گسترش برخورد با دانشجویان

علی افشاری
علی افشاری

با گذشت چند روز از درگیری خشونت آمیز بر سر دفن شهدا در دانشگاه امیرکبیر، ابعاد این بحران بیشتر آشکار ‏شده است. هجوم سنگین و تاسف بار به دانشگاه امیرکبیر در چهارم اسفند ماه را می توان یک کوی دانشگاه در ‏ابعاد کوچک نامید که به نوعی از ویژگی ها و تبعاتی مشابه برخوردار است با این تفاوت که این بار شهدا ابزار ‏سوء استفاده و پوشش اغراض سیاسی حاکمیت پادگانی شدند.‏

یورش سازمان یافته نیروهای طیف ولایت مدار حامی حکومت، استفاده از سلاح های سرد، ضرب وشتم بی ‏رحمانه دانشجویان، میدان داری گروه های فشار، حضور چشمگیر نیروهای امنیتی و سپاهی، همکاری نیروهای ‏بسیج دانشجویی با حمله کنندگان بیرون دانشگاه، بازداشت گسترده چهره های شاخص دانشجویان معترض وتلاش ‏گسترده رسانه های حکومتی در تحریف و قلب واقعیت ماجرا، خطوط کلی مشابه دو فاجعه ای هستند که در آنها ‏حرمت و کیان دانشگاه، آماج کینه توزی عمله استبداد دینی قرار گرفت. ‏

در حالی که قریب به یک هفته از این ماجرای تاسف بار می گذرد، هنوز دستگاه قضایی کشور از پذیرش ‏مسئولیت بازداشت بیش از 25 دانشجوی دانشگاه امیرکبیر طفره می رود! این برخورد دامنه نگرانی ها نسبت به ‏سرنوشت نامعلوم بازداشت شدگان را افرایش داده است که معلوم نیست در کدام بازداشتگاه و در چه شرایطی بسر ‏می برند. ‏

‏ با توجه به اینکه کنش اعتراضی دانشجویان سنگین و گسترده بود و از سوی دیگر چالش جدی برای اقتدار ‏حاکمیت در حوزه دانشگاه ایجاد کرد، بیم آن می رود که دستگیر شدگان با برخورد های سنگین تر وشدیدتری ‏مواجه شوند. بخصوص آنکه نیروهای امنیتی با بهره برداری از اتهام بی اساس و نسبت خلاف واقع “ضدیت با ‏شهدا” فراغت بیشتر و فرصت بهتری برای تنبیه دانشجویان معترض و وجاهت دادن به اعمال سرکوبگرانه خود ‏دارند. ‏

در این میان از موج سنگینی که رسانه های پلیسی چون کیهان و خبرگزاری فارس به راه انداخته اند، می توان ‏گمانه زد که “تخطئه فرهنگ شهادت، ایثار و مقاومت” و انتساب سازماندهی اعتراضات دانشجویی به محافل ‏بیگانه اتهام های اصلی هستند که قرار است بازداشت شدگان نسبت به آنها اعتراف کنند! ‏

اگرچه می توان پیشبینی کرد که بازداشت شدگان در بازداشتگاه امنیتی 209 باشند اما با توجه به حضور مشهود ‏نیروهای وابسته به سپاه بعید نیست که آنها دربازداشتگاه های نظامی تحت مدیریت سازمان حفاظت اطلاعات سپاه ‏چون بند 325 سابق زندان اوین بسر برند. این بازداشتگاه ها بی قانونی ها، اعمال خودسرانه، خشونت فیزیکی و ‏سخت گیری های بیشتری نسبت به زندان های امنیتی دارند که توسط وزارت اطلاعات مدیریت می شوند. البته در ‏دوره دولت مهرورز احمدی نژاد مدیریت کلان این واحد ها همسو هستند اما سوابق و موجودیت متمایز آنها باعث ‏می شود که کماکان نوع برخورد ها متفاوت باشد اگر چه با ختلاف کمتر.‏

اما دستگاه امنیتی از این بازداشت ها فقط به دنبال نقره داغ کردن دانشجویان دانشگاه امیرکبیر و آینه عبرت ‏ساختن بازداشت شدگان نیست بلکه هدف کلان تر زمینگیر کردن جنبش دانشجویی را دنبال می کند. ‏

حضور پررنگ کنش های اعتراضی دانشجویی در سال تحصیلی جاری که نقطه اوج آن مراسم 16 آذر امسال بود ‏و ناکامی سیاست های محدود کننده در منفعل کردن دانشجویان باعث شد تا حاکمیت پادگانی به فکر تدبیر جدیدی ‏برای خنثی کردن موج جدید اعتراضات و تحلیه پتانسیل دانشجویان بیفتد بخصوص آنکه برگزاری موفق انتخابات ‏شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و حضور تیمی هماهنگ وبا تجربه در مرکزیت مجموعه انجمن های اسلامی ‏منتخب دانشجویان، پیشاپیش زنگ خطر را برای آنها به صدا در آورده بود. بدینرتیب بود که پس از انتشار بیانیه ‏دفتر تحکیم وحدت در خصوص “فاجعه انسانی غزه” سناریوی جدید با حمله سنگین به دفتر تحکیم وحدت و انجمن ‏های اسلامی دانشجویان از سوی نهاد های حکومتی چون وزارت علوم، وزارت اطلاعات و حمایت دنباله های ‏رسانه ای وسیاسی آنها شروع شد تا با اعلام غیر قانونی بودن دفتر تحکیم وحدت، زمینه حذف انجمن های اسلامی ‏دانشجویان وابسته به دفتر تحکیم به عنوان بزرگ ترین و فراگیر ترین سازمان دانشجویی منتقد را فراهم کنند. ‏

این برخورد که بخشی از سیاست “قبرستانی کردن دانشگاه” و تحمیل اطاعت و تک صدایی در دانشگاه ها است ‏با اعمال فشار به این تشکل ها، آنها را در دوراهی انحلال یا خروج از دفتر تحکیم وحدت قرار داد. ‏

در این راستا انجمن های اسلامی خواجه نصیر و صنعتی اصفهان با بهانه جویی های بی اساس منحل شدند و فشار ‏بر روی دیگر انجمن ها ادامه دارد. همچنین مدتی است فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز در زیر فشار شدید ‏برخورد های امنیتی هستند. ‏

حال متصدیان سناریوی امنیتی “قبرستانی کردن دانشگاه، پس از اجرای پروژه دفن شهید گمنام در دانشگاه ‏امیرکبیر در پی آن هستند که از فضای بازداشت ها بهره برداری کرده و آن را به برخورد با دیگر دانشگاه ها ‏گسترش دهند.“‏

دستگیری آقای عباس حکیم زاده از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت نیز اراده ای را نشان می دهد که ‏در پی کشاندن پای دفتر تحکیم وحدت به ماجرا است. ‏

البته در این میان فقط فعالان انجمن ها، هدف برخورد ها قرار نگرفته اند، بلکه فعالان دانشجویی چپ نیز مصون ‏نمانده اند. برخوردی که در دانشگاه اصفهان با آقایان محمد پورعبدالله و علیرضا داوودی صورت گرفت اینک به ‏تهران نیزکشیده شده است و خانم ها سانازاللهیاری، نسیم روشنایی، مریم شیخ و آقای امیرحسین محمدی فر نیز به ‏خیل دانشجویان زندانی اضافه گشته اند.‏

بسیج نیروهای حامی و اقناع عناصر مسئله دار شده دیگر هدفی است که حاکمیت پادگانی تعقیب می کند. وجود ‏تناقضات فاحش بین دعاوی و عملکرد دولت اولترا اقتدار گرای احمدی نژاد که مدعی کوتاه کردن دست مافیاهای ‏اقتصادی و آوردن پول نفت بر سر سفره های مردم بود، در سالیان اخیر باعث شبهه دار شدن برخی از نیروهای ‏صادق اصول گرایان شد که به غلط این دعاوی را باور کرده بودند و حتی شماری از آنها ریزش کردند. حال شهدا ‏پیراهن عثمانی شده اند تا هم نیروهای حامی را بسیج کرده و نفسی تازه به آنها بدهند و هم نیروهای مسئله دار شده ‏را قانع کنند که دست هایی مشکوک در دانشگاه ها به دنبال دهن کجی به ارزش ها و مقدسات هستند تا بار دیگر ‏آنها را فریب داده و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آینده مورد بهره برداری قرار دهند. ‏

اما موضع گیری صریح دانشجویان معترض نسبت به پاسداشت و تکریم شهدا و مخالفت با تجارت سیاسی با این ‏قهرمانان صحنه عزت و سربلندی کشور اجازه نمی دهد تا این حربه کارساز بیفتد. ‏

حامیان دفن شهید در دانشگاه ها توضیح نداده اند که آخر این چه تکریمی از شهیدان است که پیکر های آنان باید ‏شاهد صحنه های تلخ درگیری های خشونت آمیز باشد؟ آیا کسانی که زمینه این صحنه های تاسف بار را پدید ‏آوردند، تا اینچنین القا شود که اکثریت دانشجویان کشور با شهدا مسئله دارند، بیشتر به شهدا بی حرمتی می کنند یا ‏معترضین به استفاده ابزاری از آنها؟ این چه دفاعی از ارزش های والا است که باید از پنجه بکس، چاقو و اسپری ‏فلفل مدد گرفت؟ اگر ترویج فرهنگ شهادت و پخش عطر شهیدان مستلزم حضور قبر های آنان در محیط است ‏چرا فقط باید دانشگاه و تفرجگاه ها از این سعادت برخورد دار باشند و دیگر بخش ها که در تیول عناصر ‏حکومتی هستند از این مسئله بی نیاز باشند؟ اگر چنین منطقی درست باشد آنوقت باید قبور بزرگان و اولیا را نیز ‏به صورت دوره ای در محیط های گوناگون چرخاند تا همه از موهبت آنها برحوردار باشند نه فقط آنانی که ‏دسترسی به مزار های آنها دارند!!!‏

بدیهی است که این سفسطه ای بیش نیست. فرهنگ شهادت در وهله اول امری معنوی و محتوایی است که باید به ‏شکل عقلانی و مفهومی تبیین و ارائه شود و مصادیق آن با عنایت به شرایط زمانی- مکانی و تعریف عصری از ‏منافع ملی و میهنی مشخص گردد. زمانی پیام شهدا زنده می ماند که مردم با رضایت و خودمختارانه از اعتقادات ‏آنها در رفتار شان الگو بگیرند. ثانیا همواره از نماد ها و سمبل ها برای جنبه شکلی و ظاهری بزرگداشت ها ‏استفاده شده است. آفرینش های هنری در قالب پیکره، نقاشی، طرح های معماری برجسته و بناهای یاد بود ‏موثرترین و جذاب ترین وسیله های یادآوری و زنده نگه داشتن یاد و حضور شهدا، قهرمانان ملی و شخصیت های ‏اسطوره ای هرملتی در طول تاریخ بوده اند. جای شهدا در قلب و دل مردم است و نیازی به قرار دادن قبور آنها ‏درمعرض دیدگان افراد نیست.‏

تجربه تشییع جنازه با شکوه شهید عبدالله گلشن در دانشگاه امیرکبیر در سال 1373 به خوبی سست بنیادی ادعاهای ‏حکومت را نشان می دهد. این شهید بزرگوار از دانشجویان پیش از انقلاب دانشگاه پلی تکنیک بود که درهمان ‏سال های اولیه جنگ به جبهه رفته بود و سال ها مفقود الاثر بود تا اینکه پیکر وی در سال 1373 پیدا شد. نگارنده ‏به یاد دارد که جنازه وی به دانشگاه آورده شد و با حضور گسترده دانشجویان، اساتید و کارمندان دانشگاه به نحو ‏بسیار با شکوهی تشییع شد و پس از اینکه چند دور در دانشگاه چرخانده شد، با احترام به بهشت زهرا انتقال یافت ‏تا در کنار دیگر شهدا قرار گیرد. ‏

این نمونه درست تکریم از شهدا را مقایسه کنید با آنچه که در دوشنبه گذشته در دانشگاه امیرکبیر رخ داد تا بدترین ‏توهین و هتک حرمت نسبت به شهدا از سوی کسانی صورت گیرد که منافقانه شهدا را وسیله قرار دادند تا ‏سناریوی امنیتی قبرستانی کردن دانشگاه را جلو ببرند و اینک نیز ناجوانمردانه، مخالفان با ایجاد سکوت قبرستانی ‏در دانشگاه ها را به عناد با شهدا محکوم می کنند!.‏

البته این ماجرا نیز خواهد گذشت و چونان گذشته روسیاهی به چهره آنانی باقی خواهد ماند که از غیرانسانی ترین ‏شیوه ها برای بقاء خود در قدرت استفاده می کنند. همانگونه که تجارب قبلی نشان داده است، سیاست قبرستانی ‏کردن دانشگاه ها در شرایط کنونی جامعه و حضور قوی نیروهای دانشجویی آرمانگرا در صحنه، حتی با ایجاد ‏قبر در دانشگاه ها نیز امری محال خواهد بود و جنبش دانشجویی سرافرازانه از حقوق خود، حرمت دانشگاه و ‏شان و کرامت شهدا دفاع خواهد کرد.‏

حمایت فعال از دانشجویان بازداشتی و تلاش بی وفقه برای آزادی آنها کمک می کند تا این ترفند حاکمیت نیز به ‏بایگانی طرح های شکست خورده اضافه شود. در این میان روشنگری و هشدار پیرامون طرح های نخ نمایی ‏چون اخذ اعرافات اجباری و شو های تلوزیونی مبنی بر ارتباط با بیگانگان، ایجاد آشوب با هدف بر هم زدن ‏امنیت کشور و بی حرمتی به شهدا، نقشی کلیدی دارد.‏