انتخابات: فرصت یا هدف؟

نویسنده

mostafamoeen.jpg

به نظر شما انتخابات، هدف است یا یک فرصت؟!

در این “مملکت” همه چیز در سیاست خلاصه می شود و سیاست نیز در انتخابات، آنهم فقط چند ماهی مانده به ‏انتخابات! دین؛ علم؛ اخلاق؛ فرهنگ؛ هنر؛ ورزش؛ اقتصاد؛ مدیریت؛ انسان؛ جامعه؛ مقدسات و…همگی در ‏خدمت “سیاست”!! آنهم چه سیاستی! سیاستی نه عین دیانت که منهای دیانت وعقل! سیاستی مبتنی بردروغ ‏ونه اخلاق وعلم! ودریک جمله سیاستی درخدمت قدرت و منافع شخصی وگروهی ونه توسعه و پیشرفت کشور ‏واعاده حقوق جامعه! به زعم برخی، رای مردم در انتخابات نیزفقط زینت وابزاری درحد نمایش و صدور” ‏آزادی و مردم سالاری دینی” ازام القرای اسلام به دنیای کفروالحاداست! شگفت اینکه در این اوضاع غریب، ‏ازنظربرخی مسئولان و نیز احزاب سیاسی، شرکت درانتخابات، بهر کیفیتی که برگزار شود، شده است یک ‏هدف مقدس، حتی اگر انتخابی هم درکار نباشد! پس اینکه انتخابات فرصتی است برای برخورداری ملت از ‏حق تعیین سرنوشت را باید فراموش کرد؟! ازحق انتخاب نوع حکومت، انتخاب حاکمان، نظارت برکارآنان ‏ویا عزل حکومتگران توسط مردم نیز دیگر نباید گفت؟! سرنوشت ها ازقبل مقدر شده و به دست متولیان ‏اموردین و دنیا وآخرت بندگان ذلیل خدا، یا همان “مغضوبین زمین” واگذارگردیده است؟! دولت، دولت امام ‏زمان (عج) ورئیس آن برگزیده یا نظرکرده ایشان؟! اگراینچنین است؛ پس بحث کاندیداتوری این یا آن ‏دیگرچه وجهی دارد؟!! ‏

درچند ماه گذشته، دوستان خبرنگار، دانشجویان، فعالان سیاسی و رسانه های داخلی و خارجی به کرات ‏درخواست مصاحبه درباره انتخابات دهم ریاست جمهوری وبه ویژه کاندیداتوری جناب آقای خاتمی را داشته ‏اند ومن نیزانگیزه ای برای گفتگو دراین زمینه نداشته ام. هرچند تا کنون مصاحبه ای انجام نداده ام و قرار ‏برانعکاس رسانه ای پاسخ های مختصر به پرسش های مکررشان نبود، ولی از قول من در خبرگزاری ها و ‏روزنامه ها جملاتی به این مضمون نقل کردند که: “از خاتمی برای حضوردرانتخابات دعوت نمی کنم و یا : ‏اگر خاتمی خط قرمزهای خود رااعلام نکند وفقط چک سفیدامضا بدهد بهتراست که نیاید”…واین است پاسخ ‏مجددم:‏

‏۱- اولا”، من احتمال کمی می دهم که در شرایط فعلی، آقای خاتمی کاندیدای چنین انتخاباتی بشوند و ‏تردیدهایشان را براساس شناختی که از دیدگاه ها وسلامت نفسشان دارم قابل تامل ومنطقی می دانم.‏


‏۲- ثانیا”، اصلی محوری دراخلاق مدیریت وجوددارد که آن را “ قانون طلائی” می گویند. این اصل اخلاقی ‏تاکید دارد که : اول خود را( با کمال صداقت و صمیمیت) به جای دیگران بگذارید وسپس با آنان بگونه ای ‏رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار کنند. من خاتمی را یک سرمایه ارزشمند ملی برای پیشبرد اصلاحات ‏و گفتگوی میان فرهنگی ایران و جهان امروزمی دانم واجازه هزینه شدن او ویا هزینه کردن ازاو را توسط ‏احزاب، فعالان و “یاران” سیاسی، درست نمی دانم!‏


‏۳- ثالثا” انتظار می رود آنانی که خود را درمعرض نامزدی و پذیرش مسئولیت های خطیر اجتماعی می ‏بینند، در فرصت های سرنوشت ساز برای کشور وجامعه، با صداقت و صراحت وبه طورشفاف شرایط، ‏دیدگاه ها، برنامه ها، مواضع وخط قرمزهای خود را با مردم درمیان گذارند تا فارغ ازنتیجه انتخابات، به ‏تعهد اجتماعی والهی خوددربرابرجامعه، درآگاهی دادن و در دفاع ازحقوق مردم عمل کرده باشند. این وظیفه ‏و تکلیفی بود که حداقل خود من سعی کردم درانتخابات نهم ریاست جمهوری به آن عمل نمایم.‏

آیا به نظر شما اعلان و تبیین عمومی مواضع و دیدگاه ها وخط قرمزها و بطور کلی گفتمانی از این دست که ‏در ادامه بحث به مصادیق آن خواهم پرداخت، توسط یک نامزد ریاست جمهوری، مسئولانه و اصلاح طلبانه و ‏واقع بینانه است یا اینکه آن راغیرمسئولانه، غیراصلاح طلبانه و بلندپروازانه می دانید؟

منبع: سایت شخصی مصطفی معین‏