نگاهی به فیلم “ تلفن همراه رییس جمهور” ساخته علی عطشانی
داعیه سیاسی با لحنی دوگانه
نویسنده: جابرقاسمعلی، کارگردان: علی عطشانی، تهیه کننده: محسن علی اکبری، مدیر فیلمبرداری: علیرضا زرین دست، صدابردار: فرخ فدایی، طراح گریم: محسن بابایی، طراح صحنه و لباس: محسن نوروزی، عکاس: حسن ناحی، مجری طرح: مجید یاسر
بازیگران: مهدی هاشمی، اکبرعبدی، نیکی کریمی، بهناز جعفری، آتیلا پسیانی، علی دهکردی، نیما شاهرخ شاهی، مجید یاسر، خشایار راد، افسانه ناصری، ساناز قربانی، مینو شیخان، کاظم نجارزاده و بیژن پیشدادی.
خلاصه داستان: پیرمردی که شغلش باربری است و قصد خرید سیم کارت و تلفن همراه را دارد به ناگاه سیم کارت خاموش سالیان گذشته رئیس جمهور را مورد معامله قرارمی دهد. سیم کارتی که باعث بروز اتفاقات بیشماری می گردد.
سینمای ایران درساخت آثارگوناگون با رویکردهای متفاوت سیاسی دارای سابقه پربارودرخشانی نیست. بخشی ازخلاء فوق برساختارمدیریتی ونگاه سلیقه ای مسئولان سینمایی بازمی گردد، وبخشی ازآن هم متوجه رویکرد هنرمندان به مضمون های سیاسی وبه چالش کشیدن چنین موضوعاتی ست. شاخصه محوری ژانرفوق، تناسب وهماهنگی میان مضمون مورد نظرفیلمسازوفرم روایی مناسب با آن است. اگر ترکیب مورد اشاره به درستی ازسوی فیلمسازبکارگرفته نشود ومحدودیت ها واعمال سلیقه ها هم درآن دخیل باشد، اثرنهایی تأثیرشایانی براذهان مخاطبان نخواهد داشت. مهمترین عنصربرای ترکیب فوق در صنعت سینما، کارگردان است. عنصرالهام درفرآیند کارگردانی یک اثربسیارتأثیرگذاراست، “ جویس کری ” درکتابش “ هنروواقعیت ” الهام را واکنش یک فرد دربرابردنیای خارج ازخود می داند. درواقع رازورمزهنرهای زیبا که سینما شاخه ای ازآن است برارتباط میان دنیای بیرون ودرون هنرمند، ونسبتی که اومیان این دوجهان دربرخورد با محیط پیرامونش برقرارمی کند، شکل می گیرد. حال اگردرچنین فرآیندی هنرمند تسلط کاملی برابزارش “ درونی وبیرونی ” نداشته باشد، معناهای ضمنی اثررنگ می بازد ومحصول نهایی تنها با پوسته ظاهری اش باقی می ماند. “ تلفن همراه رییس جمهور” دچارچنین کمبودی ست. فیلمنامه که براساس موقعیتی ساده شکل گرفته، دچارحفره های بیشماری درجهان روایی است. قربانعلی “ مهدی هاشمی ” شخصیت محوری فیلمنامه براساس ویژگی هایش، متعلق به طبقه پایین اجتماع است، تعادل جهان قصه زمانی دچاراختلال می گردد که قربانعلی تصمیم به خرید تلفن همراه برای دخترش می گیرد. عملی کردن چنین تصمیمی باعث بروزاتفاقاتی می شود که قربانعلی را در وضعیتی متفاوت ازآغازجهان درام قرارمی دهد. طراحی چنین موقعیتی می تواند به اندازه کافی برای خلق یک اثرسیاسی جذاب وپرکشش باشد، اما فیلم زمانی دچارنقصان وکمبود می گردد که نویسنده وکارگردان درکشف معناهای ضمنی اثردرقالب فرم وساختارروایی قصه موفق عمل نمی کنند. چیدمان شخصیت های فرعی ورویدادهای متفاوت درساختارقصه ازسوی نویسنده صورت گرفته، اما کارکرد هرکدام ازآنها واینکه چه نقشی درگسترش کشمکش جهان داستان دارند، عقیم می ماند. درواقع نویسنده تنها برپایه جهان درونی خود اقدام به خلق قوانین جهان قصه اش وروابط میان کاراکترها می کند. اتخاذ چنین نگرشی ازسوی وی باعث سردرگمی مخاطب درفرآیند ارتباطی با شخصیت ها وحوادث داستان می شود. درواقع مخاطب دربرخورد با طراحی نویسنده سئوالاتی را درذهن طرح می کند که تا آخرین فصل اثرپاسخ مناسبی برای آنها نمی یابد. شخصیت قربانلعی که خانه ای با حیاط نسبتا بزرگی دارد، چرا تلفن همراه ندارد؟ مرد جوانی که قربانلعی سیم کارت رییس جمهوررا ازاومی خرد، کیست؟ اوسیم کارت را ازکجا آورده است؟ براساس چه دیدگاهی قربانعلی که دخترش ناراحتی قلبی دارد، هزینه درمان دختری دیگررا می پردازد؟ و…ازمهمترین پرسش هایی ست که ریشه درانگاره های ذهنی وشخصی نویسنده دارد که کوچکترین قرابتی با شاخصه های جهان واقعی مخاطب درجامعه امروزایران ندارد. فصل آغازین قصه به خوبی معرفی می گردد، درچنین بخشی ست که مخاطب با شخصیت قربانعلی، همسرش، دخترش وباجناقش آشنا می گردد. نویسنده دراین مرحله به خوبی توانسته به تشریح ویژگی های کاراکترهایش ازدریچه ای کمیک بپردازد ودراین مرحله مخاطب با لحن وضربآهنگ اثرهم مواجه می گردد. قرارداد فوق تا آغازفصل میانی قصه “ مواجهه قربانعلی با پسرجوانی که سیم کارت رییس جمهوررا دارد” باقی می ماند؛ اما به یکباره نویسنده با چرخشی غیرمعقول لحن وقرارداد جهان قصه اش را با مخاطب تغییرمی دهد. اتفاق فوق با شروع سکانس زنگ زدن افراد گوناگون به قربانعلی آغاز می گردد ونحوه برخورد شخصیت محوری، شخصیتهای فرعی، حوادث قصه ونحوه نگارش گفتگوها سروشکل دیگری به خود می گیرد. با رخ دادن چنین اتفاقی دراثر، جهان روایی نویسنده دوپاره می شود. بکارگیری چنین رویکردی ازسوی نویسنده درجهان بینی خود وشخصیت هایش، مخاطب را با ژانر دیگری “ ملودرام ” مواجه می کند که کاملا با ژانرآغازین اثر” کمدی” مغایرت دارد. نویسنده برای طراحی پایان بندی قصه اش هم به لحن دوم خود وفادارمی ماند، اوپایانی کلیشه ای، تلخ وگزنده را به مخاطب عرضه می دارد. “ قربانعلی که به جنون رسیده وخود را رییس جمهورمی پندارد، به تیمارستان منتقل می شود ” عطشانی هم درمقام کارگردان کوششی درجهت رفع شکاف های اثرودوپاره گی جهان آن انجام نمی دهد. اوبیش ازآنکه ازعناصروابزارهایش درمقام کارگردان سود جوید، توجه اش را تنها بر مضمون محوری داستان “ به چالش کشیدن رییس جمهور” مبذول می دارد. برش نماها، اندازه حجم های شکل گرفته درقاب، زوایای ثبت رویدادها، ریتم اتصال نماها، تعیین زاویه دید دوربین و… ازمهمترین عناصری هستند که عطشانی به سادگی ازکنارآنها عبورکرده است. همین امرباعث قوت بخشیدن به جهان دوقطبی اثرمی گردد. نکته دیگری که درساختاربصری اثردچارتضاد گشته، توجه به زمان نمایشی رویداد وزمان عاطفی حوادث است. عطشانی مجال لازم را به مخاطب برای دریافت عاطفی رویداد نمی دهد وعلت اصلی چنین اتفاقی گسست رابطه منطقی میان زمان نمایشی رویدادهاست. نمونه بارزچنین معضلی سکانس برخورد قربانعلی با زن جوانی “ نیکی کریمی ” است که دخترش بیماری قلبی دارد. زمان نمایشی سکانس یاد شده مجال کافی برای پردازش زمان عاطفی را به مخاطب نمی دهد. اتفاق دیگری که درحوزه کارگردانی توجه شایانی به آن نمی شود روند شکل گیری بازی شخصیت های فرعی داستان است. مهدی هاشمی درنقش “ قربانعلی ” نمایشگربازی کم نقصی ست. ازمهمترین ویژگی های بازی هاشمی، تسلط برابزاربدنی وبیانی ست. اتخاذ موتیف درونی مناسب با نقش ازخصلت اصلی بازی هاشمی درکارنامه کاری اش است. وی دربکارگیری لهجه هم موفق عمل می کند. استفاده اوازهجاها، کشکش آواها وتاکید بربرخی ازواژه ها ترکیب هماهنگی را درگویش شخصیت بوجود می آورد. اتفاق فوق دربازی بهنازجعفری هم مشاهده می گردد. اما تنها نکته قابل تأمل ترکیب دوبازیگرفوق، اختلاف سنی آنها با یکدیگراست که کمی برباورمخاطب تأثیرمنفی می گذارد. “ تلفن همراه رییس جمهور” بیش ازآنکه اثری چالش برانگیزدرحوزه سیاسی باشد، اثری منفعل وچندگانه دربیان است که داعیه فیلمی سیاسی را دارد. به نظرمی رسد عطشانی برای رسیدن به سطحی استاندارد درسینمای ایران راه درازی درپیش دارد.