چندی قبل، خبر دو اتفاق اقتصادی با نقش آفرینی ترکیه، بر خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت. مورد اول خط لوله گاز دریای مازندران از راه آذربایجان، گرجستان، ترکیه به سمت اروپا و دیگری یک مسیر ریلی با همین بازیگران، که قرار است چین را به اروپا وصل کند. چه عاملی باعث شده است که ترکیه چنان اعتماد به نفسی پیدا کند که بدون برخورداری از کوچک ترین منابع نفتی، رویای تبدیل شدن به بزرگ ترین پایانه نفتی دنیا را، در سر بپروراند؟ مهم تر آن که، دنیا برای او چنین اعتباری قائل شود. چگونه است کشور ما با داشتن منابع غنی نفت وگاز، برخورداری از موقعیتی بهتر برای حمل ارزان تر ومطمئن تر، تجربه سالیان دراز در امر نقل وانتقال نفت وگاز و دارا بودن خط لوله آماده صادرات گاز به ترکیه، نمی تواند این نقش را در منطقه ایفا کند؟ آیا آن گونه که بعضی از دشمنان ابدی آمریکا می گویند، چون ما با آمریکا درافتاده ایم و در مقابل آن ها سر خم نمی کنیم، چنین روزگاری را باید شاهد باشیم؟ یا به برداشتی دیگر آن سان که آمریکوفیل ها معتقدند باید سر بر آستان آمریکا گذاشت تا دروازه های بهشت به روی این ملت گشوده شود…
برای پاسخ به سوال فوق نظر انداختن به شباهت ها وتفاوت ها، هر چند مختصر و گذرا، بین ایران و کشورهای پاکستان و ترکیه، می تواند راهنما باشد. در واقع قصد دارم، با طرح این مثال به درک این نکته کمک کنم که، راه توسعه هر کشوری از میان سیاست تنش زدایی، احترام به قوانین و حقوق بین الملل، ایجاد تعامل با جامعه جهانی، مداخله نکردن در امور سایر کشورها، دفاع از استقلال، حاکمیت و منافع ملی می گذرد. در این میان نباید فراموش کرد که گذشتن از این مسیر سخت و پرفراز و نشیب، محتاج همبستگی و اراده ملی است. این مراد تنها با اتکا به حقوق بشر، دموکراسی و رعایت حال شهروندان در داخل، حاصل می شود.
شباهت ها و تفاوت ها: ایران، ترکیه و پاکستان
الف- شباهت ها:
1- از 1977 تا 1980، حاکمان این کشورها تغییر یافتند. در هیچ یک از آنها برای دست یابی به این هدف، مسیر پارلمانی طی نشد.
2- هر سه کشور از اعضای پیمان سنتو بودند که از مسیر ناتو و سیتو، دیواره شرقی و غربی مقابله با کمونیسم را می ساختند. این ها دیرگاهی بود، که از ترس کمونیسم و جنبش های مردمی، دل به دوردست ها باخته بودند و با آمریکا نرد عشق می باختند. نباید فراموش کنیم بعد از روی کار آمدن بوتو در پاکستان و تغییر سیاست های داخلی در جهت اصلاحات اقتصادی و اجتماعی برای توزیع ثروت و رفتارهای شبه سوسیالیستی قدری نزدیکی به سمت شوروی در این کشور دیده می شود. با این حال بوتو هیچ گاه حاضر نشد روابط خود را با شاه به عنوان متحد نزدیک غرب در منطقه به خطر بیاندازد.
3- ایران و همسایگانش در زمان تغییر حکومتشان جزء کشورهای به اصطلاح جهان سوم محسوب می شدند. تولید ناخالص ترکیه و ایران تقریبا نزدیک به هم بود ولی پاکستان با یک فاصله چشم گیر نسبت به آن دو قرار می گرفت.
کشور
سال ایران ترکیه پاکستان
1977 74,816,950 61,088,410 15,126,060
1978 73,066,680 66,561,960 17,820,100
1979 86,168,280 88,093,060 19,707,980
1980 90,041,230 70,903,190 23,689,700
جدول شماره 1: تولید ناخالص داخلی بر اساس نرخ جاری دلار
4- ارتش در هر سه کشور، به واسطه کمک های متحدین غربی، قدرت فوق العاده ای داشت.
5- اکثریت ساکنین این کشورها را مسلمانان تشکیل می دهند.( ایران 98%، ترکیه 99.8% و پاکستان 96% )
6- هر سه کشور درگیرمسائل قومی و مذهبی بوده وهستند.
7- بعد از انحلال پیمان نظامی سنتو، بخش غیرنظامی آن، همکاری عمران منطقه ای، در شکلی تازه، اکو، به فعالیت خود ادامه داد. با جدا شدن جمهوری های آسیای میانه از اتحاد شوروی، این مجموعه اعضای بیشتری یافت. ایران، ترکیه و پاکستان به عنوان پیش کسوتان این جمع، استخوان بندی این پیمان را شکل دادند.
8- با پیش آمدن مسائل عراق و افغانستان، هر سه کشور به نحوی از انحا در گیر شدند.
9- گروه های اسلامی در این کشورها، طی سه دهه اخیر، از رشدی چشم گیر برخوردار شدند.
ب- تفاوت ها:
1- تغییر حکومت در ایران تنها به تغییر افراد منجرنگردید، بلکه از نظر شکل و محتوی نیز، دستخوش دگرگونی های اساسی شد. حکومتی غیر دینی به حکومتی دین محور و مبتنی بر شریعت تبدیل شد. حکومت در ظاهر مشروطه سلطنتی و در عمل مطلقه، جای خود را به حکومتی با نام جمهوری داد.
2- بعد از استقرار حکومت نوپای ایران، حرکت در جهت گسستن از پیوندهای خارجی قبلی و روی آوردن به سمت مناسبات جدید، به خصوص همراهی و همگامی با کشورهای ظاهرا مستقل و جنبش های رهایی بخش، آغاز شد. اما ترکیه و پاکستان روابط خود را با غرب به همان شدت و حدت ادامه دادند.
3- برخلاف ارتش های ترکیه و پاکستان، ارتش شاه، علی رغم توان بالای نظامی، بعد از سال 32، از دخالت در سیاست دور مانده بود تا آن که چند صباحی، آن هم به دستور شاه و در اواخر حکومتش، به اریکه قدرت تکیه زد. در ترکیه بعد از سال 1960 شاهد سه کودتا بودیم. در پاکستان بعد ازفوت محمد علی جناح، تقریبا تمام تغییر حکومت ها با کودتا همراه بود. در این میان بر سر کار آمدن بوتو یک استثنا محسوب می شود. در ترکیه و پاکستان، علاوه بر آن که ارتش دارای توان بالای نظامی است، مانند یک حزب سیاسی در اداره امور مملکت دخالت کرده و به طور مستقیم در خلع حکومت صاحب اثراست.
نظامیان کشور ما بعد از دگرگونی ساختار حکومت، درگیر جنگی هشت ساله شدند. اگر چه این امر، به لحاظ آلات و ادوات موجب ضعف آنها شد، اما به خاطر تلاش هایی که در جبهه های جنگ از خود نشان دادند، این فرصت را در اختیارشان گذاشت که، گروهی با لباس نظام و دسته ای دیگر رخت نظام برکنده، توان اثر گذاری بر تمشیت امور را بیابند.
4- اکثریت مسلمانان ایران را شیعه مذهبان (90% از کل مسلمانان) تشکیل می دهند در حالی که در پاکستان و ترکیه سنی ها در اکثریت هستند (در ترکیه 75% و در پاکستان77% از جمعیت مسلمان سنی هستند). در پاکستان بالاترین میزان در گیری های بین قومی و بین فرقه ای را شاهد بوده ایم. در حالی که در ترکیه و ایران درگیری های قومی و یا حتی فرقه ای بین دولت و این اقلیت ها بوده است.
5- هر سه کشور از اعضای سابق اکو بوده اند، اما نحوه دستیابی بعدی به بازارهای حاصل از این پیمان و به طور کلی اقتصاد منطقه، در میان این سه کشور، به هیچ وجه قابل قیاس نیست. به این معنی که پاکستان به لحاظ اقتصادی، صنعتی و جغرافیایی، علی رغم رشد اقتصادی قابل توجه در دوره مشرف، چندان رقیب مهمی برای ایران و یا ترکیه محسوب نمی شد. اما در مورد ایران وترکیه از زمانی که رقابتشان آغاز شد، این ایران بود، که بر خلاف نزدیکی های قومی، فرهنگی، تاریخی و مخصوصا جغرافیایی با کشورهای تازه استقلال یافته جنوبی شوروی سابق، یکی یکی سنگرها را از دست داد. تا آنجا که بازار ارمنستان، این دشمن دیرین ترکیه، نیز مملو از کالاهای ترکی شد.
6- با وجود این که درگیری های دیرپای عراق و افغانستان هر سه کشور را گرفتار کرده است، اما هر یک به طریقی متفاوت، راه را برگزیده اند. راه هایی که می تواند در نهایت به نفع یا ضرر منافع ملی آنها ختم گردد.
الف- افغانستان: بعد از پیروزی کودتای 1978 در افغانستان و نزدیکی این کشور به اتحاد شوروی، طبیعی بود که متحدین غرب ، پیرو سیاست های ضد کمونیستی آمریکا، وارد عمل شوند. بنا بر این دو همسایه غربی و جنوبی افغانستان به دو دلیل، یکی احساس خطر کمونیسم بیخ گوششان و دیگری در چهار چوب وظایف بین المللی خود، بیش از سایرین درگیر ماجرا شدند. این امر به شکلی خاص بعد از ورود ارتش شوروی و حضور جمهوری های اسلامی ایران و پاکستان تشدید شد. لازم به توضیح نیست که توجیه نظری حضور حکومت نوپای ایران در ماجرای افغانستان، با چرایی دخالت رژیم شاهنشاهی، تفاوت داشت. خیل عظیمی از پناهندگان افغانی به ایران و پاکستان سرازیر شدند. هر روز جمعیتی جدید از گروه های مبارز تشکیل می شدو امکانات سخاوتمندانه ای در طبق اخلاص توسط این دو کشور، به گروه های جهادی تقدیم می شد. حکومت هر دو کشور هیچ ابایی از تجهیز و تقویت این گروه ها نداشتند و بر خلاف عرف بین الملل در امور داخلی کشوری ثالث دخالت می کردند. پاکستان عملاٌ پا را از این فراتر گذاشت، شاید برای خوش خدمتی بیشتر برای متحدین غربی، مستقیما با اعزام نیروهای خود به شکل مجاهدین، وارد درگیری نظامی با افغانستان شد. مناطق شمالی کشورش را در اختیار انواع گروه های افراطی اسلامی، از سایر کشورهای مسلمان گذاشت، تا ریشه کافران را در منطقه بخشکانند. با پول شیوخ متمکن عرب و به بازیگردانی امرای ارتش، مشکلی بزرگ برای خود و جهان ساخت و نامش را طالبان نهاد، که در ابتدا حکومت افغانستان را طلب کند، امروز طالب نظام پاکستان و کسی نداند فردا مطلوبش چه باشد؟ شاید رهبری دنیا!
هر چند دخالت رهبران ایران به اندازه سردمداران پاکستان نبود، اما هر چه در توان داشتند کردند، تا حتی نجیب هم که تلاش داشت پایان بخش جنگ باشد و اسباب اتحاد ملی را در کشورش فراهم آورد، از مقصود خویش باز بماند. متاسفانه دولت ایران زمانی چشم باز کرد که خبرنگاران و دیپلمات های ایران به مسلخ رفتند و طالبان دیگر بر قدرت تکیه زده بود.
پاکستان بلافاصله حکومت طالبان را به رسمیت شناخت. اما ایران، با کمک به ائتلاف شمال، سعی در سرنگونی دولت واپسگرا و خشن ملاعمر داشت و حتی تا مرز جنگ هم پیش رفتند. بعد از ساقط شدن دولت افغانستان، به کمک کشورهای غربی، با وجود مساعدت های ایران در این زمینه و تلاش هایی که بر سر اتحاد گروه های جهادی با دولت مورد حمایت غرب انجام داد، بازهم نتوانست از اوضاع پیش آمده در جهت منافع ملی بهره برگیرد و آن شد که امروز متهم شده است که به دشمن دیرینه خود سلاح ومهمات می رساند.
دولت ترکیه در مقابل، در یک تعامل سازنده با دنیا، در جهت حل مشکل افراط گرایی ، قدم برداشت . از این رو تبدیل به کشوری شد که جهان می تواند روی نقشی که درمناسبات بین المللی به عهده می گیرد، حساب باز کند. امروز هم مطمئن هستم کالای ترک را، فارسی زبانان هم ریشه با ما سرمه چشم می کنند. ولی ما باید پاسخ گوی هزاران کار کرده و نکرده خود باشیم.
ب-عراق: از سال هایی دور واز زمان حکومت شاهنشاهی، وجود اختلافات مرزی، مشکل کردهای عراقی و حضور ملا مصطفی بارزانی در ایران، در مقابل حضور برخی گروه های مخالف نظام پهلوی در عراق و فعالیت رادیو عراق علیه دولت وقت، موجب شکل گیری مناسباتی پر از تنش و تشنج بین ایران و عراق شد. بعداز انقلاب اوضاع ما با عراق نه تنها بهبود نداشت بلکه به واسطه روح جنگ طلبی صدام، و اصرار بیش از حد حکومتیان ایران، در جنگی هشت ساله، خانمان هر دو کشور بر باد رفت. باز هم کشور ما ماَمن گروه های مخالف صدام وعراق پناهگاه مجاهدین شد. در جریان سرنگونی صدام و روی کار آمدن دولت مورد حمایت آمریکا دوباره شاهد یاری ایران بودیم. اما متاسفانه همه این تلاش ها منجر به ایجاد جای پایی موجه در عرصه بین المللی و همسو با منافع ملی کشورمان نشد. آن سان که امروز هم تراز سوریه متهم ردیف اول اوضاع نابسامان عراق هستیم. این درست در حالی است که کمک های عربستان به شورشیان سنی برکسی پوشیده نیست و نحوه برخوردش با مسئله به رسمیت شناختن دولت نوپای عراق را شاهد بوده ایم ، ولی هیچ انگشت اتهام جدی متوجه این کشور نیست.
اختلاف ترکیه با کردها سالیان سال است که توان زیادی را از این کشور مصروف خود داشته است. بعد از جنگ کویت و محاصره نظامی و اقتصادی عراق، ترکیه به بهانه استفاده کردهای ترکیه از خاک عراق به منظور تحرکات مرزی، بارها ارتش خود را به این کشور گسیل کرد. اما بعد از سقوط دولت بعثی در یک تعامل معنی دار جهانی و همسو با منافع ملی خود سعی در حل مشکل کردها کرد. چرا که از توان ونیروی خود ارزیابی واقع بینانه ای داشت. می دانست گره ای که به دست باز می شود نباید به دندان انداخت. هر چند امروز تا حدی از این سیاست فاصله گرفته است و رییس جمهور ترکیه اعلام می کند مشکل پ ک ک( تو بخوان کردهای ترکیه) راه حل غیر نظامی ندارد.
در مورد پاکستان هم باید اذعان کرد که، آن قدر در مرزهای شمالیش گرفتاری داشت و به اندازه ای در داخل گرفتار آشوب گروه های بنیادگرا بود، که فقط اکتفا کرد تاخروج القاعده ای ها را به سمت عراق نظاره گر باشد.
7- در هر سه کشور گروه های اسلامی رشد کردند، اما باید توجه داشت نحوه تفکر در این گروه ها یکسان نبود.
در ترکیه زیر فشار دولت، آرام آرام رشد کردند تا آن جا که به حکومت رسیدند. در پاکستان ظاهراً دور از چشم حکومت ولی در واقع زیر سبیل نظامیان و با مساعدت آنها هر روز بیش از پیش قدرت گرفتند تا جایی که هر چند صاحب اختیار حکومت نشدند ولی بهانه ای شدند تا دولت بساط حکومت نظامی را در سراسر کشور بگسترد. با این حال در نقاطی که گروه های اسلامی مسلط هستند، کسی کوچک ترین اهمیتی به دولت و فرامینش نمی دهد.
صاحبان قدرت در ایران از اندیشه اسلامی پیروی می کنند. به منظور تقویت گروه های اسلامی از هیچ تلاش آشکار و پنهانی فرو نگذاشتند. از ایجاد محدودیت های شدید در راه گسترش اندیشه های غیر دینی در ایران تا مساعت های مادی ومعنوی به گروه های اسلامی کشورهای دیگر، همه وهمه باعث شد تا این کشور به عنوان بزرگترین دولت حامی اسلام گرایان، در دنیا شهره شود. البته بدیهی بود که این سیاست حامی پروری نمی تواند، الزاماً به تسلط همه جانبه بر این گروه ها از سوی ایران منجر شود.
8- در عرصه داخلی شاهد تفاوتی اساسی بین سه کشور هستیم. این درست است که هر سه کشور قبل از تغییر حکومت هایشان از حکومت هایی فرد محور رنج می بردند، اما پس از تغییر دولت ها به یک طریق رفتار نکردند.
در ایران بهاری خوش سرشار از آزادی به میان آمد که متاسفانه به علل گوناگون دامنه آن کاهش یافت وهر روز شرایط را برای گروه های دگر اندیش دشوارتر کرد. این تحدید تا آنجا پیش رفت تا بخشی از خودی های حکومت نیز از دایره قدرت خارج شدند.
در پاکستان بازی به گونه ای دیگر رقم خورد. پس از کشته شدن ضیاء الحق، نظامیان بعداز تحمل یکی دوبار جا به جایی قدرت بین بوتو و نوازشریف، جامه صبر را به درآوردند و به میدان در آمدند تا پاسدار کیان حکومت نظامیان، و نه منافع ملی، باشند.
ترکیه اما تجربه تازه ای در پیش روی خود دید. بعد از تورگوت اوزال، که شاید بتوان نام آتاترک دوم را به او داد، و ادامه حکومت سکولارها برای مدتی، این بار نوبت اربکان بود که، با پرچم اسلام زیر شمشیر داموکلس نظامیان، میان دار قدرت گردد. هر چند دیرگاهی این دولت مستعجل نپایید و چندان که باید وشاید از عهده اداره حکومت بر نیآمد، اما هم مردم و هم فرماتدهان ارتش دریافتند که می توان شاهد حضور افر ادی با نحوه تفکری متفاوت بود، بی آن که اساس کشور از هم بپاشد. به تعبیر دیگر اگر اصل موضوع رعایت منافع ملی باشد، دریافتند دلسوزان این امر محدود به تعدادی خاص نمی شود. تجربه حضور اردوغان در شهرداری استانبول، یک بار دیگر به درک بهتر مسئله یاری رساند، که همه راه ها به رم ختم نمی شوند. از سوی دیگر اسلامگرایان ترکیه هم بعد از تجربه تاموفق اربکان، به این نتیجه رسیدند، که جامعه معجونی از تفکرات و گرایش های گوناگون است. تماشای جهان از معبر تنگ اعتقادی خاص و دیدگاهی محدود، پاسخگوی مشکلات امروز نمی تواند باشد. از همین رو اردوغان دریافت اگر همسرش را در همه حال محجب می خواهد، فارغ از درست یا غلط بودن آن قانون، باید از حضورش در بعضی از محافل چشم پوشی کند و یا نتواند همیشه در التزام همسرش باشد .
نتیجه
آن چه که در قبل آمد، می تواند توجیه گر موفقیت اقتصادی و سیاسی ترکیه در منطقه و جهان باشد. به عنوان مثال، با این که جمعیت پاکستان 3⁄2 برابر ترکیه است، تولید ناخالص آن تقریبا یک سوم ترکیه است. علی رغم آن که ترکیه چون ایران، دارای منابع نفت و گاز نیست، از نرخ رشد اقتصادی و صنعتی بالاتری برخوردار است. در عرصه اقتصاد منطقه توانسته به عنوان رقیب بزرگ چین عمل کند. تلاش می کند هر روز بازار جدیدی برای سرمایه گذاری بیابد. جدول شماره 2، بخشی از این واقعیت ها را نشان می دهد.
تولید ناخالص داخلی سرانه تولید ناخالص داخلی
) میلیارد دلار( )دلار(<br/>
2002 2003 2004 2005 2006 2002 2003 2004 2005 2006<br/>
ایران 116,421 133,969 161,261 188,479 222,387 1,761 1,993 2,359 2,747 3,187
ترکیه 182,973 240,596 302,561 362,461 401,763 2,675 3,462 4,288 5,061 5,533
پاکستان 72,685 83,496 98,094 109,599 127,002 507 568 655 718 817
جدول شماره 2 : گزارش صندوق بین المللی پول 14/1/2008 بر اساس نرخ جاری دلار
1975 1980 1985 1990 1995 2000<br/>
ایران 37 53 54 76 72 72
ترکیه 55 68 65 70 67 66
پاکستان 114 106 107 121 118 120
کل کشورها 114 125 135 155 164 163
جدول شماره 3: رتبه بندی کشورها بر اساس سرانه تولید ناخالص داخلی
گزارش بانک جهانی 14/01/2008
بر پایه نرخ برابری قدرت خرید(PPP)
با مقایسه جداول یک، دو وسه ، هم چنین دانستن این نکته که در سال 1992 بر اساس گزارش بانک جهانی هنوز این ایران است که تولید ناخالص داخلی بالاتری دارد، می توان تفاوت های اساسی رشد اقتصادی ایران، ترکیه وپاکستان را در سالهای اخیر درک کرد.جدول شماره 4 تاثیر این رشد اقتصادی را در زندگی روزمره مردم به نمایش می گذارد. سی سال پیش کشور ترکیه، بنا بر آمار موجود، تلاش می کرد در اقتصاد شانه به شانه ایران حرکت کند. حالا می بینیم با یک فاصله تقریبا دو برابری نسبت به ما قرار گرفته است.
ایران ترکیه پاکستان<br/>
2000 1,680 2,980 490
2005 2,600 4,750 690
جدول شماره4: در آمد سرانه ( دلار)
گزارش بانک جهانی 13/01/2008 بر پایه نرخ جاری دلار
جلب مشارکت داخلی و بین المللی عوامل بزرگی برای شکوفایی اقتصادی هر کشوری است. نمای همیاری بین المللی، میزان سرمایه های خارجی است که به آن کشور سرازیر می شود. جدول 5 و 6 مقیاس مناسبی برای نشان دادن اشتیاق جهانی به طرف هر یک از سه کشور است.
کشور
سال ایران ترکیه پاکستان
2000 39 982 308
2005 30 9,800 2,200
جدول شماره 5: سرمایه گذاری مستقیم خارجی (میلیون دلار)
گزارش بانک جهانی 13/01/2008
موقعیت بالفعل جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی موقعیت بالقوه جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی
2004 2005 2006 2004 2005 2006<br/>
ایران 130 133 — 58 — —
ترکیه — 99 73 — 69 69
پاکستان — 104 89 — 127 126
جدول شماره 6: گزارش کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل (UNCTAD)
17/10/2007
تمایل به سرمایه گذاری مثل همه پدیده ها از قوانین و دلایل خاص خودش پیروی می کند. سرمایه به دنبال جایی می گردد که از امنیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برخوردار باشد. ثبات و تعادل قوانین می تواند رباینده پول های سرگردان دنیا باشد. شفافیت مقرارت حکومتی می تواند سرمایه داران را از سرزمین های دور و نزدیک به سوی هر مملکتی بیآورد. این مجموع عوامل شاخص ریسک پذیری هر کشوری را شکل می دهند. جدول 7 میزان خطرکردن برای سرمایه گذاری در هر یک از سه کشور را، نشان میدهد. قدری دقت در این جدول می تواند توجیه گر دو جدول قبلی باشد.
کشور
سال ایران ترکیه پاکستان
2006 89 69 97
2007 102 72 90
جدول شماره 7: رتبه بندی ریسک پذیری کشورها جهت سرمایه گذاری
موسسه (EUROMONEY) مارس 2007
شاید گزارش موسسه ترانسپارانسی در مورد دوری هر یک از سه کشور از فساد اداری، بتواند به درک بخشی دیگر از علل رشد اقتصادی ترکیه یاری برساند. جدول زیر، به شکلی نمادین، به ما نشان می دهد که همان فاصله ای که در تولید ناخالص داخلی بین دو کشور ترکیه و ایران وجود دارد باید در میزان شفافیت این دو کشور جستجو کرد .
کشور
سال ایران ترکیه پاکستان
2003 79 77 96
2004 88 81 132
2005 93 69 146
2006 105 60 142
2007 131 64 138
جدول شماره 8: رتبه بندی کشورها بر اساس میزان بالا بودن فساد اداری
گزارش موسسه شفافیت ( Transparency )
به تعبیر دیگر اگر مقدار دوری از فساد را به عنوان تابعی از میزان حضور دموکراسی بدانیم، می توانیم دریابیم چگونه است که در ترکیه هر چه روند دموکراسی قدرت می گیرد و هر چه مشارکت داخلی افزایش می یابد، شاخصه های رشد اقتصادی نیز فزونی می گیرد.
به عنوان مثال بعد از بوجود آمدن بن بست بر سر انتخاب رییس جمهور ترکیه، با پذیرش قواعد بازی از سوی همه بازیگران، مجلس ترکیه منحل و با محوریت قانون، اعضای مجلس جدید و رییس جمهور جدید، در راهی منبعث از قانون مورد توافق همه، انتخاب شدند. در پی آن هم باز با یاری جستن از حکومت قانون در یک همه پرسی، انتخاب رییس جمهور به طور مستقیم بر عهده مردم گذاشته شد. به این ترتیب آن برداشت صحیح از دموکراسی، که حکومت قانون مورد توافق اکثریت است، در ترکیه به نمایش درآمد.
در پاکستان به مجرد مخالفت دیوانعالی با روش مشرف، وی دستور برکناری قضات را می دهد. قوانین مورد قبول همگان را یک طرفه بر هم می زند، به طرفه العینی تمام قوانین کشور را نادیده می گیرد و در نقش هر سه قوه کشور، به میدان در می آید. تا چه به دست آورد؟ تا رهبر بی نظیری را کشور پاکستان در این آشفته بازار از دست بدهد. تا وحشیانی، که تنها رخت اسلام را بر تن کرده اند، ترک بتازانند و حمام خون راه بیاندازند.
در ایران هم تحمل ضوابط بازی، برای دولتیان، چندان کار ساده ای نیست. تنها یک شاهد کوچک آن سن رای دادن است، که به مناسبت های مختلف دچار تغییر شده است. نظارت استصوابی، به خصوص با تعابیری که هر روز نو به نو می شود، تن هر طالب مشارکتی را می لرزاند. روش برخورد با اهل قلم، فعالین سیاسی، حاضرین در جنبش ها و نهادهای مدنی و هر کس که به نحوی از انحا دستی بر آتش دارد، داستانی است که بر سر هر بازاری است. هر چند از جامعه مدنی تعاریف متفاوتی در ایران شنیده ایم و هرچند که از دموکراسی با اضافات و ملحقاتی یاد کرده ایم، اما آن چه که از آزادی و حقوق بشر می بینیم تنها سایه ای محو از یک حقیقت است.
از دولت ما که تندترین شعارها را علیه آمریکا و جهان غرب می دهد، تا پاکستان که به هر ساز نزده بزرگترهایش در آن سوی آب ها می رقصد، در ظاهراً فاصله زیادی است. اما در واقع امر هر دو در یک نقطه با هم تلاقی می کنند. یعنی هیچ یک نتوانستند جایگاه واقعی خود را در عرصه جهانی بیابند. یکی از در جنگ و نزاع و دیگری از مسیر تمکین مطلق، با موقعیت واقعی خود در جهان فاصله گرفته اند.اما موقعیت ترکیه حداقل در منطقه در جایی قرار گرفته که میزبان و میانجی پرز و محمود عباس می شود، قبل از آن که در آناپولیس حاضر شوند. همچنین بخشی از مذاکرات ایران و اتحادیه اروپا در این کشور پی گرفته می شود. از جایگاه اقتصادی ترکیه پیش از این بسیار گفته ایم. این همه تنها از یک مسیر حاصل شده است و آن یافتن مسیر گفتگو، گردن گذاشتن به مقررات در عرصه جهانی، دوری جستن از تنش و القصه آن که، تنها منافع یک کشور است که ثابت است نه هیچ چیز دیگر.
حال سوال این است که کدام راه باید برگزیده شود؟ ترکیه یا پاکستان؟ مشخصات جامعه ما به راه ترکیه نزدیک تر است. اما بعید به نظر می رسد دولت اگر نخواهد راه شرق را دنبال بکند تمایلی به مسیر غرب داشته باشد.