صحنه

نویسنده
پیام رهنما

نگاهی به نمایش ترن وحرف های کارگردان….

روایت ساده سیال ذهن

 

 

“ترن”نمایشی است که در مسیرتمرین، تولید و بازبینی با مشکلات ممیزی و سانسور نیروهای امنیتی مواجه شد.این اجرا که نگاهی است به چگونگی زندگی بازمانده های جنگ، با حذف دو صحنه و دو بازیگر(شهرام حقیقت دوست و ساناز بیان) در سالن اصلی تئاتر شهر به صحنه رفته است.نگاهی است به متن و اجرا و درادامه گفتگو با کارگردان و گلایه های وی ازتیغ سانسورشورای ممیزی.

نویسنده: حمیدرضا آذرنگ

کارگردان: نیما دهقان

بازیگران:وحید آقاپور، رضا بهرامی، حسین پاکدل، حامد پورزارع، جواد پولادی، امیر جعفری، امیر جنانی، سحر دولتشاهی، سینا رازانی، ریما رامین فر، مجید رحمتی، علی سلیمانی سرنسری، مهراوه شریفی نیا، فرزین صابونی، سهیلا صالحی، مهدی صباغی، دایانا فتحی، الهام کردا، کوهزاد کنعانیان، روح الله کمانی، سپهر گودرزی، علیرضا محمدی، میثم میرزایی، نازگل نادریان، سیروس همتی

طراح لباس:گلناز گلشن.منوچهر شجاع طراح صحنه:

 حرکت تئاتر حماسی به حرکت تصاویری شباهت دارد که روی پلیکولِ یک فیلم ضبط شده اند: پرش ها و توقف های ناگهانی از خصایص این تئاترند. آن چه شکلِ بنیادینِ تئاترِ حماسی را تعیین می کند، تکانه ای است که میان موقعیت های متضاد نمایشنامه پدید می آید. تصنیف ها، افسانه ها و قراردادهای حرکتی هر موقعیت را از موقعیت های دیگر جدا می کنند. فاصله هایی که این گونه ایجاد می شوند، اجازه نمی دهند که تماشاگر به راحتی در وهمِ خود فرو برود؛ پس اراده معطوف به همذات پنداری را فلج می کنند. هدف از این فاصله ها، واداشتنِ تماشاگر است به موضع گیریِ نقادانه (او باید رفتار شخصیت ها و شیوه نمایشیِ این رفتارها را نقد کند). از آن سو، در ارتباط با وجه نمایش، وظیفه بازیگر این است که نشان دهد در موقعیت ها گرفتار نشده است. پس او نیز نمی تواند با شخصیتِ بازی همذات پنداری کند. چنین بازی ای همیشه از بازیگرِ تئاتر دراماتیک ساخته نیست.

“ترن” با عناصر و ویژگی هایی که در متن و اجرا در خود می بیند جزو نمایشنامه های حماسی محسوب می شود.این اثر که با روایت یک نویسنده آغاز می شود و در میانه و پایان هم این رویه را در خود حفظ می کند با فراهم آوردن بستری خطابه گو و منتقدانه نسبت به موقعیت های پیشنهادی نویسنده و کارگردان مشخصات و مختصات کاربردی شکلی از تئاتر حماسی را به تماشاگر ارائه می دهد.

 هدف تئاتر حماسی، بیش از آن که دست یابی به یک تئاتر نو باشد، تجدید نظر در عنصر صحنه است. “ترن”در مرحله ی اجرا بر چیزی متمرکز می شود که کمتر از همه مورد توجه قرار گرفته است: می خواهد چالش های مربوط به زندگی و آسیب های خانواده های جنگی را ارائه و تعاریف خود را کامل نماید. این حفره مثل گردابی می ماند که میان بازیگران و تماشاگران فاصله می اندازد. گرداب گاهی اوقات زندگان را از مردگان جدا می کند و دربرخی موارد شخصیت ها را در صحنه های متعدد به هم وصل می کند.سکوتِ این در هم امیختگی سبب می شود تا نمایش دراماتیک به امتیازی فراتر از یک تئاتر شعاری دست یابد؛ و آهنگ حاکم بر صحنه بر سرخوشیِ نمایش نکات قابل توجهی را بیفزاید. در میان همه عناصر صحنه، تنها همین حفره است که هیچ گاه به خاستگاه اولیه خود خیانت نکرده و میراث آن را همواره با خود به همراه دارد. البته صحنه برشتی نیز همچنان برجسته است، اما دیگر از یک ژرفای رخنه ناپذیر سر بر نمی آورد و به یک سکو (podium) بدل شده است. نمایشنامه آموزشی و تئاتر حماسی در پی آنند تا بر این سکو استقرار یابند.

حمید آذرنگ با قراردادن چندین وضعیت مختلف سعی می کند آن چه بر شخصیت های اثرش آمده را از زبان نویسنده درام(حسین پاکدل) به تماشاگر ارائه دهد.جنس دیالوگ نویسی های آذرنگ گرچه در بسیاری از لحظات شعاری و تکرار پذیر می نمایاند اما آن چه مشخص است قرار گرفتن الگوهای درست رفتاری در این نوع بیان شخصیت هاست.آذرنگ تلاش می کند تا مشخصات هر فرد را با توجه به الگوی اجتماعی اشان طراحی نماید.درون مایه ی اثر و شکل پیشنهادی نویسنده به گروه مجری برای اجرا در یکدستی زبان ستودنی است.نویسنده با ظرافت و خلاقیت بر لبه تیغ حرکت می کند و درحالی که گمان تماشاگر بر مواجه با یک درام اپیزودیک شکل می گیرد، شکل روایی نمایش آشکار می شود. آذرنگ از شیوه‌های روانشناسانه و سیال ذهنی برای شرح و بسط داستان نمایش”ترن” استفاده می‌کند. او اصلاً علاقه ندارد که در یک مسیر خطی به همه اتفاقات و شخصیت‌سازی‌ها سر و سامانی بدهد بلکه تابع بلامنازع پیچیدگی‌های عجیب و غریب در آثارش است. او این بار کمی معقولانه‌تر و سنجیده‌تر در پیچیده شدن روابط و آدم‌های نمایشش قلمفرسایی می‌کند. همین ضابطه‌مندی‌های آذرنگ باعث شده که این بار موثرتر در صحنه دیده شود. 

کارگردانی نمایش”ترن” اما بر خلاف کنش های پیچیده ی درام نویسی آن با سادگی شکل گرفته است.نیما دهقان همه ی توان خود را به کار می گیرد تا اجرا با صحنه ای ساده و خطوط یکدست دربرابر تماشاگر باشد. او در هدایت بازیگران هم از انواع منش‌های رفتاری در بازیگری تبعیت می‌کند. گاهی آن‌ها از کمدی و کاریکاتورگونه بودن تبعیت می‌کنند. گاهی فاصله ‌گذاری‌های خاص نمایش‌های ایرانی در رفتار آنان، نمود عینی می‌یابد. گاهی هم بازیگران از بازی‌های زیر پوستی و روانشناختی تبعیت می‌کنند و گاهی نیز رفتارهای ناتورالیستی در هماهنگی بازی‌ها رعایت می‌شود. دربرخی از صحنه ها هم فاصله‌گذاری‌های برشتی در خط و خطوط بازی‌ها به عنوان مرجعی محکم دخالت می‌کند. بنابراین برآیند عجیب و غریبی در بازیگری حضور دارد که در این اجرا با توجه به پس زمینه موجود در متن چندان هم آزار دهنده تلقی نمی‌شود.