انشعاب اصولگرایان و تفاهم اصلاح‌طلبان

نویسنده

po_ghoochani.jpg

از سال گذشته نام دو سیاستمدار صدرنشین 27خرداد 84 بیش از پیش به گوش می‌رسد: محمود احمدی‌نژاد و مهدی کروبی که یکی پیروز بالفعل انتخابات شد ودیگری پیروز بالقوه. کروبی و احمدی‌نژاد تفاوت‌های زیادی با هم دارند و به یک معنا اصلا قابل قیاس نیستند اما هر دوی آنها در انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته با بی‌مهری همفکران سیاسی و جناحی خود مواجه شده بودند.

احزاب اصلاح‌طلب و احزاب اصولگرا از توان اجتماعی کروبی و احمدی‌نژاد غافل شدند و نتوانستند آرای آن دو را پیش‌بینی کنند. ضمن آنکه کروبی هنوز بزرگترین مدعی انتخابات 27 خرداد 84 است. اما تفاوت بنیادین کروبی و احمدی‌نژاد در انتخابات امسال بار دیگر خود را نشان داد، تفاوت کروبی و احمدی‌نژاد تفاوت پختگی و نوآمدگی است.

گرچه هر دوی آنها در یک‌سال گذشته به نقد درون‌گروهی پرداختند و کروبی اصلاح‌طلبان را و احمدی‌نژاد اصولگرایان را نقد کرد اما تجربه کروبی مانع از آن شد که نقدهای او به انشعاب و شکاف در جبهه اصلاحات منتهی شود. احمدی‌نژاد از آغاز به نقد تحزب پرداخت و با وجود رفتار صددرصد حزبی دولتش در انتخابات پیش‌رو سعی کرد بی‌توجهی احزاب به خود را با بی‌اعتنایی به جبهه اصولگرایان جبران کند و به همین دلیل تاسیس ستادهایی به نام حامیان دولت را با محوریت نزدیکان خود پیگیری کند و هنوز هم زیر بار هیچ ائتلافی که در آن از فرادستی دولت خبری نباشد نرفته است و شرط ائتلاف را صدرنشینی همفکران و وابستگان خویش و حذف شهردار فعلی تهران (که اتفاقا اصولگراست) قرار داده است. اما مهدی کروبی پس از 27 خرداد 84 وعده داد (و به وعده‌اش عمل کرد) که حزب و روزنامه تاسیس کند. نه برای آنکه با اصلاح‌طلبان رقابت کند یا از آنان انتقام بگیرد بلکه قطعات گمشده ائتلاف اصلاح‌طلبان را پر کند.

کروبی در دو دهه گذشته همواره به عنوان ریش‌سفید اصلاح‌طلبان سعی کرده است بیش از آنکه در پی “رای‌گیری” برای خود باشد “رای‌سازی” کند. تاسیس مجمع روحانیون مبارز در سال 1367 و شکست فضای تک‌صدایی دهه 60 که نیای بزرگ جنبش اصلاح‌طلبی محسوب می‌شود، نقش اصلی در به صحنه آوردن و آنگاه دفاع کردن از نامزدی سیدمحمد خاتمی در سال 1376 و نیز صف‌شکنی‌های منحصربه‌فرد او به هنگام نزاع‌های سیاسی از قبیل حکم اعدام سیدهاشم آقاجری و حکم بازداشت حسین لقمانیان در مجلس ششم همگی نشان‌دهنده نقش ریش‌سفیدی و رای‌سازی مهدی کروبی است.

هر چند که رفتار پاره‌ای اصلاح‌طلبان در انتخابات سال 1384 کروبی را ناگزیر از تاسیس یک حزب سیاسی خاص کرد اما ذره‌ای از تعهد تشکیلاتی کروبی در مجموعه جبهه اصلاحات کاسته نشد و اینک با ائتلاف کامل اصلاح‌طلبان ثابت شد همه هیاهوی رسانه‌های اقتدارگرا برای جداسازی صفوف اصلاح‌طلبان بی‌پایه و اساس بوده است. دیروز رسما عقد اخوت اصلاح‌طلبان با حفظ هویت‌های مستقل 5 فراکسیون اصلی: 1- حزب اعتماد ملی 2- حزب کارگزاران سازندگی 3- حزب مشارکت ایران اسلامی 4- سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و 5- مجمع روحانیون مبارز دوباره خوانده شد. کروبی البته هوشمندانه این ائتلاف را نه ائتلاف احزاب که ائتلاف شخصیت‌ها خوانده است. ولی نتیجه عملی ائتلاف بازیابی گوهر گمشده اتحاد بود که دقیقا چهار سال قبل(1381) در دومین دوره انتخابات شوراها گسسته شد.

شکست اصلاح‌طلبان از روزی شروع شد که چهار گرایش مشارکت، کارگزاران، همبستگی و ملی - مذهبی در انتخابات دوره دوم شوراهای شهر هر یک فهرست جداگانه‌ای منتشر کردند و آنگاه همین تجربه تلخ را در مجلس هفتم و ریاست‌جمهوری نهم تکرار کردند.

جدا شدن راه اصلاح‌طلبان به مخالفان آنان این امکان را داد که به درون این ساخت قدرت یکپارچه اصلاح‌طلبانه رخنه کردند و پس از پیروزی در شوراها و برکشیدن محمود احمدی‌نژاد به‌تدریج مجلس و دولت را در اختیار بگیرند. محافظه‌کاران به خصوص اقتدارگرایان در یک‌سال گذشته سعی بسیار کرده‌اند که شکاف میان اصلاح‌طلبان را زنده نگه دارند. مهم‌ترین امید آنها برای این کار برجسته کردن نقدهای درون‌گروهی اصلاح‌طلبان بود.

اما هوشمندی جدی‌ترین منتقد درون‌گروهی اصلاح‌طلبان مانع از آن شد که امید اقتدارگرایان برای اختلاف‌افکنی میان اصلاح‌طلبان پا بر جا بماند.

مهدی کروبی که در یک سال گذشته هرازگاهی مشفقانه و مصلحانه به نقد اصلاح‌طلبان پرداخته است همزمان به این نکته آگاهی داشت که مرزبندی خود را با مخالفان اصلاحات نشان دهد و بدون تردید هم او و نیز روزنامه و حزبش صریح‌ترین واکنش‌ها را نسبت به تلاش “بازگشت‌طلبانه” دولت برای نادیده گرفتن هشت سال اصلاح‌طلبی نشان داده‌اند. دفاع از حقوق شهروندی، پیشنهاد برای اصلاح ساختار مجلس خبرگان و نیز نظام بررسی صلاحیت‌ها از جمله اقداماتی بود که کروبی را همچنان در صدر جبهه فکری اصلاح‌طلبی قرار می‌داد. اما نقدهای کروبی بر اصلاح‌طلبان از سوی رسانه‌های اقتدارگرا بزرگنمایی می‌شد.

نقدهایی که همدلی بسیاری را در بدنه اصلاح‌طلبان برمی‌انگیخت اما اصولگرایان بی‌جهت خویش را با آن همسو و همراه نشان می‌دادند چرا که نقد کروبی نقد درون اصلاح‌طلبانه بود. نقدی نه از موضع محافظه‌کاری و راست‌روی که از منظر کارآمدی و عمل‌گرایی. تاکید کروبی بر استقلال عمل حزب اعتماد ملی نیز از همین زاویه قابل تحلیل است.

ایرادات کروبی بر جبهه اصلاحات بیش از آنکه محتوایی باشد، ساختاری بود. شیوه تصمیم‌گیری، آرایش گروه‌های مرجع و تعدد مراکز تحلیل و بعضا تکثیر و تحمیل یک زاویه نگاه خاص به همه اصلاح‌طلبان مانع از آن بود که صدای چهره‌های پرسابقه شنیده شود. برافراشتن پرچم استقلال حزب اعتماد ملی تنها باید به این معنا فهمیده شود. همچنان که امضای مستقل این حزب پای فهرست مشترک اصلاح‌طلبان چنین معنایی دارد.

کروبی می‌خواهد به اصلاح‌طلبان متذکر شود که تعداد راه‌ها به سوی اصلاحات به عدد همه اصلاح‌طلبان است. اما رقیب مهدی کروبی، محمود احمدی‌نژاد در جبهه دیگر قرار دارد که گرچه او نیز توانست دیگر اصولگرایان را در معرض شگفتی قرار دهد اما هم‌اکنون چنان به خود تکیه کرده که با هرگونه ائتلافی مرزبندی دارد و سعی می‌کند همچون انتخابات سال 1384 بدون ائتلاف با احزاب به قدرت برسد یا در قدرت بماند. احمدی‌نژاد که بارها مرزبندی خود را با احزاب نشان داده است معتقد است بار دیگر می‌تواند تک و تنها شهرداری تهران را تصاحب کند.

اکنون با ائتلاف کامل اصلاح‌طلبان و در آستانه انشعاب کامل اصولگرایان حتی اگر اصلاح‌طلبان شکست بخورند با هم شکست خورده‌اند و حتی اگر گروهی از اصولگرایان (مانند یکی از سه ستاد حامی احمدی‌نژاد) به قدرت برسند اصولگرایان شکست خورده‌اند. چرا که ویروس انشعاب و تفرقه این‌بار از اردوی اصلاح‌طلبان به اردوی اصولگرایان رخنه کرده است. آنان که در یک سال گذشته سعی می‌کردند شکاف “کروبی‌-‌اصلاح‌طلبی” را برجسته کنند و از شکاف <احمدی‌نژاد- اصولگرایی> تغافل ورزند امروز باید فهمیده باشند که کروبی رقیب اصلاح‌طلبان نیست، ریش‌سفید آنان است. اما احمدی‌نژاد اتفاقا همان رقیب است نه فقط رقیب اصلاح‌طلبان که رقیب اصولگرایان.