یاد یاران ♦ چهار فصل

نویسنده

‏یوسف شاهین، فیلم‌ساز مؤلف و برجسته‌ی مصری و از چهره‌های پیشگام سینمای مدرن مصر، روز یک‌شنبه ‏بر اثر سکته‌ مغزی در سن ۸۲ سالگی در بیمارستانی در شهر قاهره از دنیا رفت و با مرگ او یکی از ‏رساترین صداهای مستقل و تأثیرگذار دنیای عرب برای همیشه خاموش شد.‏

بابک مستوفی نگاهی دارد به زندگی آثار یوسف شاهین وپرویز جاهد که نوشته او از سایت رادیو زمانه نقل ‏می شود، جهان بینی این فیلمساز بزرگ رابررسیده است. تیتر این مطلب از “هنرروز” است.‏

yosefmesri_1.jpg

نگاه اول: بابک مستوفی

‎ ‎از گذر شش دهه فیلمسازی‎ ‎

یوسف شاهین، روز یکشنبه در قاهره درگذشت، در حالی که از ماه قبل به دلیل خونریزی مغزی در ‏بیمارستان بستری شده بود و انتقال او برای درمان به فرانسه- جایی که بیشترین تکریم و حرمت را برای ‏سینمای او بجا آورده- هم اثر نداشت و سینمای پر تولید و پر رونق مصر، معروف ترین و چهانی ترین چهره ‏اش را از دست داد.‏

شاهین بخاطر فیلم های اولیه اش که تصویری عریان از فقر و بدبختی حاکم بر جهان طبقه فرو دست در ‏مصر به تصویر می کشید، به شهرت جهانی رسید؛ فیلم هایی همچون” ایستگاه مرکزی قاهره” که در ‏سال1958 تحت تاثیر سینمای نئورئالیستی ایتالیا خلق شد و از جهت سبک و سیاق کارگردانی هم شباهت ‏زیادی به فیلم های نئورئالیستی ایتالیا از دسیکا تا روسلینی داشت. فیلم زندگی تلخ انسان های فقیر را با ‏تکنیکی بسیار ساده و به دور از پیچیدگی، اما گاه قوی و تاثیرگذار تصویر می کند و به رغم ضعف ها به ‏عنوان یکی از کلاسیک های سینمای مصر همواره مطرح بوده است.‏

شاهین در واقع پرچمدار سینمای هنری مصر و شناساننده این سینما به جهان بود. همو بود که عمر شریف را ‏به سینمای جهان معرفی کرد و همو بود که بزرگ ترین افتخارهای سینمای مصر را در جهان از آن خود ‏کرد؛ از جمله تقدیر به خاطر یک عمر فیلمسازی در جشنواره کن 1997 و خرس نقره ای جشنواره برلین ‏برای فیلم “اسکندریه.. چرا؟” در سال 1978.‏

دوره های فیلمسازی شاهین را می توان به سه دوره تقسیم کرد: فیلم های اولیه که غالبا نئورئالیستی بودند؛ ‏جملگی سیاه و سفید و روایتگر قصه آدم های فرودست جامعه. دسته دوم فیلم های دهه شصت و هفتاد وی که ‏غالبا انتقادی و سیاسی بودند و با زبانی گزنده به انتقاد از سیستم های حاکم در مصر می پرداختند و گاه برای ‏او مشکل ساز هم می شدند و دسته سوم فیلم های بعد از دهه هشتاد شاهین هستند که با مضامین مختلف از فیلم ‏تاریخی گرفته تا اجتماعی، گاه با همکاری کشورهای دیگر از جمله فرانسه ساخته شده اند.‏

شاهین در 25 ژانویه 1926 در اسکندریه مصر در خانواده ای مسیحی متولد شد. در یک مدرسه فرانسوی ‏تحصیل کرد و پس از یک سال تحصیل در دانشگاه اسکندریه، برای فراگیری سینما عازم کالیفرنیا شد.‏

پس از دو سال تحصیل در آمریکا به مصر بازگشت. آلویس اورفانی، فیلمبردار، به او کمک زیادی کرد تا ‏وارد سینما شود و اولین فیلمش با عنوان “بابا امین” را در سال 1950 کارگردانی کرد. سال بعد با فیلم “پسر ‏نیل” به جشنواره کن رفت.‏

با فیلم “گنجشک” در سال 1973 درباره جنگ های شش روزه با اسرائیل بسیار بحث انگیز شد و این فیلم ‏انتقادی اش از رژیم مصر که محصول مشترک با الجزایر بود، سر و صدای زیادی به راه انداخت.‏


‏”اسکندیه…چرا؟” چهار سال بعد جایزه بزرگی را برایش به ارمغان آورد؛ اولین قسمت از چهارگانه خود- ‏زندگینامه وی که با فیلم های “قصه یک مصری”[1982]، “اسکندریه دوباره و دوباره”[1990] و ‏‏”اسکندریه….نیویورک”[2004] کامل شد. فیلم آخر این چهارگانه - که نهمین همکاری با تهیه کننده محبوبش ‏بود- در جشنواره کن به نمایش درآمد.‏

فیلم” خداحافظ بناپارت”[1985] از مشهورترین ساخته های اوست که در ایران در اواخر دهه شصت دوبله ‏شد و در سینماها به نمایش درآمد.‏

شاهین در سال 1992 به تجربه تئاتر هم دست زد و “کالیگولا”ی آلبر کامو را به روی صحنه برد.او پس از ‏شش دهه فیلمسازی با سینمای جهان وداع کرد.‏

فیلمشناسی:بابا امین[1950]، پسر نیل[1951]، دلقک بزرگ[1952]، زنی در قطار[1953]، زنان بدون ‏مردان[1953]، ستیز در دره[1954]، شیطان صحرا[1954]، ستیز در بندر[1956]، خداحافظی با ‏عشق[1957]، تو تنها عشق منی[1957]، ایستگاه مرکزی قاهره[1958]، جمیله اهل الجزایر[1958]، ‏عشق برای همیشه[1959]، در دستان تو[1960]، ندای عشاق[1960]، مردی در زندگی من[1961]، ‏ناصر صلاح الدین[1963]، فجر روز نو[1954]، انگشتر فروش[1955]، شن های طلایی]1966]، مردم ‏نیل[1968]، زمین[1969]، انتخاب[1970]، گنجشک[1973]، بازگشت پسر پلیدی[1976]، ‏اسکندریه..چرا؟[1978]، قصه یک مصری[1982]، خداحافظ بناپارت[1985]، روز ششم[1986]، ‏اسکندریه دوباره و دوباره[1989]، مهاجر[1994]، سرنوشت[1997]، دیگر[1999]، ساکت ما داریم می ‏گردیم[2001]، 11 سپتامبر[2002]، اسکندریه نیویورک[2004]، این یک کائوس است[2007].‏

نگاه دوم :پرویز جاهد

‎ ‎علیه استبداد، دیکتاتوری و بنیاد گرائی‎ ‎

یوسف شاهین، فیلم‌ساز مؤلف و برجسته‌ی مصری و از چهره‌های پیشگام سینمای مدرن مصر، روز یک‌شنبه ‏بر اثر سکته‌ی مغزی در سن ۸۲ سالگی در بیمارستانی در شهر قاهره از دنیا رفت و با مرگ او یکی از ‏رساترین صداهای مستقل و تأثیرگذار دنیای عرب برای همیشه خاموش شد.‏

نیکلای سرکوزی، رییس‌جمهور فرانسه در بیانیه‌ای که به مناسبت مرگ شاهین صادر کرد، او را مدافع جدی ‏آزادی بیان نامید.‏

در واقع شاهین در تمام طول عمرش برای آزادی بیان مبارزه کرد و با استبداد، دیکتاتوری و سانسور در همه ‏اشکالش از شکل حکومتی و دولتی آن گرفته تا گرایش‌های بنیادگرایانه و تعصب‌آمیز مذهبی در جامعه‌ی ‏مصر، شجاعانه جنگید.‏

او مدافع روح تساهل فرهنگی در برابر نیروهای سرکوب‌گر و اقتدارگرای مذهبی و سیاسی بود. شاهین در ‏طی نیم قرن، بیش از ۴۰ فیلم ساخت و یکی از شناخته‌شده‌ترین فیلم‌سازان عرب در دنیای غرب بود.‏


یوسف شاهین به دلیل تربیت خاص دوران کودکی‌اش، انگلیسی و فرانسه را بهتر از عربی حرف می زد و ‏برخی از فیلم‌هایش با حمایت فرانسوی‌ها ساخته شد. به همین دلیل، برخی از مصری‌ها، عرب بودن او را زیر ‏سوال می‌بردند.‏

فستیوال فیلم لوکارنو در سال ۱۹۹۶ با برگزاری برنامه‌ی مرور بر آثار یوسف شاهین، از او تجلیل کرد و ‏فستیوال فیلم کن نیز در سال ۱۹۹۷ جایزه یک عمر دستاورد سینمایی را به او اهدا کرد.‏

فیلم‌های شاهین؛ به دلیل داشتن صراحت بیانی در تصویر کردن مسائل جنسی سرکوب ‌شده در جامعه‌ی ‏اسلامی مصر و رویکرد انتقادی تند و تیزش علیه سرکوب و فساد سیاسی حکومت این کشور، مخالفت زیادی ‏را در حکومت و در میان بنیادگرایان اسلامی برانگیخت.‏

در سال ۱۹۹۴ یک وکیل بنیادگرای مسلمان مصری موفق شد تا حکم توقیف فیلم «مهاجر» او را به دلیل ‏ارائه برداشت نادرست از داستان حضرت یوسف، از دادگاه مصر بگیرد.‏

یوسف شاهین فیلم‌ساز مستقلی بود و بسیاری از فیلم‌هایش را با سرمایه‌ی شخصی ساخت، چرا که حکومت ‏مصر به خاطر نگاه انتقادی تند و تیزش نه تنها از او حمایت نمی‌کرد، بلکه بسیاری از آثارش را سانسور یا ‏توقیف کرد.‏

شاهین در سال ۱۹۲۶ در یک خانواده‌ی مسیحی لبنانی در اسکندریه زاده شد. او از کودکی به سینما و تئاتر ‏علاقه داشت و برای تحصیل در این رشته به آمریکا رفت و به مدت دو سال در مدرسه پاسادنا پلی هاوز ‏‏(‏Pasadena Play House‏) لس‌آنجلس در رشته‌ی سینما و هنرهای دراماتیک تحصیل کرد.‏

پس از بازگشت به مصر، نخستین فیلمش را با نام «بابا امین» در سال ۱۹۵۰ در سن ۲۳ سالگی کارگردانی ‏کرد. شاهین کارش را در دوره‌ای شروع می‌کند که در واقع دوران اوج و طلایی سینمای مصر است و این ‏سینما در داخل کشور و کشورهای خاورمیانه از جمله ایران محبوبیت بسیاری دارد و فیلم‌ها و بازیگران ‏مصری، مانند فریدالاطرش و عبدالوهاب الگوی فیلم فارسی‌سازان در دهه‌ی سی است.‏

اما سینمای شاهین از جنس دیگری بود و با سینمای ملودرام و سطحی‌نگر مصری آن زمان به کلی فرق ‏داشت. فیلم‌های اولیه‌ی شاهین با سبکی رئالیستی بیانگر امیدها و ناکامی‌های طبقات محروم جامعه‌ی مصر بود ‏و مبارزه‌ی مردم برای برقراری عدالت اجتماعی در آن به شدت جریان داشت.‏

شاهین در سال ۱۹۵۱ با فیلم «فرزندان نیل»، به فستیوال کن دعوت شد.‏

در سال ۱۹۵۳ فیلم «آسمان جهنم» را ساخت که درباره مبارزه‌ی یک دهقان روستایی با یک زمین‌دار فئودال ‏بود. موضوعی که درون‌مایه بسیاری از فیلم‌های بعدی او از جمله فیلم زمین شد. با این فیلم یوسف شاهین، ‏بازیگری به نام عمر شریف را به دینای سینما معرفی کرد.‏

اما فیلمی که نام شاهین را بر سر زبان‌ها انداخت، فیلمی بود با نام «ایستگاه مرکزی» (۱۹۵۸) که ‏دربردارنده‌ی ویژگی‌های اصلی سبک فیلم‌سازی او بود. در این فیلم شاهین خود نقش یک روزنامه‌فروش ساده ‏و فقیر را بازی می‌کرد که به زنی که در ایستگاه قطار لموناد می‌فروشد، علاقه پیدا می‌کند.‏

ایستگاه مرکزی، ملودرامی جسورانه درباره‌ی محرومیت‌ها و سرکوب جنسی، جنون و خشونت در میان ‏اقشار حاشیه‌ای قاهره بود که نام شاهین را در فستیوال فیلم برلین مطرح ساخت. پایان تراژیک فیلم برای ‏تماشاگر ساده پسند مصری که به ملودرام های ساده با پایان خوش عادت کرده بود، بسیار آزاردهنده بود.‏

در ۱۹۶۳ یوسف شاهین، فیلم «صلاح‌الدین» را ساخت. یک فیلم حماسی سه ساعته که به طریقه‌ی ‏سینماسکوپ ساخته شده بود. درباره‌ی صلاح‌الدین، سلطان مصری که در قرن دوازدهم میلادی، اورشلیم را ‏از دست اشغال‌گران صلیبی و نیروهای ریچارد شیردل آزاد کرد.‏

کسی که مرهم مخصوص را در اختیار دشمن‌اش، یعنی ریچارد شیردل قرار می‌دهد تا او که تیرخورده است ‏بتواند خود را معالجه کند. بسیاری از منتقدان، فیلم را تمثیلی از جمال عبدالناصر، رهبر ملی مصر و ‏مبارزه‌ی او با صهیونیسم اسراییل دانستند.‏

شاهین فیلمنامه این فیلم را به کمک نویسنده‌ی مشهور مصری، نجیب محفوظ و عبدالرحمان شرقاوی نوشت.‏

شرقاوی، نویسنده‌ی رمان مشهور «زمین» بود که شاهین آن را در سال ۱۹۶۹ به فیلم برگرداند. اثری حماسی ‏درباره‌ی فئودالیسم در مصر و بر محور تضاد بین دهقانان فرودست و مالکان زورگو و ستمگر که تولید آن ‏نزدیک به هشت سال طول کشید و از سوی منتقدان مصری به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای مصر شناخته ‏شد.‏

یوسف شاهین در سال ۱۹۷۲ فیلم «گنجشک» را ساخت. یکی از غیرمتعارف‌ترین فیلم‌های او که با همکاری ‏لطفی الخولی فیلم‌ساز آوانگارد مصری آن را ساخت. فیلمی که داستانش در بستر جنگ شش روزه اعراب و ‏اسراییل می‌گذشت و در آن صحنه‌ای بود که مردم پس از اعلام شکست جمال عبدالناصر در جنگ با اسراییل، ‏به خیابان‌ها ریخته و شعار می دادند؛ ما شکست نمی خواهیم، ما می خواهیم بجنگیم. این فیلم به وسیله ‏حکومت انورسادات توقیف شد.‏

yosefmesri_2.jpg

پوستر فیلم «اسکندریه، چرا» ‏

در ۱۹۷۶ شاهین، فیلم «بازگشت فرزند ولخرج» را ساخت که یک تراژدی موزیکال موفق بود.‏

اما در میان کارهای شاهین، «سه‌گانه‌ی اسکندریه» او بسیار شهرت دارد. فیلم «اسکندریه؛ چرا» نخستین ‏قسمت از این تریلوژی بود که شاهین در سال ۱۹۷۸ درباره‌ی زادگاهش اسکندریه ساخت. فیلمی ‏اتوبیوگرافیک درباره‌ی دانشجویی مصری به نام یحیی که عاشق هالیوود است و رویای ساختن فیلم را در سر ‏می‌پروراند.‏

در ۱۹۴۲ نیروهای آلمانی به رهبری مارشال رومل معروف به روباه صحرا وارد اسکندریه می‌شوند. عده‌ی ‏زیادی از مردم به استقبال‌شان می‌روند، اما یهودی‌ها از شهر می‌گریزند. پسر عموی یحیی که همجنس‌باز ‏است، سربازان مست انگلیسی را می‌خرد تا با آلمانی‌ها بجنگند

ویژگی مهم این فیلم روایت اول شخص آن بود که به مسئله‌ی هویت فرهنگی در میان کشورهای عربی ‏می‌پرداخت. «اسکندریه؛ چرا» جایزه‌ی خرس نقره‌ای برلین را در سال ۱۹۷۹ به دست آورد.‏

در قسمت دوم این سه‌گانه با عنوان «یک داستان مصری» که در سال ۱۹۸۲ ساخته شد، یحیی (شخصیت ‏اصلی همان فیلم) را در میانسالی می‌بینیم که فیلم‌ساز است و برای جراحی قلب به لندن می‌رود (مثل خود ‏شاهین) و یک رابطه‌ی همجنس‌گرایانه کوتاه با یک راننده تاکسی در آنجا دارد. در این فیلم صحنه‌هایی از ‏فیلم‌های شاهین به عنوان فیلم‌‌های یحیی در زمانی که گذشته‌اش را مرور می‌کند، به نمایش درمی‌آید.‏

خاطره در فیلم‌های بعد از دهه‌ی ۸۰ شاهین نقش مهمی را بازی می‌کند، چه در سه‌گانه‌ی اسکندریه که ‏درباره‌ی شهری است که همیشه سمبل تساهل و مدارا در برابر مسلمانان، یهودیان و مسیحی‌ها بوده و چه در ‏‏«خداحافظ بناپارت» که در سال ۱۹۸۵ بر اساس جنبه‌ی فرهنگی اعزام بناپارت به مصر ساخته شد. رویدادی ‏که به اعتقاد شاهین: « نتیجه‌ی این مواجهه حیرت‌انگیز، تولد دوباره‌ی وجدان مصری بود وجدانی از گذشته ‏که به انسانیت تعلق داشت.»‏

yosefmesri_3.jpg

پوستر فیلم «خداحافظ بناپارت» ‏

خداحافظ بناپارت از جمله معدود فیلم‌هایی از یوسف شاهین و سینمای معاصر مصر بود که در سال ۱۳۶۵ در ‏جشنواره‌ی فیلم فجر تهران به نمایش درآمد و بسیاری از علاقه‌مندان جدی سینما در ایران را که با سینمای ‏نوین مصر و آثار یوسف شاهین آشنایی نداشتند، به خود جلب کرد. بعد از این دوره نیز به دلیل قطع رابطه ‏سیاسی ایران و مصر، ارتباط تماشاگران ایرانی با سینمای مصر و آثار یوسف شاهین به کلی قطع شد.‏

یوسف شاهین در سال ۱۹۸۹ با ساختن «اسکندریه»، دوباره و دوباره که قسمت سوم از سه‌گانه‌ی اسکندریه ‏بود، این تریلوژی را تکمیل کرد. این قسمت مربوط به اعتصاب فیلم‌سازان مصری است و یحیی نیز فیلم‌سازی ‏است که به اعتصابیون ملحق می‌شود.‏

وی که ابتدا با مردی به نام امیر رابطه دارد، به دنبال آشنایی با بازیگر زیبایی به نام نادیا تصمیم می‌گیرد با او ‏بماند و بعد از اعتصاب فیلمی با شرکت او بسازد.‏

سه‌گانه‌ی اسکندریه، روایت‌های نیمه اتوبیوگرافیک از زندگی یوسف شاهین و خاطرات کودکی و جوانی‌اش ‏در اسکندریه بود؛ دوران عشق‌اش به سینمای هالیوود و آمریکا. در این باره می‌گوید: «من آمریکا را خیلی ‏دوست داشتم. چون در آنجا درس خواندم و نخستین عشق‌ام در آنجا بود. برخی فکر می‌کنند که من از آمریکا ‏نفرت دارم که صحت ندارد؛ اما من به آن سمپاتی هم ندارم.»‏

سه‌گانه‌ی اسکندریه، از نظر سبکی با بقیه‌ی آثار رئالیستی شاهین تفاوت داشت و رویکرد فانتزی، موزیکال و ‏سوررئالیستی آن خیلی شبیه آثار فدریکو فلینی بود. به علاوه درون‌مایه آنها نیز در جامعه‌ی متعصب و سنتی ‏مصر، یک تابوشکنی محسوب می‌شد: تابوی عشق جنسی یک مرد مصری به سربازی انگلیسی از یک سو و ‏عشق یک مرد مسلمان به یک زن یهودی از سوی دیگر.‏

یوسف شاهین در فیلم‌های آخرش بعد از دهه‌ی نود به انتقاد از بنیادگرایی اسلامی پرداخت. بعد از توقیف فیلم ‏مهاجر، فیلم «سرنوشت» را در پاسخ به این حرکت ضد دموکراتیک سیاسی ساخت.‏

سرنوشت، فیلمی تاریخی بود درباره‌ی زندگی ابن رشد، فیلسوف بزرگ و آزاداندیش اسلامی که در قرن ‏دوازدهم در آندلس اسپانیا زندگی می‌کرد و درک متعادلی از اسلام داشت و شاگردانش را به خواندن فلسفه ‏یونانی دعوت می‌کرد؛ اما با مخالفت مسلمانان تندرو مواجه شده و کتاب‌هایش جمع‌آوری شد.‏

یوسف شاهین در سال ۱۹۹۱ به سفارش تلویزیون فرانسه فیلمی ۲۲ دقیقه‌ای درباره‌ی قاهره ساخت با عنوان ‏‏«قاهره از دید یوسف شاهین» که در آن تصویر شهر قاهره به تصویر فیلم‌ساز بدل می‌شود.‏

وی در سال ۱۹۹۲، نمایشنامه‌ی کالیگولا نوشته‌ی آلبرکامو را نیز در کمدی فرانس پاریس به روی صحنه برد ‏که استقبال زیادی از آن شد.‏

آخرین فیلم یوسف شاهین، فیلمی به نام «هرج و مرج» بود که سال گذشته، در حالی که به شدت بیمار بود، آن ‏را با همکاری خالد یوسف، فیلم‌ساز مصری ساخت.‏

هرج و مرج، داستان پلیس فاسد و قدرتمندی است که خون مردم شهر قاهره را در شیشه کرده و از آنها باج ‏می‌گیرد و به دلیل نفوذش در دستگاه‌های امنیتی مصر، هیچ‌کس قادر نیست با او مبارزه کند.‏

او عاشق دختر جوانی در همسایگی‌اش می‌شود، اما دختر عاشق وکیل جوان و باشرفی است که با فساد مالی و ‏اخلاقی در دستگاه پلیس مبارزه می‌کند. مبارزه بر سرعشق دختر سرانجام پلیس فاسد را به رویارویی با این ‏وکیل جوان می‌کشاند.‏

تقابل خیر و شر، مطلق‌گرایی و نگاه سیاه و سفید به جامعه‌ی مصر در این فیلم شاهین، به شدت یادآور فیلم‌های ‏فارسی قبل از انقلاب بود. نگاه سطحی، رمانتیک و شعاری فیلم و شخصیت‌های کلیشه‌ای و دیالوگ‌های پیش ‏پاافتاده آن، تحمل فیلم را برای بیننده دشوار می‌کرد.‏

هرج و مرج، علی‌رغم نگاه انتقادی تند و صریح آن به حکومت و جامعه‌ی مصر امروز، از نظر سینمایی فیلم ‏بسیار ضعیفی بود و اعتباری برای یوسف شاهین کسب نکرد. اما نام یوسف شاهین به اعتبار فیلم‌های خوبی ‏که در گذشته ساخت، در خاطر سینمادوستان جهان باقی خواهد ماند. ‏

‏ ‏

منبع‎:‎‏ سایت رادیو زمانه