روزگاری پرچمدار شرق در نبرد علیه غرب بودند. این نبرد هنگامی به اوج رسید که حکومت عثمانی به فرماندهی سلطان محمد فاتح بعد ازمدتی محاصره توانستند قسطنطنیه پایتخت بیزانس را تسخیر کنند. در سالها و قرون بعدی نیز پیروزهای آنها ادامه یافت و کار به محاصره وین پایتخت اتریش نیز کشید. در دوران حکومت صفویه در ایران، قدرت ام القرای جهان اسلام یعنی عثمانی به قدری بود که هم زمان در دو جبهه شرق و غرب می جنگید. در جبهه شرق با ایرانیانی که آنها را خائن به مسلمانان می دانستند و در جبهه غرب هم با اروپاییان. این نبردها همانگونه که می دانیم منجر به اتحاد ایران با دول اروپایی برای وارد کردن فشار بر عثمانی شد. در این برهه از تاریخ است که جنگ شیعه و سنی هم از مباحثات مذهبی و فرهنگی عبور کرده و وارد فاز نظامی می شود. اقتدار حکومت عثمانی که ترکیه فعلی و بخش اعظم بلاد عربی را زیر بیرق خود دارد، تداوم می یابد و حتی در زمان قاجار هم سلطان عثمانی از طرق مختلف از جمله فرستادن سید جمال اسد آبادی سعی در اتحاد کشورهای مسلمان، البته به فرماندهی عثمانی دارد. خواسته ای که با پاسخ منفی زمامداران قاجار از جمله ناصر الدین شاه مواجه می شود. (1) دوران ضعف و زوال عثمانی با اوج گیری قدرت اروپاییان وارد مرحله تازه ای می شود و جنگ جهانی اول آخرین ضربه را بر پیکر آن وارد می کند و طومار آن را در هم می پیچد.
ترکیه کشوری به جا مانده از امپراطوری شکوهمند عثمانی با روی کار آمدن چهره ای قدرتمند و ترقی خواه به نام آتاتورک قدم در راهی متفاوت می گذارد. راهی که به محدود کردن ملایان و منبریان، تغییر خط و لباس، دگرگون کردن ساختار آموزشی، کوتاه کردن دست مذهب از قضا و قضاوت و سرانجام سکولاریزم شتابان و همه جانبه در عرصه های مختلف فرهنگی و سیاسی می انجامید. وی برای صیانت از جمهوری لاییک و تازه تاسیس خود، ارتشی قدرتمند را ایجاد و مامور حفاظت از آن می کند. به همین خاطر است که همزمان با بلند شدن صدای مذهب، شاخک های ارتش نیز می جنبد و بوی کودتا و نیز انحلال احزاب اسلامی در فضای سیاسی ترکیه می پیچد.
با اینکه جریانات موثر در ترکیه طی سالیان دراز تلاش فراوانی را برای پیوستن به دنیای غرب و اتحادیه اروپا به عمل آورده اند، اما این درخواست آنها تا به الان بدون پاسخ مانده است. شاید مهمترین دلیل آن وقوف غربیها بر ساختار اجتماعی ترکیه باشد که علی رغم سالها حکومت لاییک، هنوز هم مذهبی و پایبند به معیارها و سنتهای اسلامی است. با اینکه اصلاحات فراوانی در ساختارهای حقوقی و سیاسی ترکیه به عمل آمده است، و نیز این کشور از اعضای فعال سازمان ناتو است، اما تا به حال از موفقیت در ورود به اتحادیه اروپا باز مانده است. شاید این مسئله به همراه موفقیت نسبی حزب اسلام گرای عدالت و توسعه در امور اقتصادی و نیز ناسیونالیسم قدرتمند و جریحه دار شده ترکها در مقوله اتحادیه اروپاست که ترکیه را به عکس العملی مخالف با روند سالهای اخیر وادار کرده و این کشور را در کنار اعراب و مسلمانان نشانده است. دوست و متحد اسراییل، کشوری که مردم آن در ماجرای حجاب همسر رییس جمهورشان به شکل میلیونی به خیابان ریختند و از ملایان خواستند آنجا را ترک کنند و به ایران بروند، اینک به مطمئن ترین طرفدار فلسطین تبدیل شده و اعتماد اعراب را به خود جلب کرده است. این کشور در کنار کشورهایی چون مالزی اینک در چشم اعراب به حامیان بدون غل و غش حقوق فلسطینیها تبدیل شده اند. همان نقشی که ایران بعد از گذشت سی سال و صرف هزینه های فراوان نتوانسته است از آن خود کند. حال سئوال اینجاست : آیا غرب در عدم پذیرش ترکیه به عنوان عضوی از اتحادیه اروپا، دچار اشتباه فاحش و جبران ناپذیری شده است؟ آیا قرار گرفتن ترکیه در مسیر فعلی، سرآغاز تقابلی جدید و دامنه دار میان غرب و مسلمانان است؟ یا اینکه این تنها ترفندی کوتاه مدت از جانب ترکیه است برای تحمیل خود به اروپاییان و بازی کردن با برگهایی چون غزه و ایران به منظور فشار بیشتر بر غرب و اثبات لیاقت و توانایی خود؟ گذشت زمان به این سئوالات پاسخ می دهد.
پانوشت
(1) یکی از انتقاداتی که در دنیای اهل سنت و در کشورهای عربی نسبت به ایرانیان و شیعیان وجود دارد این است که آنها شیعیان را در برخی حوادث تاریخی، متهم به خیانت به جهان اسلام و همکاری با دشمن می کنند. از جمله مدعی ترغیب مغولان به حمله به بغداد (مرکز خلافت اسلامی ) در زمان هلاکو خان مغول و قتل خلیفه عباسی هستند. لازم به ذکر است که در این دوره خواجه نصیر الدین توسی دانشمند بزرگ ایرانی در دستگاه مغولان نفوذ فراوانی داشته است. مورد دیگر همین اتحاد با اروپاییان بر ضد عثمانی بود. البته همه این حوادث تاریخی هم از جانب ناسیونالیست های ایرانی و هم از جانب مذهبیون شیعه، حرکتهای مفید و طبیعی در برابر دشمن قلمداد می شوند و از آنها اعلام برائت نمی شود.