جشنواره♦ نیم نگاه

نویسنده
کامبیز جمالی

جشنواره فیلم امسال نکته ای قابل توجه داشت و آن که همه فیلم به نوعی شبیه به یکدیگر بودند. گویا اکثر آنها ‏از روی قالبی خاص ساخته شده اند و تنها رویه ظاهری شان با یکدیگر متفاوت است. فیلم های دولتی به شکل ‏کلی در جست و جوی معنویت و رستگاری برای شخصیت ها بودند. فیلمفارسی ها داستان هایی سخیف و گاه ‏خنده آور را به تصویر می کشیدند و در این میان تنها چند فیلم انگشت شمار به عقاید و آرای کارگردان های ‏خود وفادار مانده بودند.


naghdj1.jpg

‎ ‎جشنواره طراز دولت نهم‎ ‎

مهرداد فرید کارگردان فیلم همخانه در جریان جلسه نقد و بررسی فیلم خود از قول یکی از مسئولین ارشاد در ‏جشنواره امسال گفت: “ما کیمیاگری کرده ایم که توانسته ایم شما را تا این حد نسبت به کارهای دیگرتان تغییر ‏دهیم و همه را به یک شکل در آوریم.”


naghdj2.jpg

این نقل قول فرید عصاره و تم جشنواره فیلم فجر امسال به شمار می آید. مانی حقیقی که از فیلم هایی همانند ‏آبادان و کارگران مشغول کارند که هر دو هم توقیف شده اند به فیلمی مانند کنعان می رسد راهی بسیار بعید را ‏طی کرده است.تماشاگران زمانیکه بازیگر زن فیلم به سبک فیلم های معنوی میانه جنگل در انبوه مه به در ‏ختی می رسد که اهالی بر آن دخلی بسته اند وخود نیز بر آن دخیل می بندد با آهی از خود پرسیدند که این ‏سیتم نظارت دولتی با سینما چه کرده است؟

این ظواهر با عدم آشنایی فیلمسازانی همچون حقیقی با چنین فضاهایی داستان ها و تصاویری خنده دار را پدید ‏می آورد که به هیچ عنوان نمی توان از فیلم ها دفاع کرد. حتی اگر معتقد باشیم حقیقی در این فیلم داستان خود ‏را به درستی روایت می کند این پایان همه چیز را خراب کرده و نگرشی دولتی را به کلیت اثر متبادر می ‏سازد. ‏

در اکثر فیلم ها حضور معنویت ساختگی موج می زند. در مثالی دیگر فرزاد موتمن کارگردان کاربلد سینما ‏که فیلم شب های روشن او با ریتم کندش هنوز برای بارها قابل تماشا است فیلمی می سازد به نام جعبه ‏موسیقی در ژانر معناگرا با زمانی نزدیک به دو ساعت که تماشاگران را از دقایق تنخستین یک به یک از ‏سالن بیرون می فرستد. یا رسول صدر عاملی فیلمی نزدیک به دو ساعت را با حضور سه چهره سرشناس در ‏باره مشهد و بارگاه امام هشتم می سازد وسفارشی بودن کار تا آن حد از پرده بیرون می زند که حتی ‏تماشاگران معتقد را نیز روی صندلی های سینما وادار به چرت زدن می کند. این نمونه ها را می توانید به فیلم ‏های دیگری تسری دهید که رد نگاه های سینمایی وزارت ارشاد کاملا در آن مشهود است. اینجاست که صفار ‏هرندی محکم می ایستد و می گوید که فیلم های جشنواره بیست و ششم طراز دولت نهم است.


naghdj3.jpg

در مرور کلی این فیلم ها به چند نکته اساسی بر می خوریم. اول اینکه جز معدودی از فیلم ها هیچیک مخاطب ‏عام را در نظر نداشته اند و این یعنی بودجه اکثر فیلم ها از سوی دولت تامین شده و در نهایت اگر فیلم ها در ‏اکران موفقیتی به دست نیاورند تهیه کنندگانشان مغبون نخواهند شد. اگر فیلم هایی همانند همیشه پای یک زن ‏در میان است ساخته کمال تبریزی و تهیه کنندگی محسن علی اکبری هم اجازه نزدیک شدن به برخی دوایر ‏ملتهب را پیدا می کنند و با ساختاری نه چندان قابل قبول روی پرده می آیند کاملا به عنوان سوپاپ اطمینان ‏اکران سال آینده در بخش خصوصی عمل کرده اند و کارکرد دیگری ندارند.‏

دوم اکثر فیلم ها در سطح حرکت می کنند. فیلم ها جز معدودی مانند آواز گنجشک ها و به همین سادگی عمق ‏لازم را دارا نیستند. تماشاگر امروز که فیلم تاوان یا فیلم برادران کوئن را به سرعت با زمان کوتاهی نسبت ‏به نمایش اش در امریکا روی دی وی دی می بیند به هیچ وجه داستان ها و ساختارهای جعلی از جنس فیلم ‏های استشهادی برایس خدا، حس پنهان، آتش سبز و… نمی تواند باور کند.‏

اما نکته سوم که مهمترین آنها به شمار می آید نوعی نگاه مضمونی است که شاید به صورت ناخود آگاه به ‏درون فیلم ها نفوذ کرده. این نگاه تزلزل خانواده و از هم گسستگی آنها در قبال شک زن و شوهر ها به ‏یکدیگر است. این نگاه از سخیف ترین فیلم هایی همانند انعکاس(رضا کریمی) تا قابل قبول ترین آنها به همین ‏سادگی(رضا میرکریمی) و آثار دیگری همانند کنعان، حس پنهان، حقیقت گمشده و… موج می زند. ‏

برای نمونه می توان دو نمونه از دو سینما را مورد بررسی قرار داد. به همین سادگی از فضایی شبیه به ‏داستان های کارور تبعیت می کند و درباره تردید های زنی است که فکر می کند شوهرش به او بی توجهی ‏کرده و می خواهد او را ترک کند. دغدغه های این زن و رفتارش با دو فرزند کوچکش به شکلی تصویری به ‏مخاطب عرضه می شود و تماشاگر همراه با ریتم کند فیلم در جریان زندگی ملال آور زن قرار می گیرد. ‏بازی خوب هنگامه قاضیانی نیز این ملال را دوچندان به تصویر می کشد.‏

در بعد و جنس فیلمفارسی قضیه هم فیلم انعکاس قرار می گیرد. زنی پس از سال ها که ازدواج کرده نامزد ‏سابقش را می بیند و با او همسفر می شود. این در حالیست که شوهر هم که به شهری دیگر سفر کرده همجوار ‏زنی می شود که شائبه خیانت را به ذهن تماشاگر متبادر می کند. اما چون کارگردان بنا برفرمول این فیلم ها ‏قادر به نمایش سکس نیست شخصیت ها را در آستانه تحول قرار می دهد. تحول ناگهانی شخصیت ها بی ‏توجه به مبنای دراماتیک انها بزرگترین نقطه ضعف آثار فیلمفارسی امسال محسوب می شوند. شخصیت هایی ‏که در قالب سخیف ترین شرایط باید متحول شوند که فیلم به مذاق دولتی ها خوش بیاید و مجوز نمایش کسب ‏کند.‏

البته در این میان فیلم هایی نیز همانند تنها دوبار زندگی می کنیم ساخته نخست بهنام بهزادی هم بودند که نوید ‏ظهور استعداد های تازه را می دادند. اما احتمالا سال آینده بافیلم چنین فیلمسازانی برخورد خواهد شد و آنها را ‏م به جرگه سینماگران مستقل حذف شده پیوند خواهند زد.‏

در نهایت اینکه این فیلم های شبیه به هم راه فرار سینمای ایران از بن بست نیست. سینمای اجتماعی باید از دل ‏جامعه به سینما بیاید. همانند آنچه در جهان رخ داد. با دیکته کردن مضمون سینمای ایران راه به جایی نمی ‏برد.‏