آیه های زمینی

نویسنده
رهیار شریف

گفت و گو با فرج سرکوهی

از جلب حمایت تا فشار سیاسی…

 

آقای سرکوهی، نمایشی که امروز دیدیم، بر اساس حوادثی بود که دوازده سال قبل برای شما اتفاق افتاد. ماجرایی که امروز هم حرف و حدیث روز است، می خواستم بدانم چه شباهتها و تفاوت هایی می بینید میان اعترافات آن روزها و این روزها ؟

منظورت راجع به متنی است که برایت می نویسند؟

 

بله، متن و البته موقعیت هایی که برای گرفتن اعتراف ایجاد می کنند…

خب به عقید ی من مکانیزم هایی که اینها برای اعتراف گیری به کار می برند همچنان یکسان است. همان شکنجه های فیزیکی و روانی که اشاره کردم؛ حالا شاید با اندکی تفاوت در جزئیات. اما در باره ی متن، باید بگویم متنی که ما به عنوان اعترافات می خوانیم، آمده از لایه های بسیار پیچیده ای است که چندین پیام همراه خود دارد. من اتفاقاً همه اینها را در مقاله ای با عنوان متن شناسی اعترافات سعید حجاریان نوشته ام.

 

ببینید این متون بسیار پیچیده اند. در این نوشته ها خواست نیروهای امنیتی به راحتی گنجانده می شود و البته حرف های انسانی که اعتراف می کند هم خواه نا واه وارد متن می شود. چرا که هر چه قدر هم کسی را بشکنند و خرد کنند باز هم هسته هایی از مقاومت در رفتار و گفتار و نوشتار انسان مشاهده می شود.  بعد هم ساختار متن که فراتر از کسانی که می گویند و کسی که می نویسد خود را به خواننده می نمایاند. این پیامها و لایه هایی که اشاره کردم در جملگی متون اعتراف مشاهده می شوند، از زمان استالین تا کنون…

 

البته این لایه هایی که اشاره کردید، بسیار پیچیده و به واقع در لفافه اند، این طور نیست؟

بله، آشکارترین قسمت این لایه ها همان پیام دلخواه پلیس و نیروهای امنیتی است. اما دیگر اجزای متن اعترافات هم به هر حال با  کند و کاوی بیشتر قابل شناسایی اند.

 

خب، از شباهت ها که گفتیم. حالا اگر موافقید کمی هم در باره ی تفاوت اعترافات دیروز و امروز بگوییم…

ببینید، تا کنون بیشتر افرادی که تحت شکنجه لب به اعترافات ساختگی می گشودند، معمولاً وابستگان جناح ها و ارکان حکومتی نبودند و معمولاً از طایفه ی منتقدین حکومت می آمدند. در باره ی خود من مثلاً، خب من کاملاً مستقل بودم و هیچگونه وابستگی حکومتی نداشتم. اما اینهایی که امروز محاکمه می شوند به هر حال از نزدیکان حکومت هستند. نزدیکانی که فعالیت های امروزشان به مذاق ارباب قدرت خوش نیامده و به عقیده ی آنها به صلاح حکومت نیست. بنابراین طبیعتاً نوع پیامی که از ما می خواستند و برخوردی که با ما می کردند با آنچه امروز شاهد هستیم تفاوت بسیار دارد. به اصطلاح ما خودی نبودیم و اینها خودی اند. طبیعی است افرادی که هیچگاه به دین اعتقاد نداشته اند، نمی توانند در پیام اعترافاتشان مسئاله ی انحراف از اسلام را هم بگنجانند.

 

بله، آن زمان بیشتر حرف از تهاجم فرهنگی بود و دوری از ارزشها، درست است؟

دقیقاً، من همیشه گفته ام که اینها این تئوری تهاجم فرهنگی را عنوان می کردند و به آن باور هم داشتند. یعنی اعتقاد داشتند که غرب ارزشهای واقعی آنان را مورد حمله قرار داده و هر کس که عقایدی مخالف آن ارزش ها و مبانی ایدئولوژیک ما داشته باشد در واقع اسب تراوای این تهاجم فرهنگی است. اما از آنجا که این تئوری مجرد است و نمی توان تمامی طرفداران حکومت را با یک تئوری مجرد بسیج کرد. اینها باید برای این تئوری مجردشان نمونه های عینی می ساختند و اعلام می کردند که اینان عوامل همان تهاجم فرهنگی ای هستند که ما پیشتر خبرش را داده بودیم.

 

البته موضوع تهاجم فرهنگی در اعترافات اخیر مشاهده نمی شود…

بله. طبیعی است که حکومت سیل جدید بازداشت شدگان را عوامل تهاجم فرهنگی نبیند. سیستم حاکم بازداشت شدگان اخیر را به مثابه عوامل استحاله ی حکومت می شمارد. همانی که از آن با ترکیب “ براندازی نرم ” یاد می کند…

 

بسیار خب، برگردیم به همین تئاتری که دیدیم، به نظر شما فعایت هایی از این دست نظیر عفو بین الملل، سازمان های حقوق بشری و در کل افکار عمومی جامعه ی جهانی، اینها می توانند در دنیای واقعیت به زندانیان در بند ما دست مددی برسانند؟

بله. چرا که نه. یک نمونه اش خود من. من تحت تاثیر فشار بین المللی آزاد شدم و حالا سالهاست که از اعضای این سازمانهای فرهنگی بین المللی هستم و از نزدیک با این سازمان های حقوق بشری آشنایی دارم. این کمپینها در مرحله اول افکار عمومی را هدف می گیرند. سپس از طریق افکار عمومی خود را به رسانه ها و مطبوعات می رسانند. آنگاه اگر تا این مرحله را با موفقیت طی کنند، در مرحله ی بعدی می تواننند حمایت جلب کنند. حالا این حمایت از طرق بسیار اعلام می شود، از اعتراض و تجمع گرفته تا نامه و اکسیون و غیره… اما مرحله ی آخر تبدیل این حمایت به فشار است. یعنی در نهایت حمایت آنقدر بالا می گیرد که دولتمردان اروپایی پیوستن به مردم را به نفع آرای خودشان می بینند. آنوقت است که این حمایت بدل به فشار سیاسی می شود…

 

 

و از نگاه شما، تنها مرحله ی آخر است که تاثیر مستقیم بر حال زندانیان دارد…

خب مرحله های قبلی هم در واقع ضرورند تا ماجرا به فشار سیاسی بکشد. یعنی باید از کمپین های کوچک شروع کرد و ماجرا را رسانه ای کرد و آنقدر نیرو بسیج کرد که حواس سیاست مداران جلب این ماجرا شود. در واقع باید کار را به جایی رساند که سیاست مداران انتخاب مجدد خودشان در گرو تصمیم درست در باره ی این موضوع بدانند. اما تا زمانی که حرف ها در حد حمایت های مقطعی و رسانه ای است، ماجرا در حد یک جنگ رسانه ای باقی می ماند. اما آن زمان که این حمایت ها منجر به فشار سیاسی شود، بله بسیار تاثیرگذار است. خود من هم تنها به دلیل فشار سیاسی غرب آزاد شدم. در باره ی من اتحادیه ی اروپا رسماً با دولت ایران شرط کرد   فرج سرکوهی باید آزاد شود و اتهام جاسوسی اش پس گرفته شود.