آرش معتمد
”آیا آنچه که درسال 1376 اتفاق افتاد انتخاباتی از نوع معمول انتخابات درایران بود یا انتخابات مذکور پدیده ای ذیل جنبش های اجتماعی قابل طبقه بندی است؟”
هاشم آغاجری، استاد سابق دانشگاه تربیت مدرس با طرح سوال مذکور در حسینیه ارشاد افزود: جنبش دوم خرداد و آراء بی نظیر آقای خاتمی به مثابه یک جنبش اجتماعی، حاصل همه فرآیندهایی بود که در ایران آن روز درجریان بود. انتخابات دوم خرداد فرصتی بود که مردم به دست آوردند و قادرشدند مطالبات به تعویق افتاده خود را درقالب بیان آقای خاتمی مطرح کنند.
دکتر آغاجری درفراز دیگری از سخنرانی خود به تحلیل جنبش دوم خرداد ازمنظر مخالفان آن پرداخت و گفت: از منظرمخالفان، جنبش دوم خرداد نوعی توطئه بود که درآن سوی مرزها طرح ریزی شده تا مانند شوروی، ایران دچار فروپاشی شود. از نظر مخالفان در این سناریو، خاتمی حکم گورباچف را داشت که شعارهایش یادآور شعارهای پروسترویکا وگلاسنوست بود تا درنهایت از آن یلتسینی خارج شد و سناریوی فروپاشی تحقق یافت.
او درادامه تحلیل خود به طرح دیدگاه های مختلفی که در باره دوم خرداد در میان اصلاح طلبان وجود دارد پرداخت وگفت: طرفداران جنبش گاهی دوم خرداد را حاصل کنشگرانی چون خاتمی، هاشمی رفسنجانی، یا برخی از احزاب و گروه های دست اندرکارمی دانستند که بعدها به جبهه دوم خرداد معروف شدند.در این تحلیل، عامل کارگزار انسانی و نیروهای نخبه حاضر درهرم سیاسی محور اساسی به شمار می رود.
ادامه با اشاره به اینکه به سادگی می توان دریافت که پدیده دوم خرداد نه تنها برای مخالفان که برای موافقان جنبش اصلاحات نیز غیرقابل انتظاربود اظهار داشت: پیش بینی گروه هوادار آقای خاتمی این بود که وارد رقابت بشوند تا بتوانند دربرابر کاندیدای حاکمیت چند میلیون رای آورده وبراساس پایگاه اجتماعی نسبی که به دست می آورند به فعالیت سیاسی و محدود دست زده وبقای خود را تامین کنند. درواقع انتخابات راه بقاء جناح خاتمی بود نه راه ایجاد یک تحول. از این رو دوم خرداد براساس عامل ها و کنشگران سیاسی نخبه قابل تحلیل نیست.
وی سپس با اشاره به اینکه درتحلیل هر جنبش دو دیدگاه افراطی وجود دارد، اظهار داشت: 1- دیدگاه اراده گرایانه که منحط ترین شکل آن تئوری توطئه است و ازتحولات جامعه ایران از جنبش تنباکو ومشروطه و… تا دوم خرداد را براساس آن تحلیل می کنند ونقش مردم ایران را درآن نادیده می گیرند. 2- تئوری ساختارگرا که افراطی ترین شکل آن نظریه های دترمنیستی است.
افزود: دردوره پیشا مدرن نظریه فتالیستی متنی بر الهیات تقدیرگرایی مشیتی استوار بود. دراین تحولات کنش کنشگران تاثیری در تحولات ندارد و اگر دارد تاثیری تبعی وثانوی است.
وی درادامه با اشاره به اینکه واقعیت این است که جنبش های اجتماعی یکسره محصول اراده عمل آدمیان و یا یکسره تابع اراده ساختارها نیست گفت : نظریه دیالکتیک ساختار وعامل انسانی، دیالکتیک فرآیندهای عمومی جامعه وتاریح با گفتمان، ایدئولوژی، فرهنگ و تولید دیدگاه ها و تصمیم عمل انسانی روی می دهد و دوم خرداد دراین بستر حادث شده است. آقاجری درادامه افزود: به طور مثال جنبش زنان که بعد از دوم خرداد از رشد مضاعفی برخوردار شد نشانه های اولیه آن قبل از دوم خرداد هویدا شده بود؛ از جمله درانتخابات مجلس پنجم زنان در شهرها رقبای روحانی خود را حتی درشهر قم شکست دادند که این موضوع هم ناشی از تصمیم های کنشگران و هم ناشی از فرآیند تاریخی و ساختاری است.
دکتر آغاجری جنگ وپایان آن را نقطه عطف مهمی دانست که با روی کارآمدن دولت هاشمی رفسنجانی دولت سازندگی و فروشی بلوک شرق همراه بود و در 8 سال ریاست جمهوری وی فرآیند ساختاری شرایط را برای جنبش دوم خرداد فراهم کرد.
وی با اشاره به اینکه در دولت هاشمی با اجرای طرح تعدیل ساختاری فاصله طبقاتی افزایش وحاشیه نشینی گسترش یافت و منجر به افزایش دهک های پایین درآمدی در کشور شد که حاصل آن شورش های شهری وسرکوب شدید آن هابود گفت: گسترش شهرنشینی و تحصیلات و ایجاد دانشگاه آزاد به عنوان یک پدیده مهم، افزایش جمعیت دانشجویان درسراسر کشور، گسترش فرآیندهای ارتباطی درون ملی وبرون ملی نسبت به دوره جنگ همگی از عناصر مهمی هستند که درنهایت خرده جنبش های اجتماعی جوانان، زنان، دانشجویان، جنبش قومی، حاشیه نشین های شهری و… را تقویت کردند و درنهایت این خرده جنبش ها در جنبش عمومی دوم خرداد درچارچوب جنبش بزرگ دموکراسی خواهی منسجم شدند. از این رو دوم خرداد یک جنبش دموکراسی خواه و هدفش دموکراتیزه کردن ساختارسیاسی بود.
وی درادامه تحلیل خود نرخ رشد 4درصدی جمعیت ایران راباعث ایجاد شکاف نسلی در ایران ذکر کرد ودرباره جنبش های حاشیه ای هویت طلب، همچون جنبش قومی گفت : همه خرده جنبش ها از جمله جنبش های قومی هویت طلب حول شعارهای آقای خاتمی مانند حاکمیت قانون، آزادی، جامعه مدنی، ایران برای ایرانیان، مردمسالاری، تسامح وتساهل، مدارا منسجم شدند تابا تحقق جنبش دموکراسی خواهی هریک به مطالبات خود دست یابند.
وی درتحلیل خود مدل توسعه هاشمی رفسنجانی را مدل توسعه آمرانه نزدیک به کره جنوبی و نه مدل آمرانه فاشیستی، ذکر کرد وگفت: به همین دلیل برخی از نشریه ها و گروه ها در این دوره اجازه فعالیت داشتند ولی مشکل آن بود که هاشمی رفسنجانی همه کاره نبود وبراساس تقسیم کار به وجود آمده، وی حوزه امنیتی ونظامی را واگذارکرده وتماما به حوزه اقتصادی می پرداخت. از این رو درهمان زمان شاهد توطئه پرت کردن اتوبوس نویسندگان به دره هستیم.
وی درادامه دوره اول هاشمی رفسنجانی را تحت حمایت نیروهای سنتی از جمله جامعه روحانیت مبارز وجامعه مدرسین دانست که این موضوع در دوره دوم ریاست جمهوری وی، دچار تحول شد و دربرابر جناح سنتی، هاشمی به راست های صنعتی یعنی کارگزاران پیوست. وی درادامه با اشاره به اینکه قبل از دوم خرداد شاهد محافلی هستیم که یا درداخل نظام هستند یا اگردرداخل نظام نیستند برنظام هم نیستند گفت: مجاهدین انقلاب اسلامی، نیروهای ملی مذهبی، و نشریات آن ها مانند عصر ما، ایران فردا، کیان وحلقه مربوط به آن، روزنامه سلام که دراواخر آقای هاشمی منتشر می شد، درشکل دادن به یک گفتمان جدید برای پاسخگو کردن قدرت، تحقق حقوق بشر و نقد ولایت مطلقه فقیه موثر بودند.
آغاجری آنگاه با اشاره به اینکه درکنارپروسه عینی تولید گفتمان، که قبل از دوم خرداد شکل گرفته بود، فرصت هایی تعیین کننده شکل گرفتند که درایجاد دوم خرداد دخیل بودند گفت: یکی از این فرصت ها تهدیدی بود که ایران با آن مواجه بود و برای دفع این خطر ایران مجبور بود درنظام بین الملل به نحوی از خود تصویر متفاوت ارائه کند.
وی یکی از مهمترین این خطرها را حمله نظامی و موشکی آمریکا به ایران ذکر کرد وگفت:اگر سیستم به سوی انسداد حرکت می کرد به معنای آن بود که حمله نظامی صورت خواهد گرفت اما دراین میان کسی نیز پیش بینی نمی کرد که خاتمی پیروز این صحنه باشد. وی ویژگی جنبش دوم خرداد را بدون رهبر بودن آن ذکر کرد وگفت: جنبش دوم خرداد بدون رهبر، بدون پشتوانه تشکیلاتی، و بدون استراتژی شکل گرفته بود به همین دلیل جنبش به صورت خود جوش شروع شد وبه مدت 8 سال درانتخابات مجلس ششم، درانتخابات شوراها، و درانتخابات ریاست جمهوری علی رغم سرکوب 18 تیر وقتل های زنجیره ای وتعطیلی 80 نشریه دریک شب، استمراریافت. این امر نشان می دهد یک خواست تاریخی با ریشه های عمیق پشت سرآن قرار دارد.
وی به لحاظ ایدئولوژیک، گفتمان دوم خرداد را ادامه گفتمان انقلاب اسلامی ذکر کرد وگفت: مردم به آقای خاتمی رای دادند زیرا راه خروج از بن بست را در آزادی، دموکراسی و دمکراتیزه کردن حکومت می دانست و نمی خواست از خط انقلاب اسلامی عدول کند.
وی افزود: دوم خرداد بازگشت به گفتمان انقلاب 57 بودکه به لحاظ ایدئولوژیک هویت دینی نوگرا را مطرح می کرد و خواستار آزادی، حقوق بشر وتوسعه بود.
وی دربخش دیگری از سخنان خود ویژگی انقلاب اسلامی را تغییر جایگاه حاشیه ومتن ذکر کرد وگفت: اساسا انقلاب ایران تضاد آشتی ناپذیر میان حاشیه ومتن بودو با آنکه شریعتی معلم انقلاب اسلامی بود ومطهری معلم جمهوری اسلامی ایران واین دو باهم فرق مهم دارند پس از رحلت امام خمینی بنا برهمان خاصیتی که ذکر کردم آیت الله مصباح یزدی جانشین آیت الله مطهری شد و سعی شد گفتمان فکری وی جایگزین گفتمان قبلی شود؛ این درحالی بود که نه تنها سخنان ایشان برای نسل های سال 76 قابل قبول نبود که حتی این سخنان در سال 1358 نیز قابل قبول نبود. از این رو بود که شکاف دولت ملت رخ داد و انتخاب مردم در نه بزرگ آنان درسال 1376 متجلی شد.
وی درادامه سخنان خود به دوگانگی میان قدرت سلطان و پارلمان که درمشروطه نیز حالت ساختاری ونهادینه به خود گرفت اشاره کرد وگفت : این تضاد در انقلاب اسلامی با توسل به گفتمان جمهوری مایل بود خط بطلان برروی سلطنت بکشد که در قانون اساسی دوم با توجه به اصلاحاتی که درآن به وجود آمد بخش غیرانتخابی تقویت وبخش انتخابی تضعیف شد و برهمین اساس دولت آقای خاتمی را با ایجاد هر9 روز یک بحران فلج کرد که مایل بود این دوگانگی را به نحوی با لوایح خود حل کند.
دکتر آغاجری یکی از ناکارآمدی های دولت آقای خاتمی را دراین موضوع ذکر کرد که وی نتوانست برای مقابله با نیروهای غیر انتخابی به نیروی مردم تکیه کند. زیرا وی برای ورود به انتخابات ابتدا با موافقت آقای خامنه ای وارد شده بود وسپس ناچار بود برای تمامی لوایحی که به مجلس می برد نقش شورای نگهبان را بپذیرد.آقای خاتمی می خواست با توسل به شعار قانونگرایی ظرفیت های مورد غفلت واقع شده قانون اساسی را به فعلیت برساند. این درحالی بود که قدرت رسمی به وی اجازه چنین رفتاری را نمی داد.
وی درادامه افزود : به همین دلیل بود که دولت دربرابر همه فجایع به وجود آمده ازجمله 18 تیر تنها به دادن اطلاعیه بسنده می کرد.
وی 18 تیر 78 را یکی از نقاط عطف وهمطراز با 16 آذرذکرکرد وگفت : حادثه آنقدر شوم وننگین بود که همه حتی عوامل ذیربط حادثه آن را محکوم کردند ولی این حادثه نیروهای اقتدارگرا را به خود آورد و و درهجوم به نیروهای اصلاح طلب بسیج کرد.
دکتر آغاجری با اشاره به اینکه دوم خرداد دردستیابی به هیچ یک از اهداف خود از جمله پاسخگو کردن قدرت، ایران برای ایرانیان، حقوق بشر، دمکراسی، قانونگرایی و… دست نیافت، افزود: ولی دوم خرداد نتایج مهمی ازجمله عمومی کردن فرهنگ دمکراتیک، آشنا کردن مردم به حقوق خود وبازکردن فضای عمومی دربرداشت.
آغاجری ازجمله مواردی را که باعث شد جناح راست به خوبی ازآن استفاده کند تعبیر صرف سیاسی ونخبه گرایانه از مباحث لیبرالی دانست که به محدوده مباحث نخبگان وخواست های آنان از جمله آزادی وامثالهم تقلیل می یافت. وی درادامه با اشاره به اینکه مردم از شعارهای آقای خاتمی ارتقاء رفاه وزندگی خود را می دیدند واصلاح طلبان به رای آنان با توجه به جایگاه شان توجه نکردند گفت: گفتمان عدالت درشعاراصلاح طلبان کمرنگ بود و دموکراسی لیبرالی در محدوده دموکراسی سیاسی محدود شد وبه حوزه های اقتصادی تسری نیافت.