نویسنده: احمد رفیع زاده ، کارگردان: ابراهیم شیبانی ، تهیه کننده: حسن کلامی ، مدیرفیلمبرداری: حسین جعفریان ، تدوین: محمد رضا مویینی ، طراح صحنه ولباس: کیوان مقدم ، مدیرتولید: مرتضی متولی ، دستیاراول کارگردان وبرنامه ریز: علیرضا شمس ، آهنگساز: بهزاد عبدی ، صدابردار: ساسان نخعی ، طراح چهره پردازی: سعید ملکان ، جلوه های ویژه: حمید سلیمانی.
بازیگران: رضا کیانیان ، محمد رضا فروتن ، مهنازافشار، بهاره کیان افشار، صابرابر، آتیلا پسیانی ، بابک کریمی ، افسانه چهره آزاد.
خلاصه داستان: هیچ کجا هیچ کس قصه ی رابطه های دچار سوء تفاهم و به تبع آن به انزوا رسیده است. در این فیلم انسان ها تنهایی را به حضور دیگرانی گره می زنند که نه تنها التیامی بر زخم شان نیست که افزاینده ی رنج ناشی از رها شدگی ست.
هرحرکتی درواقعیت ، دارای ابعاد فضا وزمان است. با وجود این ، درزندگانی عادی ومعمولی ، اگربعد فضا به نسبت خیلی کوچک باشد ، ما به چیزی که تنها درزمان رخ می دهد ، می اندیشیم. سینما می تواند چیزی را به صورت بصری وقابل رویت نشان دهد که دانش ازراههای غیرعملی یا به صورت فرضیه آن را کشف کرده است. می توانیم بگوییم که سینما ، با ایجاد دگرگونی وتنوع دربعد زمان ، دریک مورد می تواند فضا را به جای زمان بنشاند ، ودرمورد دیگر، زمان را جایگزین فضا سازد. سینما می تواند نشان بدهد که فضا وزمان ، همانند یکدیگرابعاد یک رشته ی به هم پیوسته اند. “ هیچ کجا ، هیچ کس ” تلاش می کند تا با درآمیختگی فضا وزمان جهانی روایی قصه اش را روایت کند. شخصیت های داستانی اثردرظاهرارتباط ارگانیک ومستقیمی با یکدیگرندارند وهرکدام ازآنها داستانک های فرعی خود را روایت می کنند ، درمیان شخصیت های درام به نوعی می توان “ ستاره ، بهاره کیان افشار” و” رضا ، صابرابر” را دررده شخصیت های قهرمان ومحوری قصه جای داد. دیگرکاراکترها که به موازات شخصیت های ذکرشده ، رویدادهای فرعی را رقم می زنند هرکدام درپایان اثرنسبتی را با ستاره ورضا می سازند. درواقع شیبانی تلاش می کند با اتخاذ چنین تصمیمی ترکیبی ازفضاها وزمان های گوناگون را به طریقی به یکدیگرپیوند زند تا جهان روایی “ هیچ کجا ، هیچ کس ” را سروسامان دهد. انتخاب چنین رویکردی ازسوی کارگردان باعث بروزشکاف هایی درساختارروایی فیلم گردیده که بیش ازآنکه باعث تسریع درفرآیند ارتباطی مخاطب باشد ، اورا سردرگم می سازد. علت اصلی چنین اتفاقی درفصول اثر ضعف بارزپرداخت نویسنده درحوزه فیلمنامه است. اکثرقریب به اتفاق کاراکترها فاقد شناسنامه وهویت هستند. مخاطب دراولین برخوردش با چنین کاراکترهایی با سئوالات بیشماری مواجه می گردد. چه کسی هستند ؟ ازکجا آمده اند؟ انگیزه وهدف شان ازرقم زدن اتفاقات داستان چیست ؟ درگذشته به چه طریقی زندگی کرده اند؟ و… ازمهمترین سئوالاتی ست که تا انتهای اثربرای مخاطب بی پاسخ می ماند. نمونه بارزچنین کاستی وکمبودی درفیلمنامه سکانس دزدی ستاره وعلی “محمد رضا فروتن ” ازطلافروشی است. سکانس فوق با همه کشش وتعلیق اش فاقد روشنگری درحوزه انگیزه های روانی کاراکترهاست. بنابراین مخاطب پس ازبه پایان رسیدن سکانس فوق به دنبال پاسخی روشن برای انجام چنین سرقتی ست. اتفاق فوق درفضا وزمان های دیگری هم درروایت رخ می دهد که وقوع آنها هم باعث سردرگمی وگنگی رویداد درذهن مخاطب می گردد ، حضورپدرستاره “ رضا کیانیان ” که مسئولیتی را درقبال دخترش نپذیرفته وحال به دنبال او درقبرستان کشتی هاست ، وپیداکردن اسلحه یی درآنجا وکشتن مرد غریبه ای که درآنجا حضوردارد ازنکات گنگ دیگری درفیلمنامه است که بدون طراحی پیش زمینه برای وقوع چنین رویدادی باعث گسست ارتباطی مخاطب می شود. درحوزه کارگردانی شیبانی دکوپاژش را براساس زمان وقوع رویدادها وترکیب فضاها انجام داده است. اوبرای به تصویرکشیدن قصه اش ازتدوین غیرخطی سود می جوید اما نکته یی که توجه شایانی به آن نشده است ، ماهیت هررویداد درساختارروایت است. به نظر می رسد که کارگردان می توانست ازشیوه روایت خطی هم استفاده کند. درواقع شیبانی به واسطه ترکیب چند داستان فرعی چنین فرمی را برای فیلمش برگزیده است. با این حال عنصری که شیبانی به خوبی از آن بهره می گیرد ، ترکیب بندی ست. شیبانی به خوبی درقاب بندی هایش ازترکیب بندی دوتایی ، متضاد ومتباین استفاده کرده است. نمونه بارزچنین تمهیدی سکانس حضورپدرستاره درگورستان کشتی هاست. فیلم “هیچ کجا هیچ کس” روایتی خطی و ساده ندارد چرا که شخصیت های فیلم نیز قرار نیست با هم رو راست باشند این فیلم پاره پاره مخاطبش را به عمق اتفاق ها می کشد و مدام به بیننده اش متذکر می شود که “هرکدام ازاین کاراکترها می توانی تو باشی و یا همین الان هستی پس درست تصمیم بگیر.” هیچ کجا هیچ کس همه جا برای همه کس، ممکن است اتفاق بیفتد. هیچ کجا هیچ کس ، با همه کاستی هایش گامی به جلوبرای شیبانی درکارنامه کاریش به شمارمی رود.