لیاخوف، عقب گرد!

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

آقا مشکل در حال حل شدن است. بالاخره بعد از هشت سال که آقای احمدی نژاد بودجه هر سال را دو سال بعد با مشورت خانواده و همکلاسی ها در پنجاه صفحه تحویل مجلس می داد، امسال بالاخره بودجه مثل پنجاه سال قبل، یعنی به شکلی نسبتا منظم تحویل مجلس داده شد. البته این که خوشحالی ندارد، درست است که مصیبت چند سال گذشته را نداریم، ولی فوایدی در بودجه 93 وجود دارد که به نظرم بزودی موجب تغییرات اساسی در سیاست ایران و سپس سیاست خاورمیانه و نقشه جغرافیایی جهان و احتمالا راه شیری خواهد شد. اولین مژده را باید به کل مردم لرستان داد که هفت نماینده مجلس این استان در اعتراض به بودجه لرستان در سال 93 استعفا دادند و همت غیورمردان استان خوزستان را هم باید آفرین گفت که 18 نماینده این استان نیز در اعتراض به بودجه 93 مستعفی شدند. به نظر من این اقدام مبارک و میمون و خیلی چیزهای دیگر است که باید منتظر آینده ماند. یعنی اگر با همین روال سایر نمایندگان هم همکاری کنند و فردا نمایندگان استان خراسان و فارس، و روز بعد نمایندگان استان آذربایجان غربی و شرقی و به همین ترتیب روزی 25 نماینده استعفا بدهند، تا دوازده روز دیگر، و شاید هم کمتر مجلس فعلی منحل می شود. این کار دو فایده دارد، یکی اینکه به پرونده 285 نماینده رشوه گیر مجلس، که ظاهرا 105 درصد کل نمایندگان را شامل می شوند رسیدگی می شود کرد، دوم اینکه یک مجلس انتخاب می شود که متناسب خواسته های مردم باشد و هی مجبور نباشیم لیاخوف را از زیر خاک بکشیم بیرون و روح آن مرحوم را آزرده کنیم، تا مجلس را به توپ ببندد، بخصوص در این وضعیتی که اختلافات اساسی میان سپاه و وزیرخارجه برسر قوای دفاعی ایران بروز کرده و معلوم نیست که فعلا توپ در زمین کی هست.

خرابکاری صنعتی پنج ساله

این فریدون عباسی که سابقا خیلی بچه خوبی بود و فعلا هم به نظر آدم خوبی می رسد و اصولا جز کوچک زاده که قاطی داشت، اغلب همکلاسی های سابق ما بچه های خوبی بودند، منتهی خوب بودن دلیل کافی برای این نیست که آدم از این حرف های عجیب و غریب بزند. این آقای فریدون عباسی گفته که « دشمن از پنج سال گذشته خرابکاری در صنعت هسته ای ما را شروع کرد.» و بعد هم توضیح داده که در این پنج سال عده ای از دانشمندان ارزشی از سازمان انرژی هسته ای رفته اند کنار و یک عده نیروهای لرزشی( لابد) که گرایشات آمریکایی داشتند کارها را در دست گرفتند و همین موضوع ما را بدبخت کرده و حالا به این وضعیت دچار شدیم.

البته ما که مطمئن هستیم که این آقای فریدون خان که بسیار هم بچه راستگوئی است یک کلمه هم حرف نامربوط نمی زند، پنج سال قبل هم که در جمله ایشان بیان شده چون با تاریخ مشخص سال 88 و 89 گفته شده، به نظر نمی رسد منظور ایشان سال نوری یا از این جور سالهای خارجی باشد. یعنی دشمن از پنج سال قبل که همان سال 1388 است خرابکاری در صنایع هسته ای را شروع کرده. یعنی از چه زمانی؟ وقتی که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شد. ما را باش که فکر می کردیم همه خرابکاری های هسته ای را دشمنان قبل از احمدی نژاد کرده و وقتی ایشان آمده خرابکاری درست شده، حتی آن عکسی هم که با عینک مخصوص آبی گرفته به نظرم خیلی شبیه عینک های دشمن بود. البته بعید است که رهبر یا رئیس جمهور خودشان عوامل نفوذی دشمن باشند، ولی حتما باید یکی جلوشان را می گرفت، مثلا یکی از فرماندهان سپاه مثل همین سردار جعفری، یا رئیس شورایعالی دفاع یا اصلا همین رئیس سازمان انرژی اتمی. اصلا چرا خود همین فریدون عباسی را نگذاشتند رئیس سازمان انرژی اتمی که جلوی خرابکاری های دشمن را بگیرد؟ … متوجه نمی شوم… خودش رئیس بود. من که هر چه در خبرگزاری ها جستجو می کنم می بینم فریدون عباسی دوانی از 24 بهمن 1389 تا همین چند ماه قبل که می شود چهار سال قبل تا حالا رئیس سازمان انرژی اتمی بوده. یعنی این یکی فریدون عباسی که شاکی است با آن که رئیس بوده فرق دارد؟ یا در همان زمانی که رئیس بوده و هر روز هم می رفته پیش رئیس جمهور خرابکاری ها را می دید ولی هی سرش را می کرد توی چاه و چیزی نمی گفت و حالا همه چیز را دارد می گوید. والله ما که خبری نداریم. بالاخره اگر دو تا فریدون عباسی هم داریم یکی شان مقصر است که عوامل آمریکایی را روی کار آورده، یکی شان هم مقصر است که تا همین دیروز یک کلمه زبانش را موش خورده بود تا حالا چیزی نمی گفت؟

یعنی من الآن نگاه کردم به آلبوم های دانشگاه خودمان، من فکر کنم توهم پیدا کردم که فکر می کنم این فریدون عباسی دوانی همان فریدون عباسی دوانی همکلاسی ماست، همکلاسی ما که معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی هسته ای نمی شود. حتما دو نفر هستند، یکی شبیه فریدون عباسی است که رئیس شده و ما هی پزش را می دادیم، حالا فریدون عباسی خودمان که همکلاسی واقعی مان بوده پیدا شده و دارد از مدتی که آن یکی فریدون عباسی رئیس بوده انتقاد می کند. این جوری درست تر در می آید، وگرنه ممکن است که یک آدمی خودش رئیس یک جایی باشد، بعد هی بگوید در زمانی که من رئیس بودم آمریکایی ها نفوذشان را شروع کردند. خدا حفظ اش کند این آقای موسوی اردبیلی را که وقتی باران می آمد و می شد امام جمعه تهران و رئیس قوه قضائیه هم بود، در نماز جمعه داد می زد که « من نمی دانم این موشگل گوه گضائیه را به چه کسی باید گفت؟»

خاتمی ، روحانی و دستگاههای امنیتی

بالاخره نفهمیدم قرار شد سردار رادان و مرتضوی بروند برای تشییع جنازه ماندلا یا روحانی و خاتمی می روند؟ حالا شریعتمداری هیچی، آن یکی را که می گوئیم عقل ندارد، احمدی نژاد هم که جنی شده است و بالاخره تا وقتی جن اش را نگیرند، دورش را باید خط کشید که این طرف و آن طرف نرود. نمایندگان مجلس هم که کلا پرونده اختلاس دارند، کوچک زاده هم که مشکل اعصاب و روان دارد، وزرای سابق هم که تحت تعقیب پلیس بین المللی هستند، من هم که فردا کار دارم باید بروم سرکه بالزامیک بخرم برای ناهار نمی رسم بروم مراسم ماندلا، ظریف هم که تحت تعقیب سردار جعفری است چرا که به موشک شهاب سه گفته فشفشه، خاتمی هم که به گفته حمید رسائی « پرونده خوبی در سفرهای خارجی ندارد.» و قبلا با جورج سوروس در لواسان ملاقات کرده و با انجلیناجولی آبگوشت بزباش خورده و آقای رسائی سفارش کرده مقامات امنیتی در سفر خارجی مواظب خاتمی باشند. حالا مقام و منزلت خاتمی سر جای خودش، ولی کلاغ که خبر نمی کند، مگر برای کلاغی که قبلا از وزارت ارشاد احمدی نژاد چهار میلیارد کمک فرهنگی گرفته و حالا دارد بال بال می زند برود از دمشق به پاریس فرقی می کند که بپرد به سر پاپ یا خرابکاری بکند روی سر مسیح یا دور از جان یک نوکی بزند به عمامه آیت الله سیستانی. ولی واقعا کسی که به خاتمی نپریده بود، همین رسائی ورپریده بود. چقدر هم توانایی پرش بالایی دارد.

احساس امنیت کنیم

وزیر اطلاعات، حالا چرا می ترسید؟ چیزی که نگفته. اصلا ولش کن نمی نویسم. منظورم این بود که مسئول اطلاعات کابینه روحانی… برادر من! شما چرا می ترسی؟ کاری به شما ندارد که. اصلا برای ایشان مهم نیست که فلانی توی فیس بوک به یکی گفته بود سلام الآن خودش هم رفته پیش گذرنامه اش. گذرنامه اش قبلا مدتی رفته بود اوین ببیند اوضاع چه خبر است. منظورم این است که اینها فرق می کنند، من آن موازی را نگفتم…. برادر من دو خط موازی اصلا به هم نمی رسند. چرا زور می گوئی. البته شاید هم اگر رهبری بگوید برسند. یک وقت دیدی رسیدند. منظورم این است که وزیر اطلاعات گفته است، بعله، ترس که ندارد، همین آقای علوی وزیر محترم اطلاعات گفته است: « مردم باید با شنیدن اسم وزارت اطلاعات احساس امنیت کنند.» خوب، بکن دیگر! کاری که ندارد. اولش ممکن است احساس امنیت نکنی، حتی درد هم بگیرد، ولی بعدش آدم عادت می کند. … چرا این جوری نگاه می کنی. ایشان که از فلانی و فلانی و فلانی و فلانی و فلانی خبر ندارد. بیکار که نیست هی دوره راه بیافتد برود فرودگاه بپرسد کی از کجا آمد کی به کجا رفت. یک کلمه گفته احساس امنیت کنید. شما هم خاکبازی نکنید، احساس امنیت کنید، توکل کنید به خدا!