راه ترکیه یا پاکستان؟

نویسنده

‏چندی قبل، خبر دو اتفاق اقتصادی با نقش آفرینی ترکیه، بر خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت. مورد اول ‏خط لوله گاز دریای مازندران از راه آذربایجان، گرجستان، ترکیه به سمت اروپا و‏‎ ‎دیگری یک مسیر ریلی با ‏همین بازیگران، که قرار است چین را به اروپا وصل کند. چه عاملی باعث شده است که ترکیه چنان اعتماد به ‏نفسی پیدا کند که بدون برخورداری از کوچک ترین منابع نفتی، رویای تبدیل شدن به بزرگ ترین پایانه نفتی ‏دنیا را، در سر بپروراند؟ مهم تر آن که، دنیا برای او چنین اعتباری قائل شود. چگونه است کشور ما با داشتن ‏منابع غنی نفت وگاز، برخورداری از موقعیتی بهتر برای حمل ارزان تر ومطمئن تر، تجربه سالیان دراز در ‏امر نقل وانتقال نفت وگاز و دارا بودن خط لوله آماده صادرات گاز به ترکیه، نمی تواند این نقش را در منطقه ‏ایفا کند؟ آیا آن گونه که بعضی از دشمنان ابدی آمریکا می گویند، چون ما با آمریکا درافتاده ایم و در مقابل آن ‏ها سر خم نمی کنیم، چنین روزگاری را باید شاهد باشیم؟ یا به برداشتی دیگر آن سان که آمریکوفیل ها معتقدند ‏باید سر بر آستان آمریکا گذاشت تا دروازه های بهشت به روی این ملت گشوده شود…‏

برای پاسخ به سوال فوق نظر انداختن به شباهت ها وتفاوت ها، هر چند مختصر و گذرا، بین ایران و ‏کشورهای پاکستان و ترکیه، می تواند راهنما باشد. در واقع قصد دارم، با طرح این مثال به درک این نکته ‏کمک کنم که، راه توسعه هر کشوری از میان سیاست تنش زدایی، احترام به قوانین و حقوق بین الملل، ایجاد ‏تعامل با جامعه جهانی، مداخله نکردن در امور سایر کشورها، دفاع از استقلال، حاکمیت و منافع ملی می ‏گذرد. در این میان نباید فراموش کرد که گذشتن از این مسیر سخت و پرفراز و نشیب، محتاج همبستگی و ‏اراده ملی است. این مراد تنها با اتکا به حقوق بشر، دموکراسی و رعایت حال شهروندان در داخل، حاصل می ‏شود.‏

شباهت ها و تفاوت ها: ایران، ترکیه و پاکستان

الف- شباهت ها:‏

‏1- از 1977 تا 1980، حاکمان این کشورها تغییر یافتند. در هیچ یک از آنها برای ‏دست یابی به این هدف، ‏مسیر پارلمانی طی نشد.‏

‏ ‏

‏2- هر سه کشور از اعضای پیمان سنتو بودند که از مسیر ناتو و سیتو، دیواره شرقی و غربی مقابله با ‏کمونیسم را می ساختند. این ها دیرگاهی بود، که از ترس کمونیسم و جنبش های مردمی، دل به دوردست ها ‏باخته بودند و با آمریکا نرد عشق می باختند. نباید فراموش کنیم بعد از روی کار آمدن بوتو در پاکستان و ‏تغییر سیاست های داخلی در جهت اصلاحات اقتصادی و اجتماعی برای توزیع ثروت و رفتارهای شبه ‏سوسیالیستی قدری نزدیکی به سمت شوروی در این کشور دیده می شود. با این حال بوتو هیچ گاه حاضر نشد ‏روابط خود را با شاه به عنوان متحد نزدیک غرب در منطقه به خطر بیاندازد.‏

‏3- ایران و همسایگانش در زمان تغییر حکومتشان جزء کشورهای به اصطلاح جهان سوم محسوب می شدند. ‏تولید ناخالص ترکیه و ایران تقریبا نزدیک به هم بود ولی پاکستان با یک فاصله چشم گیر نسبت به آن دو ‏قرار می گرفت.‏


کشور

سال ایران ترکیه پاکستان

‏1977‏ ‏74,816,950‏ ‏61,088,410‏ ‏15,126,060‏

‏1978‏ ‏73,066,680‏ ‏66,561,960‏ ‏17,820,100‏

‏1979‏ ‏86,168,280‏ ‏88,093,060‏ ‏19,707,980‏

‏1980‏ ‏90,041,230‏ ‏70,903,190‏ ‏23,689,700‏

جدول شماره 1: تولید ناخالص داخلی بر اساس نرخ جاری دلار

‏4- ارتش در هر سه کشور، به واسطه کمک های متحدین غربی، قدرت فوق العاده ای داشت.‏

‏5- اکثریت ساکنین این کشورها را مسلمانان تشکیل می دهند.( ایران 98%، ترکیه 99.8% و پاکستان ‏‏96% )‏

‏6- هر سه کشور درگیرمسائل قومی و مذهبی بوده وهستند.‏

‏7- بعد از انحلال پیمان نظامی سنتو، بخش غیرنظامی آن، همکاری عمران منطقه ای، در شکلی تازه، اکو، ‏به فعالیت خود ادامه داد. با جدا شدن جمهوری های آسیای میانه از اتحاد شوروی، این مجموعه اعضای ‏بیشتری یافت. ایران، ترکیه و پاکستان به عنوان پیش کسوتان این جمع، استخوان بندی این پیمان را شکل ‏دادند.‏

‏8- با پیش آمدن مسائل عراق و افغانستان، هر سه کشور به نحوی از انحا در گیر شدند.‏

‏9- گروه های اسلامی در این کشورها، طی سه دهه اخیر، از رشدی چشم گیر برخوردار شدند.‏

ب- تفاوت ها:‏

‏1- تغییر حکومت در ایران تنها به تغییر افراد منجرنگردید، بلکه از نظر شکل و محتوی نیز، دستخوش ‏دگرگونی های اساسی شد. حکومتی غیر دینی به حکومتی دین محور و مبتنی بر شریعت تبدیل شد. حکومت ‏در ظاهر مشروطه سلطنتی و در عمل مطلقه، جای خود را به حکومتی با نام جمهوری داد.‏

‏2- بعد از استقرار حکومت نوپای ایران، حرکت در جهت گسستن از پیوندهای خارجی قبلی و روی آوردن به ‏سمت مناسبات جدید، به خصوص همراهی و همگامی با کشورهای ظاهرا مستقل و جنبش های رهایی بخش، ‏آغاز شد. اما ترکیه و پاکستان روابط خود را با غرب به همان شدت و حدت ادامه دادند.‏

‏3- برخلاف ارتش های ترکیه و پاکستان، ارتش شاه، علی رغم توان بالای نظامی، بعد از سال 32، از دخالت ‏در سیاست دور مانده بود تا آن که چند صباحی، آن هم به دستور شاه و در اواخر حکومتش، به اریکه قدرت ‏تکیه زد. در ترکیه بعد از سال 1960 شاهد سه کودتا بودیم. در پاکستان بعد ازفوت محمد علی جناح، تقریبا ‏تمام تغییر حکومت ها با کودتا همراه بود. در این میان بر سر کار آمدن بوتو یک استثنا محسوب می شود. در ‏ترکیه و پاکستان، علاوه بر آن که ارتش دارای توان بالای نظامی است، مانند یک حزب سیاسی در اداره امور ‏مملکت دخالت کرده و به طور مستقیم در خلع حکومت صاحب اثراست.‏

نظامیان کشور ما بعد از دگرگونی ساختار حکومت، درگیر جنگی هشت ساله شدند. اگر چه این امر، به لحاظ ‏آلات و ادوات موجب ضعف آنها شد، اما به خاطر تلاش هایی که در جبهه های جنگ از خود نشان دادند، این ‏فرصت را در اختیارشان گذاشت که، گروهی با لباس نظام و دسته ای دیگر رخت نظام برکنده، توان اثر ‏گذاری بر تمشیت امور را بیابند.‏

‏4- اکثریت مسلمانان ایران را شیعه مذهبان (90% از کل مسلمانان) تشکیل می دهند در حالی که در پاکستان ‏و ترکیه سنی ها در اکثریت هستند (در ترکیه 75% و در پاکستان77% از جمعیت مسلمان سنی هستند). در ‏پاکستان بالاترین میزان در گیری های بین قومی و بین فرقه ای را شاهد بوده ایم. در حالی که در ترکیه و ‏ایران درگیری های قومی و یا حتی فرقه ای بین دولت و این اقلیت ها بوده است. ‏

‏5- هر سه کشور از اعضای سابق اکو بوده اند، اما نحوه دستیابی بعدی به بازارهای حاصل از این پیمان و به ‏طور کلی اقتصاد منطقه، در میان این سه کشور، به هیچ وجه قابل قیاس نیست. به این معنی که پاکستان به ‏لحاظ اقتصادی، صنعتی و جغرافیایی، علی رغم رشد اقتصادی قابل توجه در دوره مشرف، چندان رقیب ‏مهمی برای ایران و یا ترکیه محسوب نمی شد. اما در مورد ایران وترکیه از زمانی که رقابتشان آغاز شد، این ‏ایران بود، که بر خلاف نزدیکی های قومی، فرهنگی، تاریخی و مخصوصا جغرافیایی با کشورهای تازه ‏استقلال یافته جنوبی شوروی سابق، یکی یکی سنگرها را از دست داد. تا آنجا که بازار ارمنستان، این دشمن ‏دیرین ترکیه، نیز مملو از کالاهای ترکی شد. ‏

‏6- با وجود این که درگیری های دیرپای عراق و افغانستان هر سه کشور را گرفتار کرده است، اما هر یک به ‏طریقی متفاوت، راه را برگزیده اند. راه هایی که می تواند در نهایت به نفع یا ضرر منافع ملی آنها ختم گردد.‏

الف- افغانستان: بعد از پیروزی کودتای 1978 در افغانستان و نزدیکی این کشور به اتحاد شوروی، طبیعی ‏بود که متحدین غرب ، پیرو سیاست های ضد کمونیستی آمریکا، وارد عمل شوند. بنا بر این دو همسایه غربی ‏و جنوبی افغانستان به دو دلیل، یکی احساس خطر کمونیسم بیخ گوششان و دیگری در چهار چوب وظایف بین ‏المللی خود، بیش از سایرین درگیر ماجرا شدند. این امر به شکلی خاص بعد از ورود ارتش شوروی و ‏حضور جمهوری های اسلامی ایران و پاکستان تشدید شد. لازم به توضیح نیست که توجیه نظری حضور ‏حکومت نوپای ایران در ماجرای افغانستان، با چرایی دخالت رژیم شاهنشاهی، تفاوت داشت. خیل عظیمی از ‏پناهندگان افغانی به ایران و پاکستان سرازیر شدند. هر روز جمعیتی جدید از گروه های مبارز تشکیل می شدو ‏امکانات سخاوتمندانه ای در طبق اخلاص توسط این دو کشور، به گروه های جهادی تقدیم می شد. حکومت ‏هر دو کشور هیچ ابایی از تجهیز و تقویت این گروه ها نداشتند و بر خلاف عرف بین الملل در امور داخلی ‏کشوری ثالث دخالت می کردند. پاکستان عملاٌ پا را از این فراتر گذاشت، شاید برای خوش خدمتی بیشتر ‏برای متحدین غربی، مستقیما با اعزام نیروهای خود به شکل مجاهدین، وارد درگیری نظامی با افغانستان شد. ‏مناطق شمالی کشورش را در اختیار انواع گروه های افراطی اسلامی، از سایر کشورهای مسلمان گذاشت، تا ‏ریشه کافران را در منطقه بخشکانند. با پول شیوخ متمکن عرب و به بازیگردانی امرای ارتش، مشکلی ‏بزرگ برای خود و جهان ساخت و نامش را طالبان نهاد، که در ابتدا حکومت افغانستان را طلب کند، امروز ‏طالب نظام پاکستان و کسی نداند فردا مطلوبش چه باشد؟ شاید رهبری دنیا!‏

هر چند دخالت رهبران ایران به اندازه سردمداران پاکستان نبود، اما هر چه در توان داشتند کردند، تا حتی ‏نجیب هم که تلاش داشت پایان بخش جنگ باشد و اسباب اتحاد ملی را در کشورش فراهم آورد، از مقصود ‏خویش باز بماند. متاسفانه دولت ایران زمانی چشم باز کرد که خبرنگاران و دیپلمات های ایران به مسلخ رفتند ‏و طالبان دیگر بر قدرت تکیه زده بود.‏

پاکستان بلافاصله حکومت طالبان را به رسمیت شناخت. اما ایران، با کمک به ائتلاف شمال، سعی در ‏سرنگونی دولت واپسگرا و خشن ملاعمر داشت و حتی تا مرز جنگ هم پیش رفتند. بعد از ساقط شدن دولت ‏افغانستان، به کمک کشورهای غربی، با وجود مساعدت های ایران در این زمینه و تلاش هایی که بر سر ‏اتحاد گروه های جهادی با دولت مورد حمایت غرب انجام داد، بازهم نتوانست از اوضاع پیش آمده در جهت ‏منافع ملی بهره برگیرد و آن شد که امروز متهم شده است که به دشمن دیرینه خود سلاح ومهمات می رساند.‏

دولت ترکیه در مقابل، در یک تعامل سازنده با دنیا، در جهت حل مشکل افراط گرایی ، قدم برداشت . از این ‏رو تبدیل به کشوری شد که جهان می تواند روی نقشی که درمناسبات بین المللی به عهده می گیرد، حساب باز ‏کند. امروز هم مطمئن هستم کالای ترک را، فارسی زبانان هم ریشه با ما سرمه چشم می کنند. ولی ما باید ‏پاسخ گوی هزاران کار کرده و نکرده خود باشیم.‏

ب-عراق: از سال هایی دور واز زمان حکومت شاهنشاهی، وجود اختلافات مرزی، مشکل کردهای ‏عراقی و حضور ملا مصطفی بارزانی در ایران، در مقابل حضور برخی گروه های مخالف نظام پهلوی در ‏عراق و فعالیت رادیو عراق علیه دولت وقت، موجب شکل گیری مناسباتی پر از تنش و تشنج بین ایران و ‏عراق شد. بعداز انقلاب اوضاع ما با عراق نه تنها بهبود نداشت بلکه به واسطه روح جنگ طلبی صدام، و ‏اصرار بیش از حد حکومتیان ایران، در جنگی هشت ساله، خانمان هر دو کشور بر باد رفت. باز هم کشور ما ‏ماَمن گروه های مخالف صدام وعراق پناهگاه مجاهدین شد. در جریان سرنگونی صدام و روی کار آمدن ‏دولت مورد حمایت آمریکا دوباره شاهد یاری ایران بودیم. اما متاسفانه همه این تلاش ها منجر به ایجاد جای ‏پایی موجه در عرصه بین المللی و همسو با منافع ملی کشورمان نشد. آن سان که امروز هم تراز سوریه متهم ‏ردیف اول اوضاع نابسامان عراق هستیم. این درست در حالی است که کمک های عربستان به شورشیان سنی ‏برکسی پوشیده نیست و نحوه برخوردش با مسئله به رسمیت شناختن دولت نوپای عراق را شاهد بوده ایم ، ‏ولی هیچ انگشت اتهام جدی متوجه این کشور نیست. ‏

اختلاف ترکیه با کردها سالیان سال است که توان زیادی را از این کشور مصروف خود داشته است. بعد از ‏جنگ کویت و محاصره نظامی و اقتصادی عراق، ترکیه به بهانه استفاده کردهای ترکیه از خاک عراق به ‏منظور تحرکات مرزی، بارها ارتش خود را به این کشور گسیل کرد. اما بعد از سقوط دولت بعثی در یک ‏تعامل معنی دار جهانی و همسو با منافع ملی خود سعی در حل مشکل کردها کرد. چرا که از توان ونیروی ‏خود ارزیابی واقع بینانه ای داشت. می دانست گره ای که به دست باز می شود نباید به دندان انداخت. هر چند ‏امروز تا حدی از این سیاست فاصله گرفته است و رییس جمهور ترکیه اعلام می کند مشکل پ ک ک( تو ‏بخوان کردهای ترکیه) راه حل غیر نظامی ندارد.‏

در مورد پاکستان هم باید اذعان کرد که، آن قدر در مرزهای شمالیش گرفتاری داشت و به اندازه ای در داخل ‏گرفتار آشوب گروه های بنیادگرا بود، که فقط اکتفا کرد تاخروج القاعده ای ها را به سمت عراق نظاره گر ‏باشد.‏

‏7- در هر سه کشور گروه های اسلامی رشد کردند، اما باید توجه داشت نحوه تفکر در این گروه ها یکسان ‏نبود. ‏

در ترکیه زیر فشار دولت، آرام آرام رشد کردند تا آن جا که به حکومت رسیدند. در پاکستان ظاهراً دور از ‏چشم حکومت ولی در واقع زیر سبیل نظامیان و با مساعدت آنها هر روز بیش از پیش قدرت گرفتند تا جایی ‏که هر چند صاحب اختیار حکومت نشدند ولی بهانه ای شدند تا دولت بساط حکومت نظامی را در سراسر ‏کشور بگسترد. با این حال در نقاطی که گروه های اسلامی مسلط هستند، کسی کوچک ترین اهمیتی به دولت ‏و فرامینش نمی دهد.‏

صاحبان قدرت در ایران از اندیشه اسلامی پیروی می کنند. به منظور تقویت گروه های اسلامی از هیچ تلاش ‏آشکار و پنهانی فرو نگذاشتند. از ایجاد محدودیت های شدید در راه گسترش اندیشه های غیر دینی در ایران تا ‏مساعت های مادی ومعنوی به گروه های اسلامی کشورهای دیگر، همه وهمه باعث شد تا این کشور به عنوان ‏بزرگترین دولت حامی اسلام گرایان، در دنیا شهره شود. البته بدیهی بود که این سیاست حامی پروری نمی ‏تواند، الزاماً به تسلط همه جانبه بر این گروه ها از سوی ایران منجر شود.‏

‏8- در عرصه داخلی شاهد تفاوتی اساسی بین سه کشور هستیم. این درست است که هر سه کشور قبل از ‏تغییر حکومت هایشان از حکومت هایی فرد محور رنج می بردند، اما پس از تغییر دولت ها به یک طریق ‏رفتار نکردند.‏

‏ در ایران بهاری خوش سرشار از آزادی به میان آمد که متاسفانه به علل گوناگون دامنه آن کاهش یافت وهر ‏روز شرایط را برای گروه های دگر اندیش دشوارتر کرد. این تحدید تا آنجا پیش رفت تا بخشی از خودی های ‏حکومت نیز از دایره قدرت خارج شدند.‏

در پاکستان بازی به گونه ای دیگر رقم خورد. پس از کشته شدن ضیاء الحق، نظامیان بعداز تحمل یکی دوبار ‏جا به جایی قدرت بین بوتو و نوازشریف، جامه صبر را به درآوردند و به میدان در آمدند تا پاسدار کیان ‏حکومت نظامیان، و نه منافع ملی، باشند.‏

ترکیه اما تجربه تازه ای در پیش روی خود دید. بعد از تورگوت اوزال، که شاید بتوان نام آتاترک دوم را به ‏او داد، و ادامه حکومت سکولارها برای مدتی، این بار نوبت اربکان بود که، با پرچم اسلام زیر شمشیر ‏داموکلس نظامیان، میان دار قدرت گردد. هر چند دیرگاهی این دولت مستعجل نپایید و چندان که باید وشاید از ‏عهده اداره حکومت بر نیآمد، اما هم مردم و هم فرماتدهان ارتش دریافتند که می توان شاهد حضور افر ادی با ‏نحوه تفکری متفاوت بود، بی آن که اساس کشور از هم بپاشد. به تعبیر دیگر اگر اصل موضوع رعایت منافع ‏ملی باشد، دریافتند دلسوزان این امر محدود به تعدادی خاص نمی شود. تجربه حضور اردوغان در شهرداری ‏استانبول، یک بار دیگر به درک بهتر مسئله یاری رساند، که همه راه ها به رم ختم نمی شوند. از سوی دیگر ‏اسلامگرایان ترکیه هم بعد از تجربه تاموفق اربکان، به این نتیجه رسیدند، که جامعه معجونی از تفکرات و ‏گرایش های گوناگون است. تماشای جهان از معبر تنگ اعتقادی خاص و دیدگاهی محدود، پاسخگوی ‏مشکلات امروز نمی تواند باشد. از همین رو اردوغان دریافت اگر همسرش را در همه حال محجب می ‏خواهد، فارغ از درست یا غلط بودن آن قانون، باید از حضورش در بعضی از محافل چشم پوشی کند و یا ‏نتواند همیشه در التزام همسرش باشد .‏

نتیجه

آن چه که در قبل آمد، می تواند توجیه گر موفقیت اقتصادی و سیاسی ترکیه در منطقه و جهان باشد. به عنوان ‏مثال، با این که جمعیت پاکستان 32 برابر ترکیه است، تولید ناخالص آن تقریبا یک سوم ترکیه است. علی ‏رغم آن که ترکیه چون ایران، دارای منابع نفت و گاز نیست، از نرخ رشد اقتصادی و صنعتی بالاتری ‏برخوردار است. در عرصه اقتصاد منطقه توانسته به عنوان رقیب بزرگ چین عمل کند. تلاش می کند هر ‏روز بازار جدیدی برای سرمایه گذاری بیابد. جدول شماره 2، بخشی از این واقعیت ها را نشان می دهد.‏

 

‎ ‎ تولید ناخالص داخلی سرانه تولید ناخالص داخلی

‎)‎‏ میلیارد دلار‏‎(‎   ‎)‎دلار‎(‎<br/>

‎ ‎‏2002‏   ‏2003‏  ‏2004‏  ‏2005‏  ‏2006‏  ‏2002‏  ‏2003‏  ‏2004‏  ‏2005‏  ‏2006‏<br/>

ایران ‏116‏‎,‎‏421‏ ‏133‏‎,‎‏969‏ ‏161‏‎,‎‏261‏ ‏188‏‎,‎‏479‏ ‏222‏‎,‎‏387‏ ‏1,761‏ ‏1,993‏ ‏2,359‏ ‏2,747‏ ‏3,187‏

ترکیه ‏182‏‎,‎‏973‏ ‏240‏‎,‎‏596‏ ‏302‏‎,‎‏561‏ ‏362‏‎,‎‏461‏ ‏401‏‎,‎‏763‏ ‏2,675‏ ‏3,462‏ ‏4,288‏ ‏5,061‏ ‏5,533‏

پاکستان ‏72‏‎,‎‏685‏ ‏83‏‎,‎‏496‏ ‏98‏‎,‎‏094‏ ‏109‏‎,‎‏599‏ ‏127‏‎,‎‏002‏ ‏507‏ ‏568‏ ‏655‏ ‏718‏ ‏817‏

جدول شماره 2 : گزارش صندوق بین المللی پول 14/1/2008 بر اساس نرخ جاری دلار‏

‏1975‏  ‏1980‏  ‏1985‏  ‏1990‏  ‏1995‏  ‏2000‏<br/>

ایران ‏37‏ ‏53‏ ‏54‏ ‏76‏ ‏72‏ ‏72‏

ترکیه ‏55‏ ‏68‏ ‏65‏ ‏70‏ ‏67‏ ‏66‏

پاکستان ‏114‏ ‏106‏ ‏107‏ ‏121‏ ‏118‏ ‏120‏

کل کشورها ‏114‏ ‏125‏ ‏135‏ ‏155‏ ‏164‏ ‏163‏

جدول شماره 3: رتبه بندی کشورها بر اساس سرانه تولید ناخالص داخلی

گزارش بانک جهانی 14/01/2008‏

بر پایه نرخ برابری قدرت خرید(‏PPP‏)‏

با مقایسه جداول یک، دو وسه ، هم چنین دانستن این نکته که در سال 1992 بر اساس گزارش بانک جهانی ‏هنوز این ایران است که تولید ناخالص داخلی بالاتری دارد، می توان تفاوت های اساسی رشد اقتصادی ‏ایران، ترکیه وپاکستان را در سالهای اخیر درک کرد.جدول شماره 4 تاثیر این رشد اقتصادی را در زندگی ‏روزمره مردم به نمایش می گذارد. سی سال پیش کشور ترکیه، بنا بر آمار موجود، تلاش می کرد در اقتصاد ‏شانه به شانه ایران حرکت کند. حالا می بینیم با یک فاصله تقریبا دو برابری نسبت به ما قرار گرفته است.‏


ایران   ترکیه   پاکستان<br/>

‏2000‏ ‏1,680‏ ‏2,980‏ ‏490‏

‏2005‏ ‏2,600‏ ‏4,750‏ ‏690‏

جدول شماره4: در آمد سرانه ( دلار)‏

گزارش بانک جهانی 13/01/2008 بر پایه نرخ جاری دلار‏

جلب مشارکت داخلی و بین المللی عوامل بزرگی برای شکوفایی اقتصادی هر کشوری است. نمای همیاری ‏بین المللی، میزان سرمایه های خارجی است که به آن کشور سرازیر می شود. جدول 5 و 6 مقیاس مناسبی ‏برای نشان دادن اشتیاق جهانی به طرف هر یک از سه کشور است.‏


کشور

سال ایران ‏ ترکیه پاکستان

‏2000‏ ‏39‏ ‏982‏ ‏308‏

‏2005‏ ‏30‏ ‏9,800‏ ‏2,200‏

جدول شماره 5: سرمایه گذاری مستقیم خارجی (میلیون دلار)‏

گزارش بانک جهانی 13/01/2008‏


‎ ‎ ‎ ‎موقعیت بالفعل جذب سرمایه گذاری ‏مستقیم خارجی ‎ ‎موقعیت بالقوه جذب سرمایه گذاری ‏مستقیم خارجی

‎ ‎‏2004‏   ‏2005‏  ‏2006‏  ‏2004‏  ‏2005‏  ‏2006‏<br/>

ایران ‏130‏‎ ‎ ‏133‏ ‎— ‎ ‏58‏ ‎— ‎ ‎—‎

ترکیه ‎— ‎ ‏99‏ ‏73‏ ‏—‏ ‏69‏ ‏69‏

پاکستان ‏—‏ ‏104‏ ‏89‏ ‏—‏ ‏127‏ ‏126‏

جدول شماره 6: گزارش کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل (‏UNCTAD‏)‏

‏17/10/2007‏

تمایل به سرمایه گذاری مثل همه پدیده ها از قوانین و دلایل خاص خودش پیروی می کند. سرمایه به دنبال ‏جایی می گردد که از امنیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برخوردار باشد. ثبات و تعادل قوانین می تواند ‏رباینده پول های سرگردان دنیا باشد. شفافیت مقرارت حکومتی می تواند سرمایه داران را از سرزمین های ‏دور و نزدیک به سوی هر مملکتی بیآورد. این مجموع عوامل شاخص ریسک پذیری هر کشوری را شکل ‏می دهند. جدول 7 میزان خطرکردن برای سرمایه گذاری در هر یک از سه کشور را، نشان میدهد. قدری ‏دقت در این جدول می تواند توجیه گر دو جدول قبلی باشد.‏

کشور

سال ایران ترکیه پاکستان

‏2006‏ ‏89‏ ‏69‏ ‏97‏

‏2007‏ ‏102‏ ‏72‏ ‏90‏

جدول شماره 7: رتبه بندی ریسک پذیری کشورها جهت سرمایه گذاری

موسسه ‏‎(EUROMONEY)‎‏ مارس 2007‏

شاید گزارش موسسه ترانسپارانسی در مورد دوری هر یک از سه کشور از فساد اداری، بتواند به درک ‏بخشی دیگر از علل رشد اقتصادی ترکیه یاری برساند. جدول زیر، به شکلی نمادین، به ما نشان می دهد که ‏همان فاصله ای که در تولید ناخالص داخلی بین دو کشور ترکیه و ایران وجود دارد باید در میزان شفافیت این ‏دو کشور جستجو کرد .‏

کشور

سال ایران ترکیه پاکستان

‏2003‏ ‏79‏ ‏77‏ ‏96‏

‏2004‏ ‏88‏ ‏81‏ ‏132‏

‏2005‏ ‏93‏ ‏69‏ ‏146‏

‏2006‏ ‏105‏ ‏60‏ ‏142‏

‏2007‏ ‏131‏ ‏64‏ ‏138‏

جدول شماره 8: رتبه بندی کشورها بر اساس میزان بالا بودن فساد اداری

گزارش موسسه شفافیت ( ‏Transparency ‎‏ )‏

به تعبیر دیگر اگر مقدار دوری از فساد را به عنوان تابعی از میزان حضور دموکراسی بدانیم، می توانیم ‏دریابیم چگونه است که در ترکیه هر چه روند دموکراسی قدرت می گیرد و هر چه مشارکت داخلی افزایش ‏می یابد، شاخصه های رشد اقتصادی نیز فزونی می گیرد. ‏

به عنوان مثال بعد از بوجود آمدن بن بست بر سر انتخاب رییس جمهور ترکیه، با پذیرش قواعد بازی از ‏سوی همه بازیگران، مجلس ترکیه منحل و با محوریت قانون، اعضای مجلس جدید و رییس جمهور جدید، در ‏راهی منبعث از قانون مورد توافق همه، انتخاب شدند. در پی آن هم باز با یاری جستن از حکومت قانون در ‏یک همه پرسی، انتخاب رییس جمهور به طور مستقیم بر عهده مردم گذاشته شد. به این ترتیب آن برداشت ‏صحیح از دموکراسی، که حکومت قانون مورد توافق اکثریت است، در ترکیه به نمایش درآمد.‏

در پاکستان به مجرد مخالفت دیوانعالی با روش مشرف، وی دستور برکناری قضات را می دهد. قوانین مورد ‏قبول همگان را یک طرفه بر هم می زند، به طرفه العینی تمام قوانین کشور را نادیده می گیرد و در نقش هر ‏سه قوه کشور، به میدان در می آید. تا چه به دست آورد؟ تا رهبر بی نظیری را کشور پاکستان در این آشفته ‏بازار از دست بدهد. تا وحشیانی، که تنها رخت اسلام را بر تن کرده اند، ترک بتازانند و حمام خون راه ‏بیاندازند.‏

در ایران هم تحمل ضوابط بازی، برای دولتیان، چندان کار ساده ای نیست. تنها یک شاهد کوچک آن سن رای ‏دادن است، که به مناسبت های مختلف دچار تغییر شده است. نظارت استصوابی، به خصوص با تعابیری که ‏هر روز نو به نو می شود، تن هر طالب مشارکتی را می لرزاند. روش برخورد با اهل قلم، فعالین سیاسی، ‏حاضرین در جنبش ها و نهادهای مدنی و هر کس که به نحوی از انحا دستی بر آتش دارد، داستانی است که ‏بر سر هر بازاری است. هر چند از جامعه مدنی تعاریف متفاوتی در ایران شنیده ایم و هرچند که از ‏دموکراسی با اضافات و ملحقاتی یاد کرده ایم، اما آن چه که از آزادی و حقوق بشر می بینیم تنها سایه ای محو ‏از یک حقیقت است.‏

از دولت ما که تندترین شعارها را علیه آمریکا و جهان غرب می دهد، تا پاکستان که به هر ساز نزده ‏بزرگترهایش در آن سوی آب ها می رقصد، در ظاهراً فاصله زیادی است. اما در واقع امر هر دو در یک ‏نقطه با هم تلاقی می کنند. یعنی هیچ یک نتوانستند جایگاه واقعی خود را در عرصه جهانی بیابند. یکی از در ‏جنگ و نزاع و دیگری از مسیر تمکین مطلق، با موقعیت واقعی خود در جهان فاصله گرفته اند.اما موقعیت ‏ترکیه حداقل در منطقه در جایی قرار گرفته که میزبان و میانجی پرز و محمود عباس می شود، قبل از آن که ‏در آناپولیس حاضر شوند. همچنین بخشی از مذاکرات ایران و اتحادیه اروپا در این کشور پی گرفته می شود. ‏از جایگاه اقتصادی ترکیه پیش از این بسیار گفته ایم. این همه تنها از یک مسیر حاصل شده است و آن یافتن ‏مسیر گفتگو، گردن گذاشتن به مقررات در عرصه جهانی، دوری جستن از تنش و القصه آن که، تنها منافع ‏یک کشور است که ثابت است نه هیچ چیز دیگر.‏

حال سوال این است که کدام راه باید برگزیده شود؟ ترکیه یا پاکستان؟ مشخصات جامعه ما به راه ترکیه ‏نزدیک تر است. اما بعید به نظر می رسد دولت اگر نخواهد راه شرق را دنبال بکند تمایلی به مسیر غرب ‏داشته باشد.‏