شانس واقعی کودتاگران در پیروزی برق آسا و فرونشاندن سریع جنبش مردمی بود. اما با مقاومت نیرومند و شور انگیز یک هفتهای اکثریت مردم، کودتا گران با گذشت هر روز به تنگنای سیاسی و روانی بیشتری دچار میشوند. با وجود محاصره ارتباطی و رسانهای کشور، دختر زیبا و آزادیخواه شهید ندا آقا سلطانی در برابر یک آیتالله فرسوده و دیکتاتور به دو نماد ایران در صحنه جهانی، تبدیل شدهاند.
جنبش بزرگ سیاسی و اجتماعی دوهفته اخیر مردم ایران که با مشارکت بیسابقه و آگاهانه در انتخابات شروع شد و هنوز ادامه دارد، مرحله پایانی یک تحول طولانی فکری شهروندان است. تصادفی نیست که کودتاگران با وجود بکارگیری بربرمنشانهترین روشها که حتی در تاریخ مدرن ایران کمسابقه است، قادر به سرکوب آن نشدهاند. اما واکنش هراسزده کودتاگران که با تحریکات، شایعه پراکنی و تقلبات سازمان یافته شروع شده بود، پس از عبور از مرحله دستگیری مهمترین چهرههای سیاسی آزادیخواه ایران، به دوران مخوف تیراندازی و قتل آزادیخواهان و زخمی کردن مردم منتهی شد و در روزهای اخیر به یکی از کمسابقهترین شیوههای کلاسیک فاشیستی یعنی ترورهای گسترده خیابانی در بسیاری از شهرهای مهم کشور مبدل شده است.
بیگمان کاربرد این ابعاد از جو وحشت در دنیایی که با نرمافزارهای گوناگون به یک دهکده کوچک تبدیل شده، برای کودتاگران هزینهای جبران ناپذیر سیاسی، اخلاقی و معنوی در بر دارد. اثرات این شکست بزرگ سیاسی اخلاقی در کوتاه مدت، رسوایی کودتاگران است که به تیتر اول همه رسانههای جهانی تبدیل گردیده است. اما اثرات داخلی این شکست، تکان خوردن باور و ذهنیت میلیونها ایرانی است. اکنون اکثریت بزرگ ایرانیان به این باور رسیدهاند که سرفرماندهٔ اصلی کودتا در بیت رهبری و شخص خامنهای است. اما اثرات دراز مدت کودتا هنوز بسی بیش از اینهاست.
تمام تاریخ بشری نشان میدهد که اگر ضرورت تاریخی از سوی زمامدار شناخته نشود و یا اگر سیاستمدار حتی در یک کشور غیر دمکراتیک، از مایه و هنر لازم برخوردار نباشد، سرنوشت سیاهی در انتظار اوست. رویکرد “رهبر” در برابر آرا میلیونی و مسالمت آمیز مردم مثل قمار بازی است که هستیاش را باخته و قدرت فکر کردن را از دست داده است. فروریزی مشروعیت “رهبر” نزد هواداران نظام و عدم صلاحیت و لیاقت سیاسی، او را به مجازاتی سخت میرساند.
از نگاه اکثریت بزرگ مردم، یگانه فضیلت “رهبر”، ضعف مهلک اوست. با هر جنازه، هر زخمی، هر دختر و پسر جوان کتک خورده که کودتاگران بر جای میگذارند، به همان نسبت بر آتش خشم مردم افزوده میشود. کودتا گران در نظر مردم به عارفانی تبدیل شدهاند که قبله ندارند و با همه عبادت خویش، کبیرترین گناه را مرتکب شدهاند. آنها آب در هاون میکوبند و چراغ در باد میافروزند.
تراژدی کودتاگران در این است که از جایگاه رهبری مهمترین کشور خاورمیانه، به یک فرقه نظامی کوچک و بسته، فرو غلتیدهاند. در دادگاه آنان، قاضی، دادستان و مجری یک ارگاناند. آنها در همان بستری میآرمند که آنرا گستراندهاند. کودتاگران در یک بنبستِ هولناکی گیر افتادهاند و نمیدانند که چطور خود را بیرون بکشند.
اما از سوی دیگر جنبش مردمی نیز با خطر بزرگ چندپارهگی، رادیکالیسم و شورش کور در برابر تحریکات نیروهای امنیتی دست به گریبان است. از یاد نباید برد که خشونت برگ برنده و تنها برگ برنده اقتدارگرایان است. جوانان خشمگین نباید تصور کنند که به جنگ میروند. آنها باید برای مطالبه حقوق مدنی خود در گردهماییهای مسالمت جویانه تدارک ببینند. کودتاگران فقط در گسترش خشونت است که میتوانند این جنبش مسالمت آمیز و مدنی را خاموش کنند. اگر مردم و جوانان شکیبائی خود را دربرابرهرگونه تحریکاتِ آشوبگران ازدست ندهند و متحد بمانند بیگمان، پیروزی نهائی ازآنِ آنان است. چرا که خطبههای خامنهای و سرکوب پس از آن، بی تردید بعنوان، روز خود زنی تاریخی سیاسی و معنوی “رهبر” همچون نماد دیکتاتوری در ایران ثبت شده است.
مهمترین ویژگیهای جنبش مردمی، خودجوشی، قابل پیشبینی نبودن و بعد روانی – فرهنگی آن است. اقتدارگرایان برای نخستین بار دیگر تنها با یک حزب سیاسی، با یک گروه دانشجوی ناراضی آرمانگرا، با یک اقلیت کوچک روبرو نیستند. آنها با اکثریت بزرگ یک ملت آگاه و مصمم مواجهاند. مهمتر اینکه انگیزهها و محرک اصلی این اکثریت ناراضی، تجربه عمیق فساد قدرت است که زیر انواع شعارها به روشنی به رخ آمده است. اما آنچه که همه خواستها و ناخشنودیها را به هم گره زده، “آزادی” از راه خواست روشن ابطال انتخابات است.
از همان اوایل جنبش انتخاباتی آشکار بود که مردم، به جای برنامهها و شعارها، این بار خواستهای خود را در چارچوب نظام، در اینجا و حال میخواهند. این واقعیت که اکثریت بزرگ مردم به موسوی رای دادند، به معنای اراده و آگاهی آن برای پیروزی در اینجا و حال و نه وعده و وعید و برنامههایی است که شاید زمانی شانس تحقق بیابد. علت بنیادی تبدیل سریع جنبش گسترده انتخاباتی به حالت عصیان اجتماعی آن است که در طول چهار سال سلطه بنیادگرایان در جهت عکس خواستههای اجتماعی گروه کثیری، به خصوص جوانان، عمل شده بود.
رفتار مردم در انتخابات و پس از آن به این معناست که اکثریت مردم ایران، قد و قواره خود را بالاتر از رهبران حکومتی میدانند و دیگر نمیخواهند قهرمانان شکست باشند. برای مردم ایران آزادی دیگر تنها یک آرزو و ایده آل نیست بلکه نقطه شروع آزادی، آزادی فردی، همچون ستون فقرات و پارادیم قانون زندگی مدرن است.
در این میان مسئله اصلی تبدیل انرژی و هیجان کمنظیر نسل کنونی به الگوی رفتاری سازنده است تا از طریق آن مشارکت این نسل در صحنه سیاسی تضمین شود. راهکار عملی این راه، فراموش نکردن خواست اصلی مردم یعنی ابطال انتخابات و نیز در طرح خواستهای عملی نظیر آزادی همه دستگیر شدگان و کاربرد ظرفیتهای نظام قانونی کشور همچون تجمعات مسالمت آمیز است. شکل گیری یک اپوزیسیون قانونی نیرومند و گسترده که دیر یا زود در پی برگزاری تظاهرات میلیونی مردمی در سراسر کشور باشد، در شرایطی که پایههای مشروعیت کودتاگران فرو ریخته است، پیروزی را از آن مردم خواهد کرد و ضامن برقراری ثبات سیاسی قانونی در کشور است.
یک امتیار بزرگ جنبش مردمی، نه تنها حمایت بیدریغ افکار مردم جهان از آن بلکه بخش مهمی از نیروهای درون نظام و نیز روحانیون معتبر است. این واقعیت بدان معناست که دست سپاه پاسداران برای سرکوب مردم بسیار کوتاه است. مردم نباید اسیر خشم و نفرت شوند. شورش کور و یا تصور اینکه ایران بسوی یک انقلاب نظیر سی سال پیش میرود، چشم اسفندیار جنبش مردمی است که میتواند ورق را بسود کودتا گران برگرداند. نباید به گروههای افراطی مجاهدین و سلطنتطلب در تظاهرات خارج از کشور اجازه بهره برداری از شور مبارزاتی مردم و وارد کردن شعارهای افراطی را داد. درست برعکس در شرایط از هم گسیختگی و دوپاره شدن نقشه سیاسی کشور، شخصیتهای مهم و استخواندار میانجی نظیرهاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، وزن و جایگاهی تاریخی در پایان دادن به کودتا و گذار مسالمت آمیز ایران بسوی آزادی و ثبات سیاسی دارند. بزنگاه امروز ایران آزمون دیگری در سنجش هوشمندی، هنر سیاسی و تیز بینی چنین شخصیتهایی است. به میدان آمدن و ابتکار عمل شخصیتهای سیاسی میانجی برای حیثیت و آینده سیاسی آنان و نیز پرهیز از هرج و مرج سیاسی در کشور اهمیت حیاتی دارد.
هیچ کس قادر به پیش بینی حوادث روزها و هفتههای آینده ایران نیست. اما مسلم است که کودتاگران به رهبری خامنهای و احمدی نژاد هرگز شانس رهبری دراز مدت کشور و مردمی را ندارند که طی دو هفته اخیر، هزاران قهرمان از دل بیرون داده و تصویر ایران زنده و آزادیخواه را بر تیتر نخست همه رسانههای مهم دنیا تبدیل کرده است.