از امنیت ملی تا امنیت روانی

آسیه امینی
آسیه امینی

‏1) سردارسید اصغر جعفری رئیس پلیس آگاهی نیروی انتظامی، در مصاحبه مطبوعاتی روز 11 دیماه ‏‏86، آخرین آمار قتلهایی که توسط شهروندان کشور ارتکاب می یابد را اعلام کرده است. در این آمار هم ‏رقمهای ارتکاب به قتل نسبت به آمارهای سالهای گذشته رشد داشته اند و هم میزان قتلهای زنانی که ‏توسط محارمشان کشته می شوند (63 درصد زنان مقتول توسط محارمشان کشته شده اند.)‏

در همان تاریخ دو روزنامه صبح ایران (جام جم و اعتماد) خبر از کشته شدن دو دختر 8 ساله توسط ‏پدرانشان دادند. علت این دو قتل، یکی بیماری روانی پدر ناشی از فقر و دیگری شک داشتن پدر از آلوده ‏شدن دخترش به فساد در آینده دور!! گزارش شد.‏

‏2) شورای فرهنگی و اجتماعی زنان ( وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی)، تا چندی پیش ( نمی ‏دانم که هنوز این بولتن انتشار می یابد یا نه) بولتنی را منتشر می کرد به نام “ زن در آینه مطبوعات”. ‏

در این بولتن به طور ماهانه و فصلی، اخباری که در مورد زنان در رسانه ها پوشش داده شده بود منتشر ‏و به روزنامه ها فرستاده می شد. محتوای این بولتن، تحلیل محتوای زن در مطبوعات بود، با توجه به ‏این که شامل چه موضوعی می شود و در کدامیک از گروهبندی های روزنامه (سیاسی- اقتصادی-‏فرهنگی-ورزشی- اجتماعی- حوادث و….)می گنجد. نکته ظریفی که این بولتن به آن می پرداخت و اتفاقا ‏از نظر نامگذاری قابل توجه است، ارزش بندی موضوعی براساس اخبار سیاه و سفید و خنثی بود.‏

در طول یک سال و نیمی که اخبار و گزارش های این بولتن را دنبال می کردم، همواره بالاترین رقم ‏اخبار پوشش داده شده در مطبوعات، مربوط می شد به گروه حوادث و طبیعی است که چنین پردازشی، ‏از نظر ارزشبندی نیز زنان را دائم در فهرست اخبار سیاه می گنجاند. یعنی بیشترین اخبار زنان در ‏صفحه حوادث و با محتوای کشتن یا کشته شدن و تحت خشونت قراردادن یا گرفتن و…(طبق توضیح این ‏بولتن) مننتشر می شد.‏

‎3‎‏) سال 84 وقتی برای مصاحبه با قاضی پرونده ای که در آن دختری 19 ساله به اعد ام محکوم شده ‏بود، به اراک رفتم قاضی پرونده در حین گفت و گو به طعنه گفت: به فرض که این دختر نجات یافت. ‏بعد از آن چه می کنید؟ رهایش می کنید تا باز هم جامعه را به فساد بکشاند. بخشی از این گفت و گو را ‏عینا نقل می کنم:‏

من که دربارة نوشتة رسانه‌ها حرف نمی‌زنم. سؤال من چیز مشخصی است.‏

‎-‎‏ به‌هرحال همة مواردی که الان شما می‌گویید‎ ‎‏(اینکه لیلا از نظر هوشی مشکل داشته و نیاز به ‏معاینه پزشکی قانونی) به‌تازگی مطرح شده و ما در تحقیقات قضایی هرگز با آنها برخورد نکرده ‏بودیم. حرف‌های بچگانه‌ای را هم که از ایشان نقل شده در روزنامه‌ها خواندیم و هرگز چنین چیزی ‏را نه دیدیم و نه شنیدیم. حتی ایشان در برخی موارد منکر بود و مثلا ً می‌گفت که من صیغة سردستة ‏باند هستم. اینها نشان می‌داد که کاملا ً راه‌های فرار از مجازات را می‌داند. با این حال می‌گویم که ‏تشخیص نهایی با دیوان عالی کشور است.‏


با خنده ادامه می‌دهد شاید هم شما با این پیگیری‌تان وسیله‌ای شدید که ایشان از مجازات اعدام رهایی ‏پیدا کند و با کمی تندی و ناراحتی که آن‌‌وقت بیاید در جامعه و دوباره هزاران نفر را به منجلاب فساد ‏بکشاند.‏

جناب قاضی، حساسیت شما برای پاک کردن جامعه از عوامل فساد قابل تقدیر است. ولی می‌خواهم ‏بدانم شما همین حساسیت را وقتی شنیدید که یک دختر 11 ساله باردار شده است داشتید؟ و آیا این ‏منجلاب با کشتن یک دختر که خودش معلول آن است پاک می‌شود؟

‏- اولا ً، من دقیقاً نمی‌دانم ایشان در چه سنی باردار شده! خودش گفته 14 سالگی. ایشان در خانواده‌ای ‏زندگی کرده که این خانواده و محیط، شرایط را برای به فساد کشاندنش فراهم کرده.‏

همان خانواده‌ای که می‌گویید، الان همه‌شان دارند صحیح و سالم و آزاد در همین جامعه زندگی ‏می‌کنند و شما از جانب آنها نگران نیستید که به‌ قول خودتان، هزاران نفر را به فساد بکشانند! به‌نظر ‏شما، مشکل به فساد کشیده شدن این هزاران نفر با مرگ یک دختر 19 ساله که این راه را دیگران ‏پیش پایش گذاشته‌اند حل می‌شود؟

‏- کار دستگاه قضایی پیشگیری از وقوع جرم است.‏

‏ از چه طریقی؟ مبارزه با علت یا معلول؟ آیا این دختر به‌خاطر پیشگیری از وقوع جرم اعدام ‏می‌شود؟ آن هم در شرایطی که عامل وقوع جرم، یعنی احمد آقامیرزایی که با وجود داشتن زن و ‏فرزند، در خانه‌اش شبکة فحشا به‌راه انداخته بود، بعد از پنج سال به جامعه برمی‌گردد؟

من تابه‌حال چند بار گفته‌ام و باز هم می‌گویم، ما در چارچوب قانون حرکت می‌کنیم. نه علم غیب ‏داریم و نه مجتهدیم که خودمان بتوانیم نظر بدهیم. قانون تصریح کرده که هرگاه مرد یا زنی چهار ‏بار نزد حاکم اقرار به زنا کند، محکوم به حد زناست. ‏

‏ ‏

بله، ولی (درقانون هم آمده که) اقرار گرفتن شرایط دارد. آیا این شرایط کاملا ً مهیا بوده؟

‏ - خودش این حرف‌ها را زده وگرنه ما اصلا ً از کجا می‌دانستیم؟ به‌جای چهار بار، صد بار اینها را ‏تکرار کرده، بدون اجبار و بدون اکراه. ما نه حمید را می‌شناختیم و نه محمد را و نه پدر و مادرش ‏را.‏

خوب، آیا اینها دلیل بر سادگی بیش از حدش نیست؟ پس معلوم می‌شود برخلاف فرمایش شما، چندان ‏هم راه‌های فرار از مجازات را بلد نبوده!

‏ - ولی سادگی که رافع مسئولیت کیفری نیست. ‏

‏ حتی بلاهت امکان مجازات جایگزین را به‌وجود نمی‌آورد؟

‏ - خیر، چون اینها حد الهی است، خانم. در حد الهی ما نمی‌توانیم مجازات جایگزین بدهیم.‏

‏ شرایط وقوع جرم در تعیین و تخفیف مجازات تأثیر ندارد؟

‏ - شرایط اجتماعی؟‏

‏ بله!

‏ - چرا تأثیر دارد، شرایط و سوابق کیفری.‏

‏ پس چرا در مورد لیلا باعث تخفیف نشد؟

‏ - این خانم دیگر به فساد اعتیاد پیدا کرده. از خانه فرار می‌کرده و می‌رفته دنبال این کار. بعد هم این ‏حرف‌ها احتیاج به بحث‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی دارد و کار من نیست. برای علت‌یابی این ‏مسئله باید کالبدشکافی اجتماعی کنند. این یک کار دانشگاهی است. (1)‏

حال آنکه لیلا هرگز برای تن فروشی از خود اختیاری نداشت و همواره چه توسط خانواده اش و چه ‏توسط مردی که تن او را به اجاره! درآورده بود، استثمار می شد. با این حال هم ایشان و هم وکیل ‏تسخیری لیلا بر این باور بودند که اگر زن، تن ندهد، مرد به فساد کشیده نمی شود و جامعه و کانون ‏خانواده آسیب نمی بیند. بنابراین مرگ او را عاملی برای پاک کردن جامعه می دانستند. ‏

‏4) مجله های زنان را در همین یک سال گذشته مرور می کنم. تیترها را و گزارشها و مقاله ها را؛ و ‏همین طور موضوعاتی که توانسته اند عکس روی جلد مجله را به خود اختصاص دهند: ‏

بهمن 85: گزارشی درباره زنان استشهادی ایران (عکس روی جلد) - زنان و مردان دیه برابر گرفتند ‏‏(در پرونده هموفیلیها)- گزارشی از وضعیت زنان در جنوب لبنان

اسفند 85: زنان از 8 مارس چه می دانند (طرح روی جلد در همین مورد)- گفت و گو با منیره نوبخت : ‏چه اصراری است که دو روز زن داشته باشیم؟) – رویکرد مجلس پس از انقلاب به بزرگداشت 8 مارس ‏‏(اعتقادی به بزرگداشت 8 مارس وجود ندارد)‏

ویژه نامه نوروز 86: (عکس روی جلد مرتبط با نوروز) - آقا ببخشید زن ایده آل شما؟ - محدود کردن ‏ورود دختران به دانشگاه برای رفع افت انگیزه تحصیلی آقایان – گزارشی از زنان صوفی- گفت وگو با ‏دکتر مینو محرز(سرپرست مرکز تحقیقات ایدز ایران)‏

فروردین 86: گزارشی از تمرکز بودجه زنان ( زنان در بودجه 86 جایی نداشتند) - روایتی از بند ‏عمومی زنان در اوین (عکس روی جلد: زنان در زندان)‏

اردیبهشت 86: مشاور مرکز وزرا: خداوکیلی اینجا با احترام و حرمت با زنها برخورد می شود‏

زن و زندان _ترجمه) – گفت و گو با باران کوثری (هنرپیشه) (عکس روی جلد) – تغییر نقش زنان در ‏حوزه عمومی و خصوصی ( گفت و گو با اعظم خاتم)‏

خرداد 86: میزگرد راهبردهای جنبش زنان (عکس میزگرد، روی جلد) ( نشستی با فعالان گروه های ‏مختلف زنان)- زنده باد-مرده باد فرشته (مروری بر آنچه در دانشکده هنر روی داد)- حق السکوت ‏‏(گزارشی از رابطه اجباری یک دختر دانشجو با یکی از مسوولان حراست دانشگاه کرمانشاه)- منافع چه ‏کسی پلمپ شد ( در مورد سه موسسه غیر دولتی پلمپ شده)- آیا اقتصاد فمینیستی واقعیت دارد؟

تیر 86: پرونده های “سنگ”ین (گزارشی در مورد سنگسار) ( پرونده سنگسار)- پیچ وتابهای جودوی ‏زنان(عکس روی جلد)- ‏

مرداد 86: گفت و گو با همسر شهردار تهران: فمینیستها در شهرداری تهران جایی ندارند- زنان موقت ‏‏(پرونده صیغه)- زنان، راهکارهای بومی و ابتکارات فردی (گفت و گو با هما هودفر- مردم شناس) ‏‏(عکس روی جلد)‏

شهریور 86: (پرونده : لایحه حمایت از خانواده و موضوع چند همسری) انسان باید خودش را شاد نگه ‏دارد (گفت و گو با معاون امور استانهای ستاد امر به معروف و نهی از منکر) – لایحه حمایت خانواده، ‏توقف توانمندی زنان- گفت و گو با شادی پرند (طراح لباس) (عکس روی جلد)‏

مهر 86: باز هم محدودیت ورود دختران به دانشگاه ها- زبان آموزی با اجازه شوهر- دیوارهای پارک ‏زنان باید بلندتر شوند ( نقل از عضو شورای شهر همدان) (عکس روی جلد)‏

آبان86: گفت و گو با زنان گالری دار تهران (قسمت اول) (عکس روی جلد) – گزارشی از پرونده ‏تجاوز به یک زن در رشت (پرونده)‏

آذر 86: خوابگاه های دانشجویی دختران، کنترل تحمل ناپذیر( پرونده) (عکس روی جلد) – فشارهای ‏ساختاری برخانواده عامل کودک آزاری- گفت و گو با زنان گالری دار تهران (قسمت دوم)- گفت و گو با ‏رویا تیموریان (هنرپیشه)‏

شماره دی ماه زیر چاپ است.‏

همانطور که دیده می شود از مجموع 12 شماره منتشر شده، تیترهای گزارش اصلی گروه اجتماعی ( از ‏درون جامعه – که ظاهرا در سیبل نگاه کمین گر توقیف کنندگان بوده-) در دو شماره، ویژه نامه مناسبتی ‏بوده است (نوروز و 8 مارس)، از این تعداد روی جلد هفت شماره از نشریه، دقیقا با این استنباط که ‏خواننده قرار نیست همیشه با تلخترین و سیاهترین تصاویر روبرو شوند، به تصاویری رنگین – نه سیاه- ‏و غیر مرتبط با برخی از پرونده های تلخ، روی آورده است. ‏

پرونده سنگساریان، تجاوز، مرکز وزرا، محدودیت ورود به دانشگاه ها و… از این دستند.‏

از این 12 نشریه، در 9 شماره، گزارش اصلی گروه اجتماعی یا پرونده مجله ( موضوعی که از چند ‏وجه به آن پرداخته می شود) در واقع گزارش تحقیقی “خبری” است به طور مثال گزارشگران و ‏نویسندگان مجله زنان چگونه می توانند از کنار مهمترین موضوعات روز زنان جامعه ایرانی، از جمله ‏لایحه حمایت از خانواده، ترویج صیغه، چند همسری، محدودیت ورود زنان به دانشگاه ها، سنگسار، ‏اتفاقات پس از 8 مارس و 22 خرداد و اخباری از این دست بگذرند، در حالی که این خبرها در جامعه ‏وجود دارد و ریشه بسیاری از خبرهایی که در بند (1) و (2) همین مقاله به آنها اشاره شده را باید در ‏آنها جست. در قوانین نابرابر، در ساختار اجتماعی و فرهنگی نا متعادل، در خشونت و… چگونه می ‏شود بر پیشانی نشریه نام “زنان” نوشت و از یاد برد که آماری که سردار اصغری ارائه کرده است، ‏هشداری است نسبت به شرایط نابرابر جنسیتی ؟‏

اگر این سیاهنمایی است، پس واقع نمایی چیست؟ و اگر تحلیل وضعیت موجود (باز با استناد به بند (1) و ‏‏(2) ) و نوشتن درباره اخباری که خارج از اراده نویسندگان یک نشریه اتفاق می افتد و از طریق ارگانها ‏و افراد حقیقی و حقوقی مسوول نیز اعلام می شود، موجب به هم ریختن امنیت جامعه می شود، یقه چه ‏کسی را باید گرفت؟ آن که با بازنمایی و کالبد شکافی واقعه، سعی در نشان دادن زخم دارد یا آنکه ‏مسوول پیشگیری و کم کردن آسیبهای اجتماعی است؟‏

بسیاری از روزنامه نگاران و نویسندگان و فعالان اجتماعی و مدنی، در سالهای اخیر با واژگان غریبی ‏که بر دستان آنها بند می شد، آشنا هستند. واژگانی چون جرم سیاسی، اقدام علیه امنیت ملی تشویش ‏اذهان عمومی و… و این همه بیشتر به نوشته هایی با رنگ و بوی سیاسی برمی گشت. از این پس ‏نویسندگان گروه های اجتماعی و حوادث نیز باید بدانند که اقدام علیه امنیت روانی جامعه به خاطر انتشار ‏اخباری – که رسما هم اعلام می شود- جزء جرایم تعریف نشده ای است که هر آن می تواند آنها را از ‏ادامه کار در تحریریه ای که در آن قلم می زنند، باز دارد. به تیترهای مجله زنان دوباره نگاه کنید. ‏برخی از آنها ممکن است تلخ باشند، در این حرفی نیست. اما با تلخی چه باید کرد؟ این سوال من به ‏عنوان روزنامه نگاری است که تمام آموزه های نظری ام در عرصه این میدان عمل عجیب و غریب به ‏هم ریخته است. بنابراین از شما می پرسم. آیا به عنوان یک روزنامه نگار باید از کنار تلخی روبگردانم ‏و بگریزم؟ آیا باید دروغ بنویسم؟ آیا باید درگذرم از خیر هر آنچه که می تواند مرا و جامعه ای که در آن ‏زندگی می کنم را تکانی دهد و به خودآورد؟‏

آقایان دانشگاه های ما در اختیار شماست. قوانین روزنامه نگاری را تغییر دهید تا “ فراوانی” و ‏‏”مجاورت” و “برخورد” از ارزشهای خبری پاک شوند. زیرا که ما در هیچ مکتبی نیاموخته ایم که ‏روزنامه نگار خبر را ببیند و بشنود و به آن پشت کند. ‏

مجله زنان هم بسته شد. اما آیا آنچه از مجله زنان آموخته ایم، با آموزه ها و تجربه های ما چه می کنید؟