بحث زندانزدایی را هم باید از زاویه قانونگذاری دید و هم از منظر آسیبشناسی. بهنظر میرسد در تحلیل این موضوع بیش از ۵۰ درصد باید در قوانین و مقررات کار به جستوجو پرداخت. با این حال مقوله جرم و مجازات زندان را میتوان از منظر دیگر هم بررسی کرد. اولین مرجع و پایگاهی که پس از وقوع جرم، متهم را به آنجا میبرند کلانتریها و دفاتر نیروی انتظامی هستند. معمولا هم پروسه اینطور است که فرد متهم را یک شب در بازداشتگاه نگه میدارند تا پرونده تشکیل شود و فردای آن روز به دادسرا فرستاده شود. همین یک شب در زندان ماندن برای همه جرایم است؛ چه درگیری مسلحانه باشد یا دعوای خانوادگی یا تصادفات رانندگی. یعنی هرکسی به هر دلیلی مورد شکایت قرار گیرد، اگر نتواند وثیقه سنگین بیاورد باید یک شب را در بازداشتگاه بماند. ما عبارت کنایهآمیزی در این مورد داریم که میگوید، “زندان شب اولش سخته!” یعنی قبح زندانیشدن و حبس کشیدن با همین یک شب هم میتواند شکسته شود. بهنظر من باید درکلانتریها که فاز اول اجرای قانون در برابر مجرمان هستند، متخصصان و صاحبنظران حوزه قضایی حضور داشته باشند تا بتوانند به افراد مشاوره قضایی بدهند و در موارد جرمهای سبک و قابلحل دیگر کار به دادسرا و دادگاه و تشکیل پروندههای قطور نکشد. درواقع مامور کلانتری که مجرم را بازداشت میکند میگوید من مامورم و معذور و این درحالی است که این مامور هیچ دانش و تخصصی در مسائل قضایی ندارد.
بسیاری از اتفاقها مثل تصادفات رانندگی و دعواهای همسایگی و خیابانی حقیقتا خیلی جدی نیستند که لازم باشد برایشان تشکیل پرونده داده شود و کار به زندان بکشد. حتی شاکی و متهم هم شاید در ابتدا تصور نکنند که یک عصبانیت و از کوره در رفتن بیجا ممکن است باعث ایجاد مشکل جدی و روانه زندان شدن شود. یک مداخله ساده ریشسفیدی یا یک مشاوره درست در حوزه قضایی میتواند در برطرف شدن این موارد بسیار کمککننده باشد و باعث شود دو طرف بهتر و عمیقتر به پیامدهای ماجرا فکر کنند و تصمیمات معقولانهتری بگیرند یعنی شاکی از شکایتش صرفنظر کند و متهم با یک تعهد شفاهی و کتبی، دیگر روانه بازداشتگاه نشود. اگر بتوان همین در بازداشتگاه نگهداشتن افراد که در مورد همه جرایم دیده میشود را با وجود یک مشاور قضایی و قبول کردن وثیقههای سبکی که برای همه قابلتهیه باشد، حل کرد چهبسا بسیاری از مسائل جزیی دیگر ادامه پیدا نکند و در همین مرحله حلوفصل شود. به گمان من در فاصله بررسی پروندهها هم میتوان از نظر روانی و تربیتی کار کرد. در مباحث قضایی مفاهیمی مثل مجازاتهای جایگزین مطرح میشود یعنی اینکه به جای زندان از مجازاتهای تنبیهی دیگر برای جرایم سبک استفاده شود؛ مراجع قضایی کشور ما هم باید روی این مباحث جدید بیشتر متمرکز شوند. بهعبارت بهتر میتوان طرحهای مختلفی ارایه داد که جایگزین زندان شود.
از نظر جامعهشناسی و جرمزدایی هم باید بیشتر روی آسیبشناسی جرم کار کرد. به بیان دیگر باید زمینههای ارتکاب جرم را در کشور کاهش دهیم و در راستای سالمسازی جامعه قدم برداریم. در این راستا میتوانیم بر محیطهایی که بچهها در آن رشد پیدا میکنند، تمرکز و تلاش کنیم. محیطهایی برای بستر رشد کودکانمان بسازیم که آرامشبخش باشد و شخصیت آنها با این زمینهها شکل گیرد. محیط خانواده یکی از مهمترینهاست؛ پدر و مادر نقش کلیدی در ساخت رفتار اجتماعی کودک دارند؛ هرچه محیط خانواده آرامتر باشد و رابطه والدین با هم تنش کمتری داشته باشد، کودک هم از این محیط الگو میگیرد و در جامعه فردا هم فردی صبور و آرام خواهد بود و کمتر امکان بروز جرم ایجاد میشود؛ برعکس این مسأله را هم امروز شاهد هستیم. اگر زندگی خانوادگی مجرمان را بررسی کنیم درمییابیم که اکثر آنها در محیطهای پرتنشی رشد پیدا کردهاند. بنابراین سالمسازی محیطهای بنیادی و اولیه بسیار موثرتر از این است که بگذاریم جرم اتفاق بیفتد و بعد به فکر زندانزدایی باشیم.
منبع: شهروند، هفده اذر