اخراجیها؛ سیزده به دریترین فیلم تاریخ سینما!
سه هفته پس از آغاز اکران “اخراجیهای 2”، دیگر خبری از صف و شلوغی مقابل گیشهی بلیط فروشی سینماها نیست. طبیعتاً پایان تعطیلات نوروزی روی استقبال تماشاگران از این فیلم تاثیر گذاشته و حالا سرعت افزوده شدن صفرهای بیشتر به رقم فروش این کمدی پربازیگر شتاب اولیهی خود را از دست داده است.
اخراجیها این شانس بزرگ را داشت تا در غیاب رقبایی چون “درباره الی” (ستایش شدهترین فیلم سال) یا هیچ کمدی دیگری، یکهتاز سینماها در تعطیلات طولانی مدت سال نو باشد. مخاطبان سینما در این روزها، اکثراً به صورت خانوادگی یا گروه دوستان بودند که برای گذراندن یک روز خوش و شاد، به دنبال نمایشی کمدی میگشتند و خب بهترین و تنها گزینهی پیش روی آنها اخراجیها بود. جدا از این دو مسئله (کمدی بودن فیلم و حذف رقبا از جدول اکران)، از دیگر مواردی که شرایط را برای فروش بالای دومین پروژهی سینمایی «مسعود دهنمکی» آماده کردند میتوان به اینها اشاره کرد: پیشزمینه ذهنی مخاطبان با توجه به فیلم اول، تبلیغات موثر تلویزیونی به صورت تیزرهای جذاب و تعریف و تمجیدهای مجریان برنامههای مختلف نوروزی و نمایش بخشهایی از فیلم حتی در لحظات نزدیک به تحویل سال نو، مانور تبلیغاتی در مورد حضور تعداد زیادی از ستارههای سینما و تلویزیون در اخراجیها و البته اطلاعرسانی و تبلیغات دهانبهدهان (که تجربه ثابت کرده کاریتر از سایر موارد است).
به این ترتیب تماشاگران گروهگروه به صورت سیزده به دری به سینماهای نمایش دهندهی فیلم هجوم بردند تا اتفاقی - که حتی بدبینترین افراد هم آن را پیشبینی کرده بودند- رخ بدهد: اخراجیهای 2 پولسازترین فیلم تاریخ سینمای ایران شد.
تماشاگران چه فکر میکنند؟
اجازه بدهید حالا که گرد و خاکها خوابیده، تعطیلات تمام شده و شرایط به حالت طبیعی برگشته؛ نگاهی به نظرات تماشاگران این فیلم داشته باشیم. ببینیم آنها که برای خرید بلیط و ورود به سالن نمایش، مقابل سینما ایستادهاند چه میگویند. بعد هم با چند نفر از آنها که فیلم را دیدهاند و از در پشتی سینما را ترک میکنند هم حرف میزنیم. برای این نظرسنجی، «سینما فلسطین» یکی از شلوغترین سینماهای نمایشدهنده اخراجیها را انتخاب کردیم؛ بین ساعات 8 تا 9:30 سهشنبه شب، روزی که بلیط نیمبها است و تماشاگران بیشتری برای دیدن فیلم میآیند. گفتنی اینکه دو سالن دیگر سینما فلسطین «وقتی همه خوابیم» و «سوپراستار» را نمایش میدهند؛ اما مجموع مخاطبان اندک آن دو سالن، با طالبان فراوان اخراجیها قابل مقایسه نیستند.
- خانم رضایی اولین نفریست که برای سانس بعد بلیط میخرد. او میگوید: «من با چند نفر از دوستانم آمدم. تنها چیزی که باعث شد برای دیدن اخراجیها بیاییم فروش بالای آن بوده؛ والا فقط در موردش بد شنیدیم! 90 درصد کسانی که این فیلم را دیدند، میگفتند بد است. خب میدانید که همیشه وقتی برای فیلمی دنباله درست میکنند، خوب از آب در نمیآید. اخراجیها هم حتماً همینطور است. کارگردان فیلم را نمیشناسم. چند روز پیش “سوپراستار” را دیدم که خیلی خوب بود.»
نتیجهی فلسفی: گاهی آدم باید خودش ببیند تا باور کند!
- «محسن گودرزی» دومین نفر است. او میگوید: «اخراجیها را دیده بودم. شنیدم که قسمت دومش هم فروش زیادی داشته و راستش همین برایم مهم بود و باعث شد دوست داشته باشم این یکی را هم ببینم. البته امروز اتفاقی آمدم سینما. معمولاً دو ماه یک بار میروم سینما.»
نتیجهی اتفاقی: دو ماه دیگه میبینیمت!
- «جابر بهاری» و دو نفر از دوستانش منتظر خریدن بلیط هستند. او معتقد است: «ببخشید کارت خبرنگاری دارید؟ قسمت اول اخراجیها خوب بود، خندهدار بود. میگویند این هم خوب است اما نه به اندازه قبلی! میشود کارتتان را ببینم؟ من خیلی کم میآیم سینما. عشق فیلم هستم، ولی نه فیلمهای ایرانی. فیلمهای ایرانی را اصلاً دوست ندارم. این فیلم را هم آمدیم تا با دوستانم دور هم باشیم و بخندیم. ولی فکر نکنم راضی از سالن بیاییم بیرون. شنیدم که این فیلم خیلی فروخته. کارت خبرنگاری…»
تیجهی خندهدار: بخند تا دنیا بهت بخنده؛ همینجوری دور هم!
- «رحمان معاذاللهی» اخبار را از طریق اینترنت پیگیری میکند و به قول همراهانش «منبع خبر» دوستان است. اما به خاطر تعطیلات زیاد به خبرها توجه نداشته و نمیداند که اخراجیها چقدر فروخته است. او میگوید: «دو ماه یک بار میآیم سینما. به سینما علاقه دارم و اخبارش را از سایتها دنبال میکنم، اما بیشتر در خانه فیلم میبینم. فکر میکنم بعد از دیدن اخراجیها راضی باشیم. چون کمدی است و ما هم با بچهها آمدیم تا کمی تفریح کنیم.»
نتیجهی خبری: خوب شد تعطیلات زود تمام شد!
- «علی بزرگی» علاقهمند جدی هنر هفتم، میگوید عاشق سینمای دههی 60 ایتالیا و آنتونیونی و غیرهوذالک است. حالا اینکه چطور چنین کسی بلیط فیلم اخراجیها دستاش است را خدا میداند و خودش: «این فیلم به درد این میخورد که چند نفر با هم خوش باشند و بخندند. هرچند شنیدم که مثل قسمت اولش خندهدار نیست. فیلمهای مستند مسعود دهنمکی را هم دیده بودم، اما بینش شخص برایم مهم نیست و به هنر کارگردانیاش توجه میکنم. البته این فیلم که کلاً کارگردانی درستی ندارد و به قسمت اولش هم انتقادهای فنی زیادی شد.»
آقای بزرگی جدا از «عباس کیارستمی» (که به نظرش استاد است)، کارهای «اصغر فرهادی» را دوست دارد و علاقهمند است زودتر «درباره الی» را ببیند.
نتیجهی خیلی جدی: تن آنتونیونی و آن غیروذالک بیچاره در گور لرزید!
- «مهدی شوکار» همراه همسرش برای دیدن فیلم آمده. او میگوید: «به خاطر فیلم قبلی اخراجیها بود که به نظرم آمد قسمت دومش هم خوب باشد. ضمناً شنیدم که خیلی هم پرفروش شده؛ یک میلیاردوخردهای!»
خانمش اضافه میکند که تعداد زیاد بازیگران فیلم هم در انتخابشان موثر بوده. چرا؟ «خب خیلی مهم است که چه هنرپیشههایی در فیلم بازی کنند. مثلاً من جواد رضویان و ارژنگ امیرفضلی را دوست دارم. وای، امین حیایی!»
در حالی که بابت این نکتهی آخر بحث زیادی داغی بین این زوج در گرفته، آنها را تنها میگذاریم.
نتیجهی غیرتی: دیگه نبینم جلوی من اسمشو بیاری ها!
- «رضا نیروشم» نوجوان، اول مطمئن میشود که روز بلیط نیمبها امروز است. میگوید: «میخواستم با خانوادهام بیایم، ولی برادرم کار داشت و مادرم هم به خاطر او نیامد. مجبور شدم تنها بیام. حالا یک بار هم با آنها میآیم.»
تعجب نکنید؛ بعضی از دوستان رضا چهار بار این فیلم را دیدهاند! او با هیجان میگوید: «بچهها میگفتند خیلی خندهدار و خوب است. گفتند خیلی هم فروخته. من فیلم اولش را دیدهام و به نظرم قسمت دومش هم جالب است.»
نتیجهی تکراری: برو آقا رضا، حالاحالاها جا داری!
- «فرهاد صبحی» مرد جدیای به نظر میرسد. جلوتر آمده تا برای کل خانوادهاش بلیط بگیرد. میپرسیم چرا این فیلم را انتخاب کردهاند: «چرا؟ برای خنده! اگر به من بود که دوست داشتم “بیست” را ببینم. ولی همراهانم اصرار داشتند فیلم کمدی ببینند و تفریح کنند. هرچند با تعریفهایی که شنیدم، میدانم اخراجیها خیلی هم فیلم قابلی نیست.»
نتیجهی قابل قبول: شما بودی بیست میخواستی؟
- آقایی کتوشلواری که تهریش مشکی دارد و ضمناً نامش را نمیگوید، یک تفاوت عمده با سایر تماشاگران دارد: او میگوید اخراجیهای یک را ندیده است! توجه کنید: «من ایران نبودم و قسمت قبلی اخراجیها را ندیدم. نظر خاصی هم ندارم. چون همهی فیلمها را میبینم و این فیلم هم استثنا نیست… بله، دهنمکی را میشناسم و سابقهی سیاسیاش را میدانم.»
جلوی در پشتی؛ بعد از نمایش
ملت هنوز در جو فیلم هستند، دارند میخندند و تکهکلامهای بازیگران را تکرار میکنند. پس هنوز فیلم در ذهنشان تهنشین نشده و زمان خوبی برای نظرخواهی نیست. ولی چارهی دیگری نداریم، باید همین حالا سوالهایمان را بپرسیم…
- «مجتبی فتوتیان» که زودتر از همه بیرون زده، برای رفتن خیلی عجله دارد: «ول کن آقا! در یک کلام بگویم، فیلم داستان نداشت ولی الکی پر بیننده است.»
- خانمی جوان: «اسمم؟ بنویسید “رها”. سوپراستار خیلی بهتر از اخراجیها بود. این فیلم فقط به درد خنده میخورد. به نظرم خیلی تخیلی بود و با عقل و منطق اصلاً جور در نمیآمد؛ مثلاً آنجاهایش که راجع به گروگانگیری بود. اما آدم از پولی که داده پشیمان نمیشود. گفتم که، برای خندیدن خوب بود.»
- انگار خانمها کلاً نه با عکاس راه میآیند و نه با ما. این هم یکی دیگر: «عکس نگیرید لطفاً. اسمم “ندا”ست، کافیه؟ به نظرم این فیلم استحقاقش را داشته که اینقدر فروشش بالا بوده. به نظر خود من هم فیلم خوبی بود. آنهایی که میگویند اخراجیها بد است، الکی میگویند!»
نتیجهی الکی: آره بابا، تو خوبی!
- «علی ابوالفتحی» که از ملایر آمده، میگوید: «فکر کنم فقط من تنهایی آمده بودم سینما. انگار مردم آمده بودند سیزده به در؛ همه دسته جمعی، با کلی بچه و سروصدا و جیغ و گریه و… البته فیلم چندان مهمی هم نبود و اینجور فیلمها برای همین کارهاست دیگر!»
- منتقد بزرگ جمع، «مهران محبوبیصدر» است که اخراجیها را با سریالهای نود شبی تلویزیون مقایسه میکند: «فقط به درد این میخورد که بخندی و بعد فراموشش کنی؛ مثل خشایار مستوفی “میزنم تو مختا!” البته سعی کرده بود یک حرفهایی بزند که چون هیچکس دوست ندارد، گوش نمیدهد. همه فقط به جکهایش میخندیدند. داستانش هم که خیلی تختهای- تخیلی بود!»
- همسر «مرتضی برزگر» حسابی از فیلم خوشش آمده و هنوز میخندد، اما خود او سرحال به نظر نمیرسد: «زیاد بد نبود. همانطور بود که بعد از فیلم اول توقع داشتم. طنزش جالب بود و دهنمکی با زبان طنز همهی حرفهایش را زد.»
- «حامد فراهانی» که در حال بگوبخند با همراهان است هم از فیلم راضی بوده. او میگوید: «کلی خندیدیم. حضور این هنرپیشهها که بهترینهای ایران هستند و چیزی که در فیلم اول دیده بودیم باعث شد برای دیدن قسمت دوم اخراجیها هم بیاییم سینما. اما میخواهم بدانم چرا اسرای ایرانی در اردوگاه عراق همهاش دارند میخندند؟ آنجا که اینطوری نبوده؛ چاخان است.»
- «ابوالفضل حیدری» انگار طرفدار سفت و سخت دهنمکی است؛ چون معلوم است مصاحبههای او را خوب خوانده و حفظ کرده! او برخلاف بقیهی تماشاگران، از پیام فیلم و «وحدت همهی گروهها» حرف میزند. ایشان یک انتقاد کوچک هم دارد: «به نظرم داستانش خیلی تخیلی بود. ولی با این حال به هدفش رسیده و آن چیزی که میخواست بگوید را گفت.»
- آخرین تماشاگری که از سالن بیرون میآید «علی عطارزاده» است که با خانمبچهها پا به خیابان میگذارد. او معتقد است: «اخراجیهای یک بهتر بود، اما این یکی را اصلاً دوست نداشتم. این دفعه فقط سعی کرده بودند مردم را بخندانند. داستانش هم خیلی غیرواقعی بود… ما قبلاً در زمینهی جنگ فقط یک جور فیلم داشتیم. اخراجیها میخواست جنگ را یک جور جدید به مردم نشان بدهد، ولی نتوانست. کلاً فیلم ضعیفی بود.»
توضیح نچندان ضروری: هیچ دخل و تصرفی در جوابها صورت نگرفته و انتخاب مصاحبهشوندگان هم گزینشی نبوده است.
منبع : خبرنگاران صلح – با اندکی تلخیص