بحران هسته ای ایران جهان را گرفتار بحرانی کرده است که لاینحل می نماید. با برآمدن پرزیدنت اوباما در سپهر سیاست ایالات متحده و جهان، کسانی که گمان می بردند بحران هسته ای ایران ماحصل سیاستهای تهاجمی و یکجانبه بوش است، امید داشتند مسئله ایران از طریق گفتگو حل شود. پرزیدنت اوباما یک هفته پس از تحلیف اش در گفتگو باتلویزیون العربیه اعلام کرد: “همانگونه که در سخنرانی مراسم تحلیف خود گفته ام، اگر کشورهایی مانند ایران مایل باشند نخست مشت های گره کرده خود را کنار بگذارند، دست دوستی ما را خواهند دید که به سوی آنها دراز شده است. “
پرزیدنت اوباما در همان مصاحبه با بیان این نکته که«کار من در مورد جهان اسلام انتقال این پیام است که آمریکا دشمن شما نیست، ما گاه مرتکب اشتباه می شویم، و بدون عیب و نقص نیستیم» به نوعی کوشید تا زمینه را برای مصالحه با رهبران و گروههای بنیادگرای کشورهای اسلامی از جمله ایران باز کند. پرزیدنت اوباما همچنین در اقدامی بی سابقه در پیام نوروزیش به مردم ایران، رهبران جمهوری اسلامی را خطاب قرار داد تا نشان دهد صرفنظر از آنچه در ایران می گذرد، رهبران جمهوری اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی را به رسمیت می شناسد. اقدام دولت اوباما در قطع کردن بودجه هایی که به عنوان دموکراسی برای ایران اعطا می شدند، چراغ سبز دیگری بود که دولت اوباما برای اعلام حسن نیت به حکومت جمهوری اسلامی نشان داد. به عنوان مثال بودجه یکی از این مراکز، مرکز اسناد حقوق بشر ایران، نه تنها در بحبوحه سرکوب خشن تظاهرات مردم پس از انتخابات 22 خرداد قطع شد، بلکه بودجه صندوق دموکراسی برای ایران به برنامه دیگری که حمایت از دموکراسی در خاور نزدیک نام دارد منتقل شد. بسیاری از تحلیلگران سیاسی این اقدام را گامی برای جلب رضایت دولت ایران تفسیر کردند. از سوی دیگر عدم انتصاب از پیش در محافل سیاسی اعلام شده دنیس راس به عنوان فرستاده ویژه در امور ایران را می توان نشانه دیگری از توجه ایالات متحده به جلب رضایت ایران تفسیر کرد. خصوصا که در کنار این عدم انتصاب حضور جان لیمبرت به عنوان معاون جدید مدیر کل وزارت خارجه آمریکا در امور ایران اعلام شد. جان لیمبرت که به زبان فارسی مسلط است در محافل سیاسی به عنوان کسی که حامی سیاستی نرمتر در برابر ایران و تاکید بر مصالحه است، شناخته می شود. ضمنا باید مواضع نرمتر معاون رئیس جمهور ایالات متحده جو بایدن در باره ایران را نیزبه این تغییرات اضافه کرد.
در نهایت پیروزی اوباما در عرصه سیاست خارجی، پیروزی ترکیبی از تمامی گفتمان های مهم در عرصه سیاست خارجی ایالات متحده، از انزواگرایی جکسونی گرفته تا رئالیسم کیسینجری و لیبرالیسم بین الملل گرا در برابر نومحافظه کاری بود؛و از این نظر می توان به جرات گفت که دولت پرزیدنت اوباما با حسن نیتی بی سابقه دست دوستی به سوی دولت ایران دراز کرده است.
ازسوی دیگر، باید به پیشنهادهای ایالات متحده از طریق پنج به علاوه یک اشاره کرد که تماما توسط دولت ایران رد شده اند. امادر حالی که ایالات متحده به شکل محسوسی دست دوستی به سوی ایران دراز کرده، ایران نه تنها از سیاستهای هسته ای خود دست برنداشته، بلکه غنی سازی بیست درصدی اورانیوم را نیز یا آغاز کرده یا عمل از پیش انجام شده را اینک اعلام کرده است. درکنار اینها باید به گزارش اخیر آژانس بین المللی اتمی مبنی بر تلاش ایران برای ساخت کلاهک قابل نصب بر روی موشک بالستیک که قابلیت حمل سلاح هسته ای دارد نیز اشاره کرد.
موارد مذکور اینک جامعه جهانی را با این پرسش مواجه کرده است که با ایران چه باید کرد. تحریم ایران دم دست ترین پاسخ به پرسش مذکور بوده است. آیا تحریم ایران قابل دفاع است؟ پاسخ به پرسش مذکور نمی تواند پاسخی کلی باشد بلکه باید پرسش را در جهات مختلف مطرح کرد و بدان پرسشهای خردتر پاسخهای دقیقتر داد. این مقاله می کوشد تعدادی از این پرسشهای خردتر را فرموله کند و بدانها پاسخ گوید.
1) آیا تحریم ایران، جمهوری اسلامی را از برنامه های هسته ایش منصرف خواهد کرد؟در یک کلام باید گفت خیر. برای درک این نکته که چمهوری اسلامی در چه صورت از برنامه هسته ایش دست بر خواهد داشت می بایست به این نکته توجه کرد که نیت جمهوری اسلامی از برنامه هسته ایش چیست. به گمان نگارنده اکنون، چند سال پس از بحران هسته ای، آشکار است که برنامه هسته ای ایران چیزی بجز دستیابی به برق هسته ای را دنبال می کند. منطق برنامه هسته ای ایران منطق اقتصادی نیست، که اگربود، فارغ از اینکه آیا این برنامه در شرایط عادی در ایران اقتصادی هست یا خیر، در شرایط کنونی که برنامه هسته ای ایران زیانهای عظیم اقتصادی به ایران تحمیل کرده است این برنامه می بایست متوقف می شد. منطق برنامه هسته ایران در نزد اکثریت دست اندرکاران حکومت که شامل مقام رهبری نیز می شود منطق امنیتی است. بدین معنی که حکومت ایران در اختیار داشتن سلاح هسته ای یا داشتن توانایی لازم فنی و صنعتی لازم برای دستیابی به سلاح هسته ای را تضمینی امنیتی برای بیمه کردن خویش در برابر تهدیدات خارجی می داند. حکومت ایران در این سالها نشان داده است که بازی با کارت های خود در عرصه سیاست خارجی را خوب بلد است. جمهوری اسلامی می کوشد با در دست داشتن توانایی ساخت سلاح هسته ای، اولا خود را در برابر هر گونه تهاجم خارجی بالکل بیمه کند و نفوذ خود را در منطق گسترده تر سازد و از سوی دیگر تا حد ممکن آنچه دخالتهای غرب در امور داخلی خود می خواند را با چماق سلاح هسته ای محدود سازد. نشانه هایی جدی وجود دارند که برنامه هسته ای ایران در نزد اقلیتی دارای منطقی ایدئولوژیک است. این همان دسته ای است که از محو اسرائیل، فراهم آوردن زمینه های ظهور و… سخن می گوید. حرفهایی از این دست برای کسانی که خارج از فضای گفتمان مهدوی و اسلام ایدئولوژیک زندگی می کنندعمیقا غیرقابل باور می نمایند، اما نباید فراموش کرد که دیدگاههای آخرالزمانی منطق خود را دارند که با منطق فایده گرایانه قابل محک زده شدن نیستند. تجربه تحریمهای گسترده علیه صدام و کره شمالی بیانگر آن هستند که این تحریمها در حالت عادی تهدیدی را متوجه تمامیت نظامهای مورد تحریم نمی کنند. جمهوری اسلامی با توجه به این تجربه ها و با توجه به هدف غاییش از برنامه هسته ای، هراسی از تحریمها به دل راه نخواهد داد. اگرمنطق امنیتی، منطق حاکم بر برنامه هسته ای ایران باشد، این برنامه تنها در صورتی متوقف خواهد شد که ایران بپذیرد در صورت ادامه آن تهدید امنیتی مهمی متوجه امنیت حکومت جمهوری اسلامی خواهد شد. جمهوری اسلامی در شرایط کنونی باور دارد که ایالات متحده به دلیل درگیر بودن در عراق و افغانستان و درگیری با تروریسم اسلامی در دیگر مناطق خاورمیانه، توانایی درگیر شدن در جنگی دیگر را ندارد. درماجرای گروگان گرفتن سربازان انگلیسی ایران کوشید تحمل نیروهای ائتلاف در برابر هجومی اشکار به سربازانشان را محک بزند از سوی دیگر ایران هر از چند گاهی مرزهای خود با عراق را بمباران می کند، به اینها باید نقش ایران در تسلیح گروههای معارض با نیروهای ائتلاف در عراق و افغانستان را اضافه کرد. برخورد دولتهای غربی تا به حال ایران را مجاب نکرده که غرب توانایی برخورد با ایران را دارد. اگر قرار است برنامه هسته ای ایران با توسل به تهدید متوقف شود باید به گونه ای به مسئولان ایرانی نشان داد که دولتهای غربی آمادگی برخورد از نوع دیگری را نیز دارند. اقلیتی که در ادامه برنامه هسته ایش از منطقی ایدئولوژیک پیروی می کند، استعداد آن را دارد که به ورطه ماجراجوییهایی عمیقا خطرناک بیفتد. این گروه همواره در حاکمیت جمهوری اسلامی، خصوصا پس از فوت آیت الله خمینی، در اقلیتی محض بوده است. تحولات سالهای اخیر خصوصا پس ازانتخابات اخیر ریاست جمهوری که منجر به جابجایی های گسترده و همچنان ناشناخته در هسته سخت قدرت شده، این نگرانی را پدید آورده است که آیا این دسته همچنان در اقلیت است یا تحولات اخیر منجر به نیرومند تر شدن این گروه در هسته سخت قدرت خصوصا در حلقه اول نزدیک به ایت الله خامنه ای شده است.
2) آیا موثر نبودن تحریم برای انصراف ایران از برنامه هسته ای بدین معناست که جامعه جهانی باید از تحریم ایران صرفنظرکند؟اگراز منظر جامعه جهانی به ماجرای ایران بنگریم، ایران کشوری یاغی است که به قطعنامه های متعدد شورای امنیت وقعی نمی نهد، برنامه هسته ای عمیقا مشکوک خود را ادامه می دهد و جامعه جهانی را به تمسخر می گیرد. از منظر جامعه جهانی عدم برخورد با چنین کشوری، حتی اگر نتیجه لازم برای متوقف کردن برنامه هسته ای ایران را در بر نداشته باشد به معنای چراغ سبز نشان دادن به دیگر کشورها جهت ادامه چنان مسیری است. پاسخ محکم جامعه جهانی به برنامه هسته ای کره شمالی ونابودی زیرساختهای اقتصادی کره شمالی که بخشی از آن بر اثر تحریمهاست، عامل بازدارنده مهمی برای دیگر کشورهایی بوده است که در شرایط مشابه قرار دارند. رها کردن ایران در ادامه برنامه هسته ایش وعدم تحریم ایران، صرفنظر از نتیجه بخش بودن یا نبودن تحریمها برای توقف برنامه هسته ای ایران، سرمشق نامناسبی برای دیگر کشورها خواهد بود. بنابراین اگر از منظر جامعه جهانی بنگریم، تحریم ایران در آینده نزدیک از سوی جامعه جهانی ناگزیرخواهد بود.
3) آیا امکان اجماع جهانی جهت تحریم ایران فراهم خواهد شد؟طی یک سال اخیر زمینه اجماع جهانی برای تحریم ایران فراهم آمده است. دریک سال اخیر دولت اوباما در سیاستهایش درباره ایران در هماهنگی با چین و روسیه عمل کرده است. دولت پرزیدنت اوباما از ابتدای به قدرت رسیدنش رویکردی متفاوت نسبت به دولت پرزیدنت بوش در برابر روسیه اتخاذ کرده وامتیازات گسترده ای چه درمورد گرجستان و اوکراین و چه در باب طرح سپر دفاع ضد موشکی به روسیه داده است. به نظر می رسد این امتیازات در مواضع اخیر روسیه درباره برنامه هسته ای ایران موثربوده است. چنانکه سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، گفته است:“ما بسیار نگرانیم و نمیتوانیم بپذیریم که ایران از همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی سر باز میزند. ” روسیه اخیرا نسبت به تحریم جمهوری اسلامی ایران مواضع مثبتی داشته است. به نظر می رسد مخالف باقی مانده تحریم ایران چین است. حجم عظیم معاملات چین و امریکا در قیاس با معاملات ایران و چین موید آن است که دیر یا زود و پس از آنکه چین در دیگر عرصه ها امتیازاتی را که خواهان است از ایالات متحده کسب کرد، از تحریم ایران نیز حمایت خواهد کرد. چنانکه در همین روزهای اخیر چین در دو مسئله با سکوت زمینه را برای فشار بر ایران فراهم کرد. یکی سکوت چین درباره گزارش آژانس بین المللی انرژی هسته ای و دیگری تایید قرار دادن ایران در زمره کشورهایی که در آنها پولشویی در جریان است در نشست اف. ای. تی. اف در پاریس.
4) آیا تحریمهای فلج کننده اقتصادی به گذار به دموکراسی در ایران ضربه می زنند یا آن را تقویت می کنند؟همواره گفته شده است که جنبش سبز ایران برای پیروزی نیازمند آن است که وارد فاز اعتصابات شود تا بتواند با فلج کردن کشور، دولت احمدی نژاد را به زیر بکشد. شاید در صورت فعال بودن جنبش سبز تحریمهای اقتصادی فلج کننده می توانند در تسریع پیروزی جنبش نقش مهمی ایفا کنند. اگرچه ناسیونالیسم، آرزوی بازگشت به عظمت امپراطوری هخامنشی، تفاخر به فرهنگ و تاریخ و تمدن ایرانی نقش مهمی در فضای فکری، سیاسی ایران بازی می کند و دولت احمدی نژاد در سالهای اخیر کوشید با دامن زدن به این حس ناسیونالیستی نظر مردم به برنامه ماجراجویانه هسته ایش و سیاستهای تهاجمیش در منطقه جلب کند، اما اینک پس از فرونشستن آن موج و خصوصا پس از وقایع رخداده پس از انتخابات، تحریمهای فلج کننده اقتصادی بیش از آنکه به حساب توطئه خارجی گذاشته شود، به عنوان ماحصل سیاستهای دولت احمدی نژاد ازجانب عموم مردم تفسیر می شود. در صورت فعال بودن جنبش سبز در عرصه سیاسی، موج عظیم حاصل از نارضایتی از تحریم های اقتصادی به همراه فلج سازی حکومت دامان دولت عمیقا ناکارآمد کنونی را خواهد گرفت.
در صورت افول جنبش سبز و سرکوب آن، تحریمهای اقتصادی می تواند به تیغی دولبه تبدیل شود که از سویی اگر چه می تواند موج عظیم نارضایتی از دولت را به همراه بیاورد اما از سویی دیگر می تواند در دراز مدت طبقه متوسط به عنوان طبقه خواهان دموکراسی را به توده فقرا فرو بکاهد. نگارنده البته معتقد است در صورتی که ساعت اتمی ایران سریعتر از ساعت دموکراسی در ایران حرکت کند و جامعه جهانی بین ایران اتمی و جنگ با ایران مخیر بماند، با توجه به اینکه اسرائیل موجودیت خود را با وجود یک ایران اتمی در خطر خواهد دید، جنگ در منطقه خاور میانه اجتناب ناپذیر خواهد بود. جنگی که برنده اش هر که باشد - که قاعدتا واضح است در جنگی که یک سوی آن ایران باشد و سوی دیگر اسرائیل و متحدان فرامنطقه ایش چه کسی پیروزخواهد بود ـ با توجه به نقشی که نیروی هوایی در این نبرد خواهد داشت، ایرانی که از این نبرد به در می آید ایرانی خواهد بود که تمامی زیرساختهای اقتصادیش نابود شده است و اساس کار به آنجا نخواهد کشید که طبقه متوسط طی یک تحریم فلج کننده بلند مدت به سطح فقرا فرو کاسته شود. بدین لحاظ اگرچه این انتخاب دشواری است شاید بتوان گفت اگر شانسی وجود داشته باشد که تحریمها موجب سریعتر چرخیدن ساعت دموکراسی ایران از ساعت اتمی ایران شود می توان تحریم ایران را مد نظر داشت، چرا که آن سوی ماجرا جنگی است که می تواند دستاوردهای یک قرن مدرنیزاسیون در ایران را از بین ببرد.
پرسشهای دیگری هم هست که می توان در این مجال مطرح کرد مانند اینکه آیا تحریمها را می توان به صورتی موثر اجرا کرد؟ آیا می توان تحریمهایی هوشمند اجرا کرد؟ آیا تحریمهای سیاسی موثرند و…. که شاید بتوان در مجالی دیگر به آنها پرداخت. اما اگر پرسیده شود مهمترین کمکی که در وضعیت کنونی دولتهای غربی می توانند به خود و به مردم ایران بکنند چیست می توان بر یک نکته انگشت نهاد. مهمترین کمک و مهمترین گام، تامین زیرساختها و امکانات سخت افزاری برای رساندن بدون سانسور اطلاعات به مردم ایران است. تاسیس و تامین مالی شبکه های رادیو یی و تلویزیونی به زبان فارسی، در اختیار قرار دادن امکانات برای دور زدن سانسور اینترنتی موجود در ایران و تامین مالی برنامه هایی که نقض حقوق بشر در ایران را افشا می کنند و آموزشهای پایه در باره دموکراسی و حقوق بشر را در اختیار مردم ایران قرار می دهند، می تواند مهمترین کمک دولتهای غربی به پیش افتادن ساعت دموکراسی ایران از ساعت اتمی اش باشد که هم به سود مردم ایران است و هم به سود دولتهای غربی وجامعه جهانی.