پیروزی مستاجل هسته ای

علی افشاری
علی افشاری

توافقنامه سه جانبه ایران،ترکیه و برزیل برای تبادل سوخت  هسته ای،دوئل هسته ای ایران را وارد مرحله جدیدی کرد. این توافقنامه که در حاشیه اجلاس گروه 15 در تهران منعقد شد تا حدودی برای ناظران خارجی و طرف مقابل بحران هسته ای غافلگیر کننده بود. پیشبینی ها قبل از نشست بر این فرض استوار بود که میانجیگری برزیل و ترکیه نتیجه قابل عرضه ای را در بر نخواهد داشت.  مقامات ایرانی بلافاصله موج سنگین تبلیغاتی راه انداختند و توافق مذکور را پیروزی بزرگ دیپلماتیک نامیدند که حالت  برد برد برای ایران دارد. به باور حاکمیت این قطعنامه شانسی برای تصویب قطعنامه تحریم باقی نمی گذارد. اما جلسه مقدماتی گروه1+5 و ارائه پیش نویس قطعنامه چهارم تحریم  درست چند روز پس از مذاکرات تروئیکای ایران- برزیل و ترکیه ادعا های ایران را زیر سئوال برد. اظهار نظر وزیر خارجه برزیل نیز امکان عملی شدن  این موافقتنامه را کاهش داد. وی به صراحت اعلام داشت که توافقنامه مبادله سوخت در تهران مقدمه موافقتنامه جامع برای اقناع ایران به توقف غنی سازی اورانیوم در داخل خاک کشورش است. این اظهارات کاملا با موضعگیری دولت ایران تعارض دارد.

اگر چه دستیابی به این توافقنامه پیروزی برای حکومت ایران محسوب می شود ولی ابعاد این پیروزی بسیار کمتر از ان چیزی است که تریبون های دولتی تبلیغ می کنند. همچنین رویداد های بعدی روشن ساخت که این پیروزی دولت مستاجلی بیش نبود. چرا که  هنوز اجرایی شدن این موافقتنامه و تبدیل آن به یک قرار داد در هاله ای از ابهام قرار دارد. طرف اصلی ایران در این ماجرا امریکا،روسیه و فرانسه هستند که در مذاکرات حضور نداشته اند. فقط میانجی ها شرایط و خواسته های طرف ایرانی را پذیرفته اند که بدیهی است  این توافقات برای گروه وین الزام آور نیست  که ایران در آخرین تحولات  با روی گردانی از گروه 1+5  به ترکیب آمریکا، روسیه، آژانس بین المللی اتمی و فرانسه دل بسته است.

در مجموع نوع برخورد مذاکره کننده های ایرانی و تصمیمات جدید آنها عقب نشینی آشکاری را از مواضع قبلا اعلام شده دولت اصول گرا نشان می دهد. تا پیش از این بار ها و بار ها مقامات مسئول اعلام کردند که شرط ایران برای مبادله، دریافت میله های سوخت در خاک ایران و مبادله همزمان است. اما بر طبق توافق جدید محموله سوخت ایران به کشور ثالث به صورت امانی  انتقال داده می می شود و دریافت اورانیوم غنی شده بیست درصدی پس از مدت زمان نا معلومی به ایران تحوبل داده خواهد شد.

هنوز مشخص نیست هدف اصلی حکومت ایران از این توافقنامه چیست؟ عکس العمل  و دفاع   رسانه های حکومتی و بخصوص حمایت 233 نفر ا زنمایندگان مجلس گویای آن است که مذاکرات اخیر با نظر موافق رهبری انجام شده است. در نگاه اول به نظر می رسد که این برخورد سیاست جدید حاکمیت در انداختن توپ به زمین آمریکا و متحدانش هست تا با خرید زمان مانع تصویب دور جدید تحریم ها شود. بررسی روند تصویب سه دور قطعنامه های تحریم قبلی نشان می دهد که ایران همواره نهایت تلاش خود را بکار برده است تا تحریم ها تصویب نشوند. رصد کردن عملکرد ایران پیش از تصویب مجازات های بین المللی به خوبی روشن می سازد که ادعای مقامات ایران واقعی نبوده وصرفا جنبه مصرف داخلی داشته است. آنها قطعنامه های تحریم را غیر موثر نمی دانند و گرنه تصویب کاغذ پاره به زعم احمدی نژاد،ارزش این همه تلاش را ندارد.

ولی این بار تلاش ایران برای ممانعت از اعمال تنبیه های جدید بیشتر از گذشته است. حاکمیت در شرایط فعلی ترجیح می دهد تا از حالت انزوا خارج شود. در شرایطی که حاکمیت نتوانسته است بر اوضاع مسلط شود و تعادل شکننده ای بین حکومت و نیروهای اجتماعی معترض وجود دارد،تنگ تر شدن حلقه محاصره فشار های بین المللی حاکمیت را بیشتر در معرض خطر بی ثباتی قرار می دهد.

البته ممکن است ایران این بار به شکل واقعی به دنبال مصالحه و حل و فصل ماجرا باشد. دلایل مختلفی می تواند حکومت ایران را بدین سمت سوق دهد. مهمترین آن دلایل داخلی است. حکومت برای  تثبیت خودش می خواهد در جبهه خارجی آتش بس بدهد و پس از مصالحه با دنیا،فارغ البال به سرکوب کامل اعتراضات پرداخته و معترضین را به نقطه صفر برساند. دلیل دیگر می تواند ناتوانی ایران در تامین سوخت راکتور اتمی تحقیقاتی تهران باشد. جلوگیری از تعطیلی این راکتور  اهمیت استراتژیک برای ایران پیدا کرده است. چون در صورت تعطیلی عملا معلوم می شود که ادعاهای ایران در زمینه توانایی هسته ای اش اغراق آمیز بوده و ایران حتی نمی تواند اورانیوم یک راکتور تحقیقاتی را تامین کند چه برسد به تهیه سوخت هسته ای نیروگاه بوشهر و نیروگاه های دیگر در دست ساخت!

همچنین عملکرد حاکمیت بخصوص در دوره احمدی نژاد به صورت جدی زیر سئوال می رود که دستاورد ماجراجویی ها و رویکرد های تقابلی چه بوده است؟ اگر واقعا دغدغه مسئولین استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای است، سیاست غلط آنها باعث شده  که دستیابی کشور به این توانمندی دچار مشکلات و موانع جدی گردد. اکنون در سایه این رفتار های نابخردانه و نسنجیده علی رغم صرف هزینه های میلیاردی برای تولید سوخت هسته ای  و  تحمیل هزینه های گزاف غیر مستقیم به دلیل تحریم ها،کشور به جایی رسیده است که معامله ای که به راحتی و با هزینه ای پایین در سال 1373 انجام شد، اکنون با کلی دردسر و هزینه های مازاد و طی فرایند زمانبری باید تامین گردد. تازه تضمینی هم وجود ندارد که ایران نهایتا بتواند میله های سوخت را در زمان مورد نظر بدست آورد.

بنابراین برنامه حکومت این است که بتواند سوخت مورد نیاز راکتورتحقیقاتی را قبل از تمام شدن ذخیره موجود دریافت کند و پس از آن دوباره سیاست ماجراجویانه هسته ای را ادامه دهد. از ابتدا هم معلوم بود که ایران نمی تواند این سوخت را خودش تولید کند. حتی اگر ادعای ایران در زمینه تولید اورانیوم غنی شده بیست درصدی صحیح باشد باز توانایی قرار دادن آن در داخل میله های سوخت را ندارد. این نیاز گرانیگاه امید امریکا برای عقب نشینی ایران از موضع پیشین هسته ای اش است.

مشاهده واقعیت ها بر ادعای ایران خط بطلان می کشد که مدعی است در حال تولید  اورانیوم بیست درصد غنی شده است. با توجه به  نزدیک شدن زمان پایان موجودی سوخت هسته ای راکتور تحقیقاتی تهران  و امتناع غرب از پذیرش  شرایط مبادله سوخت  هسته ای مد نظر حکومت ایران، استفاده از این مسئله به عنوان اهرم فشار نیز بیهوده است و حاصلی را در بر ندارد.

حال اگر هر دو تحلیل در مورد اهداف حاکمیت را مورد برسی قرار دهیم باز  به نظر می رسد   تصور مقامات حکومتی بسیار ساده اندیشانه است، توافقنامه راه بسیار درازی برای تبدیل به یک قرارداد بین المللی معتبر و قابل اجرا را دارد و اصلا ممکن است هیچوقت هم به مرحله نهایی نرسد. بنا به مفاد موافقتنامه، گروه وین باید شروط ایران را بپذیرد و مفاد موافقتنامه را قبول کند. در شرایطی که نمایندگان گروه وین در خلال مذاکرات حضور نداشته اند، الزامی  برای موافقت آنها وجود ندارد. تازه مرحله دوم که اصل و اساس کار است راضی کردن گروه وین توسط ترکیه و برزیل است.

واکنش های بین المللی تا کنون نشان می دهد که دنیا محتاطانه و بدبینانه به این حرکت دیپلماتیک نگاه می کند. حتی اگر فرض کنیم آژانس بین المللی اتمی،روسیه و فرانسه این توافق را بپذیرند،آمریکا آن را رد خواهد کرد و بدینترتیب معامله جوش نخواهد خورد. اوباما رسما از تدوین پیش نویس قطعنامه جدید تحریم استقبال کرده است. کلینتون وزیر خارجه آمریکا گفته است اعلام خبر تدوین پیش نویس تحریم ها “قانع کننده ترین پاسخی است که می توانیم به تلاش هایی که در چند روز گذشته در تهران صورت گرفته بدهیم”.

  شنیده ها حاکی است که مقامات چین و روسیه هم تلویحا با مجازات های جدید موافقت کرده اند که در بر گیرنده اعمال محدودیت های جدید در زمینه معاملات مالی،کشتیرانی و فعالیت های هسته ای است. همچنین قرار است فروش هشت نوع سلاح سنگین از جمله تانک، خودروهای زره ای، سیستم های موشکی، هواپیماها و هلیکوپترهای جنگی و نیز کشتی های نظامی به ایران ممنوع شود  و افراد جدیدی از مسئولین در لیست ممنوع السفر ها قرار بگیرند.

ا زسوی دیگر خواسته اصلی شورای امنیت سازمان ملل و جامعه جهانی از ایران متوقف کردن موقت غنی سازی اورانیوم است و مبادله سوخت هسته ای مسئله ثانوی است. حتی اگر ایران ذخیره اورانیوم غنی شده اش را مطابق شرایط آمریکا تحویل دهد باز تازه آغاز ماجرا است نه پایان آن.امری که حتی وزیر خارجه برزیل به صراحت بیان می کند که توافق تهران مقدمه توافق جامع برای تعطیلی غنی سازی اورانیوم در ایران است.

بنابراین با توصیفات فوق نه این توافقات اجرایی می شود و نه حتی دور جدید تحریم را به تعویق می اندازد. با توجه به رضایت چین و روسیه، مخالفت ترکیه، برزیل و لبنان در شورای امنیت (با فرض اینکه آنها بر این موضع تا آخر بایستند) نمی تواند جلوی تصویب تحریم های تازه را بگیرد. امری که مدافعان آن مصمم تر از قبل به دنبال نهایی کردن مجازات های جدید در جلسه بعدی شورای امنیت در ماه جون هستند.

اما از زاویه ای دیگر اگر واقعا مقامات اصلی تصمیم گیر به دنبال مصالحه بر سر بحران هسته ای باشند و این امر با رعایت منافع ملی همراه باشد، این موضع به نفع نیروهای اپوزیسیون و دموکراسی خواه است. چرا که  باعث غلبه عقلانیت در دستگاه دیپلماسی و به حاشیه رفتن رویکرد تهاجمی و ستیزه جویانه در سیاست خارجی می شود. این سیاست جدید در اصل سیاست نیروهای خرد گرا، اصلاح طلب و بخش میانه روی حکومت بوده است که بیخود بر طبل تنش نکوبند. پایین کشیده شدن فتیله منازعه هسته ای ضمن آنکه خطر جنگ و انهدام زیر ساخت های اقتصادی، دفاعی  و فنی کشور را از بین می برد،زمینه را برای تعامل منطقی ایران و جهان مساعد می سازد که در دراز مدت می تواند به فرایند توسعه کشور و تقویت جامعه مدنی کمک کند.

نیروهای اصول گرا با عدول و عقب نشینی آشکاز از موضعشان به همان موضع مصلحت جویانه اصلاح طلبان رسیدند. کسانی که قرار داد سعد آباد را خائنانه می دانستند. اکنون موافقتنامه ای به مراتب ضعیف تر و از موضع پایین تر را امضا کرده اند و  هفت سال بیهوده منافع مردم و منابع ملی را تلف کردند. نشست تهران و عقب گرد صریح حاکمیت روشن ساخت چه کسانی به منافع ملی کشور خیانت کرده اند و اکنون باید پاسحگوی فرصت سوزی ها و لطمات سنگین بر پیکره اقتصاد کشور باشند.

این ماجرا دستاورد مهم دیگری نیز دارد که از این به بعد حقوق بشر این قابلیت را پیدا می کند تا به مطالبه اصلی جهان از حکومت ایران تبدیل شود. اکنون مسئله هسته ای دست بالا را دارد و باعث به حاشیه رفتن  مشکلات مردم و حقوق بشر شده است. البته این ریسک هم وجود دارد که حکومت با دادن چراغ سبز به نوعی معامله با نیروهای قدرتمند خارجی دست بزند که اجازه دهند حکومت بدون مزاحمت به کنترل جامعه و سلب حقوق شهروندی و آزادی های اساسی بپردازد. 

حضور فعال نیروهای جامعه مدنی  و تحول خواه در صحنه مناسبات جهانی و استفاده از ظرفیت های مشروع بین المللی و خارجی می تواند این نگرانی را خنثی کند. افزایش و تشدید فشار جامعه جهانی بر حکومت ایران برای اجرای تعهدات بین الملی اش، جلوی ترکتازی حکومت در برخورد با مردم را می گیرد. فعال کردن جوامع مدنی کشور های خارجی نقشی مهم در بازداشتن دولت های آنها از انجام معامله با حکومت ایران و دستیابی به امتیازات مقطعی ایفا می کند.