شاپورقریب درهفتاد و پنج سالگی هنوزسودای فیلمسازی درسردارد وهرازچند گاهی به نیت انجام کارتازه ای پشت دوربین می ایستد، این درحالی است که اکثریت قریب به اتفاق همنسلان قریب سال هاست که دل ودماغ کارندارند، ازسینما فاصله گرفته وروزگاربیکاری خودرا می گذرانند. اما شوروعشق فیلمسازی باعث شده است تا قریب خیال بازنشستگی نداشته باشد. به بهانه بزرگداشت قریب در تهران نگاهی داریم به کارنامه هنری اش.
دغدغه فیلمسازی
شاپورقریب فیلمسازخوش شانسی نبود! باوجود اینکه دراغلب آثاراوگرایش های آشکاری برای ارائه کاری آبرومندانه، قابل ردیابی است، هیچ گاه ازسوی منتقدان وصاحب نظران آنگونه که باید جدی گرفته نشد. مشکل آنجا بود که قریب درروزگاریکه تازی فیلمفارسی در دل این جریان مشغول به کاربود، همین مسئله باعث شد که تا درتلقی ونگاه بدبینانه ای که به جریان فیلمفارسی وجود داشت، ارزش های نسبی آثارقریب نیزفداشده ونادیده گرفته شود. شاپورقریب درسال 1311 درتهران به دنیا آمد. تا مقطع دیپلم تحصیل کرد. نخستین تجربه او درزمینه سینما، درجلوی دوربین “بعنوان بازیگر” شکل گرفت که نقش کوتاهی درفیلم مهجور کمتردیده شده ای بنام “گلنساء” به کارگردانی سرژآزاریان “1331” بود. قریب دراین زمان بیست ساله بود وحضوردراین فیلم اولین وآخرین تجربه بازیگری اودرسینما شد. پس ازگلنساء وقفه ای 15 ساله درفعالیت سینمای قریب شکل گرفت. اما بازگشت اوبه سینما با دستیاری مهدی امیرقاسم خانی به هنگام ساخت فیلم “چرخ بازیگر- 1346” صورت گرفت. اما به ظاهراین فیلم که خود حرفی برای گفتن نداشت، نمی توانست بستری برای قریب فراهم آورد که اندوخته هایی درخوربرگیرد، جزآشنایی با مناسبات حاکم برسینمای آن روزگار. پس ازاین فیلم قریب که دستی درنوشتن داشت فیلمنامه ای به نام دخترشاه پریون تنظیم کرد وخیلی زود درجایگاه کارگردانی نشست نخستین فیلم خودرا براساس همین فیلمنامه جلوی دوربین برد.
حاصل کاراگرچه نشان ازتلاش سازنده اش برای کاری شسته رفته داشت، اما کم تجربگی فیلمسازوضعف مضمونی اش، مجالی برای ارائه کاری درخوراعتنا رانداد وحاصل اثری قابل دفاع ازکاردرنیامد اقبالی هم درمیان تماشاگران به دنبال نداشت. سال 1347 سال پرکاری برای قریب بود، درهمین سال بود که نخستین تجربه های قریب درسینما به طورجدی شکل گرفت وزیربنایی برای فعالیت های بعدی اودرسینمای ایران شد. دراین هنگام قریب فرصت بسیارخوبی بدست آورد تادرکنارفیلمسازی خلاق “جلال مقدم” قراربگیرد که نخستین فیلم بلند خود را جلوی دوربین می برد وبا توجه به تجربه هایی که درسال های قبل درهمکاری با نام های با اعتباری چون فرخ غفاری وابراهیم گلستان داشت، جزو جریانی به حساب می آمد که اگرچه هنوزجدی فرض نمی شد، اما درتقابل با جریان غالب سینمای ایران یعنی فیلمفارسی قرارداشت. همکاری با مقدم که جوانی مطلع در زمینه سینما به حساب می آمد ودرنخستین ساخته اش “سه دیوانه” قصد ارائه کاری متفاوت وفراترازحد متعارف تولیدات سینمای ایران راداشت، فرصت مغتنمی بودکه باتوجه به نوع کم وکیف آثارقریب، به نظرمی رسد تاثیری جدی درشکل گیری دیدگاه ها و تلقی او در فیلمسازی گذاشته است. شاپورقریب نیزکم وبیش فیلمسازی رادرهمان مسیری آغازکرد که مقدم آغازکرده بود، هرچند که این دوسرانجامی متفاوت با یکدیگریافتند. اینکه تاچه میزان چنین مسئله ای آگاهانه بوده است، سند روشنی در دست نیست. مقدم باوجود دلبستگی که به سینمای آمریکا داشت ودرعین آگاهی اش ازرازتوفیق تولیدات آن که همانا طرح حرف های مهم به زبانی ساده، اما به لحاظ تکنیکی قدرتمند بود، نتوانست درعمل آن رابه شکل موفقی درساخته های خود بکاربگیرد. اما قریب با وجود کارنامه پرفرازونشیبی که داشت، به نظرآگاهانه یا ناآگاهانه اغلب ازچنین الگویی پیروی کرده است، حتی آن هنگام که بنا به ضرورت خاستگاه فیلمسازی اش مجبوربه پذیرش واستفاده ازمضامینی کلیشه ای وسردستی بود، سعی کرد این دستمایه ها رادرقالب هایی آبرومندانه وقابل دفاع عرضه کند. پس ازاین دوره کوتاهی که قریب به کسب تجربه درسینمای ایران پرداخت، کارنامه اش را میتوان به چهاربخش تقسیم کرد. نخست آن دسته ازفیلم هایی است که قریب به نیت برخورداری ازارزشهای هنری وسینمایی همچنین بهره مند ازقابلیت های تماشاگرپسندانه جلوی دوربین برد.
این دست آثارقریب اگرچه ازکیفیت های متفاوتی برخوردارند اما به روشنی می توان تلاش اورا درجهت ارائه آثاری فراترازحد متعارف سینمای ایران مشاهده کرد. فیلم هایی که دراغلب آنها لحظه های قابل اعتنا ومبتنی برقریحه سینمایی سازنده خود، می توان یافت. قریب دربرخی ازفیلم های خود همان مایه های
آشنای فیلمفارسی رابه دست گرفت ام پرداختی نسبتا تازه وباطراوت ازآنها ارائه کرد. که گاه با توفیق تجاری نیزهمراه بودند وگاه نیزبا شکست روبروگردیدند. “عروس بیانکا- 1349” “رقاصه شهر- 1349”، “بدنام- 1350”، “کاکو- 1350”، “غریبه- 1351”، و “خروس 1352” از جمله این آثارقریب بودند. پایان این دوره ازفیلمسازی قریب با شکست تجاری خروس همراه بود. همزمان با این سال ها که قریب دورافتاده ازدلمشغولی های خود درسینما، به دلیل مناسبات حاکم دربدنه سینما مجبوربود برای بقا فیلم هایی بی مایه راعرضه کند، اونیز مانند برخی دیگرازفیلمسازان که آن سال ها به کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان رفت تا ازبسترخوبی که درکانون فراهم بود استفاده کرده وبدون دغدغه های حرفه ای، بارویکردی کاملا هنری فیلم خود را بسازد. به این ترتیب با فیلم به یادماندنی و ارزشمند “هفت تیرهای چوبی” سفری به دنیای کودکان کرد وبازی ها ورویاهای آنان رابا دنیای سینما آمیخت ورنگ وبویی نوستالژیک به آن داد ودرنهایت فیلمی گرم وتاثیرگذارراعرضه کرد. فیلمی که با گذشت سه دهه هنوزدیدنی است وبهترین اثرقریب نیزبه حساب می آید، توفیق هنری هفت تیرهای چوبی توجه ها رابه سوی اوجلب کرد وازقریب سیمای فیلمسازی صاحب ذوق وتوانایی را ترسیم کرد که درگذشته فرصت پرداختن به مضامین دلخواهش رانداشته است. درسال های پس ازپیروزی انقلاب درحالی که بسیاری ازفیلمسازان منتصب به بدنه فیلمفارسی ازادامه فعالیت بازماندند، شاپورقریب ازاین فرصت برخوردارشد که به کارخود ادامه دهد. قریب در طول این سال ها چهره ای آرام وبی سروصدا بودکه دورازدوران موفق گذشته، درمرکزتوجه قرارنداشت. “بگذارزندگی کنم- 1365”، “سایه های غم- 1366”، “بازگشت قهرمان- 1369”، “خانواده کوچک ما- 1370”، “اشک و لبخند- 1373”، و”کفش های جیرجیرکدار من- 1382” و مجموعه های تلویزیونی صدای صنوبر و روزگار جوانی آثاری است که قریب درطول این سال ها ارائه کرده است ودراین میان شاید بتوان کفش های جیرجیرک دارمن رابه دلیل پرداخت نوستالژیک قریب ازروزگارکودکی قابل اعتناتراز فیلم های دیگر به حساب آورد. به نظرمی رسد اودراین سال ها بدورازشوروحال گذشته، بیشتربا سینما بعنوان یک حرفه روبروشده است. فیلم هایی ساخته که هرفیلمسازدیگری نیزمی توانست سازنده آنها باشد، کمترازآن لحظه های تاثیرگذارکه پرداخت سینمایی خوبی داشتند وبا رنگ وبویی ازواقعیت گرایی به تصویرکشیده شده بودند دراین فیلم ها دیده میشود. اما این مسئله ازاهمیت کارقریب درسینمای ایران فیلم بنجل تماشاگرپسند بسیارداشته ایم، فیلم های ارزنده برای مخاطب خاص هم بوده است، اما همواره خلاء فیلم هایی که هردوطیف راراضی نگه دارد، وجود داشته است. بی شک وجود چنین آثاری است که ازتوسعه یافتگی وارتقاء سطح کلی سینمای یک کشورخبرمی دهد، اما متاسفانه درسینمای ما چنین آثاری حجم بسیارناچیزی از تولیدات راتشکیل داده اند به گونه ای که همواره سینمای هنری دریک سوو فیلمفارسی دوقطب مقابل هم رادرسینمای ما تشکیل داده اند. درچنین شرایطی است که اهمیت حضور فیلمسازی چون قریب جلوه گرمی شود.