بیشتر تمایل دارد در حوزه سیاست خارجی صحبت کند تا مسائل داخلی، هر چند وقتی چند سوال در ارتباط با مسائل روز پرسیدم سعی کرد تحلیل جامعی از فضای کشور ارایه دهد. علی یونسی وزیر اطلاعات دولت اصلاحات از دیپلماسی دولت انتقاد میکند و میگوید باید به سیاست تنشزدایی که در زمان خاتمی حاکم بود بازگشت. او که اکنون در طبقه سوم مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص، معاونت حقوقی و فقهی این مرکز را بر عهده دارد برخوردهای سالهای اخیر با فعالان اصلاحطلب را اقدامی ضدامنیتی میداند. این متن گفتگوی علیرضا خامسیان است با وزیر اطلاعات دولت اصلاحات.
برای سوال اول بهتر است به مناقشه اخیر میان ایران و امریکا که اتهاماتی متوجه سپاه قدس ایران شده است بپردازیم، تحلیل شما از ماجراهای اخیر چیست؟
به نظر من این یک سناریوی بسیار ناشیانه و احمقانهیی است که به ضرر عربستان، ایران و حتی امریکا از سوی اسراییل طراحی شده است. اگر این سناریو درست طراحی میشد و مورد قبول افکار عمومی قرار میگرفت بیشترین منفعت را اسراییل میبرد ولی به دلیل واهی بودن سناریو حتی در امریکا و عربستان هم مورد قبول واقع نشد. به نظر من اظهارات عجولانه آقای اوباما بیشتر جنبه انتخاباتی برای جلب آرای لابی صهیونیسم در امریکا داشت. البته مردم امریکا بیشتر اطلاعات و معلومات خود را از رسانهها میگیرند و ممکن است تحت تاثیر قرار بگیرند. به همین دلیل است که ما تاکید داریم سیاست خارجی کشور باید به گونهیی ایفای نقش کند که زمینهیی برای پذیرش این تبلیغات فراهم نشود. راهحل این است که از سیاست دشمنتراشی و شعارهای تند پرهیز کرد که این سیاست نه تنها تامینکننده منافع ملی ما نیست بلکه زمینه پذیرش توطئه دشمنان را فراهم میکند. متاسفانه طی سالیان اخیر با اتخاذ سیاستهای نادرست در داخل و خارج کشور زمینه تحرکات امریکا و اسراییل را علیه خود فراهم کردیم.
در حال حاضر به صورت شفاهی تهدیدهایی علیه ایران انجام می?شود و سارکوزی اخیرا اظهارنظرهایی کرده است و آقای آمانو هم در گزارشهای خود نقاط منفی را در برنامه هستهیی ایران مطرح کرده است. شما راه مقابله با این تهدیدها را چگونه میبینید. با توجه به مسوولیتهایی که در این کشور داشتید نظام باید چه تدبیری را اتخاذ کند که بتوانیم خطری را متوجه خودمان نکنیم، منظورم بیشتر از بعد داخلی است.
من هیچ راهحلی غیر از راهی که امام بر آن بسیار تاکید میکردند و بر اساس آن عمل میشده است سراغ ندارم، در درجه اول حفظ وحدت ملی است. وحدت ملی باعث میشود که قدرت ملی ما افزایش پیدا کند و در مقابل تهدیدهای خارج کارساز باشیم. این مهمترین راهکاری است که میتوان انجام داد، ما باید در منطقه سیاست تنشزدایی را جدی بگیریم و دلیلی ندارد که ما با کشورهای منطقه چالش داشته باشیم و تا جایی که امکان دارد با کشوری که درصدد تسلط و براندازی ما نیست باید ارتباط داشته باشیم، این سیاستی است که امکانپذیر است و در دولت آقای خاتمی و هاشمی بر اساس این عمل شده است، در دولت آقای احمدینژاد ادبیات نادرستی را دنبال کردند و سیاست درگیرانهیی داشتند.
اسم این سیاست را سیاست خارجی تهاجمی میگذارند.
نه، این سیاست تهاجمی نیست بلکه سیاست دشمنتراشی است، این سیاست تهاجمی برای کسی باید باشد که به ما قصد تهاجم دارد. کسی که به ما قصد تهاجم ندارد دلیلی نیست که ما به آنها تهاجم داشته باشیم، اینکه ما بگوییم مرگ بر همه غیر از خودمان که کار درستی نیست، ما حداقل با امریکا و اسراییل مشکل جدی داریم و با کشورهای دیگر که نباید مشکل جدی داشته باشیم در صورتی که در حال حاضر با همه مشکل پیدا کرده ایم، این نقطه ضعف دولت است. آقای احمدینژاد در داخل سیاست حذف همه را دنبال کردند و در خارج هم از ادبیات نادرستی استفاده کردند. به اعتقاد من سیاست تنشزدایی باید جایگزین دشمنتراشی شود. در عین حال اگر به هر دلیلی خطری امنیت ملی ما را تهدید کند و حاکمیت ملی و امنیت مردم توسط کشوری مورد تهدید واقع شود باید در مقابل آن متحد بود و اختلافات داخلی را کنار گذاشت. الان در داخل یک عده میگویند که چالشی وجود ندارد که البته اشتباه میکنند. اگر چنانچه منتقدان به خاطر مصالح جمهوری اسلامی صحبت و انتقاد نمیکنند به این معنی نیست که ما چالشی نداریم، برای برونرفت از وضع فعلی بایداجازه بدهیم تا منتقدان وارد مجلس بشوند و در انتخابات شرکت کنند و احزابی که برای آنها محدودیتهای را ایجاد کردهاند محدودیتها برچیده شود، افرادی که زندانی شدهاند آزاد شوند، مصلحت نیست که ما تمام منافع مملکت را قربانی برخی سیاستهای نادرست دولت و اطرافیان آقای احمدینژاد کنیم؛ در حال حاضر شخص آقای احمدینژاد هم متوجه شده است که باید هم در داخل و هم در خارج ادبیات و رفتار خود را تغییر بدهد بنده با صراحت اعلام میکنم که راه نیل به وحدت ملی در درجه اول جذب است، مخالفان جمهوری اسلامی همان افرادی هستند که قبلا بودند یعنی سلطنتطلبها یا مجاهدین اما کسانی که در انتخابات شرکت کردند نمیتوانند برانداز باشند.
شما اگر در زمان مسوولیت خود بودید موافق بازداشت این عده از فعالان سیاسی که طی سالیان اخیر دستگیر بودند، بودید؟
ممکن بود دستگیر کنیم، اما زمانی که هر کدام از سیاسیون حرف خلافی را میزند باید جوابگوی قانون باشد و دادگاه عادلانهیی تشکیل شود و اگر خلاف گفته است باید با او برخورد کنند و این مشکلی ندارد اما به آن معنا نیست هر کسی که محکوم شده است برانداز و ضدانقلاب است، زمانی که فردی در انتخابات شرکت میکند و به قانون اساسی اعتقاد دارد و خودش میگوید که من برانداز نیستم، بعضی افراد چه اصراری دارند بگویند که وی خارج از نظام است. اخیرا مصاحبهیی از یکی از نمایندگان مجلس خواندم که گفته?اند اصلاحطلبان خارج از جمهوری اسلامی هستند، یک عده اصرار دارند هرکسی را که نمیپسندند بگویند خارج از جمهوری اسلامی است؛ این سخن، ضدامنیتیترین جمله است. کسانی که این حرفها را میزنند و این کارها را انجام میدهند اصرار دارند که مدام دایره اطرافیان خود را تنگ کنند. اگر کسی انتقاد، صحبت یا اعتراض دارد که به معنی براندازی نیست. متاسفانه یک فرد نظامی در یک سخنرانی تحلیلی ارایه داد که براساس آن بسیاری از مسوولان جمهوری اسلامی را متهم به خارج از نظام بودن کرد، اگر قرار است با کسی برخورد بشود باید با این فرد برخورد شود نه شخصی که قبل و بعد از انقلاب تمام وجودش به فکر جمهوری اسلامی و قانون اساسی بوده است.
اگر در زمان فعلی شما مسوولیت قبلی خود را داشتید با این تعداد از چهرههای سرشناس که برخورد شد، برخورد میکردید؟
نه، ما موافق برخورد نیستیم. اصلا اعتقاد من بر این است که این برخوردها ضدامنیتی است و اگر خلاف میکنند باید با خلاف آنها برخورد کرد، با خلاف برخورد کردن اشکالی ندارد ممکن است یک فرد حزباللهی یک حرف خلافی بزند با او برخورد کنند، یک ملی -?مذهبی یک خلافی میکند با او نیز برخورد کنند اشکالی ندارد، اگر با تخلفات برخورد شود یا اینکه یک دادگاه عادلانه تشکیل شود و با او برخورد کنند موافق هستم، کسی که خلاف یا اشتباهی کرده است یا سندی را افشا کرده است باید با او برخورد کرد و ملاک ما قانون باید باشد نه اینکه قانون اگر به سود جریان متبوع ما بود عمل کنیم و اگر نبود به قانون عمل نکنیم. قوه قضاییه ما اگر آزاد و مستقل عمل کند و همه از قانون بترسند هیچ مشکلی پیش نمیآید؛ برخی سیاسیون خلاف میکنند و دروغ میگویند من خودم زمانی که دادستان بودم هم با وزیر برخورد کردم و هم با نماینده و حتی رییس قوه قضاییه را نیز احضار کردم که آن زمان آیتالله یزدی رییس قوه قضاییه بود.
به چه علت؟
برای اینکه در یک پرونده با آقای محمد هاشمی که متشاکی بود ایشان را هم احضار کردم. آقای هاشمی در زمان مسوولیتشان در صدا و سیما برنامهیی را در ارتباط با عملکرد قوه قضاییه پخش کرد و آیتالله یزدی مبادرت به شکایت علیه ایشان کرد. من در ابتدا آقای هاشمی را احضار کردم که نیامدند و سپس از رهبری خواهش کردم -?چون منصوب ایشان بودند- دستور بدهند که رهبری هم فرمودند و آقای هاشمی آمدند و به پرونده رسیدگی شد. من آقای یزدی را به عنوان شاکی احضار کردم، البته پرونده در دادگاه به مصالحه کشید اما ما روند قضایی را طی کردیم. در کشور ما رسانهها فردی را قبل از برخورد از حیثیت ساقط میکنند و قاضی در مقابل یک جو مسموم نمیتواند خلاف آن عمل کند. وقتی در مجلس جمع میشوند و شعار مرگ علیه یک شخصیت سر میدهند، این کار واقعا شایسته مجلس ما است؟ اصلا کار نماینده مجلس شعار دادن است؛ من میگویم که این جوسازیها غلط است و هر کس و در هر مقامی که باشد باید با او برخورد شود.
در آستانه انتخابات فضای سیاسی کشور را چگونه میبینید؟ در چند ماه اخیر آقای خاتمی یک سری دغدغههایی را مطرح کردند که اگر این خواستهها محقق بشود بخشی از جریان اصلاحطلب وارد عرصه انتخابات میشوند، شما خواستههای آقای خاتمی را چگونه تحلیل میکنید؟
البته این موضوع را باید از خود آقای خاتمی سوال کرد اما انتخابات اگر با حضور گسترده مردم صورت نگیرد چالش امنیتی خواهیم داشت، انتخابات را نباید امنیتی کرد. همانطور که رهبری اخیرا فرمودند انتخابات باید به گونهیی برگزار شود که به امنیت کشور لطمه وارد نشود و باید به گونهیی باشد که اکثریت مردم هم شرکت کنند و اگر مردم شرکت نکنند امنیت کشور آسیب میبیند، ما باید تدابیری را در نظر بگیریم که به مشارکت مردم لطمه نزند و آن زمانی است که همه احزاب و جریانها و تمام افرادی که قانون اساسی را قبول دارند در انتخابات شرکت کنند، نه به این بهانه که این آقا در فتنه بوده یا آن آقا در انحراف بوده است به شکلی ردصلاحیت گسترده انجام شود؛ هرکس شخصا مرتکب جرمی شده است آن فرد را دادگاه محکوم کند و بگوید که نمیتواند در انتخابات شرکت کند نه اینکه تشخیص را به یک ارگان واگذار کنیم، اگر اینگونه باشد حتما انتخابات کم مشارکتی خواهیم داشت. ما باید ملاک را برای محروم بودن یا نبودن یک فرد در عرصه انتخابات به دادگاه واگذار کنیم نه اینکه به ارگانها یا حتی به شورای نگهبان واگذار کنیم که پرونده خوبی در این قضیه ندارد.
اخیرا آقای مطهری پیشنهاد دادند که دولت تنها برگزارکننده انتخابات نباشد.
این پیشنهاد بسیار درستی است و قبلا به نوعی این موضوع را آقای محسن رضایی نیز مطرح کردند و حتی گفته شد که در مجمع تشخیص مصلحت مطرح بشود. شخصا معتقدم که باید انتخابات اینگونه برگزار شود، ممکن است دولت بگوید که انتخابات را ما برگزار نمیکنیم و مردم برگزار میکنند اما به نظر من این یک طنز سیاسی است زیرا انتخابات را دولت برگزار میکند، در گذشته بین دولت و شورای نگهبان یک نوع رقابت بود و این رقابت باعث میشد که سلامت انتخابات از اطمینان بیشتری برخوردار باشد اما از زمان روی کار آمدن دولت آقای احمدینژاد دستگاههای نظارتی و اجرایی یکدست شدهاند البته در انتخابات بعدی ممکن است یک تضادی بین اصولگراها به وجود بیاید و این تضاد رقابتی را ایجاد کند که باعث شود برای سلامت انتخابات اطمینانی پیدا کنیم.
نمیدانم منظور شما را درست متوجه شدم یا نه، اما به نظر میرسد یکدست شدن این جریان ضریب سلامت انتخابات را تحتالشعاع قرار میدهد؟
بله، در گذشته برای نظارت یک ارگانی بود و اجرا نیز به عهده ارگان دیگری بود و این دو با هم رقابت کرده و ضریب سلامت را بالا میبردند اما از زمان دولت نهم این شرایط رقابت از بین رفت.
در زمانی که شما مسوولیت داشتید و انتخاباتی که برگزار شد، برای کشور چالش امنیتی به وجود نیامد؟
نه، مشکلی به وجود نیامد، حتی در اختلافاتی که به وجود میآمد وزارت اطلاعات نقش حکم را داشت، یعنی شورای نگهبان رد میکرد و دولت قبول نداشت و لیست وزارت اطلاعات لیست مورد قبول همه بود، در زمان انتخابات ریاستجمهوری دور نهم نامهیی را ما خدمت رهبری نوشتیم که از ایشان خواستیم وزارت اطلاعات به عنوان حکم قرار بگیرد که ایشان قبول کردند و لیست وزارت اطلاعات را شورای نگهبان تایید کرد.
اما بعد از آن انتخابات آقای کروبی انتقاداتی به سلامت انتخابات مطرح کردند.
انتخاباتی که زمان آقای خاتمی صورت گرفته است را من تایید میکنم، آقای کروبی چندین بار اعتراض داشتند که ما با دلیل ثابت کردیم انتخابات سالم برگزار شده است، سالم برگزار شدن به این معنی نیست که ایراد ندارد، اگر ایراد هم داشته باشد در مجموع انتخابات سالم بوده است. در دوره اول آقای احمدینژاد برنده انتخابات بود و وزارت کشور هم وظیفه خود را انجام داد و ما هم وظیفه خود را انجام دادیم حالا اگر کسی انتخاب شد و ما نمیپسندیدیم این دلیل نمیشود که انتخابات اشکال داشته است، انتخابات درست انجام شد و آقای احمدینژاد رای آورد.
شخص شما به عرصه انتخابات وارد نمیشوید؟
خیر، به هیچوجه.
یعنی به پژوهش بیشتر از مناسبات سیاسی علاقهمند هستید؟
نه، من مناسبات سیاسی را قبول دارم اما علاقه شخصیام حضور در مجلس نیست. تاکنون اگر سمتی داشتم بر اساس تکلیف بوده و شخصا داوطلب هیچ سمتی نبودم.
با توجه به تحولاتی که در منطقه اتفاق افتاده است و همین طور اظهاراتی که برخی مقامات اروپایی و غربی در قبال ایران مطرح میکنند، تحلیل شما از وضع حاکم بر منطقه چیست؟ فکر میکنید در حال حاضر ایران چه موقعیتی در منطقه سیاست خارجی دارد و به چه شکل میتواند عمل کند که یک دیپلماسی فعال در این زمینه داشته باشیم تا بتوانیم از موقعیتها به نفع کشور استفاده کنیم؟
حوادث منطقه آنچه مشخصا در مصر، تونس و لیبی اتفاق افتاده است و در کشورهای دیگر در حال وقوع است پیشبینی میشود که حوادث مشابه آنها در کشورهای دیگر نیز رخ دهد که اخیرا تحت عنوان بیداری اسلامی به آن توجه میکنند و این عنوان تعبیر زیبایی است که من این تعبیر را میپسندم.
البته دغدغه انقلابیون تشکیل حکومت دینی نیست.
بله، بیداری اسلامی مانند بیداری مشروطه است؛ بیداری که در مشروطه بود و بیداری که مسلمانها در مقابل استعمار خارجی داشتند با پشتوانه دینی صورت میگیرد اما این باعث نمیشود که در این راستا حکومت دینی تشکیل دهند ولی الهامبخش این حرکت از خاستگاه دینی است، یعنی دین به آنها جرات و انگیزه میدهد که شهید شوند اما اینکه هدف انقلابیون این است که بیایند و یک حکومت دینی تشکیل بدهند بعید به نظر میرسد اما بدون شک یک حکومت ضددین هم تشکیل نخواهند داد یعنی هر جایی که یک جنبش با ارزشهای دینی تشکیل شود حتما در نهایت حکومتی که جایگزین میشود حکومت ضددین نخواهد بود و این بسیار مهم است که یک حکومت ضددین تشکیل نشود و این حداقل خواست همه انقلابیون است که حکومت ضددین نباشد. اما آیا حکومت تماما دینی است یا خیر؟ موضوعی است که نیاز به گذشت زمان دارد که ممکن است در نهایت به این منجر بشود یا با یک تفسیر جدیدی از دین یک حکومت دینی تشکیل بدهند. در این بیداری اسلامی بیش از همه نگرانی اصلی اسراییل است و اسراییل بیش از هر کشور دیگری از این جنبشها احساس خطر میکند و این احساس خطر واقعی است زیرا این حرکتها به دولتی منجر میشود که آن دولت مردمی است و هر دولت مردمی طبعا نمیتواند با اسراییل رابطه خوبی داشته باشد. بطور مثال ما دولت مردمی ترکیه را در نظر میگیریم که تا مادامی که سکولارها و نظامیان سکولار در آنجا حکومت میکردند با اسراییل هیچ مشکلی نداشتند اما زمانی که یک دولت مردمی با رای مردم روی کار آمد، دو ویژگی داشت؛ یکی آنکه ضد سکولار است و دوم اینکه ضد اسراییل و ضد استبداد است. نظامیها طرفدار استبداد و همپیمان با اسراییل بودند و مطلقا با غرب هیچ مشکلی نداشتند اما اینها با غرب به صورت مشروط رفتار میکنند و هر جا که با مصالح ملی آنها موافق باشد قبول میکنند و جایی که با منافع ملی مطابقت نداشته باشد پیروی نمیکنند، این از ویژگیهای دولتهای مردمی است که در ترکیه و مالزی وجود دارد. در مالزی یک جنبش مذهبی مردمی روی کار آمد و دولت طرفدار دین شکل گرفت، مالزی یک کشور تقریبا توسعه یافته و صنعتی محسوب میشود و در عین حال ملاحظات دینی را دارد و یکی از این ملاحظات دینی مخالفت با اسراییل است، این وضع در مصر هم وجود دارد؛ مادامی که در مصر یک حکومت مستبد طرفدار غرب بود اسراییل احساس امنیت میکرد و هیچ مشکلی نداشت، از زمانی که بر اثر یک جنبش یک دولت مردمی در حال شکلگیری است کاملا با اسراییل مشکل پیدا کردند و مردم دایما تظاهرات میکنند و سفیر اسراییل را بیرون کردند و قطعا زمانی که این دولت جدید مستقر شود به دلیل مردمی بودن این نهضت و انقلابی بودن دولت نمیتواند با اسراییل هماهنگ باشد، حتی در سوریه. جنبشی که در این کشور در جریان است اسراییل را بیش از دولت سوریه نگران کرده است به این دلیل که این جنبش دو ویژگی دارد؛ یک آنکه مردمی است و دوم اینکه اسلامی است.
اما درباره تحولاتی که در سوریه رخ میدهد برخی معتقد هستند که با پشتیبانی غرب است؟
در این موضوع بنده تردیدی ندارم اما غرب که پشتیبانی میکند. در ابتدا چنین قصدی نداشت مانند همان پشتیبانی که در لیبی کرد اما دولتی که در لیبی به قدرت میرسد آن دولت مورد علاقه اسراییل نیست؛ غرب به ناچار از مردم سوریه حمایت خواهد کرد اما چنانچه تغییراتی در سوریه اتفاق بیفتد این تغییرات یا از موضع اصلاحطلبی است یا به صورت یک انقلاب است که تغییراتی به وجود بیاید، مطمئنا دولتی نیست که همسو با اسراییل باشد، اسراییل نمیتواند با دولتی که مردم تشکیل دادند باشد، مردم منطقه حتی غیرمسلمانها نیز با اسراییل خوب نیستند یعنی مسیحیها و یهودیهای سوریه و اقلیتهای مختلف سوریه هیچ کس در منطقه با اسراییل خوب نیست بنابراین دولتی که با آرای مردم تشکیل میشود مثل دولتی خواهد بود که در ترکیه و مصر است، به صورت خلاصه میشود گفت جنبشی که در منطقه به وجود آمده است؛ مخالف حاکمیت دیکتاتوری است، این دیکتاتور چه به شکل حاکمیت حزب بعث باشد یا به شکل نظامیان ترکیه باشد یا به صورت قدرت نظامی قذافی باشد یا حزب صهیونیست، فرقی نمیکند و همه یک جنبش ضددیکتاتوری است و پیام این جنبشها این است که حاکمیت باید در اختیار مردم باشد نه اینکه حاکمیت در اختیار یک حزب یا فلسفه خاص باشد.
پیشبینی شما از تحولات سوریه به چه شکل است، به هر حال ایران یک مناسباتی با سوریه دارد و در حال حاضر بشار اسد وضع مساعدی ندارد هر چند وعدههایی داده و اصلاحاتی را هم تا حدودی انجام داده است اما باز مردم در صحنه حضور دارند.
موضع ما در سوریه در مقایسه با بحرین نباید تفاوت داشته باشد، ما همانطور که در بحرین معتقد هستیم که باید اکثریت حکومت کنند در سوریه هم باید به چنین استراتژیای اعتقاد داشته باشیم. ما نباید معیارهای چندگانه داشته باشیم، این درست که بشار اسد و پدرش به ایران خدمت کردند و ما باید به آنها کمک کنیم و آنها را از مشکلات به وجود آمده نجات بدهیم.
با این شرایط بحث منافع ملی چه میشود؟
منافع ملی ما در دفاع از مردم سوریه است، تا الان که دولت سوریه با مردم همراه بوده است، ما از آن حمایت میکردیم و در حال حاضر باید از دولت سوریه بخواهیم که با مردم همراه باشد، طریقه کمک به اینها این است که سوریه را از این معضل نجات بدهیم. راه نجات این نیست که بگوییم با مردم مقابله کنند بلکه باید با مردم همراهی کنند و سیاست خارجی ما باید یک میانجی خیلی خوب باشد، ما باید از نفوذ خودمان در دولت سوریه استفاده کنیم و بین دولت و مردم آشتی برقرار کنیم و اجازه ندهیم این مشکلات تبدیل به خصومت بشود. باید راهحل خروج از بحران را پیدا کنیم و از آقای بشار اسد بخواهیم که قدمهای جدی برای اصلاحات بردارد و به وعدههای داده شده عمل کند و کشتار مردم را متوقف کند، باید از نخبگان و مخالفان برای مشارکت در دولت و مجلس دعوت کند؛ نه اینکه فقط وعده دهد.
شما گفتید که باید راهحل ارایه کنیم و گفتید که این کار صورت گرفت، کاری که ترکیه توانست انجام دهد اما ما نتوانستیم کاری انجام دهیم؟
بله، درست است به نظر من منافع ترکیه، ایران و منطقه در این است که بحران سوریه به گونهیی حل شود که هم منافع دولت سوریه و هم مخالفین آن تامین شود. ما باید با سوریه برای حل معضل مشورت کنیم، کشور ما با دولت سوریه رابطه خوبی دارد و باید با کمک سوریه و کشورهای منطقه برای این بحران راهحل پیدا کنیم؛ اینکه مردم کشته نشوند. ما نباید بگذاریم دولتی که خدمت کرده و انقلابی و ضد استعمار بوده به راحتی از بین برود و باید راهحلی پیدا کنیم و از نفوذ خودمان در دولت استفاده کنیم و با استفاده از ترکیه و هر کشور دیگری در منطقه و حتی خود مصر کمک بگیریم تا سوریه از بحران خارج بشود، کمک به بشار اسد اینچنین است نه اینکه ما او را تشویق کنیم تا به راه غیرقابل بازگشت برود، هنوز هم راه نجات وجود دارد. با توجه به کشتار زیادی که صورت گرفته است باز امکان نجات سوریه وجود دارد و وضع فعلی به سود هیچ کدام از طرفین نیست.
با توجه به صحبتهای شما میشود نتیجه گرفت که ما دیپلماسی فعالی نداشتیم؟
بله، نداشتیم و میتوانیم با کمک کشورهای منطقه راهحلی برای سوریه پیدا کنیم.
منبع: شرق، 24 مهر