برنامه های مکتوب میان مدت و بلند مدت زیادی که در ایران نوشته می شود اجرا نمی شود،زیرا شرایط اجرای آن ها وجود ندارد؛ مانند برنامه چشم انداز بیست ساله یا اقتصاد مقاومتی که هر دو مانند بسیاری از برنامه های بلند مدت به دلیل «نوشتن برای نوشتن» بر زمین مانده است.
نقل است که یکی از سران نظام در سال 1384 گفته بود هر کس رئیس جمهور بعدی شود ما خیالمان راحت است چون باید برنامه بیست ساله را اجرا کند. اما دیدیم که رئیس بعدی با برنامه بیست ساله و برنامه عمرانی دولت خاتمی چه کرد.
اما این نکته را طرح کردیم که به موضوع اصلی وارد شویم و آن اینکه در کشور« لحظه و بزن و در رو» برنامه های نانوشته و شفاهی را هم باید تعقیب کرد تا به برنامه جریان ها پی برد. چرا که اعمال، رفتار ها و کنش های جریانات نشان از برنامه عکس العملی و کوتاه مدت آنان برای آینده می دهد.
قاعده مناسبات قوا در حکومت ایران به سمتی است که قدرت یافتن یک جناح با برنامه اثباتی همراه نیست بلکه جریان مقابل با نقد و کارنامه ناموفق جریان دیگربه عرصه دولت و مجلس وارد می شود.رای های انتخاباتی در ایران هم در حقیقت در رد طرف مقابل است تا تائید طرف برنده . این ویژگی تا اطلاع ثانوی در کشور ایران حاکم خواهد بود.
موازنه قوا هم در بافت قدرت در ایران به سمتی است که طرف برنده،بخصوص اگر نگاه اصلاح گر داشته باشد، با موانع مهمی روبرو می شود و در عمل اگر مجلس و دولت را هم واگذار کند به دلیل مقبولیت جناح راست حکومت نیست بلکه به آن علت است که جامعه از امکان اصلاح در آن مقطع معین زمانی ناامید شده است.
در انتخابات 1392 مردم نگران از خطر تحریم و جنگ و در نفی جلیلی به روحانی رای دادند؛این انتخاب هشیارانه بود . زمانی انتخاب برای برنامه ای اثباتی ورو به توسعه است و زمانی هم یک انتخاب سیاسی برای بدتر نشدن اوضاع کشورست و بی گمان این دو با هم فرق دارد.
اینک به نظر می رسد شرایط منطقه و کشور به نحوی است که همچنان موازنه قوا میان بدتر نشدن اوضاع در جریان است و دولت روحانی هم روی همین ویژگی برای پیروزی در انتخابات مجلس نهم حساب بازکرده؛همان طور که هاشمی روی انتخابات مجلس خبرگان آینده حساب می کند. به عبارت دیگر مردم به خاطر این که کشور در دام و گرداب بلا نیفتد به دولت روحانی وبرنامه هاشمی در انتخابات مجلس نهم و خبرگان رای خواهند داد .
زمینه ها ومقبولیت این تحلیل و نگاه بسیار قوی است و علائم آن را می توان مشاهده کرد.به عبارتی مجموعه دولت روحانی باور دارد که مردم به دلیل ترس از نظامیان به بوروکرات های حکومت رای خواهند داد زیرا چاره ای جز این انتخاب ندارند. به زبان ساده تر در کشمکش نظامیان وراست افراطی با بوروکرات ها در درون حکومت ،انتخاب از سوی جامعه میان این دو مشخص است. پس دولت کار خود را انجام می دهد ودر گیر مسئله سازی با راست افراطی نمی شود و تنها با اعلام تمایل خود، مانند معرفی کاندیدا هایی برای وزارت علوم که از مجلس رای اعتماد نمی گیرند، به جامعه نشان می دهد که به اعتدال و اصلاح تمایل دارد اما جریان نظامی و راست مانع است.
دراین میان جریان معروف به راست که خود را اصول گرا می خواند و در مناسبات درون قدرت در ایران به سوی دومینوی باخت حرکت می کند،انسجام خود را از دست داده است. اما راست افراطی با برنامه نا نوشته خود به مجلس آینده نظر دارد تا بتواند با در اختیار گرفتن مجلس نهم ریاست جمهوری دوره دوازدهم را هم صاحب شود.
جریان مزبوردر این مسیر برنامه مشخص اثباتی ندارد و از طرفی مسبب ناکامی 8 ساله دوره احمدی نژاد هم معرفی شده است.با این حال این جریان سه کار عمده را دستور کار خود قرار داده است:
1- مهار دولت روحانی از طریق بدنه ای که در وزارتخانه ها سامان داده است. این بدنه قدرتمند شده در برابر اصلاح اداری از سوی وزرا مقاومت می کند تا به دو هدف دست یابد: الف-ـ ناامیدی مردم از اصلاح امور اداری کشور ب-ـ مقاومت در برابر تغییر مدیریتی میانه در وزارت خانه ها .
برنامه دیگر در حال انجام، مهار دولت روحانی از طریق مجلس نهم است که اکثریت آن را در اختیار دارد .با توجه به این که دولت روحانی از عنصر تهاجمی برخور دار نیست و کابینه ویژگی سنی بالایی دارد راست افراطی روی کندی و کم آوردن دولت روحانی حساب باز کرده و می پندارد می تواند دولت را به انفعال در برابر فشار های خود وادارکند.
2- جریان راست فضای سیاسی را هم چنان بسته نگه داشته است تا احزاب سیاسی و دانشگاه به کمک رسانه ها بازیگر صحنه نشوند. این نوع بازیگری در دوره اصلاحات فضای جامعه را تا حدودی باز کرد.
3- برنامه دیگرجریان راست، مرعوب کردن جامعه مدنی ژله ای ایران است که با نحوه حضور خود در انتخابات نتیجه را به ضرر جریان راست در ایران رقم می زند. هدف جریان راست این است که که اقشار مدنی تحول خواه از دولت ناامید و مرعوب اعمال جریان راست افراطی شوند و در نتیجه بحران سازی این اقشار را در برابر سیاست های خود منفعل کند.
مجموعه این رفتار ها تا انتخابات آینده صحنه سیاسی جامعه ایران را در خود خواهد گرفت و نتیجه این می شود که تمام برنامه های دیگراجتماعی و عمرانی و حتی مواضع سیاسی جریانات را هم تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.
حال می ماند جامعه مدنی ژله ای ایران و احزاب سیاسی و شخصیت هایی که به دنبال فضای باز در جامعه هستند که چگونه با فضای سیاسی مزبور که صحنه در گیری نظامیان و بوروکرات هاست، برخورد کنند؛و این خود بحث مفصلی می طلبد.