بروس ویلیس نمی خندد؛ هرگز! نه موقع مصاحبه و نه سرصحنه فیلم برداری جان سخت ۴. وقتی دست تان را می فشارد، با یک نگاه سر تا پایتان را برانداز می کند مانند درنده ای که فکر می کند کدام قسمت را اول بخورد! در مورد رابطه جنجالی اش با رسانه ها بسیارنوشته اند: بد رفتاری با روزنامه نگاران هنگام تبلیغات جهت معرفی فیلم گروگان و حمله ور شدن به خبرنگارها در جلسات مطبوعاتی، نشست هایی که نیمه کاره رها شده اند، چون سوالی موجب عصبانیت اش شده… از این حرف ها گذشته همه چیزروشن است. در ۵۲ سالگی نه وقت آن را دارد و نه تمایلی که بخواهد نقش یک ستاره دوست داشتنی موقع تبلیغات فیلم را بازی کند. هیچ میلی ندارد تا چیزی را ثابت کند و یا کسی را متقاعد سازد. خواه ناخواه، ویلیس آماده عوض شدن نیست.
آخرین مصاحبه او برای خوانندگان روز انتخاب و ترجمه شده است.
در جان سخت ۴ که در طول ده سال وعده ساخت اش داده می شد وانتظار آن می رفت، جان مک کلین- پرسوناژی که موجب ترقی بوریس ویلیس شد که تا آن زمان یک بازیگر جذاب تلویزیونی بود- این بار در برابر تروریست های پیشرفته ای قرار گرفته که از طریق قطع دسترسی به تکنولوژی، قصد تسلط بر ایالات متحده را دارند. او در حالی که مامور محافظت و رساندن هکری (جاستین لانگ) به مامورین FBI شده، بر خلاف تمایل اش خود را درمیان ماجرایی می یابد که به زودی دخترش (مری الیزابت وینسنت) را هم درگیر می کند. به سختی می شود چیزی جز موفقیت برای فیلم تصور کرد. بروس این را می داند و همین موجب سرحالی بودنش شده است.
چه چیزشما را به بازی در جان سخت۴ متقاعد کرد؟
سن و سال. من ۵۲ سال دارم و در مورد اجرای این پروژه تفاوتی نسبت به پنج یا ده سال پیش نمی بینم، شرایط به نظرم مساعد آمد. جان سخت یکی از اولین فیلم های هالیوود بود که مسئله تروریسم را- که هنوز مثل امروز یکی از موضوعات روز جراید نشده یود- مطرح کرد. در جان سخت ۴ تروریست ها آمریکائی هستند واین به نظرم خیلی جالب می آید.
بازی نقش جان مک کلین مثل دوچرخه سواری، خود به خود به یاد می آید؟
نمی گویم مشکل بود، به استثنا مورد فیزیکی آن، دوباره دیدن خودتان در صحنه به همراه بدل کاران جوان تر و پیشرفته تر ازخودتان، خیلی هم راحت نیست. احساس کردم بیست سال بین قسمت اول و این آخری گذشته است.
پرسوناژ فیلم چه تغییراتی یافته است؟
او هم مثل دیگران است، پیرتر و گوشه گیرتر می شود. بچه هایش بزرگ شده اند و ازدواج اش به شکست منتهی شده است. خودم هم در زندگی واقعی فهمیده ام هرچه که بیشتر یاد می گیرم کم تر می دانم. اما حس طنز مک کلین هم چنان سرجایش است. مثل حس شرافت و پایبندی اش به ارزش ها.
سیلوستر استالونه با راکی بالبوآ آخرین قسمت این مجموعه را به خود ارزانی داشت. آرنولد شوارتزنگر فرماندارکالیفرنیا است و مل گیبسون در مورد مایاها فیلم می سازد… در یک جمع بندی به نظر می رسد که شما آخرین قهرمان اکشن هستید.
می شود این طور هم دید… مخصوصاً که شانس دارم که از سیلوستر وآرنولد جوان تر هستم. خیلی ها می گفتند که سیلوستر برای بازی در یک راکی جدید خیلی پیر است. این در مورد هریسون فورد وایند یانا جونز۴ هم صدق می کند. شخصاً تا زمانی که فیلم متفاوت است ومردم را به سالن ها می کشاند برایم توفیری نمی کند. هدف ازاین بازی، همین است، مگر نه؟ راکی بالبوا هم ازتمامی جهات یک موفقیت بزرگ محسوب می شود. وقتی ادامه نمی دهیم که دیگر مردم از دیدن ما در نقش آدم های سرسخت خسته شده اند. مدتی قبل خبردار شدم که آنونس جان سخت ۴ درتاریخ استودیو فاکس بیشترین مورد دانلود را داشته است. پس خوشبختانه به این زودی ها کار را تعطیل نمی کنیم.
مجموعه جان سخت ها به لحاظ کیفی از استحکام خوبی برخورداربوده اند. آیا خودتان را به نحوی در مقابل موفقیت چهارمین قسمت مسئول حس می کنید؟
درمقام تهیه کننده جان سخت ۴ خیلی مواظب بودم فیلم جهتی پیدا نکند که موجب ناخشنودی طرفداران آن بشود لن وایزمن (کارگردان فیلم ) به نحوی عالی کارش را انجام داد. او جان سخت را تا قرن بیست ویکم جلو آورد.
آیا صحبتی شد که جان مک تیرنان- کارگردان قسمت اول و سوم جان سخت- برای ساختن این قسمت به پشت دوربین برگردد؟
استودیو خیلی سریع لن وایزمن را انتخاب کرد. آنها انتظار داشتند که حال و هوایی تازه تر و مدرن تر به مجموعه بدهند. لن که خود با تماشای جان سخت ها بزرگ شده است، دیدگاهی جذاب را ارائه می کرد. برای او رویائی کودکانه بود که جامه عمل به خود گرفت. صحنه هایی دیوانه وارتر فیلم شیوه ای بود که مستقیما از تخیل او برمی آمد.
سینمای اکشن در پایان سال های ۸۰ تحت تاثیر جان سخت واسلحه مرگبار دوره ای طلائی را به خود دید…
این دو فیلم الگویی را بنا کردند که بعدها توسط بسیاری به کارگرفته شد: فردی معمولی که برخلاف تمایل اش درگیر وضعیتی غیرعادی می شود ورابطه دونفره پلیس هایی متفاوت که مجبور می شوند با هم کار کنند. آن قدر این الگو را به کارگرفتند تا ازرمق افتاد. گونه اکشن به شکلی واضح در پایان دهه ۹۰ به بن بست رسید. امیدوارم که جان سخت ۴ در خارج کردن آن از این وضع نقشی ایفاء کند. امروز اکثریت صحنه های اکشن فیلم ها متکی به تصاویردیجیتالی هستند. حوادثی که در این فیلم خواهید دید، مثل ماشینی که به یک هلکوپتر درحالت پرواز می کوبد به شکل واقعی و روش قیمی گرفته شده اند.
عکس العمل تان از دیدن فیلم هایی که با تقلید از جان سخت ساحته می شدند-مثل فیلم های اسیتون سیگال- چه بود؟
همه این فیلم ها از طرف تهیه کنندگانی که تمایل داشتند جان سخت خودشان را داشته باشند، به من پیشنهاد می شد. فیلمنامه هایی دریافت می کردم بی کم وکاست مانند جان سخت که این بار در کشتی، قطار و نمی دانم هر جای دیگر اتفاق می افتاد. برایم جالب نبود، اما هیچ کینه ای هم نسبت به این فیلم ها نداشتم. ازهمه این ها گذشته، وجود آنها تحسینی نسبت به کار ما بود. همین طور موجب انگیزه می شد. وقتی شما جان سخت جدیدی را می سازید تنها با خودتان و قسمت های قبلی در رقابت نیستید. بلکه در رقابت با هر فیلم اکشنی هستید که تا آن زمان ساخته شده، در ضمن نباید سریال تلویزیونی ۲۴ را هم فراموش کرد.
چیزی که امروز مد است قهرمان اکشنی است که جنبه انسانی بیشتری دارد؛ مثل جیسون بورن. حتی جیمزباند هم احساساتی شده است. اما اگر خوب نگاه کنیم، جان مک کلین اولین نشانه های آسیب پذیری را ازخود نشان داد. درست در نقطه مقابل آن چه که درسالهای هشتاد می گذشت.
درست است. قهرمان اکشن سال های هشتاد که توسط استالونه وشوارزینگر بازی می شدند، بچه های دهه چهل و وارث شخصیت های خون سرد و آسیب ناپذیری هستند که بازیگرانی مثل همفری بوگارت نقش شان را بازی می کردند. ما می خواستیم با جان سخت این تمایل را دگرگون کنیم. مردی عادی مثل من وشما را به میدان بیاوریم، درگیر در جهنم و با حفظ شوخ طبعی اش.
ساخت پروژه جان سخت ۴ به مدت ده سال موضوع بحث بود و درطول این سال ها اشکال متفاوتی به خود گرفت. فکرش را هم می کردید که زمانی در فیلمی مینی مالیستی بازی کنید؛ جائی که جان مک کلین خودش را درگیر با یک مشت سرباز در وسط جنگل می یابد؟
به خودم بابت رها کردن این ایده تبریک می گویم (لبخند می زند) چیزی نمادین در فیلم که درچهار ژوئیه در واشنگتن می گذرد وجود دارد، بسیار میهن پرستانه است.
در تمام دنیا شما نماد قهرمان آمریکائی شکست ناپذیری هستید که در پایان دنیا را نجات می دهد.
درواقع چند بار این مورد در زمان حال پیش آمده وهمین طور یک بار درآینده به لطف فیلم عنصر پنجم لوک بسون.
تا به حال ازاین تصویر ناراحت نشده اید؟
نه، خودم را به دست تصویری که ازمن می سازند نمی سپارم. طرح هایی را انتخاب می کنم که علاقه ام راجلب می کنند. چون فکر می کنم تماشاگران تمایل به دیدنشان خواهند داشت. البته برایم پیش می آید که اشتباه کنم.
ژانر اکشن هنوز هوکردن فیلم هادسن هاوک را به یاد دارد.
تماشاگران برای دیدن یک فیلم اکشن به دیدن هادسن هاوک رفتند. فضای هجو آمیز فیلم آنها رابه سختی پریشان کرد. همان طور که می دانید بودجه فیلم برای آن دوره رقم بزرگی بود. صادقانه بگویم که این فیلم را خیلی دوست دارم. شکست آن در سالن های سینما برای خیلی ها گران تمام شد. خود من داشتم نابود می شدم ,امروزه هادسن هاوک به سود دهی رسیده است وهنوز من مشغول انجام این حرفه هستم. در ضمن این فیلم در گذر زمان کمی جنبه کالت یافته است. نتیجه هرچه که باشد هر بار سعی می کنیم بهترین را ارائه دهیم. یخ بعضی فیلم ها می گیرد و بعضی ها نه….. یک دانش دقیق نیست. امیدوارم وقتی زمان بازنشستگی ام فرا برسد، وقتی به پشت سر نگاه می کنم بتوانم به خود بگویم لااقل در ده فیلم بازی کرده ام که خواهند ماند.
همین الان هم چند تایی دارید : قصه های عامه پسند، دوازده میمون، جان سخت، حس ششم…
خودم هم مرگ برازنده اوست (رابرت زمه کیس ۱۹۹۲) را اضافه می کنم وهمچنین دوفیلم که به آنها خیلی وابسته هستم افکار مرگبار (آلن رودلف۱۹۹۱همراه با دمی مور) و Nobody’s Fool (رابرت بنتون۱۹۹۵همراه با پل نیومن ) که بخصوص به این آخری خیلی افتخار می کنم.
چگونه تارانتیتوشما را متقاعد به بازی در قصه های عامه پسند کرد؟
احتیاجی به متقاعد کردن من نبود. بیشتر من بودم که به سمت او حمله ورشدم… در طول تابستان ۱۹۹۳هاروی کایتل خانه ای درست کنار خانه من اجاره کرد. دخترش با بچه های من بازی می کرد. یک روزکه او را به خانه ما می آورد، تمام تحسین ام را نسبت به سگدانی ابرازکردم. او شروع کرد به حرف زدن از کوئنتین و این که یک فیلم بلند دردست دارد. بعد هاروی مرا دعوت کرد به مهمانی که تارانتیتو هم در آن حضور داشت. با پیشنها د بازی در هر نقشی در فیلم آینده اش به طرف او هجوم بردم. او فکر کرد و چند روز بعد نقش بوچ را در قصه های عامه پسند به من داد.
از نظر شما یک فیلم اکشن خوب چیست؟
نکته حیاتی خلق شخصیتی است بسیار گیرا برای تماشاگران است تا به محض افتادن در خطر تماشاگران سر جایشان تکان بخورند. مثل تصویر نمادینی که در خیلی ها از وسترن بود: قهرمان به ریل راه آهن بسته می شد و قطاری از دور دست نزدیک می شد. یک چنین حالتی.
معمولاً چه سئوالی از شما بیشتر پرسیده می شود؟
به مدت ده سال، هر جائی از جهان که می رفتم همیشه یک سئوال را ازمن می پرسیدند: کی جان سخت جدید را خواهید ساخت؟ اوائل فکر نمی کردم این سئوال خیلی جدی است. اما بالاخره برایم مسجل شد که تماشگران خیلی به این فیلم ها علاقه دارند و به خصوص مردها. این ایده را دوست دارم که جوانی هایی که طرفدار اولین جان سخت بودند به هنگام نمایش جان سخت ۴ می توانند فرزندان شان را با خود به دیدن فیلم ببرند. فیلم تنها برای زیر سیزده سال ممنوع است. ناسزاهای کمتری نسبت به قسمت اول در آن است همیشه نامه ای که عمه مرحوم ام بعد ازدیدن فیلم برایم ارسال کرد را به یاد می آورم. به نظرش فیلم پر از فحش و موجب بد آموزی بود.
قهرمانان شما چه کسانی هستند؟
استیو مک کوئین که شیوه ای خاص به خود را داشت. همین طوریک بازیگر فرانسوی که فلوران سیری (کارگردان گروگان) مرا با او آشنا کرد: آلن دلون، یک بت واقعی. همه فیلم هایش را دیده ام وامیدوارم روزی بتوانم به همراه فلوران یکی از آن ها را بازسازی کنم.