آیا سومین جنگ خلیج فارس به وقوع خواهد پیوست؟ این داستانی است که هر بار که تهران برای واشنگتن دشمن قسم خورده اش زورآزمایی می کند، به ذهن خطور می کند. درحالی که جمهوری اسلامی روز دوشنبه به یک هفته مانور دریایی خود خاتمه داد و موشک های با برد کوتاه را با موفقیت آزمایش کرد، اوباما قانونی را برای تشدید تحریم های مالی علیه تهران به امضاء رساند.
در آخرین مجله “فارین افیرز” در مقاله ای به قلم ماتیو کرونیگ، استاد دانشگاه جرج تاون، آمده است: “اکنون زمان حمله به ایران است.” او در ژوئیه ۲۰۱۱ هنوز مشاور ویژه وزیر دفاع آمریکا در امور استراتژی خاورمیانه بود.
او خود را به عنوان یک طرفدار دوآتشه جنگ بازدارنده نشان می دهد و خاطرنشان می سازد حمله ای که به خوبی علیه تهران طرح ریزی شده باشد، پیامدهای احتمالی اش کمتر خواهد بود و جهان را از تهدید غیرقابل قبول تهران نجات خواهد داد. ازسوی دیگر، طرفدارانِ “دست دراز” واشنگتن نیز از ایده همزیستی آمریکا با یک ایران اتمی دفاع می کنند و به خوبی از خطراتی که پس از بمباران، منجر به بی ثباتی اقتصادی و ژئوپلیتیکی در منطقه خواهد شد آگاه اند.
مانور نظامی علیه تحریم های مالی
دولت اوباما که مدت ها موافق سیاستِ “دست دراز” بود، یک سال به انتخابات مانده، لحن خود را تغییر داده، بدون اینکه لوله تفنگ را به سوی تهران نشانه رود. در اواخر سال ۲۰۱۱ رویارویی و کشمکش اقتصادی میان ایران و ایالات متحده به اوج خود رسید. مطرح شدن موضوع ترور سفیر عربستان در واشنگتن به شدت بر شیوه سیاست گذاری هر دو کشور تأثیر گذاشت. اگر هنوز پیشرفتی در این “توطئه” که دو ماه از آن می گذرد حاصل نشده، در عوض باعث شده تا روابط میان دو کشور به شدت تیره شود.
۱۰ روز است که فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی با اظهارات تهدید کننده خود به اجرای یک سری مانورهای نظامی در تنگه هرمز مبادرت ورزیدند و با پرتاب موشک “قادر” به “بازی جنگی” خود خاتمه دادند. این پرتاب با موفقیت انجام شد. روز جمعه حکومت تهران اعلام کرد که “میله های جدید سوخت هسته ای را در قلب رآکتور تهران آزمایش کرده و از صحت عملکرد آن اطمینان حاصل نموده”. واشنگتن به دنبال مانورهای نظامی تهران، تحریم هایی به تصویب رساند که قلب اقتصاد ایران، یعنی صادرات نفت را، مورد هدف قرار می دهند.
عامل اصلی تنش های خلیج فارس، امضای قانونی بوده که به طور مستقیم بر بانک مرکزی ایران تأثیر می گذارد. این قانون که توسط اوباما در اقامتگاه تعطیلاتی اش در روز قبل از سال نو امضاء شده، این امکان را فراهم می کند که آمریکا بتواند دارایی های هر نهاد مالی که با بانک مرکزی ایران در زمینه صادرات نفتی مبادله انجام دهد را توقیف کند.
ازطرف دیگر، سران ایرانی و مسؤولان نظامی هشدار دادند که این اقدامات منجر به افزایش قیمت نفت به بیش از ۲۰۰ دلار برای هر بشکه و مسدود شدن تنگه هرمز خواهد شد. این تنش ها در زمانی حادث می شود که بازگشتن به پای میز مذاکره پیش بینی می شد.
بستن تنگه هرمز که از لحاظ تاکتیکی بسیار مشکل ولی غیرممکن نیست، برای کشورهای غربی به مثابه یک “اعلام جنگ واقعی” است.
زد و بند دیپلماتیک
با اینکه ایالات متحده و اسراییل عملیات نظامی را مردود ندانسته اند، ولی تهران همواره از همان منطق خود در “دشمن تراشی” استفاده کرده است. یک حکومت دیکتاتوری همواره باید تهدید خارجی را سرلوحه خود قرار دهد و از آن در ایجاد همبستگی ملی و مشروعیت بخشیدن به نظام خود بهره برد. ازطرف دیگر نیز شاهد تلاش یک کشور دموکراتیک هستیم که تنیجه انتخابات اش به شدت با تصمیمات و مسایل سیاست خارجی گره خورده است.
آلن شوئه، رییس سابق نهاد اطلاعات و امنیت و کارشناس امور خاورمیانه، در سال ۲۰۰۷ منطق سیاست گذاری تهران را توصیف کرده بود: “رییس جمهور ایران هر هفته همان قدر اظهارات خصمانه و جنگ طلبانه بیان می کند که دعوت به مذاکره و گفتمان. […] درست به مانند تروریسم حزب الله، به مانند گروگان های فرانسوی در لبنان در سال های ۸۰ […]، مسأله هسته ای نیز به مانند فرش در بازار تهران است که بهایی دارد، قیمتی دارد، و درواقع قابل مذاکره و چانه زدن است. اکنون باید ببینیم چند می ارزد و چگونه باید بهای آن را پرداخت کرد. در سنت بازاری مطمئناً این فروشنده نیست که قیمت مورد نظرش را می گوید.” این یعنی دیپلماسی بازاری.
منبع: ماریان، ۲ ژانویه