اختلافات رو به افزایش

عباس عبدی
عباس عبدی

وحدت یک گروه یا جناح سیاسی متأثر از دو دسته از عوامل درونی و بیرونی است و تحت تأثیر این دو دسته از عوامل، وحدت آنان نیز دچار دگرگونی می‌شود. عوامل درونی شامل اشتراکات فکری، هم‌سویی منافع و آبش‌خورهای مشترک اجتماعی و فرهنگی و امثال آن است. عوامل بیرونی نیز به دشمن یا رقیب مشترک و میزان خطر آن برای گروه و نیز موازنه قوا میان طرفین بستگی دارد. این تقسیم‌بنی را می‌توان در قالب وحدت ایجابی و سلبی نیز توصیف کرد. وحدت ایجابی ناشی از هماهنگی‌های فکری و اجتماعی و فرهنگی است که میان گروهی از افراد وجود دارد و این هماهنگی‌ها موجب می‌شود که آنان احساس هویت یکسانی داشته باشند و با یکدیگر متحد شوند. ولی وحدت سلبی ناشی از احساس خطر مشترک از جانب گروه دیگر است. شاید هیچ کس تصور نمی‌کرد که در سال 1941 وضعیت به گونه‌ای شود که اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی در کنار بریتانیا و ایالات متحده، اتحادی جنگی را تشکیل دهند، ولی خطر هیتلر و فاشیسم چنان بود که این دو نظام دشمن را در مواجهه با خود به وحدت رساند، به طوری که سربازان آنها در یک جبهه علیه دشمن مشترک جنگیدند. روشن است که این نوع وحدت پس از حذف دشمن مشترک به سرعت تجزیه شده و به رقابت و حتی دشمنی تبدیل خواهد شد. عمیق‌ترین و پایدارترین وحدت‌ها وقتی است که هر دو وجه ایجابی و سلبی را دارا باشد. به عبارت دیگری هم خطر رقیب یا دشمن مشترک افراد را در یک گروه جمع کند و هم اشتراکات مادی و معنوی و فکری آنان به گونه‌ای باشد که به وحدت در کنار یکدیگر میل و رغبت داشته باشند. نکته مهم در وجه سلبی وحدت، یعنی وجود دشمن مشترک، این است که اگر موازنه قوا به نحو چشم‌گیری به نفع رقیب یا دشمن مشترک تغییر کند یا احتمال چنین تغییری دیده شود، ممکن است وحدت سلبی مذکور به سرعت تجزیه شود و یکی از اجزای تشکیل‌دهنده وحدت برای جلوگیری از تبعات شکست قریب‌الوقوع، در تفرقه پیش‌گام شود و با اردوی رقیب یا دشمن متحد شود. نمونه روشن آن را در تحولات اخیر منطقه، در تغییر موضع بخش‌های قابل توجهی از صاحب منصبان تونسی و مصری و لیبیایی از اتحاد با حاکم خود به سوی اتحاد با مخالفان می‌توان دید. همچنین تغییر موضع کشورهای غربی در برابر این تحولات از این نوع است.

وحدت میان جناح موسوم به اصول‌گرا دارای هر دو وجه سلبی و ایجابی بود. به عبارت دیگری برخی اشتراکات فکری میان آنان وجود داشت، ولی رکن اصلی این وحدت تقابل با جریان اصلاحات بود. در واقع از طریق احساس خطر مشترک بود که آنان در زیر یک خیمه جمع شدند و به دلیل ناتوانی و ضعف رهبری اصلاحات، شرایط به گونه‌ای شد که موازنه قوای سیاسی نیز در مقاطعی کاملاً به سود آنان شد. ولی این وحدت در طول زمان دچار مشکلاتی شد و گمان می‌رود که در آینده نه چندان دور مشکلات آنان حادتر هم بشود. اولین مشکل در صوری بودن اشتراکات آنان بود. به عبارت دیگر چون در تقابل با اصلاح‌طلبان قرار داشتند، نتوانستند یا نخواستند وجوه افتراق خود را چنانچه بود، ببینند. به قول معروف هر جا اختلافی بود، گفتند انشاالله گربه است! مشکل دوم در ارزیابی غلط جناح‌های داخلی آنان از جایگاه سیاسی خودشان بود. بخشی از آنان خود را پدرخوانده جناح می‌دانند و نگاهی ابزارگونه به جناح دیگر دارند و خود را ستون و محور و بقیه را خطوط فرعی و حاشیه‌ای می‌دانند. در حالی که تصور افراد این خطوط فرعی کاملاً برعکس بود و انتظار داشتند که جناحی که خود را پدرخوانده می‌داند خود را در آنان مستحیل کرده و از دولت تبعیت کند.

مشکل دیگر وحدت این جناح بی‌اعتمادی روزافزونی است که به مرور زمان میان اجزای آن به وجود آمد. ریشه این بی‌اعتمادی در انتخابات سال 84 است که سه گروه از آنان هر کدام نامزد جداگانه‌ای داشتند و در طول حدود 9 ماه تا روز انتخابات، اتفاقاتی میان آنان رخ داد که بذرهای بدبینی و حتی کینه را میان آنان پاشید. ولی در اوایل به دلیل تقابل با اصلاح‌طلبان و پیروزی این جناح، این اختلافات عمیق، سرپوش گذاشته می‌شد.

مهم‌ترین مشکل، وضعیت تعاملات درونی آنان برای حفظ وحدت دورنی خود، ساختار اقتصادی و سیاسی کشور است. این ساختار به دلیل نفتی و رانتی و نیز نیمه‌رقابتی بودن، شرایط ویژه‌ای را بر تعاملات سیاسی تحمیل می‌کند. به عبارت دیگر تعامل سیاسی در این ساختار از نوع بازی برد ـ باخت خواهد شد. هر یک از طرفین ماجرا همه کیک قدرت را طلب خواهد کرد و نمی‌تواند به تقسیم آن رضایت دهد. این مهم‌ترین مشکل ساختاری در تعاملات سیاسی جناح درون قدرت است. نکته کلیدی ماجرا اینجاست که به دلیل وجود فضای نیمه‌رقابتی و ضرورت جلب افکار عمومی، جناح‌های مذکور مجبورند از برخی از مطالبات جامعه تبعیت کنند و این نقطه آغاز برای تغییر نگرش‌ها و دیدگاه‌های آنان خواهد بود. همین مسأله موجب تشدید اختلافات میان آنان می‌شود. وجود انتخابات نیمه‌رقابتی زمینه ساز این اتفاقات است. مواردی همچون پرداختن به ایران پیش از اسلام جز در چارچوب کوشش برای جلب بخشی از طبقه متوسط با هدف پیروزی در انتخابات و بر رقیب دیگر، قابل درک نیست.

در وجه سلبی وحدت، حذف اصلاح‌طلبان به خودی خود زمینه‌ساز بروز اختلافات بوده است، ولی کماکان تأکید بر دشمن بیرونی از جمله آمریکا می‌تواند منشأ وحدت سلبی آنان شود. البته تقویت حس ناپایداری قدرت آنان در برابر دیگران و تغییر موازنه قوا، به شدت زمینه‌ساز گرایش آنان به ائتلاف با رقبا است. اتفاقات منطقه این حس را تحریک کرده است، هرچند دستگاه‌های تبلیغاتی رسمی می‌کوشند که آن را نادیده گرفته و خلاف واقع نشان دهند و چنین القا کنند که موازنه قوا کماکان یک‌طرفه و به سود آنان است. با این توضیحات می‌توان یقین داشت که این اختلافات در میان جناح مذکور در ماه‌های آینده رو به فزونی خواهد نهاد. تنها در یک حالت ممکن است که این اختلافات منجمد شود و آن هم تقابل جدی خارجی است که امیدواریم چنین تقابلی رخ ندهد. نه از این جهت که فرآیند تفرقه میان اصول‌گرایان را متوقف خواهد کرد، بلکه از این جهت که برای کشور خطرناک است.

منبع: هفته نامه آسمان – شماره اول(دوره جدید)