در راستای اینکه ما قبلا فرمودیم که به رئیس محترم جمهور عرض نمی نمائیم که چه باید کرد، اما نگفتیم که عرض نمی نمائیم که “ چه نباید کرد”؟ لذا با عنایت به اوضاع هشت الهفت مملکت که فعلا هیچ سگی قادر به شناسایی صاحب خودش نمی باشد، مواردی را که می تواند بخش اعظم مشکلات کنونی مملکت را بدون هیچ هزینه ای حل کند به استحضار مسوولان مربوطه و نامربوطه می رساند:
یک: لطفا هیچ تلاشی برای مدیریت جهانی نکنید. در هشت سال گذشته دولت جمهوری اسلامی با زحمات بسیار تلاش های زیادی کرد که مدیریت جهان را از سرگردانی و بلاتکلیفی نجات داده و کشورهای جهان را اداره کند، در نتیجه هم وضع ایران خراب شد و هم بسیاری از کشورهایی که مورد توجه ایران بودند روز به روز بدبخت تر و بیچاره تر شدند، از آقای روحانی درخواست می شود اصلا هیچ تلاشی برای بهبود مدیریت جهان ننماید.
دو: با قله های ثروت مبارزه و به فقرا کمک نکنید. در هشت سال گذشته دولت ظفرنمون آقای اسمشو نبر که در حال محو شدن از حافظه ملت ایران می باشد، تلاش های زیادی کرد تا قله های ثروت از میان برود و به محرومان و فقرا و ملت زحمتکش و کم درآمد کمک شود. در نتیجه این تلاش ها بنا به گفته آقای محجوب و خوش چهره و تقوی و احتمالا بقیه کارشناسان اقتصادی در دوره اسمشو نبر “فقرا فقیر تر و ثروتمندان ثروتمندتر شدند.” لذا خواهش می کنم، تمنا می کنم اصلا به فکر این مردم فقیر نباشید. هر دولتی خواسته به فقرا کمک کند و در این مورد شعاری داده، آنها بدبخت تر شدند. شما فقط اقتصاد را اداره کنید. فقرا خودشان وضع شان بهتر می شود.
سه: با فساد و فحشا مبارزه نکنید. ظاهرا وظیفه پلیس این است که جلوی سارقین و مجرمین و جانیان و افرادی که مزاحم مردم می شوند بگیرد تا مردم امنیت داشته باشند. در هشت سال گذشته و البته اوایل انقلاب پلیس و نیروی انتظامی به جای مبارزه با سارقین تصمیم گرفتند با فساد و فحشا مبارزه کنند، در نتیجه هم فساد و فحشا دو برابر شد، هم دزدی و جرم و جنایت سه برابر گشت. بطوری که در حال حاضر مردم نمی دانند باید از دزد بترسند یا از پلیس. از ریاست محترم جمهور خواهشمند است به پلیس دستور فرمائید ابدا به فساد، فحشا و مشکلات اخلاقی مردم کاری نداشته باشد تا هم دزدی از بین برود و هم فساد و هم سایر جرایم.
چهار: لطفا اسرائیل را از روی نقشه جهان محو نکنید. آیت الله خمینی در وصیت نامه اش گفته بود ما باید حکومت مصر و عراق و حجاز و اسرائیل را از بین ببریم. خودمان هم بعد از فوت امام تصمیم گرفتیم طالبان را در افغانستان از بین ببریم. ظاهرا آمریکایی ها بهتر از ما وصیت نامه امام خمینی را اجرا کرده و حکومت عراق و طالبان در افغانستان را از بین بردند و حکومت مصر را هم یواش یواش از بین بردند. ما همین یک بخش وصیت نامه مذکور را درباره اسرائیل هشت سال است می خواهیم اجرا کنیم و در نتیجه تمام مخالفان اسرائیل از بین رفتند، فلسطین هم در حال از بین رفتن است و اسرائیل روز به روز قوی تر می شود. لطفا این یکی را بیخیال شوید، شاید آمریکایی های عزیز بقیه وصیت نامه امام خمینی را هم اجرا کردند.
پنج: برای پیروزی اسلام ناب محمدی هیچ تلاشی نکنید. در سی سال گذشته مسوولان بطور اعم و در هشت سال گذشته دولت “ اسمشو نبر” بطور اخص تصمیم گرفت تمام سرمایه کشور را برای حفظ اسلام ناب محمدی مصرف کند، در نتیجه مراجع تقلید با حکومت دشمن شدند، روحانیت میان مردم بدنام شدند، جوانان از دین روی برگرداندند، مردم دنیای اسلام ایرانیان را به عنوان منحرف و بی دین می شناسند و حجاب و نماز و اخلاق روز به روز بیشتر متروک می شود. من مطمئنم که اگر همین ۷۰۰ میلیارد دلار بودجه ای که در این هشت سال صرف فرستادن مردم به بهشت و توجه به اسلام ناب محمدی و حفظ دین شده است، صرف زندگی عادی مردم می شد، مردم این همه از اسلام رویگردان نمی شدند. با توجه به شناختی که اینجانب از خداوند متعال دارم، به نظر نمی رسد ایشان برای حفظ دین خودش نیاز به کمک داشته باشد. حتی اگر نیاز به کمک هم داشته باشد، ظاهرا کمک های ما تا به حال بی نتیجه بوده است. به دولت لائیک و سکولار ترکیه نگاه کنید، بیست سال هی شبکه تلویزیونی سکسی تولید کردند و ترکیه را تبدیل به دیسکوی خاورمیانه کردند و مهم ترین تولید کننده پورنوگرافی در جهان اسلام بودند و تفکرات سکولار را تولید انبوه کردند، آخرش هم دوباره همان حجابی که صد سال قبل پدر ملت ترکیه آتاتورک از سر زنش برداشته بود، اردوغان سر زنش گذاشت. تلویزیون ترکیه هم فعلا سریال “ حریم سلطان” به جای پورنوگرافی تولید می کند. محض رضای خداوند متعال بی خیال حفظ اسلام شوید. یک کشیش فرانسوی در پاسخ به ناپلئون که قصد از میان بردن کلیساهای فرانسه را داشت، به او گفته بود: “ما کشیش ها ۱۷۰۰ سال است داریم تلاش می کنیم کلیسا را از بین ببریم و موفق نشدیم، تو هم زحمت زیادی نکش.” در همین راستا خاطر نشان می سازم که محض رضای خدا بی خیال حفظ اسلام بشوید. بگذارید همین که باقی مانده خودش به عمرش ادامه دهد.
شش: به توسعه هنر و ادبیات کاری نداشته باشید. در حال حاضر دهها شبکه رادیویی و تلویزیونی به نام صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و یک وزارتخانه بزرگ به نام فرهنگ و ارشاد اسلامی دارند روزی چهل و هشت ساعت تلاش می کنند تا هنر و فرهنگ کشور را هی از منجلاب نجات بدهند و هی به توسعه هنر و فرهنگ کمک کنند. و همین باعث شده که بخش اعظم هنرمندان و نویسندگان و روزنامه نگاران و متفکران و روشنفکران یا بیکار در خانه شان بنشینند یا هر روز دست به اعتراض به چیزی بزنند یا از کشور فرار کنند. خواهشا، محض رضای خدا، برای نجات فرهنگ و هنر این کشور لطف کنید کل صدا و سیما و وزارت ارشاد را در مقابل بالاترین قیمت در یک مزایده به هنرمندان و روشنفکران و متفکران و نویسندگان بفروشید و با پولش برای کشور سرمایه گذاری کنید. هر وقت دولت تلاش کرده تا سینمای کشور پیشرفت کند، تعداد زیادی از کارگردانان بیکار شدند. این چه کاری است که دولت جلوی کارگردان با استعداد را می گیرد، بعد زور می زند تا از یک مشت آدم بی استعداد کارگردان بسازد؟ اصلا دستور بدهید آقای غرضی وزیر ارشاد بشود و کلا مجوز کتاب و فیلم و نمایشگاه و تئاتر و موسیقی را بی خیال شوید. مطمئن باشید نه تنها تولید فرهنگ و هنر کشور ده برابر می شود بلکه آثار تولید شده خیلی کیفیت و کمیت و ارزش فرهنگی بیشتری پیدا می کنند. پنج هزار کارمند بسیجی مامور می شوند که جلوی چاپ کتابی را که کلا ۳۰۰۰ نسخه تیراژ دارد بگیرند که خدای ناکرده صد نفر از خوانندگان آن کتابها منحرف نشوند و آخر سر هم همان ۵۰۰۰ کارمند ارشاد بعد از دو سال خودشان از همه منحرف تر می شوند و می شوند مخالف دولت و حکومت و دوباره همان اتفاق قبلی می افتد.
هفت: با ساده زیستی مبارزه کنید. یکی از مشکلات بزرگ کشور ما روی کار آمدن آدم های ساده زیست است. آدمهایی که پیش از آنکه وزیر و رئیس جمهور شوند نه سفری به خارج از کشور کردند، نه خانه شیک و ماشین تروتمیزی داشتند و نه خوش لباس و خوش سخن و خوش سلیقه بودند. من مطمئنم که اگر فرض کنیم که یک آدم ساده زیست وزیر بشود و همانطور ساده زیست بماند خیلی هم ممنون او خواهیم شد، اما تجربه کشور ما که این را نشان نمی دهد. تجربه کشور ما نشان می دهد که هر گاه آدمی که وضع مالی اش در زندگی معمول از متوسط به بالا بوده، مثل اکبر هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی و خود حضرتعالی در خانه خوبی زندگی کرده، از جوانی به سفر فرنگ رفته و لباس مناسب می پوشد و ماشین خوب سوار می شود وقتی به قدرت رسیده مردم رفاه و آسودگی بیشتری داشتند. درست برعکس وقتی کسی مثل “اسمشو نبر” رئیس جمهور می شود، تمام عقده های زندگی اش را می خواهد ارضا کند. با ۱۵۰ نفر فامیل و دوست و آشنا سفر رسمی می رود، همه خانواده اش را سر کار می آورد، به جای تولید ثروت به توزیع ثروت می پردازد و در نتیجه می شود همین که در هشت سال گذشته شد. آدم اگر می خواهد حقوق هم بگیرد از حسابداری آدم پلوخور حقوق می گیرد. این ضرب المثل ها که الکی وارد ادبیات این کشور نشده. مثلا همین آقای خاتمی، یک برادرش پزشک است، آن یکی مهندس است، پسرش دکترا دارد، دخترش استاد دانشگاه است. وقتی برادر خاتمی وکیل مجلس هم بشود درآمدش می شود یک سوم، در نتیجه هر روز آرزو می کند برود سر کار اصلی اش. بنابراین وقتی چهار سال تمام شد مثل بچه آدم می رود خانه شان. نه اینکه مثل آقای “ اسمشو نبر” برای ماندن در قدرت و داشتن شغل و رفتن سفر هزار تا گیر بدهد. دفتر درست کند در ریاست جمهوری که بعد از پایان ریاست جمهوری خودش و خانواده و فامیل تا آخر عمرشان بچسبند به مال ملت. بیا! این هم ساده زیست. این ساده زیستی که اگر هر سال نیویورک نرود کهیر می زند به چه درد می خورد؟ اصلا اگر یک بچه کارگر بیاید سر کار و همه کارگرها بیکار بشوند بهتر است یا اینکه یک سرمایه دار بیاید سر کار و بیکاری کمتر بشود؟ در تمام دنیا سه تا ساده زیست داشتیم که ساده زیست زیستند و ساده زیست مردند، یکی هیتلر بود که شصت میلیون نفر کشت، یکی استالین بود که دهها میلیون نفر کشت و یکی پول پوت بود که یک سوم مردم کامبوج را کشت.
سفارش آخر: اسم احمدی نژاد را بگوئیم “اسمشو نبر”. اینجانب خودم از همه ملت شریف ایران عذر می خواهم. من از پیشگاه خداوند متعال عذر می خواهم. من دارم از وجدان درد می میرم که چرا اینجانب هشت سال بخاطر منافع حقیر صنفی که همان جیفه دنیا باشد، برای نوشتن طنز هر روز اسم آقای الف نون را نوشتم. جهت اطلاع آقای روحانی عرض می کنم که شما در جریان نیستید در کتاب هری پاتر که داستان یک پسر جادوگر است( با رمال و فالگیر و مشائی و اینها فرق دارد) یک داستان معروف نوجوانان است که در آن آدم بد داستان چون بردن اسمش باعث ایجاد فاجعه می شود به او می گویند “اسمشو نبر”. البته مخفف اسمشو نبر هم همان الف نون می شود، ولی من نمی فهمیدم، اعتراف می کنم نمی دانستم وقتی هر روز هزاران بار بلکه میلیونها بار اسم این آدم که نشانه بدبختی و فلاکت کشور ماست می بریم، بخش مهمی از مردم بیماری های مختلف روانی می گیرند و بقول استاد ای خاک بر سر من! که چنین جنایتی را مرتکب شدم. اینجانب از کلیه نویسندگان و اهل قلم و اهل خبر و اهل سیاست و اهل ریاست و غیره درخواست می کنم از این پس به جای اسم احمدی نژاد بنویسیم “اسمشو نبر” که این خاطره تلخ که خودش تا شانزده روز دیگر به امید خدا می رود، اسمش و خاطره اش هم کم کم از حافظه ما برود. البته باید هزاران کتاب بنویسیم که این نام چه فلاکتی به روز ما آورد اما برای آرامش جامعه و کاهش بیماری های اعصاب و روان بهتر است تا مدتی از عبارت “ اسمشو نبر” استفاده کنیم.