صحنه

نویسنده
پیام رهنما

نگاهی به نمایش “ همه فرزندان خانم آغا ” در “ صحنه “، گفت و گویی با حسین کیانی کارگردان نمایش در ” گپ “ و دیگر این دو، دو یادداشت کوتاه از بهمن فرمان آرا و پری صابری بر اثر آخرین داوود رشیدی…

طغیان زبان نمایش

 

“همه فرزندان خانم آغا” نمایشی ست با درون مایه های درگیری فرزندان با روح حاکم بر خانه که به نویسندگی وکارگردانی حسین کیانی به صحنه آمده است… درصفحه صحنه و گپ این هفته این نمایش را مورد واکاوی قرار داده ایم…

خلاصه نمایش: طغیان خدمت و طاووس از فرزندان خانم آغا برای فروش خانه مادری اشان، طغیانی از سر تعارض با موقعیت و تفکر مادر است.

بازیگران: رویا تیموریان، رویا میرعلمی، حمیدرضا آذرنگ، شهرام حقیقت دوست، امیر دلاوری، آذر خوارزمی و محمود جعفری.

طراح صحنه :منوچهر شجاع. آهنگساز:ابراهیم اثباتی. زمان:مرداد وشهریور89. سالن چهارسو.

 


 

حسین کیانی ازآن دسته کارگردانانی است که درروند تولیدات خود همواره در یک روش و کانال مشخص شده پیش می رود و چندین مشخصه اصلی را می توان به عنوان نقاط اشتراک  همه آثار این نویسنده وکارگردان تئاترایران سراغ کرد.

مهم ترین نمونه این گفته ها استفاده ابزاری کیانی در “زبان نوشتاری” نمایشنامه هایی است که او را با خود به قلب تاریخ ایران همراهی می کند. کیانی تسلط خود در عرصه نوشتار را شاید ابتدا مدیون نوع زبان و استفاده از کلمات و واژه هایی بداند که کمتر پژوهشگری به دلیل سختی با آن درارتباط است. ژستی که نویسنده در تولیدات خود به مخاطبان به همراه می آورد ازچهارچوب و کنش هایی می آید که همین شکل نوشتاری در اختیار وی قرار می دهد. یعنی طراحی اتمسفر صحنه ای تا نوع گویش بازیگران به همراه چهارچوب های داستانی درپیشبرد اتفاقات و رویکردهای نویسنده شاخص و قابل توجه هستند.

از همین روی نمایشنامه “آغا خانم و فرزندان “نیز درادامه تجربه های قبلی این نویسنده درسالن چهارسو مجموعه تئاترشهر به صحنه ی اجرایی کشیده شده است.نمایشی که وجه تمایز آن با نمایشنامه “باغ آلبالو”اثر آنتوان چخوف شاید تنها در ملیت کاراکترهای آنان است.

چیزی  که در “همه فرزندان خانم آغا” قابل تامل می‌نماید، خانه‌ای است که داستان در آن واقع می شود. این خانه در طول نمایش کارکردهایی چندگانه و نشانه‌ای پیدا می‌کند و با حالت استعاری که به خود می‌گیرد از تعریف صرف یک مکان برای زندگی خارج می‌شود. ما با خانه‌ای روبه‌رو هستیم که ساخت و ساز ساختمان‌های اطراف روی آن تاثیر گذاشته است. با توجه به آنچه شخصیت‌ها می‌گویند و برآیندی که تماشاگر از ساخت و ساز مدرن در ذهن دارد، حیات سنتی این بنا توسط معماری جدیدی که بیرون از آن رخ می‌دهد، بطور دائم در معرض تهدید است.

 


 

نخستین نکته ای که باعث ضعف این نمایش می شود، ریتم اجرایی آن است.زمان نمایش بسیار زیاد است وبا نگاه کلی می توان دریافت که کم شدن بخش هایی ازنمایش نه تنها ضربه ای به کلیت مفاهیم آن نخواهد زد، بلکه می تواند به عنوان نقطه قوت اجرا نیز تبدیل شود. ساختار این نمایش به لحاظ نگارش چند پاره است وبه گونه ای پیش می رود که کنار هم قرار دادن هربخش تاثیر مهمی درساخته شدن قسمت بعدی دارد ازاین روی نمی توان هیچ یک از بخش ها را حذف کرد. اما شاید راه حل این باشد که ازهربخش قسمت های ایستا وبخش هایی را که بار دراماتیک کمتر دارند، حذف کرد.

حذف شدن برخی مونولوگ های طولانی و گاه بدون عمل نمایشی و تعدیل نمودن بحث های تکراری میان مادر وفرزندان در بخش های مختلف، می تواند کمک شایان توجهی به سیرحرکتی واستحکام ساختار نمایش نماید.

نکته دیگر  این است که ساختار چند تکه شده ی متن که در شکل ها ویا حال وهوای احساسی هرصحنه، جای می گیرد، از دید کارگردان به درستی و به شکل نمایشی به تصویر کشیده نمی شود.استفاده از عوامل صحنه وزیبایی شناسی رنگ ونور درساختن فضاهای ناتمام صحنه می تواتنست مورد استفاده کیانی در مقام کارگردان قرار گیرد.

آدم های این نمایش، گذشته خود را چنان درلفاف بی توجهی پیچیده اند که درلحظاتی خود باور می کنند زندگی وگذشته شان متعلق به کس و چیز دیگری بوده است. نکته ای که نویسنده سعی می کند برآن تاکید کند، شاید فراموشی این آدم هاست.فراموشی دربرابر آنچه باید از آن درس بگیرند ویا شاید فراموشی تا آنجا که حتی دوباره به نقطه صفر برسند واشتباهات گذشته خود را تکرار کنند. بازشناسی این شخصیت‌ها از خلال موقعیتی است که بر آنان عارض شده است.

طغیان خدمت و طاووس از فرزندان خانم آغا برای فروش خانه، طغیانی از سر تعارض با موقعیت و تفکر مادر است. اینجا خانه دوباره خارج از نقش ظاهری خود ظاهر می‌شود. آنچه برای نویسنده و کارگردان مهم بوده بیشتر درگیری فرزندان با روح حاکم بر خانه است نه خود خانه.

طراحی صحنه این نمایش درابتدا ساده ومعقول به نظر می رسد ومی تواند در خلق فضای سرد مورد نظر کارگردان و مخاطب موثر باشد اما هرچه از آغاز نمایش می گذرد تاثیر گذاری آن کم و به تدریج به فراموشی سپرده می شود. این امر تاثیر گرفته از نقطه ای است که در طول نمایش آن را پیدا نمی کنیم. درواقع نقطه اشتراک اتمسفر حاکم بر نمایش تا انتهای آن با طراحی صحنه بالانس خود را حفظ نمی کند و به عبارتی ابزار استفاده شده در شکل صحنه ای نمایش قدرت کارکردی ندارد ونمی شود در جریان عمل صحنه ای و  یا درجریان تصویر کردن نمادهای تصویری درامر کارگردانی از آن بهره گرفت. ازآن جا که نمایشنامه شدیدا وابسته به نمادگرایی وسمبل های میان روابط خانم آغا وفرزندان اوست و درجریان کارگردانی هم سعی نشده است از این فضا خارج شود ناگزیر طراحی صحنه نیز باید در خدمت تبیین ارزش ها وزشتیهای مطرح شده درنمایشنامه و تم اصلی ان باشد.