند که حالا برای چندین هزار نفری که سفر هوایی می کنند میلیاردها تومان خرج روی کیسه مردم و بیت المال بگذارند که حتما قبل از اینکه هواپیماهای ناامن شان به آسمان پرواز کنند نمازشان را هم خوانده باشند؟
واقعا در کمیسیون فرهنگی مجلس کار دیگری وجود ندارد که کار رسیده به تطبیق ساعت پرواز هواپیماها با اذان که هنوز خبرش خشک نشده لطیفه سازی (که نشان دهنده نگاه مردم به چنین تصممیاتی است) شروع شده و از جمله اینکه بخشنامه بعدی این خواهد بود که بگویند هواپیماها نمی توانند پشت به قبله پرواز کنند یا درپرواز های شب سه شنبه دعای توسل و درپروازهای شب جمعه دعای کمیل اجباری است و شرکت خلبان و کمک خلبان هم اجباری!
اما راستی صحبت از کمیسیون فرهنگی شد؛ از سانسور کتاب چه خبر؟ از خانه نشینی فیلمسازان؟ ازحکم زندان پناهی؟ از لیست سیاه بازیگران صداوسیما و زندانی بودن بسیاری از روزنامه نگاران و خاک خوردن پرونده بسیاری از روزنامه ها در دادگاه ها؟ از تئاتر چه خبر؟ از اینترنت و سانسور و فیلترینگ و وضعیت سینماها چه خبر؟ از پارازیت های سرطان زا روی سر مردم ریختن چطور؟ از شبکه های ماهواره ای مسدودو تحریم شده؟ از صداوسیمایی که قرار بود فرهنگ ساز باشد و به حیاط خلوت وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه تبدیل شده چطور؟
اما تصویر بزرگتر این ماجرا چیست؟ همه تصمیماتی نشان می دهد که کمیسیون فرهنگی یا امثال سیدعلی طاهری دقیقا نه به قول بنیانگذارش «عصاره فضائل ملت» بلکه عصاره فضائل شورای نگهبان هستند. تنها چنین افرادی هستند که از تور بسیار تنگ شورای نگهبان عبور می کنند. شورای نگهبانی که آنچنان در دایره بدبینی و وفاداران به جمعی محدود (و نه آرمانی والا) چشم بسته خود را زمین گیر کرده است که افرادی چون طاهری در آن ستاره درخشانند. اگر فردا بخشنامه کنند که برای سفر بین شهری هم رانندگان باید اول جاده توقف کنند و نماز بخوانند و بعد راه بیافتند نه طاهری بلکه یک گام جلوتر ازاو در نگاه ما باید صورت های اعضای شورای نگهبان نقش ببندد که چنین تصویر مضحکی از مجلس نمایندگان مردم ساخته اند که از اسلام و قوائد اسلامی جز مضحکه درست نمی کنند و وفاداری شان به نظام جمهوری اسلامی با نافهمی از جایگاهی که در آن قرار گرفته است تامین کننده منافع مردم نیست. طاهری و طاهری ها تبلورطرز تفکر شورای نگهبان نظام هستند و این است درد بزرگ جامعه ما.