دقیقا دوماه به روز برگزاری انتخابات مجلس هشتم مانده است. شصت روزی که به سرعت برق و باد می گذرد، البته در ایران هیچ چیزی به سرعت برق و باد نمی گذرد، بخصوص این هوای سرد و یخبندان و برف سنگین احتمالا باعث می شود همه چیز کندتر پیش برود. ثبت نام داوطلبان انتخابات دیروز تمام شد. 7200 نفر در انتخابات ثبت نام کردند. تا اینجای کار نتیجه می شود گرفت که:
اول: اکثرگروههای درگیر قدرت در داخل کشور وارد مبارزه انتخاباتی شده اند. و در اکثر جبهه ها هم ژنرال ها حضور دارند. علی لاریجانی و حداد عادل و باهنر و توکلی از طرف اصولگرایان، بهزاد نبوی و آرمین و تاج زاده و سایرین از طرف اصلاح طلبان، حسن روحانی و گروهی از وزرای دوره خاتمی و هاشمی که اکثرا از نیروهای کارگزاران هستند، چند چهره شاخص حزب الله و دوست پسرهای احمدی نژاد از طرف رایحه مذکور، سه نامزد نهضت آزادی. تقریبا به اندازه یک مجلس کامل از هر جناحی چهره شاخص وجود دارد.
دوم: اگر شورای نگهبان حتی به روال معمول هم رد صلاحیت کند، باز هم برای یک اکثریت قابل توجه برای انتخاب نیروهای اصلاح طلب و منتقد دولت احمدی نژاد وجود دارد. بعید است وزرای دولت خاتمی را هم رد صلاحیت کنند، و البته بعید نیست که مزروعی و بهزاد نبوی و غلامعباس توسلی را تائید صلاحیت کنند. البته حتی اگر نیروهای نهضت آزادی تائید صلاحیت شوند، بعید است که آنان در انتخابات آزاد هم در مقابل همین نامزدهای اصلاح طلبان و اصولگرایان رای بیشتری بیاورند.
سوم: خوشبختانه تعداد قابل توجهی از نیروهای میانه رو و اصلاح طلب از شهرستانهای مختلف نامزد انتخابات شده اند و به نظر من انتخابات تهران، کمتر از شهرستانها در مجلس هشتم اثر دارد، در انتخابات شهرستانها هم نه دولت احمدی نژاد و نه شورای نگهبان تاثیر اصلی را می توانند داشته باشند.
چهارم: مهم ترین جهره های شاخص اصولگرایان هم منتقدین جدی دولت هستند، به همین دلیل بعید است که دولتی که نامزدهای زیادی برای انتخاب شدن ندارد، بتواند تقلب گسترده کند، البته انتخابات جمهوری اسلامی بدون تخلف موضوعی محال است و اگر برگزار شود هم به نظر غیرطبیعی است.
پنجم: تحریم بازی در داخل با نیروهای ملی مذهبی شروع شده و با جبهه ملی ادامه پیدا کرده است، فعلا جریان مهمی که بیش از یک درصد نماینده اجتماعی داشته باشد در میان تحریم کنندگان نیست و در بیرون ایران هم طبیعتا جریان اصلاح طلب معقول جرات نمی کند از مشارکت در انتخابات دفاع کند و جریان تندرو در میان اپوزیسیون هم کاری غیر از تحریم بلد نیست. یکی از مهم ترین تفاوت های اکنون و دو سال قبل نیروهای خارج از کشور این است که مهاجرین بعد از دوره اصلاحات که در دوره های قبل جریان تحریم را جدی می گرفتند، طرفدار مشارکت در انتخابات هستند.
ششم: به نظر می رسد که فرمول ریاضی طلایی انتخابات همچنان وجود دارد، نیروهای طرفدار دولت و اصولگرایان می توانند 20 تا 25 درصد آرا را به دست بیاورند. در این حالت اگر مشارکت مردم زیر پنجاه درصد یا بیت 50 تا 55 درصد باشد، احتمالا اکثریت مجلس به دست اصولگرایان می افتد، اما اگر میزان مشارکت بالاتر از 55 درصد باشد، اکثریت مجلس به دست نیروهای میانه رو و اصلاح طلبان خواهد افتاد. به همین دلیل وزارت اطلاعات و رسانه های طرفدار دولت از حالا می روند روی خط بزرگ کردن تحریم کنندگان، احتمالا وزارت اطلاعات از دانشجویان چپ در این بازی استفاده می کند، نیروهای ملی مذهبی هم معمولا خیلی راحت بازی وزارت اطلاعات را می خورند، جناح تندرو و راست گرای اپوزیسیون خارج از کشور هم معمولا در انتخابات همان کاری را می کند که وزارت اطلاعات دوست دارد. هر دوی آنها یک وظیفه دارند و آن این است که شرایط کشور ملتهب و خطرناک باشد، یکی می خواهد به این بهانه بماند، یکی دیگر میخواهد به این بهانه نرفتن اش را توجیه کند. خط تحریم در این شرایط توسط حکومت جدی گرفته می شود. مساله این است که حکومت حتی اگر چهل درصد مردم هم در انتخابات شرکت کند و مجلس مطلوب دولت انتخاب شود، مثل احمدی نژاد، خواهد گفت که حماسه ای عظیم اتفاق افتاده است و اگر 70 درصد مردم بیایند و انتخاباتی دوم خردادی رخ دهد، دولت مشارکت مردم را نشانه مشروعیت نظام و انتخاب نمایندگان را نشانه نفوذ بیگانه خواهد دانست.
هفتم: دولت و اطلاعات دوست ندارد کمتر از 40 درصد مردم در انتخابات حاضر شوند، اما علاقه هم ندارد که بیش از 55 درصد مردم رای بدهند، به همین دلیل از چند روش های برای تقویت خط تحریم استفاده خواهد کرد؛
1) برخی نامزدهای شاخص را رد صلاحیت می کنند تا حس نومیدی را دامن بزنند.
2) احتمالا کسانی از زندانیان را اول تحت فشار می گذارند تا شناخته شوند و بعد آزاد می کنند و آنها به محض آزادی از زندان انتخابات را تحریم می کنند.
3) صدا و سیما و کیهان و رسانه های مشابه خبرهای تحریم کنندگان خارج از کشور را شدیدا منعکس و خبرهای دعوت میانه روهای اپوزیسیون خارج از کشور را منعکس نمی کنند.
4) رسانه های دولتی کروبی، هاشمی، خاتمی و روحانی را در موضعی قرار می دهند که آنان دائما نسبت به انقلاب و نظام ابراز وفاداری کنند، این امر بطور طبیعی با توجه به ایام عزاداری و دهه فجررخ می دهد و طبیعتا تشدید هم می شود. یعنی از یک طرف خاتمی دائما ابراز وفاداری به انقلاب می کند، نیروهای اطلاعات و اپوزیسیون( در روزهای انتخابات خیلی فرق نمی کنند) این موضع گیری را درشت نمایی می کنند و در نتیجه مردم انگیزه حضورشان در انتخابات را از دست می دهند و از طرف مقابل اصولگرایان اصلا موضع انقلابی از خودشان بروز نمی دهند.
5) از سوی دیگر رهبری در سخنرانی اش قبل از انتخابات حضور مردم در انتخابات را نشانه تائید نظام خواهد دانست، اما صدا و سیما در صورتی که نظرسنجی ها نشان بدهد که شانس اصلاح طلبان در انتخابات زیاد است، از یکی دو هفته قبل از انتخابات تبلیغات خودش را شدیدا کم می کند تا مردم پای صندوق نروند.
6) احتمالا در فاصله اندکی به انتخابات، مجموعه ای از تبلیغات پوپولیستی مردم پسند، بخصوص در مورد فساد مالی بصورت غیررسمی و در ابعاد وسیع علیه دولت خاتمی و هاشمی پخش می شود و حتی ممکن است یکی دو سوژه رسوایی علیه اصلاح طلبان و کارگزاران در بیرون ایران آغاز و در داخل تقویت شود.
هشتم: دولت و وزارت کشور و شورای نگهبان و وزارت اطلاعات تمام تلاش شان را خواهند کرد که بخشی از کسانی را که در انتخابات حضور دارند، به سوی تحریم ببرند، ممکن است مثلا کسانی را دستگیر کرده یا اعترافات عجیب و غریب از تلویزیون پخش کنند، تا جایی که برخی نیروهای آماده عصبانی شدن را به طرف خط تحریم هل بدهند، طبیعتا هر کسی در این بازی عصبانی بشود و برنامه جایگزین یا سیستم واکنش سریع نداشته باشد، بازی را می بازد، بخصوص این که دولت همه رسانه ها را در اختیار دارد و اکثر رسانه های اپوزیسیون همان جهت گیری را خواهند کرد که به نفع نامزدهای دولتی و به زیان منتقدان دولت است، بنا براین احتمالا تنها راههای باز، تا حدی اینترنت فیلتر شده است و به میزان کمی هم نشریات اصلاح طلبی که تیراژ پائینی دارند.
نهم: البته شانس اصلی اصلاح طلبان و نیروهای میانه رو در جای دیگری است، خاتمی و هاشمی به عنوان شاخص های دو گروه مهم اصلاح طلب، این شانس را دارند که کارنامه شان با کارنامه احمدی نژاد سنجیده می شود. و اتفاقا احمدی نژاد در سومین سال حکومتش هر لباسی را که می خواسته پوشیده و هر شیرینکاری که می توانست کرده است، آنجا احمدی نژاد کرده است، بزرگترین تبلیغ برای نامزدهای اصلاح طلبان است.
دهم: مرحله اول بازی را اصلاح طلبان برده اند، آنها موفق شدند با سازماندهی حساب شده و با کمترین تلفات خودشان را تا پای میز ثبت نام برسانند، انتخاب نامزدهای اصلاح طلبان نشان می دهد که در این فهرست هم نام گروهی از شهدای انتخاباتی که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت خواهند شد قرار دارد و هم تعداد زیادی مدیر و سیاستمدار و تکنوکرات موفق و با سابقه درخشان که اتفاقا کارنامه حزبی ندارند، افرادی مثل اسحاق جهانگیری یا عارف یا پزشکیان کسانی هستند که کسی نمی تواند آنها را رد صلاحیت کند، در ضمن هر کدام از آنها می توانند در این وضع بحرانی و خطرناک کرسی های مجلس را در اختیار بگیرند.
یازدهم: مجلس هشتم، یکی از مهم ترین مجالس تاریخ ایران خواهد بود. این مجلس احتمالا شاهد برکناری یا تغییر احمدی نژاد و یک انتخابات بسیار پرتنش ریاست جمهوری پس از نهمین رئیس جمهور خواهد بود، این مجلس شاهد جنگ یا صلح با آمریکا خواهد بود و در هر دو حال مجلسی ساده نخواهد بود، احتمالا این مجلس شبیه مجلس اول مشروطه یا مجلس اول جمهوری اسلامی و یا حتی مجلس آخر پادشاهی خواهد بود. این مجلس شاهد تغییر چهره قدرت در یکی از مهم ترین نقاط بحرانی جهان خواهد بود. مهم نیست که تمام این مجلس به دست اصلاح طلبان بیفتد، مجلس هشتم در صورتی مقتدر خواهد شد که ژنرال های اصولگرا در آن حضور داشته باشند، و مهم تر از همه این که چهره عمومی مجلس منتقد دولت بی کفایت احمدی نژاد باشد. یادمان باشد که حسن روحانی و احمد توکلی و علی لاریجانی و بسیاری از اصولگرایان هم منتقدان قدرت احمدی نژاد بوده و توسط او از قدرت حذف شدند. مجلس هشتم فقط مجلس یک سال آخر احمدی نژاد نیست، این مجلس چهار سال سخت را شاهد خواهد بود.