تحول در گفت‌و‌شنود و تحول در قدرت

فرزانه نزاکتی
فرزانه نزاکتی

حدود یک‌ماه‌و‌نیم پیش بود. از رادیو جوان آمده بودند برای ضبط برنامه در دانشکده خبر. شنبه بود و روز تدریس من. باید به دانشجویان که چندان هم مشتاق شنیدن نبودند، درس افکار عمومی می‌دادم. ساعت 12:30 بود و زمان تعطیلی بین کلاس‌ها. مجریان رادیو جوان تقریبا نیم‌ساعتی بود تلاش می‌کردند دانشجویان را دعوت کنند به تریبون آزاد دانشجویی با موضوع انتخابات؛ اما جز یکی‌دونفر، کسی حاضر به شرکت نبود تا این‌که بالاخره بعد از ساعت یک چند دانشجوی دیگر به جمع آن‌ها پیوستند و گفت‌وگو کم‌کم شکل گرفت. خوب به‌خاطر دارم یک دختر خانم که بالاخره حاضر شده بود روزه سکوت را بشکند و تن به صحبت و گفت‌وگو دهد، پشت بلندگو قرار گرفت و گفت چرا در انتخابات شرکت کنیم؟ مگر حضور ما در انتخابات معنایی دارد؟ مگر رای ما اثری دارد؟ حکومت آن‌که را بخواهد از توی صندوق‌های رای درمی‌آورد. شرکت در انتخابات دیگر دلیلی ندارد. وقتی مجریان رادیو خواستند او را توجیه کنند و بحث را به‌سمت دیگری هدایت کنند، به وقایع انتخابات دوره قبل اشاره و نظرش را این‌طور بیان کرد که در انتخابات قبلی مردم به شخص دیگری رای دادند اما رای آن‌ها شمرده نشد و نادیده گرفته شد، بنابراین انتخابات در ایران بی‌معناست و نمایشی است و…. 

گفته‌های این دختر دانشجوی جوان در نوارهای صوتی رادیو جوان ضبط و به‌طور زنده از بلندگوی دانشکده خبر پخش می‌شد و در تمام کلاس‌ها، راهرو‌ها و حتی دفتر روسای دانشکده طنین می‌انداخت. دانشکده‌ای که به‌نوعی، مرکز آموزش عالی خبرگزاری جمهوری‌اسلامی ایران (ایرنا) و روزنامه ایران است. خبرگزاری و روزنامه رسمی دولت. 
نظیر این سخنان را در تاکسی، کوچه و خیابان و محافل خصوصی و خانوادگی و البته در شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان نظیر BBC و VOA و manoto1 هم زیاد می‌توان شنید. این اظهارنظرها، گفتمان غالب جامعه در هفته‌های پیش از انتخاب بود. 
با پایان اظهارنظرهای این دانشجو، درس من آغاز شد. باید از افکار عمومی می‌گفتم که به‌طور خلاصه، به‌معنای اظهارنظرهای رایج در جامعه است. اظهارنظرهای مردم درباره سیاست، اقتصاد، فرهنگ، ورزش، هنر و همه مسائل مهم عمومی. محققان علم ارتباطات بر این باورند که همه شکل‌های ارتباطات، هم زمینه‌ساز شکل‌دهی به افکار عمومی و هم نمایشگر افکار عمومی هستند؛ یعنی نسبت ارتباطات و افکار عمومی دو جنبه دارد. یکی تاثیرگذاری بر افکار عمومی -بیشتر از طریق آموزش استدلال موافق یا مخالف- و دیگری، نمایش افکار عمومی، یعنی بیان و نشان دادن نظرات مردم. ارتباطات در سه سطح کلی میان‌فردی، گروهی و جمعی قابل بررسی است و هر سه این سطوح، هر دو این کارکردها را دارا هستند. شاید تاثیر ارتباطات گروهی و جمعی بر افکار عمومی بیشتر ملموس و مورد پذیرش باشد، اما آنچه مغفول مانده و در این برهه از تاریخ سیاسی ایران هم شاهد اهمیتش بودیم، نقش ارتباطات میان فردی- و گفت‌و‌شنود به‌عنوان مهم‌ترین جلوه آن- در افکار عمومی است. ما تحلیل گفت‌و‌شنود را در اواخر قرن بیستم مدیون گابریل تارد (G. Tarde) هستیم. او می‌گفت افکار عمومی با گفت‌و‌شنود بین مردم ارتباط دارد: گفت‌و‌‌شنود در همه زمان‌ها و منبع اصلی آن، مطبوعات در حال حاضر، عوامل مهم افکار عمومی محسوب می‌شوند. منظور تارد از گفت‌و‌شنود، هرگونه مکالمه دو نفره‌ای‌است که نفع مستقیم و فوری برای هیچ‌یک دربر نداشته باشد. در تحلیل تارد، پیوند تنگاتنگی بین عملکرد گفت‌و‌شنود و ایجاد تغییر در افکار عمومی وجود دارد. آنجا که نظر اندکی عوض می‌شود یا به‌آهستگی تغییر می‌پذیرد به‌دلیل نبود گفت‌وشنود است؛ بر عکس آنجا که نظر با حالت تلاطمی ابراز می‌شود (افراط و تفریط)، به این دلیل است که گفت‌و‌شنودهای پرهیجان و رها از هر قید‌و‌بندی در کار بوده است. تارد پا را از این هم فراتر می‌گذارد و ادعا می‌کند که “تحول قدرت با تحول نظرها توجیه‌پذیر است. تحول نظرها هم با تحول گفت‌و‌شنود.” من این جمله را به این صورت برای دانشجویانم ساده کردم: تحول در گفت‌و‌شنود باعث تحول در نظرها یا همان افکار عمومی می‌شود و تحول در افکار عمومی هم باعث تحول در قدرت می‌شود، اما در همین لحظه این سوال پیش می‌آید که واقعا در چه زمانی این اتفاق می‌افتد و در چه جوامعی؟ آیا افکار عمومی در ایران هم این‌قدر اهمیت و قدرت دارد؟ پاسخ منطقی که درست به‌نظر می‌رسد این است که بستگی دارد نظام سیاسی حاکم بر جامعه تا چه حد استبدادی و تا چه حد دموکراتیک باشد. براساس رای، خواست و اراده مردم بنا شده یا به‌طور عریانی خودکامه باشد. نظامی که عنوان جمهوری را یدک می‌کشد نمی‌تواند به افکار عمومی بی‌اعتنا باشد؛ به‌همین دلیل است که وقتی افکار عمومی موافق، مخالف یا منتقد یک موضوع یا سیاست باشد، می‌تواند در تغییر و تحول آن به نسبت‌های متفاوتی تاثیرگذار باشد. یک سوال دیگر که این روزها مردم و جامعه‌شناسان از خود می‌پرسند این است که دوره بعدی انتخابات ریاست‌جمهوری و دوره‌های بعد از آن‌چه خواهد شد؟ آیا تناوب و جابه‌جایی قدرت میان اصلاح‌طلبان و اصولگرایان ادامه می‌یابد؟ پاسخ بدون شک متاثر از تحولات افکار عمومی در ایران است. در چهار سال گذشته، رسانه‌های رسمی داخلی به‌خوبی افکار عمومی ایرانی را نمایندگی نکردند. اظهارنظرهای مردمی که اکنون اکثریت آرا را شکل دادند، متاسفانه بیشتر از رسانه‌های بیگانه شنیده می‌شد، اما قدرت مردم نشان داد و ثابت کرد رسانه‌ها هم مانند حکومت‌ها، پشت‌سر مردم و افکار عمومی حرکت می‌کنند؛ گویی لارسون و اسکیرمور اثرات جهانی‌شدن بر سیاست را به‌درستی این‌گونه برشمرده‌اند: سقوط نظام‌های تمامیت‌خواه و اقتدارگرای سیاسی، گرایش به دموکراسی و پلورالیسم سیاسی و البته، احترام به حقوق‌بشر. به‌مدد ارتباطات همزمان در سراسر جهان و ایجاد دهکده جهانی، اکنون همان‌طور که چشم همه مردم جهان به “میدان تقسیم” ترکیه و گوششان به سخنان و موضع‌گیری‌های نخست‌وزیر آن است، همان‌طور که وقایع و درگیری‌های سوریه را دنبال می‌کنند… انتخابات ایران را هم دنبال می‌کنند؛ این “دیده‌بانی همگانی” است. امروز ما نه‌تنها به‌مدد رسانه‌های شهروندی این دیده‌بانی همگانی را در سطح کشور داریم که در سطح جهان نیز همه، از سیاستمداران و دولتمردان گرفته تا گروه‌ها اجتماعی و مردم چشم به تحولات کشورها دوخته‌اند و همین نگاه پیوسته و مداوم مردم، بهترین ابزار صیانت از آرای مردمی است. 
بنابراین قدرت افکار عمومی و دیده‌بانی همگانی، مرهون یک چیز است: اظهارنظرهای جسورانه و شجاعانه مردم. و این‌چنین، تحول گفت‌و‌شنود به تحول افکار عمومی و آن‌هم به تحول در قدرت منجر می‌شود! 

منبع: بهار، پنجم تیر