حکایت قدرتمندی هم سو با منافع مردم، که در بافت قدرت با مشکلات زیادی مواجه می شود، حکایت مناسبی نیست؛در حالیکه همان فرد وقتی برای تحکیم قدرت می کوشد با موانع کمتری مواجه می گردد. داستان هاشمی هم در همین ردیف است.
این در شرایطی ست که منافع غرب و سپاه در عراق هم سو شده و در وادی جنگی که سامان آن پیدا نیست، باد در بادبان سپاه سیاسی ایران می وزد، به طوریکه از حاج قاسم سلیمانی قهرمان جهانی ساخته می شود؛قهرمان سازی ای که می تواند نظامیان را به کرسی ریاست جمهوری در آینده در ایران نزدیک کند.
درست در این فضاست که نقش هاشمی در صحنه قدرت درون حکومتی در ایران برای جامعه مدنی هم مهم می شود. واقعیت تلخ در ساخت قدرت در ایران این است که همین هاشمی در سال ۱۳۵۸، زمانی که به تندی و نادرستی در قتل مرحوم مطهری به همه جریانات حمله کرد، زبانش در آن شرایط به نفع انحصار موثر واقع شد، اما زمانی که در خطبههای نماز جمعه در سال ۱۳۸۸ از حقوق مردم گفت و سخنش بر دل مردم هم نشست در نزد اهالی قدرت وحکومت مقبول نیفتاد.
با این وصف هاشمی با کاندیدا شدن در مجلس اخیر خبرگان برای ریاست، حرکتی با نتیجه متفاوت انجام داد که قابل بررسی است. چرا که اگراز محمد یزدی شکست خورد میتواند حساسیت عمومی برای تاثیر گذاری اجتماعی بر انتخابات مجلس خبرگان آینده رابالا ببرد، به طوری که عرصه رقابت در خبرگان آینده را حساس کند و شاید مردم و روحانیون نزدیک به وی در کاندیدا شدن و رای دادن ترغیب شوند تا به مصلحت بیندیشند و بیمنزلتی و بیاحترامی در امتحان دادن به شورای نگهبان را قبول کنند و البته شورای نگهبان هم با شدت بیشتری به رد صلاحیتها بپردازد و عرصه خبرگان را از مجلس دهم هم مهم ترو حساستر کند.
اما سوال این است: هاشمی شرکت کرد که شکست بخورد؟ به ظاهر چنین نیست.
روایت است که به او گفته شده بود نزدیک به ۵۰ رای دارد. سایت تابناک تصریح کرده بود که برخی نمایندگان از هاشمی دعوت کرده بودند که کاندیدا شود، پس حکایت رای داشتن او که به وسیله وزیر اطلاعات هم تائید شد، نادرست نبوده است. اما چرا رای وی ۲۷ عدد شد و در برابرمحمد یزدی شکست خورد؟
می گویند با نمایندگان خبرگان تماس گرفته شد که نباید به هاشمی رای داده شود. حتی حکایت می کنند که به نمایندگان هشدار داده اند که آرای مخفی آنان هم قابل شناسایی و پی گیری است.از طرفی تمایل بیت رهبری به آقای یزدی است؛ این تمایل را هم رهبری نظام در دیدار با خبرگان بیان کرد.
این علائم نشان می دهد که انتخابات آینده خبرگان و مجلس دهم مصاف سختی در حکومت خواهد بود که سرنوشت آن را دو جریان متقابل تعیین خواهند کرد. یعنی بخش زیادی از مردم برای تغییر ترکیب مجلس خبرگان و مجلس دهم حساس می شوند. از طرف دیگر شورای نگهبان با تیغ تیز رد صلاحیت ها می تواند راه رای دادن مردم را مسدود کند و شرکت آنان را بی اثر گرداند یا انگیزه شرکت آنان برای رای دادن را منتفی کند؛چرا که مشارکت بالای 60 درصد در انتخابات به نفع جریان راست در ایران نخواهد بود.
بی گمان در این مصاف، موازنه قوا به نفع یک جریان خواهد بود چرا که طرف پیروز طرف دیگر را به عقب نشینی وارد خواهد کرد مگر اینکه در تعادل قوا در حکومت تغییری ایجاد و باعث شود رهبری نظام حاضر به مصالحه با هاشمی گردد که در شرایط حاضر احتمال آن نمی رود.
وضع منطقه نظامی شده؛امری که اقتدار سپاه سیاسی را در ایران مضاعف کرده تاجایی که مصالحه هسته ای هم از نفوذ آن در سیاست نمی کاهد؛ چرا که منطقه نظامی تر شده است و داستان مواجهه به نام شیعه و سنی ادامه خواهد داشت؛امری که به نفع منطقه نیست، اما برای کنترل آن باید در ایران و عربستان تغییر سیاست صورت گیرد. اگر این شرایط درک شود آن گاه است که جامعه ایران و مردم مدنی شده به ضرورت نقش خود برای تغییر فضا پی خواهند برد.و همه اینها در شرایطی است که دولت بوروکرات چندان همراه جامعه مدنی نیست.آنگاه است که مردم درک می کنند خود باید با مشارکت تیزهوشانه، هم دولت و هم مجلس و هم خبرگان را به سمت پذیرش فضای باز بکشانند و هم نظامی گری را در منطقه متوقف کنند. انجام این کار مهم هم بستگی به تحولات در سال آینده دارد، هرچند در هرحال ضرورت تلاش برای تغییر در موازنه قوای سیاسی در ایران امری ضروری است؛امری که امکان تحقق آن ساده نیست اما غیر ممکن هم نیست.به ویژه آنکه از قضای روزگار در درون حکومت هم، امثال هاشمی و روحانی بوروکرات با این تغییر قضا تا اطلاع ثانوی همراه هستند چون به آن نیاز دارند.
در گزینه خبرگان نباید همه بار بر روی هاشمی باشد. در شرایطی که روحانیون بلند پایه قم سکوت کرده اند، اینکه مجتهدان جوان رغبت نشان دهند که هاشمی رابین هود میدان شود، نه درست و نه عملی است. خبرگان برای تغییر بافت به تلاش و حساسیت جامعه و همکاری روحانیون مخالف روند فعلی خبرگان نیاز دارد و البته که کار هاشمی در این مورد می تواند شاخص تر باشد نه این که او همه کاره جلوه کند.
از طرفی مهار نظامی گری در ایران و منطقه را خواست مردم و تلاش فعالان مدنی و سیاسی و همراهی بوروکرات ها در حکومت می تواند کنترل کند.در غیراین صورت منطقه ما تا ۳۰ سال در وادی جدال ظاهری شیعه و سنی قرار می گیرد و غرب هم می تواند هر بار با مواجهه با یک جریان، جریان دیگر را کنترل کند؛ کاری که در جنگ ایران و عراق انجام داد. این راهبرد مهار دوگانه در منطقه ما به جنگ افروزی جواب داده است.
باید دید می توانیم منطقه و ایران را از تنش خارج کنیم. در این راه تلاش لازم است و دقت و هوشیاری. و در این راه هر جریان تحول خواهی هم به شناخت توان و نیروی خود نیاز دارد و هم تنظیم سطح مطالبات خود.