شیرکو بیکس سراینده آزادی

نویسنده

» روایت

علی‌اصغر فریدی

 

 

آزادی آواز چاقوها شد / و جیب دزدها / و جانماز تبرها / آزادی، جواهرات گذرگاه سیاست / و بازرگان دروغ‌های رنگین / میان شهرها / آزادی، لنگه بارهای قاچاق / های؛ چه کسی نشان کامل آزادی را به من می‌دهد؟ / این واژه‌ی بی‌آبرو / آزادی چراغی است که راه را دراز می‌کند…

او به دنبال آزادی، این واژه به قول خودش، بی‌آبرو، بیش از نیم قرن دوید و ۸۰۰۰ صحفه از واژگان زبان کردی را به شعر درآود تا به قول سیدعلی صالحی امپروطور شعر باشد.

شیرکو بیکس، در سال ۱۹۴۰ میلادی در شهر سلیمانیه در اقلیم کردستان به‌دنیا آمد. در ۱۹۶۸ اولین مجموعه شعرش به‌نام مهتاب شعر منتشر و به دنبال آن مجموعه‌هایی به نام‌های دو سرو کوهی، عقاب، رود، سپیده دم، آفات، کرکس، عطشم را شعله فرو می‌نشاند، دره پروانه‌ها، صلیب، مار و روز شمار یک شاعر، سایه و آزادی، این واژه بی‌آبرو به چاپ رسیدند که بسیاری از آن ها به زبان‌های فرانسوی، ایتالیایی، سوئدی، عربی و غیره ترجمه و چاپ شده‌اند.

شیرکو بیکس به خاطر باورهایش از دریافت جایزه قادسیه صدام حسین امتناع ورزید و در مسیر اعتقاداتش راه کوهستان را در پیش گرفت، سال ۱۹۸۶ مجبور به ترک عراق شد. از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲ در سوئد روزگار گذراند و پس از آزادی کردستان عراق به زادگاهش بازگشت.

شیرکو بیکس در سال ۱۹۸۸ ازسوی انجمن قلم سوئد، برنده جایزه توخولسکی شد و این جایزه را از دست نخست وزیر وقت سوئد انگوار کارلسون، دریافت کرد. برخی از شعرهای این شهروند افتخاری فلورانس ایتالیا، در کتاب‌های درسی دنیا گنجانده شده تا کودکان نیز از تجربه نیم قرن مبارزه برای آزادی و انسانیت بی‌بهره نمانند.

در ایران علاوه بر مجموعه‌‌‌های منظومه بلند دره پروانه و آزادی، این واژه بی‌آبرو که با همت محمد رئوف مرادی ترجمه و به چاپ رسیده‌، اخیرا نیز گزیده‌ای از اشعار شیرکو بی‌کس در قالب دفتر شعری با عنوان «پنجره‌هایی رو به سپیده دم» برای نخستین بار به صورت دو زبانه (فارسی کردی) از سوی انتشارات کوله پشتی منتشر شده است.

سیدعلی صالحی شاعر معاصر ایرانی که حدود بیست و هفت سال پیش به کمک چند مترجم کرد، تعدادی از شعرهای شیرکو بیکس را به فارسی برگردانده بود، پس از درگذشت وی در اوت سال ۲۰۱۳ شیرکو را در زمره بزرگان شعر جهان همچون ناظم حکمت، پابلو نرودا، احمد شاملو، یانیس ریتسوس و محمود درویش دانست و با ابراز تاسف از این‌که کشورهای همجوار اقلیم کردستان دیر این شاعر کرد را شناختند وی را از امپراطوران شعر جهان نامید.

علاوه بر سیدعلی صالحی، برخی از شعرهای شیرکو بیکس از سوی احمد شاملو نیز به فارسی برگردانده شده و برخی از آن‌ها را نیز با صدای خودش بازخوانی کرده است. اگر از شعرهایم / گل را جدا کنند / از چهار فصل / یک فصلم می‌میرد / اگر یار را جدا کنند / دو فصلم می‌میرد / اگر نان را جدا کنند / سه فصلم می‌میرد / اگر آزادی را از آن جدا کنند / سال من می‌میرد / و من نیز.

دکتر قطب‌الدین صادقی استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در مقدمه‌ای که بر کتاب «پنجره‌هایی رو به سپیده دم» که توسط نیروان رضایی ترجمه شده، آورده است، شیرکو بی‌کس برای من مصداق این گفته پاسکال است که می‌گوید: من فقط شهادت کسانی را باور و دوست دارم که حاضرند در راه حقیقت شان کشته شوند. و او، شیرکو، کسی بود که در راه حقیقت، سرزمین، مردمان و بالاتر از همه شعرش آماده کشته شدن بود.

شعر / آوای کبوتر است به وقت عشق / شعر / بال پروانه است به وقت باران / شعر / غبار ستاره‌ایست / که بر دشت‌ها و دامنه‌ها می‌بارد / و شعر / سرانگشتان کودکان است / در دوزخ کردستان / و در گورهای بی نشان رواندا.

شیرکو بیکس چندین بار از طرف روحانیون تندرو کرد و به ویژه ملا کریکار از بنیانگذاران گروه انصارالاسلام، که به خاطر کارهای تروریستی از کردستان فرار کرد و سپس از طریق ایران به نروژ رفت و اکنون در نروژ زندانی است، به خاطر شعرهای هنجارشکن ضداسلامی‌اش مورد تهدید قرار گرفت.

اینک مرگ / هر شب / و گاه دوبار / به دیدارم می‌آید / و شانه به شانه‌ام می‌گذارد / بر شانه رویاهایم / او دیگر / سایه‌ای است / که هر روز / گام‌هایم را می‌شمرد / و آنگاه / برای کشف تازه‌ترین آدرسم / بازدیدم می‌کند.

شیرکو بیکس وصیت کرد، نمی‌خواهم در هیچکدام از تپه‌ها و گورستان‌های مشهور شهر به خاک سپرده شوم. اول به خاطر اینکه جای خالی ندارند و دوم اینکه من جاهای شلوغ را دوست ندارم. من می‌خواهم اگر شهرداری شهرمان اجازه دهد پیکر مرا در جوار تندیس شهدای ۱۹۶۳ سلیمانیه (پارک آزادی) به خاک بسپارند زیرا فضای آنجا لذت بخش‌تر است و نفسم نمی‌گیرد.

او در وصیت نامه‌اش می‌گوید: من دوست دارم پس از مرگم نیز همدم همشهریان و صدای موسیقی و رقص و زیبایی‌های این پارک باشم. کتابخانه و دیوان‌های اشعار و عکس‌هایم را نیز به کنار مزارم ببرید. یک کافه تریا و باغچه‌ای کوچک هم در نزدیکی مزارم درست شود تا شاعران، نویسندگان و دختران و پسران عاشق به بهانه آن مهمان من باشند. دوست دارم از حالا این صحنه‌ها را مانند یک رویا ببینم.

شیرکو بیکس همچنین گفته بود: می‌خواهم همزمان با صدای دلنواز آواز الاویسی استاد علی مردان و سرود “خدایا وطن را آباد کن” و درحالی که پیکرم در پرچم کردستان پیچیده شده به خاک سپرده شوم.

سرانجام پس از آنکه در چهارم اوت سال ۲۰۱۳ قلب این امپراطور شعر از تپیدن باز ایستاد و واژگان را داغدار و سیاه‌پوش کرد، بنابه وصیتش با ساز و آواز در پارک آزادی سیلمانیه به خاک سپرده شد تا هر روز میزبان دختران و پسران عاشق باشد.