گفت و گو مسعود لواسانی با احمد نوری زاده

نویسنده

» گفت و گو

ایرانیان و ارامنه؛ همسایگان تاریخ

نزدیک به ده سال از آن روزی که در نزدیکی خیابان کریم‌خان زند به دیدار احمد نوری‌زاده و همسرش رفتم، می‌گذرد. مردی که روزگار گرد سپیدی برموهای مجعدش پاشیده بود و با صدای گرم و لحن گیرای بیان‌اش، تو را میهمان فرنگ و تاریخ ارمنی و ایران باستان می‌کرد. وقتی از ارمنی و ارمنستان صحبت می‌کرد انگار از یکی از اعضای خانواده‌اش صحبت میٰ‌کرد. وقتی به او گفتم با وجود این که آذری هستید ولی لهجه‌ی تان شبیه یکی دو دوست ارمنی‌ای است که دارم، گفت: خب من ارمنی هستم!

هنگامی که وارد خانه شدم صدای پریسا از گرامافون گوشه‌ی خانه درهوا طنین انداز بود. دکوراسیون سبک ارمنی درون خانه با آن قالی‌های دست باف رنگارنگ و نفره‌کاری‌های زبیا جای جای اتاق به چشم می‌خورد. نقره‌کاری‌هایی که کار دست صنعت‌کاران ارمنی بود و را وقتی به کشور ارمنستان مانندش را آن‌جا دیدم. از آن روز خیلی چیزها عوض شده است. امروز همسرش او را ترک کرده و در کنج آسایشگاه کهریزک با بیماری ام اس روزگار می‌گذراند.

 

از کودکی خودتان بگویید، کجا به دنیا آمدید؟

نوری‌زاده: من سال ۱۳۳۰ در خانواده‌ای فقیر در بندر انزلی متولد شدم، جایی که به محله‌ی قاضیان یا نام دیگرش کرد محله شهرت داشت. پیش از انقلاب این بندر یکی از شهرهای توریستی مهم ایران بود. خانواده‌ی ما آذری و پدرم وضعیت مالی خیلی خوبی نداشت. البته در آن زمان کم و بیش همه این طور بودند. دوران کودکی من در این شهر سپری شد شهری ساحلی در شمال ایران که تصویرهای رنگی آن دوران در شعرهای سالیان بعد من نقش بسته است.

من از چهارده - پانزده سالگی وارد فعالیت‌های اجتماعی شدم و با خیلی از چهره‌های فرهنگی و تاریخی این کشور دوستی داشتم.

 

سرنوشت چگونه از فرزند خانواده‌ای آذری، یک ارمنی شناس ساخت؟ چه طور شد که شما به زبان ارمنی علاقه‌مند شدید و پا در این راه گذاشتید؟

نوری‌زاده : دوران کودکی من در محله‌ای سپری شد که از هر ملیتی در آن زندگی می‌کردند انزلی حالت اینترنشنال داشت. ارمنی‌ها، آذری‌ها، روس‌ها، آسوری و ملیت‌های دیکر در آن‌جا در کنار هم زندگی می‌کردند. من نیز در این محله به دنیا آدم و بزرگ شدم. در دوران کودکی من با دیگر بچه‌های محل که بیشتر ارمنی بودند بازی می‌کردم و در همان دوران با زبان محاوره‌ای آن‌ها آشنا شدم. سال‌ها بعد به اتکای همین دانش‌ام از زبان محاوره‌ای ارمنی بود که وقتی به عنوان یک شاعر و نویسنده وارد مطبوعات و فضای نشر کشور شدم با خودم گفتم که؛ من زبان محاوره‌ای ارمنی را بلد هستم، چرا زبان نوشتاری آن را نیز یاد نگیرم! این فکر بود که من را واداشت به نزد یک شاعر ارمنی که امروز درگذشته است، خانم “آرشی بابایان” بروم و پس از سه - چهار ماه الفبای ارمنی را از او یاد گرفتم. من با هر زبانی که کار کرده‌ام خودآموزم بودم. چون در این شیوه از زبان آموزی اگر انسان علاقه‌مند باشد، امکانات وسیعی در اختیارش قرار می‌گیرد. دست شما باز است و کافی است شما چند واژه نامه داشته باشید به همراه علاقه و پشت‌کار آن هنگام است که به تندی پیشرفت می‌کنید. نه تنها زبان ارمنی، بلکه زبان آذری را با خط نوشتاری کیریلیک همین‌گونه یاد گرفتم. بعدها که نیاز به دانستن زبان قدیمی ارمنی پیدا کردم رفتم به دانشگاه اصفهان و در آن‌جا رئیس دپارتمان ارمنی‌شناسی آن‌جا خاژاک در گریگوریان(۱) که گرابار(۲) یا زبان قدیم ارمنی را به خوبی می‌دانست، این زبان را به من آموخت. من مدت‌ها وپیش او بودم و کار کردم. دانستن این زبان قدیم برای من

 زمینه‌ای فراهم کرد که بتوانم با نوشته‌های قدیم و تازه‌ی ارمنی خیلی آسان کار کنم و سرو کار داشته باشم. برای پژوهشگر و ارمنی‌شناس ‌ها، امروز دانستن زبان‌های آشخارهابار(۳) که زبان امروز ارمنی است، بسیار راهگشا است. دانستن و فراگیری این دو زبان هنگامی که وارد کار پژوهشی شدم بسیار موثر واقع شد و الان هم همچنان از این آموخته‌ها بهره می‌گیرم و کار می‌کنم.

 

از چه زمانی ایرانی‌ها با ارمنی‌ها رابطه برقرار کردند؟

نوری‌زاده : ایرانی‌ها و ارامنه همواره در طول تاریخ با یک‌دیگر همسایه بودند و با یکدیگر داد و ستد و مراوده داشتند، اما نخستین برخورد و آشنایی‌ای که میان ایرانی‌ها و ارمنی‌ها رخ می‌دهد از سال ۱۶۰۴ مسیحی است که گروه پرشماری از ارمنی‌ها در ایران ساکن شدند. این‌ها اجداد ارمنی‌هایی هستند که شاه عباس صفوی به ایران کوچاند و حدود ۴۰۰ سال است که در ایران زندگی می‌کنند. ارمنی‌ها از طریق رود ارس وارد قزوین و آن حوالی شدند وسپس به سوی اصفهان رفتند. آن‌ها سال‌ها درون شهر اصفهان زندگی می‌کردند اما بعدها از اصفهان بیرون رانده شدند و در بیرون از اصفهان در آن سوی سی و سه پل که امروزه به خیابان نظر مشهور است اقامت کردند. در آن منطقه همین امروز هم نزدیک به ۱۳ یا ۱۴ کلیسای ارمنی وجود دارد. کلیساهایی که از نظر معماری و زیبایی کارهای بزرگی هستند. مهم‌ترین این‌ها کلیسای وانک است که هر جهانگردی که به اصفهان می‌رود از این کلیسا نیز بازدید می‌کنند.پس از آن بود که ارمنی‌ها به مرور به مناطق دیگر ایران نیز کوچ کردند و در جنوب و شمال ایران اقامت کردند.

 

گفته می‌شود برخی از کارهایی که شما انجام داده‌اید برای نخستن بار بوده است، این ‌ها چه کارهایی بوده؟

نوری‌زاده: در ایران من بنیادگذار ارمنی شناسی جدید هستم. در این سال‌ها من ۲۷ کتاب به چاپ رساندم که برخی‌شان امروز نایاب است. از همین راه نوشتن و چاپ کتاب و مقاله‌ها بوده است که من فرهنگ ارمنی را به هم‌میهنان فارسی زبان خودم می‌شناسانم. در این سال‌ها بزرگ‌ترین نشان فرهنگی کشور ارمنستان با نام مُوسس خورناتسی و جوایز و تقدیرنامه‌های دیگری را دریافت کردم.

 

در روزنامه‌ها از شما با عنوان پروفسور و یا دکتر یاد می‌شود تحصیلات دانشگاهی در کدام دانشگاه‌ها بوده است؟

نوری‌زاده: ببنده را به دلیل جوایزی و تقدیرنامه‌هایی که دریافت کردم معادل دکترا در دانشگاه‌های دنبال قبول دارند. من یک چیزی بهت بگم تو خودت رو راحت کن، مدارک یا مدرک … این [مدارک] برای من مساله‌ای نیست؛ تو باورت به مدارک [دانشگاهی] چیه، ولی می‌خاهم بهت بگم که این چیزها خیلی تعیین کننده نیست. ولی من در این سال‌هایی که نوشته‌ام و کار کرده‌ام تقدیرنامه و جوایزی گرفته‌ام که این‌ها نشان دهنده‌ی ارزشی است که به کار من گذاشته‌اند.

 

نخستین شعرهای ارمنی‌ای که نشانه‌هایی از آن باقی مانده مربوط به چه دوره‌ای است؟

نوری‌زاده : شعر ارمنی در حدود دو هزار سال قدمت دارد؛ نخستین شعرارمنی‌ای که به جای مانده است مربوط به زادروز یکی از ایزدهای اساطیری به نام واهاگن بوده است. در مجموع نخستین آثار شعری ارمنی آثاری هستند که لحنی محاوره‌ای دارند و در بیان عامیانه‌ی آن‌ها بوده است. زبان شناس‌ها این شعرها را به شعرهایی که وزن تونیک، کیفی، کمی، عددی و مانند این دارند تقسیم بندی می‌کنند. در گذشته چیزی که ما به آن‌ها عاشیق می‌گویم و ارمنی‌ها به عنوان قوسان می‌شناسند و این واژه از زبان پارتی وارد زبان ارمنی شده، سنت شعری‌ مردمی‌ای را درست کردند. این‌ها خنیاگرانی بودند که میان مردم می‌گشتند و زندگی می‌کردند و کلام را با موسیقی میان مردم گشترش می‌دادند. این‌ها همانانی بودند که در میان یویانی‌ها به رابسودها شناخته می‌شدند. ارتباطی که این‌ها با توده‌های مردم داشتند موجب حفظ و نگه‌داری شعر ارمنی شدند.

 

دشواری‌های ترجمه شعر ارمنی چیست؟

نوری‌زاده : شرط اساسی از نظر یک مترجم برای ترجمه شعر به صورت کلی و شعر ارمنی به ویژه این است که مترجم باید خودش شاعر باشد. اما در مورد شعر ارمنی، مترجم حتمن باید با ادبیات کهن ارمنی و زبان ارمنی کهن نیز آشنا باشد. ادبیات کهن و باستان فارسی را نیز گاهی نیاز دارد که بداند. این به دلیل ویژگی زبانی ارمنی است.

 

این که می‌گویند زبان ارمنی هم ریشه و خانواده‌ی زبان‌های ایرانی است، به همین دلیل باید زبان‌های باستان و کهن ایرانی را بشناسد؟

نوری‌زاده : ببینید تا سال‌ها گمان می‌شد که چنین است یعنی زبان ارمنی با زبان فارسی هم ریشه است. البته در این زمینه تحقیق‌های زیادی شده است اما هنوز کسی به طور دقیق و علمی این را اثبات نکرده است به هر رو به دلیل مجاورت دو ملت ایرانی و ارمنی و دادوستدی و ارتباطی که این دو ملت با هم داشتند، زبان ارمنی در طول تاریخ واژه‌های زیادی را از زبان فارسی باستان درون خود نگه‌داشته است. واژه‌هایی که امروزه ما فارسی زبان‌ها آن‌ها را فراموش کرده‌ایم. وجود همین واژه‌ها فارسی بوده است که برخی را به چنین گمانی داشته است. به هر رو زبان ارمنی امروز واژه‌های فارسی بسیاری دارد، همانند زبان‌های دیگر مانند ترکی یا شما نگاه کنید کردی که واژه‌های بی‌شمار فارسی دارد.

با این همه زبان همه‌ی ارمنی‌ها در طول تاریخ نیز یگانه و یک‌سان نبوده است. ارمنی‌های غربی که در آناتولی زندگی می‌کردند با ارمنی‌های اران متفاوت بوده است. اما تاریخ مسیر دیگری برای زبان ارمنی رقم می‌زند. پس از کشتار سال ۱۹۱۵ ارامنه به دست ترک‌های جوان در ترکیه عثمانی (که البته تاریخ مفصلی دارد که دلایل این کشتار چه بود) ارمنی‌های ارمنستان غربی همه در دنیا پراکنده شدند. زبان ارمنی‌های ایرانی با ارمنی‌های غربی تفاوت دارند. (که این هم دلایل تاریخی خوش را دارد) در سال ۱۶۰۴ شاه عباس با نگاه به اوج‌گیری درگیری‌های داخلی عثمانی به ارمنستان لشگر کشی کرد و چون از جنگ بازگشت در سر راه خود به پایتخت، ارامنه‌ی منطقه جوقا را به داخل ایران کوچ داد. شاه عباس حدود ۴۰۰ هزار ارمنی را به ایران کوچاند که سرزمین سوخته در برابر ارتش عثمانی باقی بگذارد. البته لشگر کشی شاه عباس به ارمنستان ریشه در ادعای تاریخی ایران بر ارمنستان دارد که همواره از دوران باستان تا دوران صفوی میان ایران و روم و بعدتر ایران و عثمانی بر سر تصاحب ارمنستان کشمکش بوده است. مثلا در یک دوره‌ی ۴۰۰ ساله شاهان پارتی و اشکانی در این سرزمین حکمرانی کردند و تیرداد شاه ایرانی، شاه ارمنستان نیز بود و او هموست که آیین مهر پرستی را در زمان نرون وارد اروپا کرد. امروز نیز ارمنی‌ها نام تیرداد را بزرگ می‌دانند.

اگر بخواهیم باز به زبان ارمنی باز گردیم، زبان فارسی واژگاه و فعل‌های زیادی در زبان ارمنی امروز دارد که به همان شکل کهن خود در این زبان باقی مانده و در همان شکل واگ‌های اصلی‌شان در این زبان باقی مانده‌اند.

مرحوم محمد معین نیز اعتقاد داشت که اگر کسی می‌خواهد زبان پارتی را بشناسد باید زبان ارمنی را به خوبی بشناسد چون به اعتقاد او در زبان ارمنی یک ذخیره‌ی واژگانی غنی از زبان پارتی به جای مانده است که زبان شناس‌ها می‌توانند با یادگرفتن زبان ارمنی با آن ذخیره‌ی واژگانی آشنا شوند. مثلن در زبان فارسی ما می‌گوییم پشتیبانی کردن، ارمنی‌ها می‌گویند باشت باند، مثلن ما می‌گویم تنگ آنها می‌گویند تانگ. از این واژگان فارسی آن‌ها بسیار دارند. از این گذشته باید دانست که اشتراکات فرهنگی ایرانی‌ها و ارمنی‌ها به همین واژگان و زبان محدود نمی‌شود و ما از نزدیک‌ترین ملت‌ها به یک‌دیگر هستیم./

 

پی نوشت‌ها:

۱- خاژاک در گریگوریان: دانش آموخته‌ی رشته‌ی تاریخ فوق لیسانس در فرانسه، استاد زبان قدیم ارمنی و تاریخ ارمنستان در رشته‌ی زبان و ادبیان ارمنی دانشگاه اصفهان، پژوهش‌گر تاریخ ارمنی و مدیر مسول پیشین ماهنامه ارمنی آلیک.

۲- گرابار : از دو واژه‌ی گروتسک بارباربه معنای لحن و نوشتار، گرته برداری و گرفته شده است.

۳- آشخارهابار : آشخار به معنی دنیا و بار به معنای واژه است.