اخیرا نیروی انتظامی برخورد جدیدی را با”ارازل و اوباش” محلات آغاز کرده که عبارت است از اینکه لباس زنانه بر تن آنها کرده و سپس برای تحقیر در شهر می گرداند. به این ترتیب، لباس زنانه هم عرض “آفتابه” برای تحقیر ارازل و اوباش در نظر گرفته شده است!
این نمایش قرار است تهدیدی باشد برای مردمی بود که شاهد این ماجرا هستند، حاوی این پیام که اگر شما هم مرتکب چنین اعمالی شوید لباس زنانه بر تنتان می کنیم تا دیگران بر شما بخندند.
من نمی دانم مردانی که چنین صحنه ای را به تماشا می ایستند، آیا به مادری که در دامانش متولد شده و بالیده اند فکر می کنند؟ من نمی دانم ماموری که مجرمان را با این لباس در شهر می گرداند، به زنی که فرزندش در آغوش او بزرگ می شود نیز اندیشیده است؟
اما می دانم که بسیاری از زنهایی که این صحنه را تماشا کرده اند، نه احتمالا به چنین مردانی با این تفکرات ریشخند زده و به حالشان افسوس خورده اند. زنان، نه تنها از لباسی که بر تن می کنند خجالت نمی کشند، که از این که لباس مردان متحجر را بر تن ندارند مفتخر و خوشحالند.
آقای احمدی نژاد که در صحبت اخیر خود در وصف کارنامه دولت خود به سخنرانی پرداخته و خود را مظلوم ترین رئیس جمهور بعد از انقلاب دانسته، آیا در صحبت های خود اشاره ای به چنین برخوردهایی با زنان که در دوران ریاست جمهوری ایشان معمول شده، و اظهار نظرهای زن ستیزانه مردان هم عقیده و هم مسلک خود کرده است؟ تا افکار عمومی بدانند که دراین سالها زنها هم “طاعون” شده اند و هم “خفاشان شب و گرگان درنده روز”، یا عده ای “بیمار روانی” و هیجانی، یا افرادی که از خارجی پول می گیرند تا به طور سازمان یافته خود را آرایش کنند و مردان را وسوسه نمایند، یا عده ای منحرف که برای پیدا بودن اندک موهایشان در کوچه و خیابان بازداشت می شوند و با برخورد “رحیمانه” نیروی انتظامی خون از سر وصورتشان جاری می شود…
آقای احمدی نژاد که در اظهار نظر قبل از ریاست جمهوری اش پرداختن به مساله پوشش و مو را کسر شان دولت آینده می دانست و با این شعارها دست به فریب ملت ایران برای کسب رای زد، آیا امروز در خصوص آنچه به زنان می رود حاظر به پاسخگویی هست؟
در شرایط حاکمیت چنین تفکری است که پدر به دلیل شک، دخترش را سنگسار می کند ویا حکومت اساسا سنگسار را از مصادیق شکنجه نمی داند و آن را نوعی تنبیه تلقی می کند. در چنین شرایطی است که پدری سر دختر 9 ساله اش را می برد و به سه سال زندان محکوم می شود. در این حال و اوضاع است که مرد می تواند به عنوان رئیس خانواده از ده ها حق ناعادلانه به صورت قانونی بهره مند شود و حکومت هم آن را عین عدالت می داند. یا زن جوانی که همسرش را به دلیل رابطه با زن به قتل رسانده اعدام می شود و مرد در جرم مشابهی به عنوان یک مرد غیرتمند از مجازات رهایی می یابد… و دولت و مجلس و قوه قضاییه و صدا و سیما و آموزش عمومی و تبلیغات و منبر ها و مساجد نیز به چنین رابطه نابرابر و زن ستیزانه ای صحه نهاده و آن را تبلیغ می کنند.
اما آنها از یک نکته بی خبرند. آن هم این که، علی رغم تمام این برخوردها، زنانی ایرانی نه تنها خودرا تحت سلطه و یا جنس دوم نمی دانند، بلکه خود را پیشگام در کلیه حرکتهای عدالتخواهانه و مبتنی بر اصول حقوق بشر می شمرند.
زنان ایرانی، برای کسب فرصت های برابر که به ناحق از آنها گرفته شده است کوشش می کنند، با این باور که هیچ حرکت دموکراسی خواهانه ای بدون حضور زنان محقق نخواهد شد. حتی محافظه کاران می دانند که بدون رای زنان صاحب قدرت نخواهند شد و امروز که زنان سهم خود و دیگر اقشار جامعه را از حکومت می خواهند، رسانه های حاکمیت و دستگاههای اطلاعاتی و قضایی بر آن شده اند تا به روشهای مختلف از تهدید و تکفیر گرفته تا زندان و حذف، حتی سیاست نفوذ، از همگرایی زنان جلوگیری کرده و از حرکت پویای فعالان جنبش زنان در ایران جلوگیری نمایند.
در چنین شرایطی، تنها هوشیاری زنان برای وحدت هرچه بیشترو پافشاری بر استقلال است که توانسته این کشتی را در دریای طوفان زده ایران حفظ نماید و به سوی ساحل نجات براند…