دو تذکر به سبزها؛ روحانی و قدیانی

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

اگرچه غیرمترقبه، اما در یک‌ هم‌زمانی جالب توجه، حامیان جنبش سبز در یک روز از دو سو، دو پیام متفاوت، و البته دو تذکر راهبردی از دو جهت ناهمگون دریافت کردند. دو‌شنبه دهم آذرماه جاری، در همان ساعاتی که خبرگزاری‌های رسمی جمهوری اسلامی، سخنان حسن روحانی، رییس جمهور را بازنشر می‌دادند، ابوالفضل قدیانی، آزاده‌ی “سبز”، مکتوبی جدید و خواندنی در نقد وضع موجود منتشر کرد.

روحانی و قدیانی، از دو منظر متفاوت، نکاتی هشداردهنده و درخور اعتنا برای همراهان جنبش سبز داشتند؛ یکی در مقام رییس قوه مجریه جمهوری اسلامی، و دیگری در موقعیت اپوزیسیون رژیم سیاسی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه.

دو پیام از دو زاویه‌ی نفی و اثبات، برای فعالیت راهبردی سبزها بسیار قابل توجه است؛ آن‌هم یک‌سال‌ونیم پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری که به پیروزی نامزد بنفش منتهی شد. انتخاباتی که به گزارش و ارزیابی اخیر سیدمحمد خاتمی: “خواست مردم حداقل به صورت ۵۱ درصد [در رأی به روحانی] تجلی پیدا کرد… البته این را هم باید در نظر گرفت که متجاوز از ۳۰ درصد جامعه در انتخابات [ریاست جمهوری سال ۹۲] شرکت نکرد که اگر آنها شرکت می‌کردند، یقینا کفه به نفع این ۵۱ درصد بالا می‌آمد. حتی می‌توان گفت که بخش قابل توجهی از جامعه چیزهایی فرا‌تر از آن‌چه آقای روحانی مطرح کرد، می‌خواستند و از این جهت [در انتخابات] شرکت نکردند”.

 

تذکر روحانی

رییس اعتدال‌گرای دولت تدبیر، در جدیدترین اظهارنظر خود (سخنرانی در جمع مردم استان گلستان) اگرچه تاکید کرد که به “وعده”های داده شده در انتخابات ریاست جمهوری، “وفادار” است، و هرچند تصریح کرد که “من به نسل جوان عزیز کشورم و مخصوصا به جوانان دانشجوی عزیز وعده می‌دهم که پای قول‌های خود خواهم ایستاد”، اما در سخنی قابل تأمل، اظهار داشت: “آنچه که من به شما وعده دادم، نجات اقتصاد کشور، احیای اخلاق در جامعه و تعامل سازنده با جهان بود. من پای وعده خود تا لحظه آخر و با همه توانم ایستاده‌ام.”

شاید برای آن بخش از سبزها و کنشگرانی که تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد دولت بنفش گذاشته بودند، این تدقیق وعده‌ها و بازخوانی معنادار آنها ـ بی‌اشاره و توجه و تاکید به حوزه‌ی سیاست داخلی ـ مأیوس کننده باشد، اما از وجه سلبی، تصریح اخیر روحانی می‌تواند هشداری مفید و راهبردی محسوب شود. بدین معنا که کنشگران سیاسی نسبتی واقع‌بینانه‌تر میان “خود” (در متن جامعه مدنی) و “قوه مجریه” و “حکومت” برقرار کند.

آن بخش از اصلاح‌طلبان و سبزهایی که تغییر وضع سیاسی در داخل را به ترمیم اقتصاد و تغییر مناسبات جمهوری اسلامی با غرب متوقف کرده‌اند، حالا شاید بتوانند به شکلی دقیق‌تر موقعیت و راهبرد خود را مرور کنند.

یک‌روز پیش از سخنرانی اخیر روحانی بود که ‌تقی کروبی در مقام ارزیابی عملکرد دولت روحانی در مورد حبس رهبران جنبش سبز گفت: “درباره رفع حصر هیچ حرکت جدی از سوی دولت انجام نشده؛ براساس اخباری که از درون دولت به ما می‌رسد، اساسا موضوع آزادی‌های سیاسی و فعالیت‌های مدنی جامعه و رفع حصر رهبران جنبش سبز دغدغه مجموعه دولت نیست.”

اینک روحانی با تاکید بر اقتصاد و سیاست خارجی و آنچه احیای اخلاق می‌خواند، تأیید می‌کند که گزارش و ارزیابی فرزند مهدی کروبی، دور از واقع نیست؛ و به هر دلیل و علت، توسعه سیاسی و امدادرسانی به جامعه مدنی در دستور کار روحانی و دولت بنفش قرار ندارد.

اگر دولت روحانی قرار است به‌گونه‌ی غیرمستقیم (با تقویت اقتصاد و شکستن تحریم‌ها)، به‌مثابه‌ی امکانی برای جان گرفتن تدریجی جامعه مدنی و تحرک طبقه متوسط فرهنگی ایفای نقش کند، در این‌صورت می‌توان بجای ناامید شدن از سخن اخیر و برنامه‌های دولت و بی‌توجهی آن به توسعه سیاسی، به‌شکلی “واقع‌بینانه” و در فضای سیاسی ـ اجتماعی موجود، سر به “کار” خویش داشت. “کار”ی که مبتنی است بر نظر به “اهداف” و “چشم‌اندازهای بنیادین” تعریف شده در “منشور جنبش سبز“، و پیگیری “راهکارها”ی آن؛ منشوری که به تأیید رهبران جنبش سبز رسیده، و تنها در یکی از راهکارهای آن، “تلاش برای گسترش جامعه مدنی و تقویت حوزه عمومی از طریق تشویق مردم به مشارکت در تعیین سرنوشت خود با حضور در تشکل‌های صنفی و غیردولتی و احزاب” مورد تأکید قرار گرفته است. 

بدون فشار اجتماعی و تکوین نیروی اجتماعی، اتفاقی در نظام اقتدارگرا رخ نمی‌دهد؛ و این گوهر مکتوب مهم و جدید ابوالفضل قدیانی است که در این سال‌ها، هرچند در حبس، همچون یکی از راهبران نمادین جنبش سبز، ایفای نقش و تببین موضع می‌کند.

 

تذکر قدیانی

اگر سخنان جدید روحانی از زاویه‌ای سلبی، تذکری است برای سبزها که اصلاح‌طلبی مبتنی بر نیروی اجتماعی خود را پی گیرند، مکتوب جدید قدیانی از زاویه‌ای ایجابی، تداوم کنش ملی از زاویه‌ی جنبش اجتماعی را به سبزها یادآور می‌شود.

در هنگامه‌ای که “عمل‌گرایی محدود به چهارچوب‌های تعریف شده و محدود ابلاغی” و “واقع‌گرایی محض بدون اعتنا به پرنسیپ‌ها”، و در پیش گرفتن روش‌های شبه دوم‌خردادی (کنش‌های انتخابات‌محور بدون تکیه و اعتنا به نیروی اجتماعی)، به علل و دلایل گوناگون خودنمایی می‌کند، و هزینه‌ی انتقاد از وضع موجود و مخالفت صریح با اقتدارگرایی، افزایش یافته، قدیانی با انتشار مکتوب جدید خود، افزون بر انتقاد از وضع مستقر در اردوگاه اصلاح‌طلبان، بر روش سیاسی جنبش سبز (تکیه بر نیروی اجتماعی) تاکید می‌نماید.

او با تاکید بر ماهیت آزادی‌خواهی جنبش سبز و مخالفت آن با “استبداد مطلقه فردی”، و نیز با اشاره به وجود این “نیروی سیاسی پیش برنده در ایران امروز”، می‌گوید: “وظیفه‌ی امروز اصلاح‌طلبانی که به پشتوانه‌ی حرکت عظیم جنبش سبز و مقاومت رهبران سرافرازشان موسوی و کروبی، اعتبار و آبرویی نزد ملت دارند و نقش تاریخی پی‌گیری آرمان حاکمیت ملی بر دوش آنها قرار گرفته، بیان دغدغه‌های ملی حول همان سه محور بی‌تنازل ماهیت جنبش سبز (مطالبه‌ی حق، آزادی‌خواهی و ضدیت با استبداد مطلقه فردی) است. لازمه‌ی چنین مواجهه‌ای نهراسیدن از استماع مطالبات واقعی مردم و انعکاس آن است.”

قدیانی با نقد کسانی که معتقدند “نباید مطالبات مردم را بالا برد و یا حتی نباید بر زبان آورد”، و با انتقاد از “حرف‌های تکراری و ملال‌آور در باب لزوم سکوت به‌معنای حمایت از دولت و سخن گفتن از تعامل بی‌هدف”، از اصلاح‌طلبان می‌خواهد که “به‌جای استراتژی تقریب به حاکمیت، با فعال کردن جامعه مدنی و درانداختن طرح‌های نو و بیان حقوق (مطالبات) اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مردم، راه حمایت و تقویت دولت را از این مسیر بجویند.”

وی همچنین در نقدی مهم به آن گروه از اصلاح‌طلبانی که مطالبات جنبش سبز را کنار نهاده‌اند و در پی “تعامل بنفش” با هسته اصلی قدرت برآمده‌اند، می‌نویسد: “مدعیان تعامل که با رها کردن پایگاه جنبشی خویش در پی اعتمادسازی‌اند آیا با خود اندیشیده‌اند که با ترک جبهه قدرت‌آفرین مردمی اساسا دیگر چه در بساط دارند که به کار تعامل و مذاکره آید؟ آیا ولی مستبد حوصله و مجال مذاکره و تعامل با بیعت‌کنندگان تازه از راه رسیده‌ای که در انتهای صف چاکران قرار می‌گیرند را خواهد داشت؟… تعاملی که پیش شرط آن توبه و اظهار ندامت باشد، نه گفت‌وگو و مذاکره‌ای بر سر منافع ملی که تنها پروژه‌ای برای تواب‌سازی است.”

این‌چنین، پیام جدید قدیانی، که بازخوانی مطالبات جنبش سبز و تاکیدهای منشور راه سبز امید است، شوکی مهم و تذکری جدید به اصلاح‌طلبان محسوب می‌شود.

بدیهی است که راهبرد سبز قدیانی، خوش‌آیند آن گروه از اصلاح‌طلبانی نیست که با تغییر ترکیب قوه مجریه پس از انتخابات ۹۲ جامعه‌محوری را بیش از پیش منتفی کرده‌، سودای شراکت در قدرت در سر دارند، و به تعامل بدون نیروی اجتماعی با هسته مرکزی قدرت دل‌خوش نموده‌اند. مخاطب قدیانی، اصلاح‌طلبان سبزی هستند که دغدغه‌ی گذار به دموکراسی و حاکمیت ملی دارند، و به هر علت و دلیل، دچار مکث و سکون و تردید و تعلیق شده‌اند.

تذکر سلبی روحانی (که تصریح می‌کند گشایش در فضای سیاسی و دموکراتیزاسیون را در فهرست وعده‌هایش نمی‌داند)، و تذکر ایجابی قدیانی (که تاکید می‌کند برای گذار به دموکراسی و تحقق حاکمیت ملی، راهی جز تکیه بر جنبش اجتماعی نیست)، می‌تواند پر خیر و برکت باشد؛ اگر پایی استوار برای رفتن، دستی پرشور برای اقدام، و جانی امیدوار در مخاطب باشد.