وزرای امورخارجه کشورهای بررسی کننده پرونده هسته ای ایران( ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، آلمان، روسیه، چین)، روز سه شنبه 22 ژانویه در برلین گردهم می آیند تا به بحث درباره تحریم های جدید شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران بپردازند. ایران همچنان از تعلیق غنی سازی اورانیوم سربازمی زند. دستگاه دیپلماسی درحال درجا زدن است.
اگر قطعنامه سوّم تحریم ها رأی بیاورد ــ که مسلّم نیست ــ همه شواهد حاکی از آنست که محتوای آن سنگین نخواهد بود. آخرین روند تحریم ها به ماه مارس 2007 برمی گردد وازآن ببعد هیچ خبری نشده است. روسیه وچین حاضر نیستند درباره اقدامات تنبیهی شدید چیزی بشنوند. توصیه نیکولا سارکوزی هم درمورد تصویب تحریم های اضافی از سوی اروپا برای دورزدن بن بست شورای امنیت سازمان ملل، تاکنون پیشرفتی نداشته است و اروپا هیچ تصمیم مشخصّی نگرفته است.
ممکن است تا ماه مارس که انتخابات مجلس قانونگزاری در ایران برگزار می شود اوضاع به همین منوال بماند. به علاوه دقیقاً تا همین ماه به تهران و آژانس بین المللی انرژی اتمی مهلت داده شده است که” برنامه کاری” خود را به نتیجه مطلوب برسانند. هدف این طرح روشن کردن مسائلی است که در گذشته برنامه ایران وجود دارد. روسیه و چین هم می خواهند با دادن یک فرصت دیگر به ایران هم خود مجال بیشتری به دست آورند وهم نگذارند ایران به ستوه بیاید.
محمدالبرادعی، مدیرآژانس بین المللی انرژی اتمی، اخیراًبه تهران رفت وضمن دیداربا آیت اله خامنه ای توافقنامه ای باایران امضاء کرد. چنین به نظر می رسد که سفر البرادعی به ایران در این برهه زمانی آبی بود که بر آتش سفرجورج بوش به خاورمیانه ریخته شد. رئیس جمهور آمریکا در این سفر ایران را “تهدیدی برای امنیت ملت ها” و “پدرخوانده تروریسم جهانی” خواند. دیپلماسی به دلایل دیگری نیز درحال درجازدن است. درهفته های اخیر حکومت بوش، فرانسه، بریتانیا و آلمان تلاش کردند صدمات ناشی از گزارش سوّم دسامبر2007 سازمان اطلاعات آمریکا را جبران کنند. جمله ای از این گزارش که به کرّات به آن اشاره شده ( “ ایران در پائیز 2003 برنامه هسته ای نظامی اش را متوقف ساخت”) نتیجه اش این بوده است که ایران دیگر به شدّت گذشته تهدید تلقی نمی شود و احساس اینکه باید دست به عمل زد فوریتش را از دست داده است. امّا در همین جمله یک فراز مهم وجود دارد که در آن به ماهیت نظامی برنامه اشاره می شود. ایران همواره ادّعا کرده است که برنامه اش صلح آمیز است. روسیه می گوید خلاف این ادّعا به او ثابت نشده است. آژانس انرژی اتمی هم تا کنون در این زمینه هرگز عقیده ای ابراز نکرده است و می گوید به دلیل عدم دسترسی کافی به افراد، اسناد وتأسیسات قادرنیست نظرقاطعی بدهد. اگر بشود به این گفته آژانس اعتماد کرد، منطقاً
”برنامه کاری” آژانس با ایران هرگز به جائی نخواهد رسید زیرا اگر ایران واقعاً در مورد تاریخچه برنامه هسته ایش شفافیت نشان دهد بالاخره معلوم خواهد شد که این کشور در یک مقطع زمانی مشخّص برنامه ساخت سلاح اتمی را مدّ نظر داشته است. و برای ایران سخت است که به این واقعیت هولناک اعتراف کند.
از نظر فرانسه، بریتانیا و آلمان در گزارش آمریکائی ها چیزی که بر اساس آن بتوان خطر آشکار ایران را دست کم گرفت وجود ندارد و تا زمانی که غنی سازی اورانیوم ادامه داشته باشد ــ و این دشوارترین فصل برنامه هسته ای است زیرا کاربرد دوگانه صلح آمیز و نظامی دارد ــ سوءظن ها پا برجا خواهد ماند.
گزارش آمریکائیان بخش دیگری نیز دارد که موجب نگرانی شدید مقامات غربی شده است هرچند علناً در مورد آن حرفی نمی زنند. گزارش احتمال می دهد که ایران علاوه برآنچه که در سال 2002 در نطنز در جنوب تهران کشف شد، مخفیانه به غنی سازی اورانیوم مشغول باشد. البته قبلاً هم البرادعی در نوامبر2007 در آخرین گزارشش به این مسئله اشاره کرده بود. واینک گزارش آمریکا دوباره به آن می پردازد:” ایران احتمالاً برای تـولید اورانیوم غنی شده با درصد بالا با هدف استفاده دریک سلاح ( اتمی)، به جای تأسیسات هسته ای اعلام شده از تأسیسات مخفی استفاده می کند”.
محلّ این تأسیسات که تا امروزمخفی نگاهداشته شده اند کجاست؟
آیا مسئله آزمایش با سانتریفوژهای” نسل دوّم” p2 که مخفیانه از پاکستان به ایران رسید، در میان است؟ آیا استفاده از یک چنین فن آوری موجب آن نخواهد شد که ایران سریع تر به مواد شکاف پذیر کافی برای تولید بمب دست یابد و زودتربه آستانه دانش اتمی نظامی برسد؟
آژانس بین المللی انرژی اتمی قادر نیست به این پرسش ها پاسخ دهد. حکومت ایران دوسال تمام آژانس را از امکان بازرسی همه جانبه و سرزده محروم کرد به طوری که آژانس اعلام می کند که میزان دانسته هایش در مورد ایران ”سیر نزولی” داشته است.
در ماههای اخیر نشانه های بیشتر و بیشتری ازعدم پیشرفت پرونده ایران به چشم می خورد. روند تحریم های جهانی با اشکال مواجه شده است.با ضیعف شدن حکومت آمریکا متحدانش در اروپا و خاورمیانه احساس می کنند که برق گرفتگی ناشی از گزارش سازمان های اطلاعاتی خودی، آمریکا را گیج کرده است.
احتمال می رود که این گزارش، پس از دستکاری اطلاعاتی که منجر به جنگ عراق در 2003 شد، یک تسویه حساب میان مقامات آمریکا باشد. درست دروسط این سردرگمی ها، دوحادثه نظامی رخ داد. در ششم سپتامبر 2007 نیروی هوائی اسرائیل تأسیساتی واقع در سوریه را، که به گفته آمریکا درحال ساخت یک مرکز اتمی از نوع کره شمالی بود، بمباران کرد. در ششم ژانویه 2008 قایق های سپاه پاسداران انقلاب ایران ناوهای آمریکارا که درحـال عبورازتنگه هرمزبودند “تحریک” کردند.
شکی نیست که با گزارش سازمان اطلاعات آمریکا سناریوی عملیات نظامی آمریکا علیه ایران کنار گذاشته شده است امّا از این مرحله به بعد به امکان دست به کار شدن اسرائیل اشاره می شود.
ایهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل روز 14 ژانویه گفت: “ما هیچ گزینه ای را منتفی نمی دانیم”. و نیکولا سارکوزی در نیمه دسامبردر مصاحبه با نوول اوبسرواتوراظهار داشت: “خطرجنگ وجود دارد. اسرائیلی ها واقعاً فکرمی کنند که امنیت شان تهدید می شود”.
فرانسه اخیراً اعلام کرد که در ابوظبی، روبروی ایران، یک پایگاه نظامی تأسیس خواهد کرد. جورج بوش ایران را تهدید کرد که اگر به ناوهای آمریکائی درمنطقه “حمله می شد، عواقب جدّی آن دامن ایران را می گرفت”. از قرائن چنین پیداست که غرب می خواهد به ایران بفهماند که کاربرد زور منتفی نشده است. امّا حکومت آخوندها، با وجود تفرقه درونی، همچنان بر سر مواضع خود باقی است. سانتریفوژهایش را می چرخاند و منتظر روی کار آمدن دولت جدید در واشنگتن است. غرب با یک معادله مجهولی مهم مواجه است: تا عبور ایران ازخطّ قرمز سلطه بر فن آوری نظامی چقدر زمان باقی مانده است؟
منبع: لوموند، 21 ژانویه