جشنواره فیلم امسال نکته ای قابل توجه داشت و آن که همه فیلم به نوعی شبیه به یکدیگر بودند. گویا اکثر آنها از روی قالبی خاص ساخته شده اند و تنها رویه ظاهری شان با یکدیگر متفاوت است. فیلم های دولتی به شکل کلی در جست و جوی معنویت و رستگاری برای شخصیت ها بودند. فیلمفارسی ها داستان هایی سخیف و گاه خنده آور را به تصویر می کشیدند و در این میان تنها چند فیلم انگشت شمار به عقاید و آرای کارگردان های خود وفادار مانده بودند.
جشنواره طراز دولت نهم
مهرداد فرید کارگردان فیلم همخانه در جریان جلسه نقد و بررسی فیلم خود از قول یکی از مسئولین ارشاد در جشنواره امسال گفت: “ما کیمیاگری کرده ایم که توانسته ایم شما را تا این حد نسبت به کارهای دیگرتان تغییر دهیم و همه را به یک شکل در آوریم.”
این نقل قول فرید عصاره و تم جشنواره فیلم فجر امسال به شمار می آید. مانی حقیقی که از فیلم هایی همانند آبادان و کارگران مشغول کارند که هر دو هم توقیف شده اند به فیلمی مانند کنعان می رسد راهی بسیار بعید را طی کرده است.تماشاگران زمانیکه بازیگر زن فیلم به سبک فیلم های معنوی میانه جنگل در انبوه مه به در ختی می رسد که اهالی بر آن دخلی بسته اند وخود نیز بر آن دخیل می بندد با آهی از خود پرسیدند که این سیتم نظارت دولتی با سینما چه کرده است؟
این ظواهر با عدم آشنایی فیلمسازانی همچون حقیقی با چنین فضاهایی داستان ها و تصاویری خنده دار را پدید می آورد که به هیچ عنوان نمی توان از فیلم ها دفاع کرد. حتی اگر معتقد باشیم حقیقی در این فیلم داستان خود را به درستی روایت می کند این پایان همه چیز را خراب کرده و نگرشی دولتی را به کلیت اثر متبادر می سازد.
در اکثر فیلم ها حضور معنویت ساختگی موج می زند. در مثالی دیگر فرزاد موتمن کارگردان کاربلد سینما که فیلم شب های روشن او با ریتم کندش هنوز برای بارها قابل تماشا است فیلمی می سازد به نام جعبه موسیقی در ژانر معناگرا با زمانی نزدیک به دو ساعت که تماشاگران را از دقایق تنخستین یک به یک از سالن بیرون می فرستد. یا رسول صدر عاملی فیلمی نزدیک به دو ساعت را با حضور سه چهره سرشناس در باره مشهد و بارگاه امام هشتم می سازد وسفارشی بودن کار تا آن حد از پرده بیرون می زند که حتی تماشاگران معتقد را نیز روی صندلی های سینما وادار به چرت زدن می کند. این نمونه ها را می توانید به فیلم های دیگری تسری دهید که رد نگاه های سینمایی وزارت ارشاد کاملا در آن مشهود است. اینجاست که صفار هرندی محکم می ایستد و می گوید که فیلم های جشنواره بیست و ششم طراز دولت نهم است.
در مرور کلی این فیلم ها به چند نکته اساسی بر می خوریم. اول اینکه جز معدودی از فیلم ها هیچیک مخاطب عام را در نظر نداشته اند و این یعنی بودجه اکثر فیلم ها از سوی دولت تامین شده و در نهایت اگر فیلم ها در اکران موفقیتی به دست نیاورند تهیه کنندگانشان مغبون نخواهند شد. اگر فیلم هایی همانند همیشه پای یک زن در میان است ساخته کمال تبریزی و تهیه کنندگی محسن علی اکبری هم اجازه نزدیک شدن به برخی دوایر ملتهب را پیدا می کنند و با ساختاری نه چندان قابل قبول روی پرده می آیند کاملا به عنوان سوپاپ اطمینان اکران سال آینده در بخش خصوصی عمل کرده اند و کارکرد دیگری ندارند.
دوم اکثر فیلم ها در سطح حرکت می کنند. فیلم ها جز معدودی مانند آواز گنجشک ها و به همین سادگی عمق لازم را دارا نیستند. تماشاگر امروز که فیلم تاوان یا فیلم برادران کوئن را به سرعت با زمان کوتاهی نسبت به نمایش اش در امریکا روی دی وی دی می بیند به هیچ وجه داستان ها و ساختارهای جعلی از جنس فیلم های استشهادی برایس خدا، حس پنهان، آتش سبز و… نمی تواند باور کند.
اما نکته سوم که مهمترین آنها به شمار می آید نوعی نگاه مضمونی است که شاید به صورت ناخود آگاه به درون فیلم ها نفوذ کرده. این نگاه تزلزل خانواده و از هم گسستگی آنها در قبال شک زن و شوهر ها به یکدیگر است. این نگاه از سخیف ترین فیلم هایی همانند انعکاس(رضا کریمی) تا قابل قبول ترین آنها به همین سادگی(رضا میرکریمی) و آثار دیگری همانند کنعان، حس پنهان، حقیقت گمشده و… موج می زند.
برای نمونه می توان دو نمونه از دو سینما را مورد بررسی قرار داد. به همین سادگی از فضایی شبیه به داستان های کارور تبعیت می کند و درباره تردید های زنی است که فکر می کند شوهرش به او بی توجهی کرده و می خواهد او را ترک کند. دغدغه های این زن و رفتارش با دو فرزند کوچکش به شکلی تصویری به مخاطب عرضه می شود و تماشاگر همراه با ریتم کند فیلم در جریان زندگی ملال آور زن قرار می گیرد. بازی خوب هنگامه قاضیانی نیز این ملال را دوچندان به تصویر می کشد.
در بعد و جنس فیلمفارسی قضیه هم فیلم انعکاس قرار می گیرد. زنی پس از سال ها که ازدواج کرده نامزد سابقش را می بیند و با او همسفر می شود. این در حالیست که شوهر هم که به شهری دیگر سفر کرده همجوار زنی می شود که شائبه خیانت را به ذهن تماشاگر متبادر می کند. اما چون کارگردان بنا برفرمول این فیلم ها قادر به نمایش سکس نیست شخصیت ها را در آستانه تحول قرار می دهد. تحول ناگهانی شخصیت ها بی توجه به مبنای دراماتیک انها بزرگترین نقطه ضعف آثار فیلمفارسی امسال محسوب می شوند. شخصیت هایی که در قالب سخیف ترین شرایط باید متحول شوند که فیلم به مذاق دولتی ها خوش بیاید و مجوز نمایش کسب کند.
البته در این میان فیلم هایی نیز همانند تنها دوبار زندگی می کنیم ساخته نخست بهنام بهزادی هم بودند که نوید ظهور استعداد های تازه را می دادند. اما احتمالا سال آینده بافیلم چنین فیلمسازانی برخورد خواهد شد و آنها را م به جرگه سینماگران مستقل حذف شده پیوند خواهند زد.
در نهایت اینکه این فیلم های شبیه به هم راه فرار سینمای ایران از بن بست نیست. سینمای اجتماعی باید از دل جامعه به سینما بیاید. همانند آنچه در جهان رخ داد. با دیکته کردن مضمون سینمای ایران راه به جایی نمی برد.