گزیده ی فیس بوک به انتخاب هنر روز
جای خالی سینماگران در بند در سخنرانی فرهادی…
یک – نیکی فیروزکوهی :
شعرهای من یکپارچه زنانگی ست
بی پرده مینویسم
عریان ببین
دستت را بگذار رویِ برجستگیِ واژه ها
تب کن
کنارِ نقطه های شعر عرق کن
پا بپایِ عاشقانههایِ من
دیوانه شو ، عاشق شو ، مست شو
از خواندنِ مکرر حرف های من خسته شو
خسته شو … خسته شو
امشب روی ی این جملهها بخواب
فردا شعرهایم را دوباره بخوان
شعرهای من همه از درد
و اشک و عشقِ زنانگی ست
از میان این خطها ، خاطرهای بساز
دچار شو
عبور کن … عبور کن … عبور کن
( میدانم ، فردا که مستی از سرت پرید ، همه دردهای یک زن را فراموش میکنی).
دو - جلوه های هنر:
گابریل گارسیا مارکز، در عکسی همراه همسر و فرزندانش در سالهای دور
به دوستان وهمهٔ آنهایی که دوستشان داری، بگو چقدر برایشان ارزش قائل هستی.
اگرنگویی فردایت مثل امروز خواهد بود، و روز با اهمیتی نخواهی داشت.
سه – سینما پارادیزو :
مریل استریپ، افسانه ی اسکارها
چهار –مینیمال هایی برای زندگی:
عسل وحشی بوی آزادی میدهد
خاک بوی خورشید
دهان زن بوی بنفشه
و طلا هیچ عطری ندارد
بوی آب بوی میخک است
بوی سیب بوی عشق
همه دریافتیم اما، که همیشه خدا
خون فقط بوی خون میدهد.
آنا آخماتووا
پنج –آریا آرام نژاد
آسانسور به طبقه چهارم رسید ، پروین فهیمی درب را گشود .
دلم ریخت … این مادر سهراب بود …
وقتی روبرویم نشست ، درد عمیقی در چشمانش حس کردم و هزار حرف نگفته …
نمی دانستم چه باید بگویم ، نمی خواستم کلماتم سوهان روحش شود و مرور خاطرات آزرده اش کند .
روی دیوار های پر بود از عکسهای سهراب و در کنار مبلها میزی که رویش شمع های سبز با نام های ندا ، سهراب ، اشکان ، محسن ، امیر و … …از سهراب برایم گفت … و من فقط سعی می کردم که اشکهایم جاری نشود …
وقتی گفت: که از خون فرزندم می گذرم به شرط آزادی همه زندانیان سیاسی، بزرگی اش به حیرتم وا می داشت ، آخر او مادر است و داغ فرزند فراتر از تصور ما…
او گفت: سهراب من رفت و هرگز باز نخواهد گشت … درست می گفت !
گفتم: مادر، روزی بر میدان های شهر نام فرزندت بلند و با افتخار خواهد درخشید …
خداحافظی سختی بود … قول دادم که دوباره به او سر بزنم …
از خانه اش بیرون زدم ، اما گوشه ای از قلبم را همانجا، جا گذاشتم …
گوشه ای از سفر آریا به تهران - مرداد ۹۰
به مناسبت زادروز سهراب اعرابی
شش – مصطفی خسروی:
حالا که همه دوستان و هموطنان از مراسم دیشب حسابی لذت بردن، یه حرف رو دلم مونده که باید بزنم، دیشب در لابه لای تمام حرفای فرهادی، جای چند تا اسم خالی بود، جعفر پناهی، رامین پرچمی و …
به نظرم حقش بود که در مقابل تمامی رسانه ها و میلیون ها بیننده تلویزیونی، یادی از همکارانش می کرد
هفت- حسین زمان:
“اصغر فرهادی نماینده هنر و هنرمندان متعهد ایران دل مردم را شاد کرد . او نماینده ملت ایران است ، نماینده کسانی که هنر را می شناسند و به هنرمندان واقعی کشورشان افتخار میکنند. دریافت جایزه اسکار که یک جایزه ارزشمند بین المللی است هم زمان است با محکوم شدن دیگر هنرمندان متعهد کشورمان همچون جعفر پناهی ، محمد رسول اف ، رامین پرچمی و آریا آرام نژاد و نیز هتک حرمت اسطوره موسیقی کشورمان یعنی محمد رضا شجریان . وضعیت امروز بیانگر ظلمی است که در حق هنر ایرانی ، در کشور ایران میشود .دست تک تک مردم قدر شناس ایران را باید بوسه زد .لیاقت این مردم اصغر فرهادی و فیلم جدایی نادر از سیمین است و لیاقت حکومت ، مسعود ده نمکی ، فرج الله سلحشور و فیلم های شرم آوری مانند اخراجی ها. از اصغر فرهادی و یاران و همراهانش که در این روزهای سخت و دشوار که از هر سو خبری دردناک به گوشمان می رسد ، دلمان را شاد کردند ، سپاسگزاریم .