نگاه

نویسنده
شهلا گروسی

نگاهی به آخرین فیلم رسول صدرعاملی “زندگی با چشمان بسته “

کارگردانی با چشمان بسته

در این مطلب نگاهی خواهیم داشت به حواشی فیلم زندگی با چشمان بسته از زمان تولید تا سانسور و اکران عجیب و غریبش، در این مطلب به مراسم فرش قرمز فیلم نگاهی می اندازیم، گفته های کارگردان و پخش کننده را مرور می کنیم و دیگر حواشی فیلم را از سر می گذرانیم…

 

 

نخست، دلیل سانسور فیلم به نقل از کارگردان

 این فیلم که در سال 87 تولید شده بود با سه سال تاخیر و با شرایط خاصی روی پرده اکران رفت. با توجه به بازیگران و اسم کارگردان فیلم وقفه در اکران فیلم چیزی عجیب بود چرا که فیلم های بعدی صدر عاملی اکرن شده و حتی سی دی آنها نیز به بازار شبکه سینمای خانگی راه پیدا کرده بود.

پاسخ این سئوال از زبان صدر عاملی جالب است.

صدرعاملی مضمون این فیلم را در امتداد سه گانه اش«من ترانه 15 سال دارم»، «دختری با کفش‌های کتانی» و «دیشب بابات دیدم آیدا» می داند و مدعی است که در این فیلم روی تعصب و نگاه های با پیش داوری خشک و بدون تامل دست گذاشته است.

صدر عاملی می گوید: ‌در «زندگی با چشمان بسته» می‌خواستم تحقیر شدگی نسل جوان را با نشان دادن روابط عاطفی و کدهای رفتاری که این نسل به همراه خود دارد‌، نشان بدهم.

وی معتقد است: پایان بندی فیلم که شاید از دید برخی‌ها تلخ به نظر برسد‌، در واقع گذار منطقی از سنت به مدنیت است و یک نوع واقع بینی نسبت به جامعه‌ای است که ما با آن روبه رو هستیم.

صدر عاملی در خصوص نقاط ابهام و تاریک فیلم که باعصث سردرگمی مخاطب به هنگام تماشا شده است گفت : برای صدور مجوز اکران مجبور به حذف هشت دقیقه از فیلم شدیم که همین موضوع باعث به وجود آمدن ابهام در روایت فیلم شده است.

 

 

دوم، فرش قرمز فیلم

مراسم افتتاحیه فیلم سینمایی “زندگی با چشمان بسته” به کارگردانی رسول صدرعاملی با حضور این فیلمساز و اهالی سینما در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.اجرای این مراسم ویژه را فرزاد حسنی برعهده داشت و در این مراسم رامبد جوان، پیمان معادی، ‌سحر دولتشاهی، فرج حیدری، علی سرتیپی، غلامرضا موسوی، آتوسا قلمفرسایی، علی کهن دیری، هایده صفی‌یاری و…. حضور داشتند.

رسول صدرعاملی در این مراسم گفت: تا یک ماه پیش باورم نمیشد که بتوانم “زندگی با چشمان بسته” را در یک جمع بزرگی ببینم و به نظرم این اتفاق شبیه یک معجزه است.

وی تصریح کرد: این مسایلی که مطرح می­کنم، نشانه خوب بودن یک فیلم نیست اما فیلم­ها میآیند و می­روند و ما یاد می­گیریم که افراد مهم هستند.

ترانه علیدوستی در این مراسم گفت: متاسفم که دو سال طول کشید که بتوانم “زندگی با چشمان بسته” را در کنار شما ببینم، احساس می­کنم که در حال حاضر در خانه خودم هستم.

 

سوم، شیوه عجیب و غریب اکران

اگران این فیلم هم عجیب و غریب است. این فیلم فقط مجوز اکران در تهران را دارد و برای غیر تهرانی ها ممنوع است. حالا یک سئوال مهم مطرح می شود،چطور است که نمایش «زندگی با چشمان بسته» برای ساکنان شهری به جز تهران ممنوع است اما آن دسته از مهاجرانی که از شهری دیگر برای کار یا تفریح به تهران آمده اند، می توانند این فیلم را ببینند؟!

در حالی که اکران تازه ترین فیلم رسول صدرعاملی از چندی پیش در تهران آغاز شد اما مساله اینجاست که مجوز اکران این فیلم فقط و فقط برای سینماهای تهران صادر شده و پخش کننده این فیلم اجازه این کار را ندارد که آن را در شهرستانها اکران کند!

در سینماهای دنیا مرسوم است که برای فیلمهای مختلف درجه نمایش تعیین کرده و مثلا تماشای فیلمی را برای افراد زیر سیزده سال بدون همراهی والدین آنها ممنوع می کنند وگرنه سابقه نداشته که اجازه نمایش فیلمی را در یک شهر خاص صادر کرده و برای شهری دیگر آن را غیرقابل نمایش بدانند.

به هر حال فیلمی که در داخل اکران می شود چه اکرانش سراسری باشد چه محدود بعد از مدتی رایت ویدیویی خود را به یکی از شرکتهای شبکه خانگی فروخته و دی.وی.دی باکیفیت آن در اختیار مخاطبان قرار می گیرد و در اینجاست که تمام مخاطبان فارغ از اینکه در کدام شهر یا روستا زندگی میکنند قادر خواهند بود به تماشای فیلم بنشینند!

 

چهارم، جمع آوری بیلبوردهای فیلم «زندگی با چشمان بسته»

جمع آوری بیلبوردهای زندگی با چشمان بسته خبری بود که در سطح وسیعی در رسانه ها منتشر شد. منبع این خبر علی سرتیپی پخش کننده فیلم بود. جالب آنکه بعد از اعلام خبر بسیاری از بیلبوردها همچنان روی اکران بودند و از این منظر این خبر می توانست تاکتیکی برای جذب بیشتر مخاطب باشد. تاکتیک و روشی که چند سال پیش منیژه حکمت نیز از ان برای جذب مخاطب در فیلم “سه زن”خود استفاده کرده است.

بعد از خبر منتشر شده به نقل از سرتیپی صدرعاملی نیز وارد معرکه شد و به خاطر جمع آوری بیلبوردهای فیلمش در تهران، گفت: برای آقای قالیباف که شخصیتی فرهنگی دارد متاسفم.افرادی که این کار را انجام دادند دچار سوء تفاهم هایی شده‌اند وبه عنوان مثال مطرح کردند، چرا شخصیت اصلی فیلم که یک زن هست دستانش باز است؟!

صدر عاملی ادامه داد: کسانی که در ژانر اجتماعی فعالیت می‌کنند وظیفه‌شان نشان دادن سیاهی‌ها و بدی‌های جامعه است. من واقعا برای آقای قالیباف که شخصیت فرهنگی دارد متاسفم که اجازه داده است چنین اتفاقی بیفتد.

او همچنین با گلایه از اکران نشدن فیلمش در شهرستانها، گفت: من دلیلی این رفتار مسئولان را نمی‌فهم؛ حتی متاسفانه در تهران نیز برخی سینماها از این فیلم استقبال نکردند و زمانی که دلیلش را از آنها پرسیدم گفتند که بیشتر می خواهیم فیلم‌های طنز اکران کنیم.

بنا به اعلام پخش کننده فیلم بیلبوردهای تبلیغاتی فیلم سینمایی زندگی با چشمان بسته اواخر هفته گذشته و بدون هر گونه اعلام قبلی از سطح شهر تهران جمع آوری شد.

 

نگاهی به فیلم

اگر حتی از طرفداران سه گانه معروف صدر عاملی نباشی و چیزی از تیزرهای فیلم را در سینماها یا تلویزیون هم ندیده باشی و حتی ندانی پس از سه سال مجوز اکران گرفته، فضای سرخوشانه یکی از پوسترهای فیلم وسوسه‌ات می‌کند. در این پوستر ترانه علیدوستی و حامد بهداد سوار بر دوچرخه، یکی چشمها را بسته و یکی دست‌هایش را باز کرده است.

صدرعاملی این بار هم به رسم سه گانه‌اش به سراغ موضوعی دخترانه رفته است تا از منظر این دختر به واکاوی معضلات اجتماعی بپردازد. دختری در یک اجتماع در حال گذار، قربانی فضایی کج‌اندیش می‌شود. فیلم از همان ابتدا با شگرد بی‎حاصل نریشن، مخاطب را با شخصیت «پرستو» همراه می‌کند تا ناخواسته او را به ورطه جانبداری بکشاند و در میان راه به خیال خلق شخصیتی مبهم او را به حال خودش رها می‌کند.

با نگاهی به بازیگران و نیز عنوان فیلمساز علاقمندان سینما رو حدس می زدنند که در سالن تاریک سینما با فیلمی خوب مواجه خواهند شد اما نقاط ابهام زیاد در این فیلم،که کارگردان آن را حذفیات اجباری معرفی می کند، در نهایت تماشاگر را به جایی می رساند که تصور می کند فیلمی را با چشمان بسته تماشا کرده است.

در خیلی از بخش های این فیلم باید اتفاقات را حدس زد. تماشاگر حتی گذر زمان را که بدون دلیل و بدون نشان دادن اتفاق افتاده از تغییر قیافه کاراکترها حدس می زند. در فیلم به ناگهان داستان بدون اینکه تغییری در خط سیر و روایت ایجاد شود شش سال به جلو حرکت می کند و پرستو از یک دختر دبیرستانی در محله ای آرام و بی سر و صدا تبدیل به یک دختر عجیب و غریب می شود که محله ای را درگیر خود کرده است و حال آنکه این تغییر و دگرگونی زمان و شخصیت بدون هیچ دلیل و پیش زمینه روشنی اتفاق می افتد.

 

حدسیات ما می گوید پرستو با برادرش رابطه صمیمی دارند و ظاهرا برادرش دور از او زندگی می کند و این دو مرتب در حال نامه نگاری به هم هستند. محدود نریشن های بهداد و علیدوستی زمینه اولیه را برای حدس زدن تقویت می کند.

اما این دوری به خوبی پرداخت نشده است.واقعا معلوم نیست برادر پرستو کجاست؟ در نزدیکی دریاست؟ در دریا کار میکند؟ دانشجوست؟ در نیروی دریایی خدمت میکند ؟

تغییر ذائقه و روحیات پرستو در فاصله چند سکانس کوتاه نیز عجیب و غریب و حیرت آور است در ابتداپرستو شاد است و دختر یکی یکدانه یک خانواده سنتی است، با خانواده غذا می­خورد و در میز غذاخوری برای جای خالی برادر غایبش بشقاب می گذارد و با این کار تحسین خانواده را بر می انگیزد اما به فاصله کوتاهی تغییر به صورت کلی تغییر می کند.

نوع رفتار،نوع لباس پوشیدن و رفت و آمد او و نیز رفتار خاصی که برای اهالی محل سکونتش سخیف و جسارت آمیز است و او به راحتی از آن با عنوان “اتو زدن” یاد می کند.

 کار به جایی می رسد که پدر و مادر در یک توافق از پیش عنوان نشده و در حالت چشم در چشم رای به مرگ او می دهند.

سکانس های زائد و گاه بی معنایی مثل خیره شدن فرهاد آئیش به چاقو و فکر کردن درباره کشتن دختر کمی تصنعی و به دور از واقعیت است.

همچنین نوع ارتباط پرستو با فرهاد قائمیان که بد من فیلم را بازی می کند و در انتها می فهمیم که با پرستو سر و سری داشته به کل گنگ و مبهم است. استدلال پرستو برای رابطه داشتن با او نیز خیلی ضعیف و ابتدایی است.

 

 

حضور پولاد کیمیایی در نقش دوست برادر پرستو نیز عجیب و سئوال برانگیز است. در سکانسی که بهداد و پولاد در روی برگ های پاییزی مشغول گفتمانی هستند که لابد زیر قیچی سانسور رفته ظاهرا حقایقی آشکار می شود که به بازی آب بازی معروف سه گانه علیدوستی، بهداد و کیمیایی کنار حوض آب می انجامد.

بازیی که هیچکس تا به حال نظیر آن را ندیده و برای بیننده عجیب و ناملموس است. هر کس در این بازی می تواند از دیگری سئوال کند و مخاطب سئوال باید سرش را زیر آب فرو کند و بعد جواب را صراحتا و بدون پرده پوشی بگوید.

در لابه لای این بازی از علاقه دوست برادر پرستو به او با خبر می شویم و در انتهای بازی برادر پرستو کار را به جایی می رساند که او با فروبردن سر زیر آب خودکشی کند. این هم نوعی خودکشی عجیب و غریب که تا کنون نظیرش را کسی ندیده.

زندگی با چشمان بسته ظاهری خوش آب و رنگ دارد اما باطنش پر از سوالهای بی جواب کارگردان است.

به نظر می رسد که در سینما ی امروز ایران، گیج کردن مخاطب تبدیل به یک تکنیک یا اصلا مد شده باشد. کارگردان در این فیلم بار اصلی را به دوش مخاطب و استدلال و استنتاج های او در بیرون از سالن گذاشته است و بار قصه گویی و روایت صحیح را به همت فیلمنامه نویس از روی دوش فیلم برداشته و اینچنین است که فیلمی گنگ و عجیب و غریب تحویل مخاطب می دهد.

جای شکر باقی است که بخشی از فیلم دچار ممیزی و قیچی شده است و صدرعاملی می تواند در مقابل چشمان مبهوت خبرنگاران و علاقمندان در جلسه نقد و بررسی ها همه چیز را به این سانسور مرتبط کند و از کوتاهی خود شانه خالی کند !

 

روزهای خوب برای ترانه بعد از اکران فیلم

سینمای ایران این روزها بعد از گذشت 10 سال از اکران «من ترانه 15 سال دارم» دوباره شاهد فیلمی از رسول صدر عاملی با همان بازیگر ده سال پیش است که ابن بار تجربه هایی بیشتر بازی خود را پیش روی تماشگران به نمایش می گذارد.

ترانه علیدوستی در این روزهای اکران فیلم بر‌خلاف نقشش در این فیلم، غمگین نیست؛ بلکه شاد است و پر از امید و آرزوهای خوب برا ی آینده.ترانه علیدوستی اواخر تیرماه جشن نامزدی‌اش را برگزار کرد و بنابراین تابستان پر از خاطره ای را می گذراند و اکران فیلم “زندگی با چشمان بسته “در اواخر تابستان برای او نقطه عطفی جالب و فراموش نشدنی بود.

شادی جشن نامزدی به همراه شادی اکران «زندگی با چشمان بسته» که سه سال در انتظار مجوز نمایش بود، حضور دوباره در فیلم پدر سینمایی‌اش رسول صدرعاملی و شادی برگزاری جشن بزرگداشت برای «ترانه» از سوی فیلمیران تابستان خاطره‌انگیزی را برای او رقم زده است.

علیدوستی این روزها برای این‌که در کنار نامزدش باشد، ایران نیست و به انگلستان رفته.

 

 

شناسنامه فیلم

خلاصه داستان

پرستو دختر جوانی از خانواده ای متوسط است. علی “برادر پرستو” سالیانی است دور از خانه به سر می برد و انتظار برای بازگشت وی و دوستی به نام پریسا که سنخیت چندانی با علی ندارد و بیتا زنی که چند سالی از پرستو بزرگتر است… پرستو در غیاب برادر به دلیل نبود انسجام خانوادگی، افراد محل در مورد رفتار او دچار سوتفاهم شده اند و وی بدنام شده است. امید دوست علی که عاشق پرستو است به علی می گوید در مورد خواهر اشتباه می کند و پرستو بی گناه است.

بازیگران :

حامد بهداد، ترانه علیدوستی، پولاد کیمیایی، فرهاد قائمیان، فرهاد آئیش، پریوش نظریه، الهام پاوه نژاد، اندیشه فولادوند، آناهیتا افشار، علی مردانی، گلاره شهبازیان، مهدی اسلامپور

دستیار اول کارگردان: درنا مدنی

 برنامه ریز: سهیل بیرقی

 منشی صحنه: نائله شریفی

عکس: مریم تختکشیان

 طراح صحنه و لباس: آتوسا قلمفرسانی

مدیر صحنه: موسی شکیب

مدیر فیلمبرداری: فرج حیدری

طراح گریم: سعید ملکان

 مدیر تدارکات: داود معدنی

 روابط عمومی: افسانه فراهانی

 تهیه کننده :محمدرضا تختکشیان

محصول موسسه تولید فیلم آفتاب نگاران