استراتژی ایمن‌سازی محیط پیرامونی ایران

سیدحسین موسوی
سیدحسین موسوی

دکتر علی‌اکبر صالحی سرپرست وزارت امور خارجه در نخستین نشست مطبوعاتی خود پس از تصدی مسوولیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به نکته‌ای اشاره کرد که کمتر مورد توجه رسانه‌های گروهی قرار گرفت. وی گفت: سیاست خارجی ایران در آینده حول تحکیم روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای پیرامونی به ویژه عربستان سعودی و ترکیه متمرکز خواهد شد. شکل ظاهری این اظهارنظر تفاوت چندانی با اظهارنظرهای سکانداران پیشین سیاست خارجی کشورمان ندارد زیرا تحکیم روابط هر کشور با حلقه اول پیرامونی‌اش جزء بدیهیات سیاست خارجی کشورها محسوب می‌شود، اما نکته محوری سخنان دکتر علی‌اکبر صالحی در تعیین مصداق این رویکرد یعنی کشورهای عربستان سعودی و ترکیه با توجه به جایگاه عمق و وزن آنها در منطقه و جهان، نهفته است.

در واقع سکاندار جدید سیاست خارجی با مشخص کردن دو محور منطقه‌ای قطب‌نمای سیاست خارجی کشور را در مرحله آتی روی نزدیک شدن به آنها یا به عبارتی روی تحکیم روابط با این دو محور منطقه‌ای تنظیم کرده است. این نوشته می‌کوشد سخنان مسوول سیاست خارجی کشور را در قالب استراتژی ایمن‌سازی روابط ایران با حلقه پیرامونی‌اش مورد بررسی قرار داده و اهمیت نتایج میان‌مدت و بلندمدت آن را دسته‌بندی کند. پیش از ورود به بحث اصلی اشاره به دو نکته محوری ضروری به نظر می‌رسد؛ نخست اینکه برای همه ناظران سیاسی و آگاهان به روندهای حاکم بر تصمیم‌گیری کشور روشن است که تعیین خط‌مشی‌ها و رویکردهای خارجی جمهوری اسلامی ایران حداقل به لحاظ راهبردی و بدون کاستن از نقش و تاثیرگذاری سکاندار اجرایی آن یعنی وزیر خارجه و زیرمجموعه آن یعنی دستگاه دیپلماتیک کشور از سوی هرمی صورت می‌گیرد که قاعده آن را لایه‌هایی از نهادهای تصمیم‌ساز تشکیل می‌دهند تا به راس هرم یعنی مقام معظم رهبری منتهی می‌شود. 
دوم آنکه تاکید دکتر علی‌اکبر صالحی روی تعیین مصادیق این راهبرد جدید سیاست خارجی نشان می‌دهد که وضعیت سیاست خارجی کشور در مرحله نه‌چندان دور گذشته حداقل به لحاظ اجرایی دچار اشکالاتی بوده که باید هر چه سریع‌تر و پیش از بروز پیامدهای منفی آن تصحیح شود. 
1- اهمیت جایگاه دو کشور ترکیه و عربستان سعودی در منطقه و جهان اسلام تردیدناپذیر است. از یک سو ترکیه به عنوان یک کشور اسلامی و عضو پیمان ناتو دریچه غربی ایران به سوی جهان غرب وجود دارد که با شتاب تحسین‌برانگیزی دوران گذار به توسعه و دموکراسی را پشت سر می‌گذارد. ترکیه از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه رویکرد تعامل مثبت و تاثیرگذار را با منطقه بحران‌زده خاورمیانه در پیش گرفته که با محاسبه جایگاه و ثقل جمهوری اسلامی ایران در این منطقه نیرویی تشکیل می‌شود که نقاط اتکایی آن برای محورهای کوچک‌تر منطقه افزایش می‌یابد و به همان میزان قدرت بازدارندگی آن بالا می‌رود. به عنوان نمونه کافی است به تاثیر ورود ترکیه به چالش جدی با رژیم صهیونیستی (پس از حادثه حمله سربازان اسرائیل به کاروان آزادی مرمره و به شهادت رسیدن هشت تن از فعالان ترک) در ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی‌اش به ویژه در شکل‌گیری صف‌آرایی نوین در منطقه اشاره کنیم. از سوی دیگر کشور عربستان سعودی در منطقه خلیج فارس و جایگاه و تاثیرگذاری آن در منظومه کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس و جایگاه این کشور در جهان اسلام و اقتصاد جهانی (به ویژه در تامین درصد بالایی از انرژی جهان صنعتی) حضور دارد. عربستان سعودی نیز به لحاظ جغرافیایی در حلقه نخست پیرامونی ایران قرار دارد. ایمن‌سازی روابط ایران با حلقه نخست منطقه پیرامونی ضرورتی حیاتی است. روابط ایران با ترکیه طی سه دهه گذشته به دلایل گوناگون کمتر در معرض نوسانات شدید قرار گرفته و هر دو کشور باز هم به دلایل گوناگون ترجیح دادند روابط خود را در یک سطح قابل قبول همراه با تمایل به گسترش و ارتقای آن نگاه دارند. حجم تبادل بازرگانی ایران و ترکیه طی دو دهه گذشته شاهد رشد کم‌سابقه بوده که نوسانات سیاسی داخلی و خارجی دو کشور تاثیر محدودی روی روند رو به گسترش آن داشته است. 
این موضوع به ویژه پس از اعمال تحریم‌های جدید شورای امنیت علیه ایران و تحریم‌های مضاعف ایالات متحده امریکا و کشورهای غربی علیه کشورمان و خروج آشکار ترکیه از رویکرد شبه‌اجتماعی منظومه ناتو علیه جمهوری اسلامی ایران و بالاتر از آن، ورود مسوولانه و سازنده دولت ترکیه به مقوله برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی از منظر یافتن راه‌های میانه حل و فصل اختلافات ایران و غرب (که در موافقتنامه سه‌جانبه ایران، ترکیه و برزیل تجلی یافت) اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. 
در سوی دیگر منطقه پیرامونی کشورمان، یعنی روابط ایران و عربستان سعودی، مساله شکل دیگری پیدا می‌کند. روابط تهران و ریاض طی سه دهه گذشته با نوسانات شدیدی همراه بوده است. کافی است به سه ایستگاه شدیداً متناقض این رابطه اشاره شود. ایستگاه همراهی هشت ساله عربستان سعودی با رژیم صدام حسین در جنگ تحمیلی علیه ایران و ایستگاه ارتقای روابط تهران و ریاض تا فاز انعقاد موافقتنامه همکاری دوجانبه امنیتی به ویژه پس از اشغال کویت از سوی رژیم صدام حسین در پایان دهه 60 و نیمه اول دهه 70 شمسی و ابراز تمایل دو طرف برای پشت سر گذاشتن صفحات بحران‌زده روابط و بالاخره ایستگاه رقابت و اختلاف نظر شدید دو طرف بر سر مناطق نفوذ و کانون‌های بحران‌زده خاورمیانه از مساله فلسطین و چگونگی برخورد با موضوع مناقشه اعراب و اسرائیل و قرار گرفتن ریاض در محوریت کشورهای معتدل و قرار گرفتن تهران در نقطه مقابل گرفته تا بحران‌های لبنان، عراق و موضوع هسته‌ای ایران، همه و همه روابط ایران و عربستان سعودی را دستخوش نوسانات شدید کرده است. 
واقعیت این است که عوامل و دلایل این نوسانات شدید در روابط تهران و ریاض بر هیچ کس از جمله مسوولان ارشد دو کشور پوشیده نیست. واقعیت دیگر این است که حل و فصل ریشه‌ای این حجم از اختلاف‌نظرها با توجه به مجموعه عوامل تاثیرگذار و فراتر از مرزهای داخلی یک یا دو طرف این معادله چندان ساده نیست، اما مدیریت این اختلاف‌نظرها به گونه‌ای که به چالش‌ و رویارویی آشکار منتهی نشود، ممکن و بلکه ضروری به نظر می‌رسد. به عنوان مثال می‌توان به تمایل آشکار ریاض و تهران برای مدیریت سازنده این اختلاف‌نظر در نمونه بحران سیاسی لبنان و نتایج مثبت آن در شکل حفظ ثبات نسبی این کشور اشاره کرد. با وجود این و به‌رغم آگاهی دو طرف از حجم موانع موجود بر سر راه روابط باثبات دو کشور همراه با ارتقای‌ آن، این پرسش مطرح می‌شود که چرا مسوولان دو کشور از جمله دکتر علی‌اکبر صالحی به عنوان سکاندار جدید اجرایی سیاست خارجی ایران بر ضرورت قرار گرفتن رابطه تهران و ریاض در صدر اولویت‌های سیاست‌های منطقه‌ای تاکید می‌کنند؟ 
2-‌ یکی از مزیت‌های برجسته کشورمان موقعیت ژئواستراتژیک آن است. از این ‌رو اگر کشور را از منظر این موقعیت و دیگر مزیت‌های مورد تایید دوست و دشمن، مرکز رشته تاثیرگذاری‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای فرض کنیم، حلقه‌ها و دایره‌های پیرامونی آن نیز متاثر از اهمیت و مزیت‌های مرکز این دایره، اهمیت نسبی پیدا می‌کنند. استراتژی ایمن‌سازی حلقه‌های پیرامونی با فرمول نگاه و رویکرد حلزونی قابل تعریف است. ناامنی در محیط‌های پیرامونی ایران طی چند دهه گذشته تاثیر قابل توجهی روی اوضاع ایران بر جا گذاشته است. کافی است بدانیم طی دهه نخست هزاره سوم دو کشور همسایه ایران (حلقه نخستین پیرامونی) یعنی افغانستان و عراق در معرض تهاجم، اشغال و سرنگونی رژیم‌های سیاسی قرار گرفتند. پیش از آن نیز این دو کشور به ویژه افغانستان در اثر بحران‌های پیوسته بیش از سه دهه، مشکلات گوناگونی برای کشورمان ایجاد کردند. رقم بالای آوارگان افغانی و عراقی (که جمعاً بالغ بر سه میلیون آواره می‌شود) وضعیت ایران را از جنبه‌های گوناگون امنیتی، اقتصادی و سیاسی تحت تاثیر قرار داد. بخش زیادی از نیروهای مسلح کشور تقریباً 20 سال است که برای مقابله با احتمالات مربوط به جنگ‌های گوناگون حلقه پیرامونی ایران (از حمله نظامی عراق به کویت گرفته تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و بالاخره دو جنگ دامنه‌دار امریکا علیه افغانستان و عراق) در حالت آماده‌باش بوده‌اند. در همین جا اشاره به این نکته ضروری به نظر می‌رسد که کشورهای غربی و در راس آنها ایالات متحده امریکا که طی چند سال اخیر اقدام به وحشت‌آفرینی در مورد توان تسلیحاتی ایران کرده و می‌کنند، از نقش خود در ناایمن‌سازی منطقه و به راه انداختن دو جنگ دامنه‌دار در مرزهای جنوب غربی و شمال شرقی (عراق و افغانستان) و تقویت موج نظامی‌گری در کل کشورهای منطقه سر باز می‌زنند. همه این رخدادهای بزرگ نظامی در شعاع امنیت ملی ایران به وقوع پیوست. هنوز حلقه نخست پیرامونی ایران تحت تاثیر حضور ده‌ها هزار نظامی بیگانه قرار دارد. ایران تنها کشوری در جهان شناخته می‌شود که طی فقط یک دهه شاهد دو جنگ دامنه‌دار در مرزهای خود بوده است بی‌آنکه خود در آن طرف بوده باشد. تازه این دو جنگ دامنه‌دار در زمانی به وقوع پیوست که هنوز زخم جنگ تحمیلی هشت‌ساله در پیکر کشور التیام نیافته بود. دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران طی همین مدت به طور مستقیم درگیر آثار و پیامدهای ویرانگر این رخدادها بود و این همه در حالی است که پاره‌ای از مراکز تصمیم‌گیری غرب، سناریوی ویرانگر دیگری تحت عنوان تهاجم نظامی به ایران به بهانه برنامه اتمی‌اش در سر می‌پرورانند. 
به این ترتیب و با نگاهی گذرا به رشته رویدادهای چند دهه اخیر در شعاع امنیت ملی ایران، اهمیت ایمن‌سازی حلقه نخست پیرامونی از طریق برقراری روابط باثبات با دو قطب مهم منطقه‌ای یعنی ترکیه و عربستان سعودی آشکار می‌شود. اهمیت این موضوع آنجا فزونی می‌گیرد که بدانیم این دو قطب مهم منطقه‌ای در دسته‌بندی‌ها و و یارکشی‌های جهانی از جمله متحدان استراتژیک ایالات متحده امریکا (کشوری که بیشترین خصومت‌ها را علیه کشورمان سامان داده و می‌دهد) به شمار می‌رود. نگاه ساده‌انگارانه‌ای وجود دارد که با تکیه بر اصل «دوست دشمن من، دشمن من است» استراتژی رویارویی با متحدان منطقه‌ای ایالات متحده امریکا را توصیه می‌کند. اما این نگاه علاوه بر ساده‌انگاری‌اش، مخاطره‌آمیز هم هست. ایران به دلایل گوناگون نمی‌تواند برای کشورهای دیگر خط‌مشی دوست‌یابی و دشمن‌تراشی را تعیین کند اما می‌تواند از طریق برقراری روابط متکی بر حسن همجواری و منافع متقابل و تحکیم آن، از تبدیل قطب‌های مزبور به بستر هدایت و عبور چالش‌ها و برنامه‌ریزی‌های توطئه‌آمیز مراکز جنگ‌طلب غربی علیه ایران ممانعت کند. ملاحظه بفرمایید که کشور ترکیه به‌رغم عضویتش در پیمان ناتو و هم‌پیمانی استراتژیک خود با امریکا از پذیرش مشارکت در جنگ ائتلاف غربی علیه عراق در سال 2003 حتی در حد اعطای امکانات لجستیکی، هوایی و زمینی به نیروهای مهاجم غربی خودداری کرد. طبق داده‌های موجود، همین مساله منجر به این شد که طرح تهاجم نظامی امریکا علیه عراق به مدت شش ماه به تاخیر بیفتد. کشور عراق اتفاقاً از دریچه کشورهای عربی خلیج فارس مورد حمله و اشغال قرار گرفت زیرا این کشورها و به طور مشخص کشور کویت فقط چند سال پیش از آن، مورد تهاجم و اشغال یا تهدید نیروهای نظامی عراق قرار گرفته بودند. ایران تنها کشور غیرعربی است که به‌رغم خصومت دیرینه‌اش با عراق و نیز به‌رغم جنگ تحمیلی هشت‌ساله رژیم صدام حسین، راه بی‌طرفی را در جنگ امریکا علیه عراق در پیش گرفت. مجموعه این رویدادها آن هم در منطقه بی‌ثبات خاورمیانه توجیه‌کننده صحت مقوله ایمن‌سازی حلقه‌های پیرامونی و برخورداری از پیامدهای مثبت آن در بلندمدت است. 
در این نکته نباید تردید کرد که در صورت صحت وجود فرضیه تهاجم نظامی به ایران در مراکز جنگ‌طلب غرب، ایالات متحده امریکا و دیگر رقبای ایران در سطح منطقه به ویژه رژیم صهیونیستی در مرحله مقدماتی و با اجرای سناریوهای پیچیده تیره‌سازی روابط ایران با حلقه‌های نخست پیرامونی‌اش می‌کوشند روابط ایران با کشورهای همجوار به ویژه دو قطب منطقه‌ای یعنی ترکیه و عربستان سعودی به تیرگی غیرقابل بازگشت سوق یابد. به این ترتیب می‌توان فراز و نشیب‌های موجود در روابط ایران با دو قطب مزبور را نشانه‌هایی از افزایش و کاهش احتمالات مربوط به اقدامات خصمانه مراکز جنگ‌طلب غرب علیه ایران دانست. 
3- دکتر علی‌اکبر صالحی با تبیین اهمیت تحکیم روابط جمهوری اسلامی ایران با حلقه اول پیرامونی‌اش به ویژه دو قطب منطقه‌ای یعنی ترکیه و عربستان سعودی به خوبی از تاثیر این دو قطب منطقه‌ای در مقیاس جهانی و منطقه‌ای آگاهی داشته است. به عنوان مثال هیچ‌کس نمی‌تواند روی میزان تاثیرگذاری عربستان سعودی در قالب شورای همکاری خلیج فارس (تاثیرگذاری منطقه‌‌ای) و قالب گروه اقتصادی 20 (تاثیرگذاری جهانی) تردید داشته باشد. نقش و تاثیرگذاری منطقه‌ای و جهانی ترکیه (اروپا، آسیای میانه و اخیراً خاورمیانه) نیز بر کسی پوشیده نیست. نتیجه این معادله رشته پیامدهایی است که به صورت عینی در حوزه منافع ملی ایران سرریز می‌کند. مهم‌ترین پیامد آن، بالا رفتن ضریب بازدارندگی ایران در چالش خود با جهان غرب بر سر مسائل منطقه‌ای و در راس آن، موضوع مناقشه اعراب و اسرائیل است. اگر بخواهیم این موضوع را به صورت ساده مطرح کنیم، باید به تاثیر کشوری نظیر عربستان سعودی در محیط پیرامونی‌اش به ویژه کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس توجه کنیم. مثلاً کشوری مثل بحرین یا کویت و حتی امارات متحده عربی به‌رغم داشتن روابط همه‌جانبه با ایالات متحده امریکا تا مرز اعطای تسهیلات نظامی در شکل پایگاه‌های زمینی و دریایی، به کشور عربستان سعودی و روابط آن با ایران از یک سو و سطح همسویی آن با ایالات متحده امریکا در چالش با ایران به صورت الگو می‌نگرند. در بسیاری از ابستگاه‌های تنش‌آلود روابط ایران و عربستان سعودی (که در بند یکم این مقاله به آنها اشاره شد) ملاحظه می‌شود که ادبیات سیاسی و بیانیه پایانی نشست‌های جمعی و چندجانبه اعضای شورای همکاری خلیج فارس متاثر از فضای حاکم بر روابط ریاض و تهران بوده است. عکس این معادله نیز قابل توجه است. مثلاً در پاره‌ای از بیانیه‌های نهایی نشست‌های جمعی شورای همکاری خلیج فارس که با فضای مثبت روابط ایران و عربستان سعودی همزمان بوده، موضوعاتی از قبیل جزایر سه‌گانه ایرانی در خلیج فارس کمتر مورد تاکید قرار گرفته است. در نتیجه می‌توان گفت کلید تنظیم بسیاری از رفتارها و رویکردهای منطقه‌ای در گرو فراز و نشیب‌های روابط تهران و ریاض است. 
نکته مهم این است که مقوله روابط ایران با کشورهای عربی و ترکیه، به مراکز تصمیم‌گیری و مراکز مطالعاتی و آکادمیک ایران محدود نمی‌شود. این موضوع در سوی دیگر ماجرا نیز بازتاب دارد. نگارنده در بسیاری از نشست‌های منطقه‌ای با موضوع اهمیت روابط جهان عرب با ایران به ویژه پس از روی کار آمدن محافظه‌کاران جدید در ایالات متحده امریکا و یکه‌تازی اسرائیل در اراضی اشغالی و خروج بسیاری از کشورهای عربی از دایره کشمکش با رژیم صهیونیستی شرکت کرده است. موضوعاتی که در این نشست‌های علمی مطرح می‌شود، شبیه موضوعاتی است که در ایران نیز مطرح است. نکته مهم‌تر در فضای ناظران هوشمند عرب این است که نه‌تنها ایران از دایره تهدیدبینی خارج شده و در دایره فرصت‌بینی قرار گرفته، بلکه بسیاری از شخصیت‌های نامدار جهان عرب آشکارا و البته با تاسف به این نکته اشاره می‌‌کنند که کسانی که ایران را یک تهدید برای منطقه می‌دانند، عمدتاً بومی و منطقه‌ای‌نگر نبوده و بیشتر به تمایلات عوامل خارجی اجابت می‌کنند. در ترکیه و مراکز مطالعاتی و دانشگاهی این کشور نیز روی ضرورت برخورداری آنکارا از روابط باثبات با ایران به عنوان کشوری با عمق استراتژیک بر تمایلات گروه‌های غربگرا غلبه دارد. 
مجموعه این واقعیت‌ها به ایران فرصت می‌دهد که با اطمینان از نتایج و پیامدهای مثبت استراتژی ایمن‌سازی محیط پیرامونی‌اش گام بردارد و به تحکیم هرچه بیشتر روابط خود با دو قطب مهم منطقه‌ای یعنی ترکیه و عربستان سعودی بپردازد. 

  منبع: شرق 12 دی