بنجامین وینتهال- مارک دوبویتچ
پیتر بننسون وکیل بریتانیایی در 28 مه 1961 مقاله ای احساسی در نشریه آبزرور لندن به چاپ رساند وتوجه همگان را به مخمصه ای جلب کرد که دو دانشجوی پرتغالی در آن گرفتار شده بودند. این دو دانشجو خواستار انجام اصلاحات سیاسی در کشورشان شدند اما به اتهام ایستادگی در برابر آنتونیو دی الیویرا سالازار، دیکتاتور پرتغال، روانه زندان شده بودند. بننسون در این مقاله نوشت: “هر روز هفته که روزنامه ها را باز می کنید، در آنها گزارشی از زندانی شدن، شکنجه یا به دار آویخته شدن کسی در گوشه ای از دنیا به دلیل اینکه دولت با عقیده یا دین او مخالف است مشاهده می کنید… خواننده با حس آزار دهنده عجزو ناتوانی روبرو می شود. اما اگر همین احساسات آزار دهنده در سراسر دنیا به هم می پیوست، امکان اقدام موثری وجود می داشت.” بنسون در تابستان همان سال به مشارکت در تأسیس سازمان عفو بین الملل پرداخت.
امروز در پهنه جهان اسلام و در سالگرد روز “زندانیان عقیدتی”، اصطلاحی که از مقاله بننسون به عاریت گرفته شده، تعداد نامتنابهی از مخالفان سیاسی در گوشه زندان ها به سر می برند و تنها جرم آنها، ابراز صلح آمیز مخالفت با رژیم های غیردموکراتیکی است که تحت حاکمیت آنها به سر می برند.
شرایط آنها به ویژه در ایران بد و فاجعه بار است. کشوری که در روز 17 مه در شهر اصفهان شاهد به دار آویخته شدن دو برادر به نام های عبدالله و محمد فتحی شورباریکی بود، آن هم پس از آنکه عبدالله هدف ضرب و جرح و تجاوز قرار گرفت. جرم این دو بردار هرگز به والدین آنها اعلام نشد. به گزارش کمپین حقوق بشر در ایران، بیژن فتحی گفت: «من هنوز نمی دانم آیا اتهام پسران من محاربه بوده است یا خیر. من عقیده ندارم که آنها مشغول جنگ با رژیم یا خدا بودند.»
خبرگزاری نیمه رسمی فارس هفته گذشته گزارش داد ایران 30 نفر را به اتهام جاسوسی برای ایالات متحده دستگیر کرده است. مشخص نیست که آیا این اتهامات پایه و اساسی دارند یا خیر، اما حتی اگر نداشته باشند، سرنوشت این افراد مانند بسیاری دیگر از کسانی که به ارتکاب جنایت علیه رژیم متهم شدند، اعدام خواهد بود.
حبیب الله لطیفی دانشجوی 29 ساله کرد ایرانی نیز به اتهام محاربه، اتهامی که از سوی تهران برای ساکت کردن مخالفان به کار برده می شود، با مجازات اعدام روبرو شده است. لطیفی به همراه دست کم 16 کرد ایرانی دیگر در حاشیه آنچه یک موج گسترده از سرکوب مخالفان داخلی در بحبوحه اعتراضات خاورمیانه در نظر گرفته می شود، در انتظار مرگ به سر می برند. قربانیان دستگاه قضایی ایران هیچ حقی برای دفاع از خود ندارند و دادگاه های آنها در صورت وجود، در بهترین حالت با روندی کند و آهسته برگزار می شود.
بر اساس تحقیقات سازمان عفو بین المللی در سال گذشته، افزایش فاحشی در تعداد اعدام در ملأ عام در جمهوری اسلامی رخ داده است. این کشور در عین حال، در ردیف اول جهان در اعدام بزهکاران زیر سن قانونی قرار دارد. از آغاز سال 2011، 13 مرد در ملأ عام اعدام شده اند و این درحالی است که در کل سال 2010، تعداد کل اعدام در ملأ عام که توسط عفو بین الملل به ثبت رسیده برابر با 14 مورد بوده است.
وضعیت همجنسگرایان که با قتل و خشونت گسترده دولتی روبرو هستند، موضوع گزارش سال گذشته دیده بان حقوق بشر تحت عنوان “ما نسلی مدفون هستیم: تبعیض و خشونت علیه اقلیت های جنسی در ایران” بود. در گزارش یاد شده آمده است اتهامات اخلاقی معمولاً در خفا مورد بررسی قرار می گیرند. در نتیجه، بررسی اینکه آیا متهمان به دلیل گرایشات جنسیتی خود به دار آویخته می شوند یا خیر، کار بسیار دشواری است.
در حالیکه ایران همچنان به سرکوب وحشیانه زندانیانی که در پی آزادی برای انتخاب دولت دلخواه خود هستند مشغول است، دولت های غربی به نادیده گرفتن تخطی ایران از حقوق بشر ادامه می دهند و امیدوارند گفتمان و مذاکره بتواند مانع از سرکوب مردم این کشور به دست حاکمان شود.
باراک اوباما به نوبه خود به این نتیجه رسیده است که حرف و سخن نمی تواند به تنهایی باعث تغییر رفتار رهبران ایران شود و به همین دلیل، طیفی از تحریم ها علیه رژیم را در دستور کار قرار داده است که تازه ترین مورد آن به همین هفته جاری مربوط می شود. اوباما در پیام نوروزی ماه مارس خطاب به مردم ایران گفت: “صدها زندانی عقیدتی در زندان به سر می برند.”
هرچند آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم های حقوق بشری علیه رهبران ایران وضع کرده اند، اما در پیشگری از آزار و ارعاب فعالان خواهان دموکراسی در ایران، کار چندانی انجام نداده اند.
دولت اوباما برای آنکه نشان دهد پنجاهمین سالگرد روز “زندانیان عقیدتی” چیزی بیش از یک نام نمادین است، باید حرف را با عمل در هم بیامیزد. رئیس جمهور آمریکا می تواند به طی شدن سریع تر روند تحریم های حقوق بشری و اقتصادی مطروحه در کنگره و سنا کمک کند.
زندانیان عقیدتی در جنوب اروپا فداکاری های شایانی به خرج دادند تا آزادی و دولت هایی پاسخگو برای کشورهایشان به ارمغان بیاورند. برای مثال، رژیم فاشیستی پرتغال سرانجام در سال 1974 سرنگون شد و دموکراسی شروع به ریشه دوانی کرد. مردم ایران که به مدت طولانی از استبداد دینی در کشورشان رنج برده اند، نیز لیاقت چیزی کمتر از دموکراسی ندارند.
منبع: لوس آنجلس تایمز- 28 مه 2011