صدا♦ چهارفصل

نویسنده
حامد رضایی

شنیدن صدای او هر مخاطبی را آماده دیدن حادثه و ماجراهایی پر هیجان می کند. مردی که صدایش جزء لاینفک چهره ‏چند بازیگر قدر بین المللی در نسخه فارسی فیلم ها شده، اما همه دوست داریم وی را با آلن دلون به یاد بیاوریم. این مرد ‏خسرو خسروشاهی است و زینت دوبله ایران لقب دارد. پای حرف های او نشسته ایم که از گذر سال ها و نقش های ‏بسیار سخن گفته است….‏

artvoice.jpg


‎ ‎

گفت و گو با خسرو خسروشاهی

دوبله بد توبیخ ندارد و دوبله خوب تشویق

از چه زمانی شروع به کار دوبله کردید؟

وقتی وارد کار دوبله شدم، مدت زیادی بود کار آموزی می کردم. مثل الان نبود که حداکثر بعد از 6 ماه مشغول کار ‏آموزی می شوند. دو- سه سالی این گونه بودم تا اینکه مرحوم آقای کاملی که مدیر دوبلاژ بودند از استودیو دماوند که ‏استودیوی معتبری بود رل اول فیلم آلمانی سیاه و سفیدی “دختری سنگسار می شود” را به من دادند.‏

تا به حال برایتان پیش آمده است که مثلا به شما بگویند صدایتان به درد کار نمی خورد؟

بله.همان اوایل. بعد از این کار مرحوم آقای سعید شرافت من را دعوت کرد به استودیو مهرگان برای فیلم دیگری به ‏نام”تار عنکبوت سرخ” که فیلمی ترسناک بود و صدابردار استودیو آقای مغازه ای که صاحب آنجا هم بود و یادشان به ‏خیر، امیدوارم هرجا هستند سلامت باشند، ایشان دو- سه تکه از من ضبط کردند. بعد من را کنار کشیدند و گفتند: حالا ‏این فیلم گذشت. عیب ندارد! ولی تو صدایت به درد این کار نمی خورد.‏

دلیل این حرف را جویا شدید؟

من همانجا دلیلش را پیدا کردم. بله، کسانی که در دوبله اطراف من می نشستند صداهای بسیار بمی داشتند و وقتی من ‏بین آنها می نشستم صدایم هیچ رنگی نداشت. بالاخره کلی کلنجار رفتیم تا ما را پذیرفتند.‏

آلن دلون را دوست دارید؟

خیلی زیاد. شخصیت جذابی است.‏

با ایشان هیچ مراوده ای داشته اید؟

نه.‏

از نزدیک هم ملاقاتی نداشتید؟

نه، ایشان سال ها پیش آمده بود ایران.‏

چند سال پیش؟

قبل از انقلاب بود. آقای حمید قنبری از طرف انجمن بازیگرها میزبان ایشان بود. به تلویزیون رفته بودند و پرده ای از ‏فیلم سامورایی را برایش گذاشته بودند. زمانی که به من تلفن کردند دیگر خیلی دیر بود، من در خیابان سعدی بودم. ‏ساعت 303 بود که تماس گرفتند و گفتند اگر می توانی خودت را تا ساعت 5 به تلویزیون برسان، آقای آلن دلون ‏اینجاست. گفتم من از خیابان سعدی جنوبی چطور خودم را تا ساعت 5 به تلویزیون در جام جم برسانم و ایشان را ببینم؟ ‏چرا زودتر به من نگفتید؟ به هر حال متاسفانه نه، ایشان را ندیدم. ‏

فکر می کنید شخصیت او در زندگی و منش شما هیچ تاثیری گذاشته است؟

نه.‏

ولی کاراکترتان شبیه اوست.

نه، او بیشتر رل های گنگستری بازی می کند. من فیلمی از ایشان دوبله کردم که خیلی دیر در تلویزیون نشان دادند. ‏حدود 12 شب به بعد این فیلم از شبکه دو پخش شد بدون اینکه حتی آنونسی از فیلم نشان بدهند. زندگی آلن دلون بود در ‏قالب دو فیلم سینمایی. از بچگی اش بود که اصلا چطور می آید. مدتی در پیست مسابقات دوچرخه های قهرمان ها را ‏حمل می کرده، بعد شاگرد قصاب می شود. با لژیون فرانسه به الجزایر می رود و آنجا می جنگد. در بازگشت اتفاقی با ‏چند هنرپیشه آشنا می شود. بعد می گوید چطور وارد سیاست می شود و چگونه متهم به قتل می شود… فیلمی مستند گونه ‏بود که پایان بسیار غم انگیزی داشت.‏

پایان کار چطور بود؟

در آخر آلن دلون می گوید سینما را به جوان ها می سپارم، امیدوارم از من بهتر باشند. من دیگر کنار می روم. بعد با ‏صدای دلنشینش به همراه پیانویی که می نوازد، می خواند و درحالی که دست دو بچه کوچکی که از آخرین همسرش ‏دارد را گرفته است و در جاده ای مملو از برگ های پاییزی قدم می زند و وارد باغی می شود و درهای باغ بسته می ‏شود. در این صحنه اکثر گویندگان و حتی آقایان اشک شان سرازیر شد، که یک همچین اسطوره ای با چه شکل بدی از ‏سینما می رود.‏

چرا این قدر تلخ؟

او در اوجی بود که حتا می توانست رییس جمهور تعیین کند. در انتخابات آقای میتران شرکت می کند و چقدر به این ‏مرد احترام می گذارد. در این فیلم ماجرای قتل بادی گاردش هم مطرح می شود…برای دوگل هم خیلی تبلیغ می کند و ‏در حالی که آن قضیه قتل تقریبا مسجل شده بود، آقای دوگل از یک مجازات سنگین نجاتش می دهد.‏

بعد از این فیلم، دیگر بازی نکرد؟

چرا در یکی– دو سریال بازی کرد و من برای تلویزیون دوبله کردم.‏

درست است که دلیل اصلی محبوبیت آلن دلون در ایران به خاطر صدای شماست؟

به هر حال ایشان هم چهره خاصی بود و هم بازیگر خاصی. چه وقتی با ویسکونتی بازی کرد، چه با دیگران هیچ از ‏ارزش این آدم کم نشد و در هر نقشی فوق العاده بود. حتا این اواخر که سریال های مختلف را در سن بالا بازی کرد باز ‏با تمام آدم های اطرافش متفاوت است. ‏

چرا دوبله ایران زمانی در اوج و در واقع یکی از برترین دوبله های دنیا بود، اما الان اینطور ‏نیست؟

دلیلش اول از همه فیلم هاست. فیلم هایی که اوایل انقلاب برای دوبله می آمد فیلم های خاصی بود. بعد یواش یواش راه ‏خود را پیدا کرد. فارابی واقعا فیلم های خوبی وارد کرد اما گویا مردم با سینما بیگانه بودند.الان هم فیلم های خوبی در ‏تلویزیون توسط همکارانم دوبله می شود و بیشتر سلیقه ای است، زیرا در تلویزیون کسی نیست که بگوید این فیلم را ‏چگونه دوبله کنید و از کدام گوینده استفاده کنید، اما بیرون ممکن است به خاطر مسائل مالی دست ما بسته باشد. اما در ‏تلویزیون اینطور نیست و هنوز دوبله رمق دارد، من بد سلیقه هستم که استفاده نمی کنم. اگر من بتوانم گویندگان را فقط ‏به دلیل مشکلاتی که گاهی ممکن است با هم داشته باشند و حاضر نیستند با هم همکاری کنند آشتی بدهم و در کنار هم ‏قرار دهم می شود فیلم خوبی دوبله کرد. ما پس از انقلاب هم دوبله های خیلی خوبی داشتیم ولی به آنها اعتنا نشد. شما ‏ببینید مثلا در تلویزیون آقایان در مورد فیلمی خیلی خوب صحبت می کنند، احترام شان سرجای خود است. یک ساعت ‏قبل از فیلم صحبت می کنند و به همه چیز اشاره می کنند حتی به اتفاقی که برای کمک فیلم بردار پشت صحنه افتاده ‏است. من فکر می کنم که شاید فیلم ها را زبان اصلی نگاه می کنند و گاه گداری از صحنه هایی یاد می کنند که در فیلم ‏نیست. در تلویزیون فقط یکی- دو بار درباره دوبله بحث شده است. معمولا حاضر نیستند از زحمات هم وطنان دوبلور ‏خودشان بگویند و بگویند زحمت کشیدند. کلا در کشور ما متاسفانه دوبله بد توبیخ ندارد دوبله خوب هم تشویق ندارد. ‏

انجمن صنفی چه می کند؟

انجمن داریم در حد اینکه الان بچه های جوان آمده اند می خواهند تعاونی درست کنند اما حالا تا آن موقع کسانی هستند ‏که خانه ای از خودشان ندارند، اجاره نشین هستند و سن ها دارد بالا می رود، اگر مراقب سلامتی خود نباشند بلا فاصله ‏این صدا از بین میرود. صدا باید در سلامتی کامل باشد. نه اینکه بگویم داخل یک اتاق شیشه ای زندگی کنند اما باید ‏مواظب بود. باور کنید من روزی که می خواهم سر کارم بروم سعی می کنم از دو- سه روز قبل واقعا آمادگی انجام کار ‏را داشته باشم. اکثرا سعی می کنم اگر در فیلمی رل شاخص خودم نباشد توی فیلم حرف نزنم و خساست به خرج می دهم ‏و هر رلی را قبول نمی کنم.مگر رل خودم باشد.‏

به نظر شما بهترین و با کیفیت ترین فیلم دوبله شده ما چه فیلمی است؟

فیلم خوب زیاد دوبله شده است، مثلا آقای استنلی کوبریک همیشه به دوبله فیلم هایش در ایران نظارت داشت. مثل اولین ‏فیلمی که من دوبله از ایشان کردمغ “پرتقال کوکی”. ایشان معمولا 8 تا 9 دقیقه از فیلم هاشان را از تمام پرسوناژها در ‏حلقه فیلم می گذاشتند و به ایران می فرستادند مثل “بری لبندون” که قبل از انقلاب دوبله شد. ما دوبله می کردیم و ‏برایشان می فرستادیم که ببیند آیا صدایی که انتخاب شده مناسب این آدم ها هست یا نه. همیشه کار را تصویب کرد و ‏اجازه دوبله اش را داد.من چون فیلم کوبریک در کارنامه کارم بود برای دوبله فیلم “جن گیر” تائید شدم که در خارج ‏میکس و تایید شد. فکر می کنم صدای جنی که روی رگن شیطان گذاشته شد در دوبله دنیا نتوانسته باشند همچین صدایی ‏از آب درآورده باشند.‏

‏ ‏

شما گزیده کار هستید. درست است؟

در فیلم هایی که دوبله می کنم سعی دارم تا جایی که بشود اصل قضیه را رعایت کنم. برای همین شاید کم کار هستم. از ‏هر صد فیلم که دوبله می شود ممکن است در یکی از فیلم ها مرا دعوت کنند آن هم به اجبار.‏

در دوبله ایران گسست بدی هست که به نظر می رسد اختلافات زیادی برمی انگیزد و این هم در نهایت باز ‏به مهجوریت دوبله دامن می زند. ریشه اش کجاست؟

ببینید هر بار آمدند با ما حرف بزنند گفتیم وقت نداریم یا راستش را نگفتیم. همین جشنواره همدان الان 21 سال است که ‏دوستان من برای دوبله همزمان می روند. می بینید که شب افتتاحیه و شب اختتامیه از تنها کسانی که یاد نمی شود همین ‏آدم ها هستند که در این 5-6 روز، روزی 3 سانس و در اصفهان روزی 5 سانس کار می کنند و حتی فرصت نهار ‏خوردن پیدا نمی کنند. چه در گذشته، چه حالا. همین 10 – 15 نفری که برای دوبله همزمان می آیند، به قول آفای جمال ‏امید ویترین جشنواره است. ‏

اگر ممنوع الصدا شوید چه می کنید؟

می روم خانه ام! سعی می کنم اگر فیلمی از من پخش می شود نبینم چون ممنوع است.‏

دوست دارید به جای کدام یک از شخصیت های سیاسی حرف بزنید؟

آقای خاتمی را خیلی دوست دارم. به جای ایشان خوب است.‏